دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۴:۳۹ - ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۶۷۷۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با پیام دهکردی، بازیگر فیلم سینمایی «بی صدا»

دچار سندروم فوق حاد ابلوموفیسم هستیم!

پیام دهکردی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

به گزارش بانی فیلم، این روزها در شهر لاهیجان زندگی می کند و با هیاهو و قیل و قال فضای مجازی و اینستاگرام میانه ای ندارد. پیام دهکردی بازیگر خوشنام و توانمندی که اهل فن او را بیشتر به واسطه آثار تئاتری اش می شناسند. دهکردی این روزها فیلم سینمایی «بی صدا» را بر پرده اکران دارد، در مصاحبه با بانی فیلم از حس و حال ایفای نقشی که مشخصه هایش را پیش از این در زندگی شخصی اش نیز تجربه کرده، گفته است. از این که برای ایفای نقش پیام ۲۰ کیلو وزن کم کرده، خلوتگاهی برای نزدیک تر شدن به آن برای خود ایجاد کرده و با لحظه های این فیلم و نقش گریسته یا خندیده است.

 

 پیش از هر چیز می خواهم این سوال را بپرسم که تجربه ایفای نقش در فیلمی درباره بیماری سرطان که شما تجربه دست و پنجه نرم کردن با آن را داشته و بر آن غلبه کرده اید، چگونه تجربه ای برایتان بود؟ چقدر شما را به مقطعی که دچار این بیماری بودید، برد و چه خاطراتی را برایتان مرور کرد؟

-خوشبختانه من هیچ وقت گرفتار بیماری سرطان نشدم و دچار اختلال مغز و استخوان بودم و از نوع خوش خیمی بود که برطرف شد. اما نمی توانم انکار کنم چه دوران سختی را پشت سر گذاشتم. این مقطع سخت از نظر روحی البته برکاتی را هم برایم به دنبال داشت و سرشار از آموزه ها، درس ها، عبرت ها و نکاتی بود که شاید اگر این اتفاق نمی افتاد، هیچ وقت تجربه اش نمی کردم.

 

چه آموزه هایی؟

-هر آدمی در برخورد اول با یک بحران از جمله بیماری سرطان که در «بی صدا» محوریت دارد، احساس می کند چیزی را از دست داده و آن چیز مساوی سلامتی است که ارزشمندترین دارایی هر انسانی است. اما نوعی از برخورد نیز می تواند این باشد که این مواجهه با بحران چیزی را به آدم اضافه کرده است؛ چیزی که پیش از این نداشته، بیماری ای که در جسم اش مهمان شده و خانه کرده است. از زمانی که این نگاه در فرد مبتلابه شکل می گیرد، روند درمان بیماری نه تنها با دیدگاهی منفی پیش نمی رود، بلکه برکات بسیار زیادی را هم به همراه می آورد.

 

 آیا در «بی صدا» هم تلاش شده است تا این نگاه به مخاطب منتقل شود؟

-فیلم «بی صدا» آنقدر دیر اکران شده است که از فاصله بازی نقش پیام تاکنون، گویی هزاره ای را زندگی کرده ام. زیرا هر یک سال از زندگی بشر امروز تجربه های زیادی دارد. از حس و حال این فیلم و نقشم به دلیل این که فاصله گرفته ام شاید نتوانم دقیق درباره اش صحبت کنم. اما به نظرم «بی صدا» تلاش کرده است از منظر دیگری با بیماری سرطان مواجه شود یا هر آنچه که به عنوان سرطان می توان از آن یاد کرد.

در مصاحبه ای از حسین شهابی می خواندم که از تعبیر «سرطان اجتماعی» برای مضمون اصلی فیلم خود صحبت کرده بود. شاید تحلیل شما هم به این ماجرا نزدیک باشد.

-بله، آبشخور اصلی فیلم نگاهی اجتماعی است که از سوی کارگردان وجود داشته است و به دلیل این که دغدغه اصلی من در تئاتر و سینما و اساسا هنر همواره فرزند زمانه بودن و نگاه اجتماعی بوده و هست، به سهم خودم سعی کردم قرائتی را به متن اضافه کنم که در لحن، شیوه اجرای نقش و خوانش من از پیام نمود دارد. واقعیت این است بیماری سرطان آنقدرها هم فاجعه آمیز نیست و بخشی از هیاهو درباره آن به دلیل دوری از نگاه واقع بینانه است؛ عبارت هایی نظیر سونامی و از این دست اصلا تعابیر درستی نیستند.

 

بنابراین اگر بخواهیم این را از منظر اجتماعی بررسی کنیم، بیشتر دچار سرطان اجتماعی هستیم و اگر زمان ساخت فیلم «بی صدا» این تعبیر را به کار می بردیم، اکنون باید بگوییم این سرطان متاسفانه متاستاز هم داده و دارد پیکره اجتماع ما را آزرده می کند. فارغ از کوتاهی کردن مسئولان و سیاستگذاران فرهنگی که دردناک است، باید بگویم سهم عظیمی از خسارت ها در نهایت خجالت و سرشکستگی متوجه و ناشی از خود ماست. ابتدای امسال در نمایش «ابلوموف» بازی و این مساله را مطرح کردم که دچار سندروم فوق حاد ابلوموفیسم هستیم، اما به نظرم «بی صدا» حتی نگاه کلان تری داشته است و سرطان اجتماعی را به قانون گریزی هم تعمیم می دهد. ارزش این فیلم نیز دقیقا در حرکت به سمت عمق این نگاه مشخص می شود. اگر فیلم می خواست در پوسته اولیه بماند و صرفا به سرطان جسمی بپردازد، در درجه اول نظر من بازیگر را جلب نمی کرد و تماشاگر نیز با آن ارتباط نمی گرفت.

 

 به نظر می رسد رئالیسم موجود در فیلم های حسین شهابی و همینطور همبازی تان مرضیه وفامهر که تجربه بازیگری چندانی نداشته اند، جنس بازی تئاتری شما را به چالش کشیده باشد. اینطور بوده است؟

-نه، زیرا پیش از این به شکل های مختلف این نوع از بازیگری را در سینما و تلویزیون و حتی تئاتر تجربه کرده بودم و بازیگری رئالیستیک برایم جدید نبود. اما آنچه برایم بیشتر از این مورد چالش برانگیز و البته جذاب بود شباهت قصه و نقش با تجربه ای بود که از سر گذرانده بودم. یعنی تجربه بیماری و دوست داشتم این تجربه را بازآفرینی کنم.

 

 چرا؟ در حالی که این موقعیت می توانست به جهت یادآوری خاطرات احتمالا تلخ آن دوران آزاردهنده هم باشد!

-زیرا برای خلق لحظات داستان باید به گذشته نقب می زدم. به تلخی ها، درد ها و خاطرات تلخ و شیرینی که در آن مقطع تجربه اش کردم. نکته دیگر این بود که باید برای بازی در نقش پیام وزن زیادی کم می کردم و یادم است نزدیک به ۲۰ کیلو وزن کم کردم و در زمان فیلمبرداری تکیده شده بودم. نکته جذاب دیگر درباره نقش این بود که باید تلاش می کردم به سراغ خلق کاراکتری بروم که ماحصل آمیختگی نقشی است که حسین شهابی نوشته و پرسونای خودم. شاید همنامی نقش پیام با من نیز اشاره ای به این مستند گونه بودن هم داشته باشد.

 

همچنین می دانستم نمی توانم با تکنیک های مرسوم بازیگری نمایشگرانه پیش بروم و باید تلاش کنم حیات این نقش در همه احوال با من جاری باشد. بنابراین در آن مقطع سعی کردم ایزوله زندگی کنم و جز در جلسات فیلمبرداری، زیرپله ای پیدا کرده بودم که بر در و دیوار آن شعرهایی می نوشتم و خلوتگاهی ایجاد کرده بودم که سکون و رخوت نقش در من نشست کند. زیرا وقتی بازیگر خود در فضای شادی باشد، صورت و میمیک او در نقش هم پر تکاپو و شاد ناخواسته به نظر خواهد رسید و بسیار متفاوت از چهره ای است که با بیماری ای همچون سرطان دست و پنجه نرم می کند.

 

با این تعابیر به نظر می رسد دلایل زیادی برای پذیرش این نقش داشتید.

-این نقش از همه جهات برای من جذاب بود. ضمن اینکه در بازیگری همیشه به دنبال آن نقشی رفته ام که برایم چالش برانگیز بوده و احساس می کردم خیلی سخت است. به جرات می گویم گویی در نقش پیام بزرگ شدم، با لحظات آن بسیار گریه کردم، شاد شدم و برایم نقشی بسیار دوست داشتنی است.

 

پیام دهکردی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

رکسانا قهقرایی

 

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش