سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۳:۵۱ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۷۵۰۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

علی اوجی فیلم سینمایی می سازد/ ماجرای سد کرج و غزل

علی اوجی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
علی اوجی در برنامه «فرمول یک» از نگارش یک فیلمنامه سینمایی با نام «ماجرای سد کرج و غزل» که قرار است خودش کارگردانی کند، سخن گفت.

به گزارش مهر، سیدعلی ضیا شب گذشته ۲۸ مرداد در برنامه «فرمول یک» میزبان علی اوجی تهیه کننده و بازیگر بود.

اوجی با اشاره به بخش هایی از زندگی خود گفت: به بخش هایی از زندگی ام که نگاه می کنم می بینم آن اتفاقات افتادند تا مرا بسازند و به آدمی که حالا هستم تبدیل شوم و تحمل این حجم کار و فعالیت را داشته باشم.

وی یادآور شد: من ۱۴، ۱۵ ساله بودم که فیلم کوتاه می ساختم و عاشق سینما بودم. آن زمان فیلم کوتاهی ساختم که آن را به مسعود کیمیایی تقدیم کردم. او فیلم مرا دید و به من زنگ زد و گفت کارت را دوست دارم و در همان سن وارد کار حرفه ای که دوستش داشتم شدم اما همان زمان پدرم سکته مغزی کرد و این سکته مغزی آغازگر یک سری مشکلات بسیار بزرگ برای من و خانواده ام بود.

این تهیه کننده موسیقی اضافه کرد: پدر من هر ۱۵، ۲۰ روز یک سکته می کرد و بخشی از بدنش از کار می افتاد. کار به جایی رسید که کل بدن پدر من از کار افتاد و برای اینکه زنده بماند باید نیم ساعت یک بار به او غذا می دادم! یعنی ساعت ۱ شب، ساعت ۱ و نیم شب، ۲ شب و... غذای او را که مایع بود آماده می کردم، آن را با سرنگ به پدرم گاواژ می کردم، گلویش را تمیز می کردم، جابجایش می کردم که زخم بستر نگیرد و یک ربع سرپا می خوابیدم و دوباره بیدار می شدم! یک سال و نیم روزی ۴۸ بار به او غذا می دادم و این تمام اهداف مرا از من گرفت.

وی با اشاره به فوت پدرش توضیح داد: بعد از یک بازه زمانی به من گفتند مادرم سرطان دارد. من مادرم را مدام به شیمی درمانی می بردم و می آوردم و او جلوی چشم من مثل شمع آب می شد و موها و مژه هایش می ریخت. البته خداراشکر او حالا سالم و قبراق هست. برادرم هم این دوران نبود و شرایط بودن در کنار ما را نداشت. همزمان پدربزرگم هم بیمار شده بود و دایی و خاله ها مرا که دیگر باتجربه شده بودم مامور کرده بودند هفته ای یکی دو شب از او هم نگهداری کنم.

اوجی یادآور شد: در این دوران پولمان هم داشت تمام می شد و فقر را هم تجربه کردم اما به مرور زندگی داشت کم کم روی خوش به ما نشان می داد که برادرم غرق شد. ماجرای زندگی من مثل ماجراهایی است که آقوی همساده در «کلاه قرمزی» تعریف می کند. مادرم شرایط سختی را بعداز فوت پدر و مریضی خودش و این اتفاقات از جمله از دست دادن پسرش تجربه کرد. من هم به تنهایی با همه این مسائل مواجه شدم و مدام از خود می پرسیدم چرا باید این همه سختی بکشم. طبیعی است در این شرایط به انتها می رسی.

بازیگر «خوب، جلف، بد» ادامه داد: یک روز ۴، ۵ صبح بود که به پشت بام رفتم؛ زمانی که تازه پرنده ها شروع به خواندن می کنند و خورشید کم کم آسمان تاریک را روشن می کند. تا به حال این طلوع را ندیده بودم. خط سپیده صبح را که دیدم احساس کردم اندکی صبر سحر نزدیک است.

اوجی که به خنده رو بودن معروف است، درباره این عادت پس از این همه سختی که در زندگی کشیده گفت: من از آن روزگار خنده را به ارمغان دارم و اتفاقاتی برایم افتاده که وقتی بقیه از مشکلاتشان سخن می گویند، به آنها می گویم بابا بد ندیده ای، اصلا می دانی فقر و سختی و سرطان مادر و آب شدن پدر ۱۲۰ کیلویی ات که ۳۰ کیلو شود چه هست؟ من به این می خندم که حالا روزگاری است که هیچ چیزی دیگر عجیب نیست.

در ادامه ضیا پرسش‌های کوتاهی از اوجی پرسید و او پاسخ داد: اگر حافظه گوشی ام پر شود اول از همه اسکرین شات هایی که گرفته ام را پاک می کنم. چیزی که اصلا نمی توانم تحمل کنم حسادت است. حافظ بازم و او را دوست دارم. با اولین درآمد برای مادرم روسری کادو خریدم.

این هنرمند در پایان عنوان کرد: این شب ها در نمایش «لیگ قهرمانان» به کارگردانی سعید دشتی بازی می کنم که بهاره رهنما، سعید زارعی و ریحانه پارسا دیگر بازیگران آن هستند و نمایش باحالی درباره معضلات فضای مجازی است. با مهران مدیری و سیدمصطفی احمدی هم در حال انجام پروژه هایی برای شبکه نمایش خانگی هستیم. یک سریال دارم و یک فیلم هم به نام «شبی دو میلیون» به کارگردانی مجید توکلی با علی سرتیپی تهیه کنندگی می کنیم. فیلم خودم را هم به زودی می سازم، فیلمنامه اش را نوشته ام که «ماجرای سد کرج و غزل» نام دارد که کمدی است، پیمان قاسم خانی هم روی آن زحمت کشیده است.

  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش