دیالوگ های بهروز وثوقی
بهروز وثوقی را باید ستاره سینمای متفاوت ایران دانست. موج نو سینمای ایران با فیلم قیصر شروع شد و بهروز وثوقی قیصر بود. نقش های متفاوتی که او بازی کرد احتمالا در تاریخ سینمای ایران بی سابقه باشد از قیصر گرفته تا رضا موتوری، سوته دلان، گوزن ها، همسفر، کندو، تنگسیر و بسیاری دیگر....بهروز وثوقی نماد و سمبل خشم و عشق و تنهایی های یک نسل بود، در قیصر و گوزن ها برای نشان دادن اعتراض پاشنه ور کشید و پای حرفش ایستاد، در سوته دلان و داش آکل عاشق شد و انسان هایی دل سوخته را بازی کرد که هر روز کم تر می شدند. بهروز وثوقی همچنان قهرمان خیلی از فیلمسازها، بازیگران و عوامل سینمای گذشته و امروز ایران است.
>> دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم داش آکل:
کمر مرد رو هیچی تا نمی کنه، جز زن! من بودم و یه طوطی… حالا هم باز منم و یه طوطی، ولی دیگه نه اون طوطیِ و نه من داش آکل ….
>> دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم قیصر:
این نظام روزگاره… یعنی این روزگاره دایی. نزنی میزننت
>> دیالوگ های بهروز وثوقی:
اگه قرار باشه من اونی بشم که تو میگی،
دیگه من، من نیستم!
من همینی ام که میبینی!
مغازه که نیست دکور بچینم برات!
من نه" آرزوی" کسی هستم
و نه" آویزون"
- ما اگه ظاهرمون به قشنگی خیلیا نیست،
پیش خودمون خوشحالیم که
باطنمون از خیلیا قشنگتره...
- صادقانه" بد" باش!
ولی با دروغ و ظاهر ادای آدم خوبا رو در نیار!
>> دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم سوته دلان:
ساعت زنگ زده ِ دیگه زنگ نمیزنه، چونکه زنگهاشو زده
>> انواع دیالوگ های بهروز وثوقی:
نـنـه ..! هــر چی بدبختی کشیدیــم گفتی" حکمت خداست" بــیـبــین ننــه ... نیشونـــی این حکمتو بده برم در خــونش بگم دٍ لامصـــب،،، مشکلت با مـــن چیـــه آخه..! ؟
>> بهترین دیالوگ های بهروز وثوقی:
میگن رفیق بازی نكن خراب میشی....
ولی كسی نمیدونه ما خرابه رفیقیم ...
خوب نیستم ولی واسه رفیقام جلوی خوبا وایمیسم...
>> دیالوگ های بهروز وثوقی:
دایی اینو بهت بگم آدم، آدم ول معطله، من،
من اینو می خوام، اونو می خوام نداره،
، باهاس دید که
، باهاس دید که اون صاحب مُرده چی می خواد
این، این درست نیست دایی، درست نیست،
کار از یه جا خرابه
حالا از کجا خرابه، باهاس
باهاس، وقت گرفت از اوستا کریم پرسید
>> زیباترین دیالوگ های بهروز وثوقی:
وقتی تــاس آدم بـــد نِشـــست،
بد نِشـست.
اما من فرار نمـی کنم.
فرار آدمـو کوچــیک می کنه.
ولـــــــی من تا آخرشـــو مـی رم...
>> گزیده ای از دیالوگ های بهروز وثوقی:
هی نیگاه کن خشگل بی معرفت اولا که سلام
دویما:امیدوارم که گل غنچه همیشه
رو لبات شکفته باشه
سوما:اون وقتی با کامیون عشقت از سر بالایی
پیچ دل ما بالا می رفتی می دونستم
چیزی جز گرد و غبارت واسه
ما جا نمی مونه
چهارمندش:اگه از روی کرمت احوال دل ما رو بپرسی اینقده هستیم که پس نیفتیم
پنجمندش:به اندازه یه کاسه ماست
خوری سر سفره دوستت دارم
>> دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم مجید:
هه هه هه هه پنزر خنزر توپ داغونم نمیکنه،
چش شیطون کر توپ توپم! این مال و منال مفتی همچی هلو برو تو گلو گیر نیومد حاصل یه عمر جوبگردیه! آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوبچی, جوبچی! آقا مجید ظروفچیه جوبچی! هه هه هه هه میخ زنگ زده, زنجیر زنگ زده, تارزان زنگ زده, ساعت زنگ زده! حواستو ضرب کن جمع کن ضرب کن جمع کن! ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده
>> گلچینی از بهترین دیالوگ های بهروز وثوقی:
بیکارم،
چون پــول ندارم،
چون پــارتی ندارم،
چون قوم خویــش کله گنده ندارم،
چون زن ندارم،
ممممصبتو شکر،
اصلا تو خیال میکنی من کیـــم؟
مهندس میکانیک از یو اس آ؟
صاحاب چهارتا پمپ بنزین؟
هـــه هـــه هـــه هـه،
رفیق،
به امام رضا من هیــــچی نیستم...
>> دیالوگ های بهروز وثوقی:
وقتی آدم تنـــــها میشه به خیلی چیـــــزا دل می بنده
>> دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم قیصر:
خدایا اگه روزی روزگاری قرار بشه هر کی پیر شد دلشم کوچیکشه خدایا مارو هرگز پیر نکن که هیچ حوصلشو نداریم...
>> دیالوگ های ماندگار بهروز وثوقی:
حبیب:چرا نیومدی در دكون
مجید:امروز جمعه است، تعطیلیه
حبیب:امروز دوشنبه است، خیلی داریم تا جمعه
مجید:نخیییر، تو اون تقویمه كه آقام اون سال خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعه است
حبیب: (با پوزخند) اون تقویم باطله است
مجید:واسه من جمعه جمعه آقامه، شنبه شنبه آقامه، خواه مرده، خواه زنده، جخ تقلید مرده جائزه، آقا میگه پا منبر، زكی اینوووو.. ..
>> دیالوگ های بهروز وثوقی:
ما داداشیم... از یه خمیریم... اما تنورمون علی حده است... تنور شما عقدی بود؛ مال ما تیغه ای صیغه ای، کله شماها شد عینهو نون تافتون، گرد و تلمبه قلمبه، کله ما شد عینهو نون سنگک. هه هه هه هه... شكر بربری نشدیم ...( سوته دلان)
>> بهترین دیالوگ های بهروز وثوقی:
خان دایی، این پیرهن خونی رو بده به ننم،
بگو خوب بوش كنه تا داغ دلش آروم بگیره،
بگو قیصر گفت دو تا دیگه هم برات میارم
>> دیالوگ های بهروز وثوقی:
من دیگه تو این دنیا کاری ندارم،
الا یه کار یعنی ۳کار،
اونم این که یکی یکیشونو بفرستم اون دنیا
تا کامروا بشن و
ملائکها بادشون بزنن
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 26
- 9
محمد نظامی
۱۴۰۲/۲/۷ - ۱۹:۵۷
Permalink