یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۶:۴۲ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۳۶۹۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌و‌گو با «سارا اسکندری»، گریمور حرفه ای خانواده اسکندری‌ها

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سارا اسکندری در سال های اخیر یکی از ستاره های گریم به ویژه در تئاتر است. او که در خانواده ای هنرمند پرورش یافته است، مثل خواهران دیگرش ستاره و لاله و برادرانش، علاوه بر پدر که عاشق ادبیات و هنر بود، تحت تاثیر عمویش عبدالحسین اسکندری بود و خیلی زود به سمت عشقش گریم کشیده شد که ماجراهایش را در همین مصاحبه می خوانید.

 

با این چهره مطرح در پشت صحنه تئاتر «نفر دوم» به کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی صحبت کردیم. اما موضوع بحث مان «الیور توئیست» است؛ کاری که همگی با آن می درخشند و سارا اسکندری هم با طراحی گریم زیبا و کار سنگین فوق العاده اش.

 

ورودتان به زمینه گریم چگونه بود؟ آیا با علاقه مندی های دیگر مانند بازیگری و نویسندگی و ... وارد هنر شدید یا از اول فقط برای رشته گریم به این عرصه ورود کردید؟

- دقیقا، فقط و فقط به خاطر گریم (با خنده)، به هر صورت گریم جزو علاقه مندی هایی بود که از دوران نوجوانی در من به وجود آمد.

 

آیا در آن زمان ستاره و لاله را هم گریم می کردید؟

- بله. گریم آنها بعدها اتفاق افتاد. خاطرات مان را حتما برای تان می گویم. از ابتدا به خاطر این که عمویم، آقای عبدالحسین اسکندری در رشته های هنری بودند، خیلی از فضا دور نبودم. در زمان ما به اصطلاح دهه پنجاهی ها، سریال ها و فیلم هایی که پخش می شد خیلی خاص و محدود بودند و من از همان زمان در تیتراژها با اسامی اساتید گریم آشنا شده بودم و کارهای شان را دنبال می کردم ولی راستش پدرم در آن زمان با وجود این که عمویم هم در فضای هنری مشغول بودند، خیلی مخالف فعالیت من در این رشته بودند و نگاه شان نسبت به گریم خیلی خوب نبود. ولی من همچنان دوست داشتم و پافشاری می کردم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فکر کنم که پدر به شعر و نویسندگی خیلی علاقه مند بودند، درست است؟ با توجه به دوستانی که داشتند؛ جناب شاملو و ... 

- بله. آقای شاملو، آقای دولت آبادی و آقای کریمی حکاک در زمینه ادبیات از دوستان صمیمی پدرم بودند. در زمینه هنر و بازیگری هم زنده یاد رضا کرم رضایی عزیز که من الان بودن در تئاترم را مدیون ایشان هستم. ایشان من را به آقای جلال معیریان معرفی کردند و با گپ و گفت هایی که داشتیم ایشان تشخیص دادند که اگر تئاتر را ادامه بدهم بهتر است.

 

تا قبل از آن کاری انجام داده بودید؟

- خیر اما در دبیرستان شیطنت هایی می کردم؛ مخصوصا وقت هایی که دوست نداشتم به مدرسه بروم. مثلا به یاد دارم برای غیبتم به مدرسه گفتن بودم که تصادف کردم و خیلی خیلی جدی این ماجرای تصادف را که انگار در آن صورتم هم کبود شده را پیاده کردم. اول در رابطه با کبودی ها و رنگش تحقیقات کردم و با لوازم آرایشی مادرم وارد عمل شدم (با خنده). دقت می کردم که تمامی موادی که مصرف می کنم مات باشد و اکلیلی نداشته باشند و ابتدا تازگی کبودی را پیاده کردم و رفته رفته تغییر رنگ دادم و طی ۹-۸ روز به زردی کبودی رساندم. آنقدر خوب پیش رفت که ناظم و مدیر مدرسه اصلا متوجه نشدند (با خنده).

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «فهرست»

خاطره جالب دیگری که دارم در رابطه با ستاره است. یادم می آید که در کتاب هایی که می خواندم و تصاویری که می دیدم ایده هایی به ذهنم می رسید. ستاره هم که در آن زمان عشق بازیگری بود. خواهش که کردم پذیرفت و همراه من به پشت بام خانه آمد و گریمش کردم، آن هم گریم یک آدم معتاد. یک کت مندرس هم پیدا کردیم و تنش کردیم. یک علاءالدین گذاشتم جلوش و یک سیگار هم دادم دستش و ... (با خنده). بعد سیامک برادرم آمد و کلی از ستاره با آن وسایل عکس گرفت. فکر کنم الان هم عکس هایش موجود باشد. آن روز دایی ام خانه مان میهمان بودند و خلاصه وقتی که ستاره داشت از پله ها پایین می آمد در خانه را باز کردند و وقتی ستاره را در آن ظاهر دیدند، حال شان بد شد.

 

با همین کارها و شیطنت ها آن قدری پافشاری کردم که آقای کرم رضایی به پدرم گفتند که اجازه بده چیزی که سارا دوست دارد اتفاق بیفتد و افتاد. در آن زمان که سال ۷۱ بود اولین کلاس های رسمی آزاد سینمایی توسط آقای جلال معیریان تشکیل شد که من جزو اولین هنرجوهای شان شدم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «رُم»

از ترس آتیلا پسیانی عرق کرده بودم!

در آن کلاس چه کسانی از همدوره ای های الان تان با شما همکلاس بودند؟

- اگر اشتباه نکنم آقای حمید مهین دوست از هم دوره ای های من بودند. کیارش رویگری، پسر آقای رویگری هم همین طور.

 

از آن دوره شما از همه حرفه ای تر کار را دنبال کردید، درست است؟

- من با کلاس های آقای معیریان شروع کردم و بعد توسط آقای کرم رضایی تشویق شدم که به سمت تئاتر بیایم و در آن زمان استاد گریم تئاتر، استاد عزیزم خانم مهین میهن بودند که اصلا هیچ هنرجویی را قبول نمی کردند و به خاطر آقای کرم رضایی و لطف آقای عزت الله مهرآوران که در آن زمان سمتی در مرکز هنرهای نمایش داشتند پذیرفتند که در دوره های شان شرکت کنم. در نهایت من با بچه های تئاتر به صورت یک دوره ۳ ماهه کلاس های نمایش را گذراندم و بعد از آن از موسسه دانشگاهی رسام هنر که مقابل دانشگاه تهران بود، طی یک دوره ۱۳ ماهه مدرکم را که معادل فوق دیپلم آن زمان بود گرفتم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست»

چه زمانی اولین بار یکی از ستاره های دنیای تئاتر را گریم کردید؟ و چه زمانی اسم تان در بروشور به عنوان گریمور آمد؟

- یادم نیست که مربوط به چه کاری بود اما یادم هست که یک سال بعد از ورودم به کارهای جدی که در کنار خانم مهین انجام می دادم اتفاق افتاد. اما اولین کاری که خودم طراحی آن را انجام دادم مربوط به سال ۷۷ بود. تئاتر «تبار خون» به کارگردانی آقای آتیلا پسیانی، که یکی از عجیب ترین روزهای زندگی من بود. یادم هست که من کاملا با انجام اینکار مخالفت می کردم و می خواستم که به اصطلاح فرار کنم از زیر این کار و خانم مهین به من اصرار فراوانی می کردند که باید این کار را انجام دهم.

 

در آن زمان آتیلا جان را دورادور می شناختم و برای من یک ابهت خاصی داشتند. در آن کار آقای پسیانی علاوه بر کارگردانی بازی هم می کردند و نقش مقابل شان خانم فاطمه نقوی بودند. بعد از این که کارها را طراحی کردم و با خانم مهین طرح ها را چک کرده و اوکی گرفتم، روز کار رسید و این موضوع را به خوبی یاد دارم زمانی که داشتم کار می کردم چون می دانستم آقای پسیانی خیلی به گریم اشراف دارند و خیلی آدم جدی هم هستند، از پیشانی و جزءجزء صورتم از شدت استرس عرق می ریخت و دستانم می لرزید و اصلا هم نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست» (هوتن شکیبا - فاگین)

با همان استرس داشتم کار می کردم که آتیلا جان گفتند خیلی سخت نگیر! همه چیز اوکی ها!!!... و همان دو جمله ترس من را کنترل کرد و توانستم کارم را انجام دهم. برای کسانی که اول راه هستند و خیلی عجله دارند که شناخته شوند بگویم که من همان کسی هستم که در ابتدا هیچ چهره ای زیر دستم نمی نشست چون من را نمی شناختند. این را هم اضافه کنم که بعد از این که در سال ۷۱ من در کنار خانم مهین آن دوره ها را گذراندم با خیلی از بچه های عزیز هنرهای زیبا که در حال حاضر همگی شناخته شده هستند و معروفیت جهانی دارند، همکاری داشتم. در آن زمان گریم پایان نامه های بچه ها را انجام می دادم. مثلا پایان نامه آقای اصغر فرهادی عزیز و پریسا بخت آور و خیلی های دیگر. الان حضور ذهن ندارم متاسفانه.

 

از طراحی گریم پایان نامه اصغر فرهادی تا شهاب حسینی!

ستاره را اولین بار چه زمانی در تئاتر گریم کردید؟

- اولین بار سال ۷۲ در تئاتری به نام «افسانه» که مینا ابراهیم زاده در دانشگاه هنرهای زیبا به نمایش گذاشت که علاوه بر ستاره خیلی از دوستان خوب مان اولین بازی شان را در آن کار انجام دادند. شهاب حسینی، نیما رئیسی و یوسف تیموری و ... آن کار یک تئاتر دانشگاهی بود که در جشنواره فجر هم به نمایش در آمد.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتی ستاره در تئاتر ستاره شد چه زمانی گریمش کردید؟

- تئاتر «دندون طلا» در سال ۷۸ که اولین کار بزرگ ستاره بود. البته من جزو بچه های اجرای گریم بودم و طراحی آن کار با من نبود اما ستاره را من گریم کردم.

 

نمایش موزیکال اولیور توئیست!

کلی از بچه ها در اتاق گریم منتظرتان هستند و علی رغم میلم مجبورم که به مصاحبه سرعت بدهم و بروم سر کار آخرتان که تئاتر «الیور توئیست» است. شما در حال حاضر جزو ستاره های ... (خانم اسکندری می خندد) درست است که سارا هستید ولی در زمینه تئاتر جزو ستاره های گریم هستید (با خنده) و در کارهای درخشانی نام تان را می بینیم و «الیور توئیست» با گریم های سنگینش، یکی از همان کارهای درخشان است. یک مقدار در رابطه با این کار برای مان توضیح دهید؟ فقط طراحی گریم با شما بود یا در طراحی لباس هم حضور داشتید؟

 

- طراحی لباس و آکسسوار این کار بر عهده خانم شیما میرحمیدی از همکاران و دوستان خوب من است. با توجه به همکاری هایی که در تئاتر با هم داشتیم، توانستیم سلیقه همدیگر را پیدا کنیم و به اصطلاح حرف همدیگر را به خوبی بخوانیم. این موضوع یکی از موفقیت های این کار محسوب می شود چون همان طور که می دانید گریم و طراحی لباس در همه جا و مخصوصا در تئاتر خیلی به هم نزدیک و با هم مرتبط هستند.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست» (هوتن شکیبا - فاگین)

با خانم میرحمیدی، پارسال در تئاتر «رویای یک شب نیمه تابستان» که در جشنواره فجر توانست موفقیت هایی را رقم بزند هم همکاری داشتیم و این کار در بخش بصری اش در بخش بین الملل هم در بخش لباس و هم در گریم توانست جوایزی را از آن خود کند. زمانی که برای کار الیور توئیست به من پیشنهاد همکاری دادند، قاعدتا اولین سوالم این بود که طراح لباس چه کسی است؟ و وقتی متوجه شدم که در این کار هم با خانم میرحمیدی همکاری دارم خوشحال شدم. می دانستم که می توانیم به خوبی به ایده مشترکی برسیم و کار خوبی رقم می خورد.

 

زمانی که این کار را پذیرفتید آیا رجوعی به فیلم هایی که ساخته شده داشتید؟ در مورد تاریخ آن دوران مطالعه ای داشتید؟ اصلا کتاب الیور توئیست را خواندید؟

- «الیور توئیست» چارلز دیکنز برای همه ما نوستالژی دارد و برای من هم قاعدتا همین طور است. این کتاب را پدرم داشت و من در سن ۱۳ سالگی خوانده بودم. در دوره ما هم فیلم این رمان بارها و بارها در تلویزیون مان پخش شده بود. مدل های مختلفی که از این رمان استفاده شده بود برای من جذابیت خاصی داشت. البته این اثر را چند سال پیش هم به یک صورت دیگر کار کرده بودیم. در آن کار قرار بود که فضا مدرن باشد و کلا فضا با این کار متفاوت بود. این بار موضوعی که بیشتر برای من جذاب بود و تشویقم کرد که این کار را انجام دهم نمایش آن به صورت اپرا بود و این که قرار بود موزیکال باشد.

 

هفته نامه دیده بان

 

 

bartarinha.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش