دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۶:۰۵ - ۲۸ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۶۷۷۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

بهروز وثوقی: رویایم این است که بین هم‌وطنانم باشم/ حاضر نیستم به هر قیمتی برگردم

بهروز وثوقی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
قیصر سینمای ایران می‌گوید: 'من یک ثانیه غفلتی ندارم از ایران، یعنی لحظه‌ای نیست که به ایران فکر نکنم. همه صداها در گوشم است، همه صداهای ایران در گوشم است، همیشه هست.'

بهروز وثوقی، یکی از نام‌های ماندگار تاریخ سینمای ایران است که علیرغم چهل سال دور ماندن از سینمای ایران، همچنان در میان مخاطبان سینما محبوب است. "قیصر"، "گوزن‌ها"، "تنگسیر"، "سوته‌دلان"، "داش آکل، "طوقی" و "همسفر" از جمله آثار درخشان کارنامه وثوقی به حساب می‌آید.

به گزارش ایران‌آرت، بهروز وثوقی که اسفندماه امسال ۸۲ ساله می‌شود، در گفت‌وگویی که با مجله چلچراغ انجام داده درباره دلتنگی‌ها و دور‌ی از وطن و فعالیت‌هایی که این روزها انجام می‌دهد صحبت کرده است. او درباره این‌که چرا دل به کار نمی‌دهد می‌گوید: "هفته‌ای یکی دو سناریو می‌آید، یا ماهی سه، چهار تا سناریو و نمایشنامه از این‌ور آن‌ور می‌آید و می‌خوانم و خوشم نمی‌آید. الان در خانه من دست‌کم حدود ۳۰ تا سناریو و نمایشنامه هست. این‌ها را خواندم، هیچ‌کدام را دوست نداشتم آن‌طوری انجام شود."

قیصر سینمای ایران همچنین می‌گوید یکی از آرزوهایش این است که کلاس بازیگری برگزار کند. "خیلی دلم می‌خواست که- البته دلم می‌خواست ولی عملی نیست- در ایران بودم. اگر در این سن هستم در ایران بودم و ۳۰ نفر یا ماکسیمم ۳۵-۴۰ نفر از جوان‌ها را خودم انتخاب می‌کردم، با امتحان‌هایی که از آن‌ها می‌گرفتم و تمام این ۵۰-۶۰ سال تجربه‌ام را در اختیار آن‌ها می‌گذاشتم مجانی."

بخش‌هایی از گفت‌وگوی سهیلا عابدینی با بهروز وثوقی را در ادامه می‌خوانید.

آقای وثوقی عزیز، به ‌اعتقاد بسیاری، شما از محبوبیت افسانه‌ای در بین طرفدارنتان برخوردارید، خودتان دلیل این محبوبیت را چه می‌دانید؟

مسئله محبوبیت افسانه‌ای را نمی‌دانم معنی‌اش به من می‌خورد یا نه، اما آن‌چه مسلم است، این‌ است که من به این دلیل که یک مقدار کارهای سبکی را که همه می‌کنند و من نکردم، محبوبیتم بین مردم حفظ شد. اگر نه، من وقتی آمدم آمریکا، این‌جا خیلی به من پیشنهاد شد که کارهای مختلفی انجام بدهم. یک مقدار هم اولش انجام دادم، بعد دیدم نه، این‌ها آن چیزی نیست که چیزی به من اضافه کند. بهتر است تا کم نکرده از من، ولش کنم. به همین دلیل ول کردم و نکردم. این "نکردن هرکاری" باعث شد مردم همین‌طور منتظر باشند و ببینند که من چه کار مهمی ‌را ممکن است انجام دهم. آن فیلم‌ها را چندین و چند بار نگاه کردند. این باعث شد این محبوبیت را آن‌ها حفظ کنند برای من، همین.

اگر دوباره به دنیا می‌آمدید، آیا باز هم بازیگری را انتخاب می‌کردید؟

صددرصد. چون اگر الان به دنیا می‌آمدم (می‌خندد) و می‌دانستم که من چه ‌کار می‌توانم بکنم، اگر می‌دانستم، حتما، صددرصد بازیگری را انتخاب می‌کردم.

درباره دلخوری و ناراحتی که از اهالی رسانه دارید، بفرمایید. با هم در این مورد چالش نسبتا زیادی داشتیم. چه ‌کار کردند که باعث رنجش شما شدند؟

خب، ببینید من آن‌موقع که در ایران بودم و مصاحبه می‌کردم، قبل از این‌که مصاحبه چاپ شود، سردبیرش به‌ خاطر دوستی‌هایی که با همه‌شان داشتم، این را برای من می‌فرستادند یا از من خواهش می‌کردند می‌رفتم دفترشان و مصاحبه را می‌دیدم و اگر غلط‌گیری لازم بود، ‌انجام می‌دادم، وگرنه می‌گفتم همین خوب است، چاپش کنید. ولی در این سال‌ها دو، سه بار از ایران به من تلفن شد و خواستند که با من مصاحبه‌ کنند. من هم به هوای همان موقع‌ها فکر کردم همان‌طوری خواهد بود و مصاحبه کردم. ولی درست هرچه من گفتم، آن‌ها آن‌جور که دلشان می‌خواست، برداشتند و نوشتند. مطالب آن چیزهایی نبود که من گفته بودم، یا دلم می‌خواست که آن‌طور باشد. مثلا یکی از من پرسیده بود و عکس مرا هم گذاشته بود در مجله، یک عکس کوچکی از من گذاشته بود و زیرش نوشته بود بهروز وثوقی گفت که به هر قیمتی من حاضرم برگردم ایران، من اصلا چنین حرفی نزدم، اصلا چنین چیزی نگفتم. به هر قیمتی برگردم، چرا؟ چرا به هر قیمتی برگردم؟ به هر قیمتی که نمی‌شود رفت یک جایی و یک کاری کرد. در داخل مجله هم در مصاحبه خودشان هرچه دلشان خواسته بود، نوشته بودند.

بیشتر بخوانید:

اگر اخبار سینمای ایران را دنبال می‌کنید، به ‌نظرتان بازیگران ایرانی در حال حاضر در چه سطحی هستند؟

خب، به دلیل امکانات ضعیفی که هست، آن ضعف در فیلم دیده می‌شود، ولی بیشتر هنرمندان ایرانی کارهایشان را با سختی انجام می‌دهند. این یک چیز کاملا مشخصی است. من یکی دو فیلم دیدم و دیدم که خیلی کارهای درستی انجام دادند.

به‌ نظرتان سینمای ایران در هالیوود روزی جایگاه خود را به‌ دست خواهد آورد؟

حتما. به نظر من صددرصد. همان‌طور که می‌بینیم الان آقای فرهادی یک جای مخصوصی دارد در هالیوود. من فکر می‌کنم جوان‌های دیگر هم به این شکل خواهند آمد و یواش‌یواش این راه باز خواهد شد برای آن‌های دیگر. فکر می‌کنم جایگاه خیلی‌ خیلی خوبی در هالیوود خواهند داشت. الان بیشتر فیلم‌ها در بیشتر فستیوال‌های دنیا می‌رود و جایزه هم می‌گیرد.

درباره کتاب زندگی‌نامه‌تان بفرمایید، چقدر از این اثر استقبال شده و این‌که آیا در ایران هم منتشر خواهد شد؟

این کتاب هیچ چیز سانسوری ندارد؛ هیچ چیزی. سرگذشت زندگی من است؛ چطور وارد سینما شدم، چطور فیلم‌ها را بازی کردم… تمام شد. ولی خب، به‌هرحال در ایران اجازه چاپ ندادند. یک شرکت کتاب بود مثل این‌که می‌خواست چاپ بکند. از من اجازه گرفت، من هم سی‌دی و عکس‌ها را برایشان فرستادم. همه کارهایش را کردم، بعد رفت وزارت ارشاد و مثل این‌که آن‌جا ایراد گرفتند. گفتند باید حالا برود یک گروه دیگری بخواند. یک گروه دیگری خواندند و چند گروه این را خواندند و دیدند که هیچ چیزی ندارد که به آن ایراد بگیرند، ولی به ‌خاطر اسم من شاید زیاد خوشایند نبود برایشان، به همین دلیل اجازه ندادند. ولی دوستانی که از ایران می‌آمدند و مثلا من نمایش داشتم این‌جا و کتابم هم آن‌جا بود، مردمی که می‌خواستند، برمی‌داشتند کتاب مرا. چندین نفر کتاب را بردند ایران و آن‌جا مثل این‌که تکثیر کردند. البته زیاد آن حالت کتاب مرا ندارد. اگر یک روزی بشود، دلم می‌خواهد که آن‌جا چاپ شود. تمام سرگذشت کاری من در این کتاب هست.

درباره زندگی روزمره‌تان بفرمایید که معمولا چگونه می‌گذرانید؟

گاهی یک تئاتر بازی می‌کنم، گاهی یک فیلم بازی می‌کنم، منتها خیلی محدود. چون انتخاب باید بکنم آن چیزی باشد که دوست داشته باشم. مواقع بی‌کاری‌ هم ورزش می‌کنم، هم کتاب می‌خوانم، هم موزیک گوش می‌دهم. به‌هرحال این‌طوری می‌گذرانم دیگر.

چهره و بدن را در کار بازیگری، چقدر مهم می‌دانید؟ این دو عنصر الان در سینمای دنیا چه جایگاهی دارند؟

به نظرم چهره و بدن اصلا مهم نیست، چون هر چهره‌ای به درد یک رولی می‌خورد، هر بدنی به درد یک رولی می‌خورد. خب، اگر آدم همه چیزش درست باشد و یک آدم سالمی‌ باشد و از هر نظر، نمی‌گویم زیبا باشد ولی به‌هرحال صورت درستی داشته باشد، هیکل درستی داشته باشد، احتمالا ممکن است در فیلم‌های بیشتری هم بتواند نقش‌هایی داشته باشد. به ‌طور کلی هر کسی می‌تواند در سینما جا داشته باشد برای خودش.

خیلی از کسانی که الان دنبال بازیگری می‌روند، رویایشان این است که مثل بهروز وثوقی بشوند. بهروز وثوقی در حال حاضر رویایش چیست؟

خب، نمی‌دانم آن‌ها چرا این رویا را دارند، اما من شخصا رویایم این است که بین هم‌وطنانم باشم. دلم می‌خواهد آن‌جا باشم. در مملکتم باشم، چون ۴۰ سال است که من آن جمعیت را آن‌جوری حس نکردم. به همین دلیل یک کنسرتی که این‌جا گذاشته می‌شود، یا یک نمایشی که از ایران می‌آید، یا یک فیلمی ‌که از ایران می‌آید، من فوری می‌روم آن‌جا، برای این‌که در طول زمانی که آن‌جا هستم، ایرانی‌ها آن‌جا هستند. یک‌دفعه حس می‌کنم در ایران هستم و این‌جوری خودم را یک مقدار سبک می‌کنم.

دیگر از شما نمی‌پرسم که چقدر دلتان برای ایران تنگ شده، ولی می‌گویم که ما خیلی دلمان برای شما تنگ شده…

شاید باور نکنید که من یک ثانیه غفلتی ندارم از ایران، یعنی لحظه‌ای نیست که به ایران فکر نکنم. فرق شما با من این است که شما بین مردم نبودید، من چون بین مردم بودم، همه صداها در گوشم است، همه صداهای ایران در گوشم است، همیشه هست. نمی‌توانم بگویم که چه احساس غمگینی‌ای به من دست می‌دهد و اذیتم می‌کند… ولی خب، به‌هرحال سرنوشت آدم است دیگر. آرزویم این است که یک روزی این‌قدر سنم به من اجازه بدهد، به‌هرحال سنی گذشته از من، یا خداوند این‌قدر به من عمر بدهد که بیایم آن‌جا و شماها را از نزدیک ببینم.

  • 25
  • 8
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
چرا باید سینمای ایران به فکر باشد که سینمای هالیوود امریکای وحشی که کاملا سینمای سیاسی است. مورد اقبال واقع بشه!!!! این حجم وادادگی تاکجا!!!
البته در میان مخاطبان سینمای قبل انقلاب محبوب شاید باشد
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش