میزانسن
این اصطلاح فرانسوی که منشأ آن به تئاتر برمی گردد؛ از طریق تئاتر، وارد سینما شده و به همین صورت در بسیاری از زبان های دیگر نظیر انگلیسی کاربرد دارد. از عناصر میزانسنِ سینمایی می توان به طراحی صحنه، نور، لباس، آرایش بازیگران، دکور، ترکیب بندی قاب تصویر، حرکت و فضا اشاره کرد که کارگردان( فیلمساز)، مدیر فيلمبرداري و طراح صحنه موظفند در مورد همه ی آنها تصمیم گیری کنند. به هر چیزی که در مقابل دوربین فیلمبرداری واقع شود میزانسن می گویند.
اهمیت میزانسن در سینما و تئاتر
کارگردان، قابلیت ترسیم هر فضایی با استفاده از میزانسن را دارد. مثلا او میتواند به صورت واقعی، عناصر صحنه را بچیند مثل چیزی که در دنیای واقعی وجود دارد. اغلب خاطره های ماندگار از فیلم ها در سینما، به عناصر میزانسن مربوط میشود اما در عین حال، این تکنیک می تواند فراتر از مفاهیم عادی واقعیت برود. شما میتوانید یک فضای کاملا انتزاعی را با یک میزانسن حساب شده بسازید در حالیکه در جهان واقعی هیچ نمود عینی از آن نباشد اما تأثير آن به حدی باشد که تماشاگر، حتی در خیال یا کابوس بوجود چنین فضایی باور پیدا کند.
برای مثال، نماهایی را در فیلم مطب دکتر کالیگاری، می بینیم که خانه های آن، بسیار بلند و کاملاً هندسی وار( عمدتا مثلثی) هستند، علاوهبراین دارای پشت بام های کنگره دار و دودکش های اریب هستند. گریم های بازیگران، بسیار سنگین است و حرکات مصنوعی و غلو شده دارند، نورپردازی سنگین و تضاد زیادی بین سیاهی و روشنی است و …. مطمئنا چنین خصوصیاتی مطابق با تصور ما از واقعیت متعارف نیست. در واقع فیلم ساز برای بیان یک فضای جنون آمیز ایجاد شده توسط یک دیوانه، قصد داشته که همه چیز را انتزاعی کند و قراردادهای نقاشی و تئاتر اکسپرسیونیستی را برای این کار به خدمت بگیرد و به آن ها وظیفه ی القای تخیلات یک دیوانه را بسپارد.
میزانسن، متشکل از چهار عنصر اصلی میباشد ( که در ادامه شرح داده شده اند) ولی یک عنصر به ندرت بطور جداگانه حضور دارد. معمولاً هر عنصر برای ایجاد یک سیستم ویژه در هر فیلم، با عناصر دیگر ترکیب می شود.
عناصر اصلی میزانسن در سینما و تئاتر
عناصر اصلی میزانسن در سینما و تئاتر که کارگردان می تواند از آن ها بهره بگیرد عبارتند از:
>> صحنه:
صحنه یک فیلم به هر چیزی گفته میشود که در یک نمای فیلم در سطحی دو بعدی( پرده) بازنمایی می شود و وقایع فیلم و کنش کاراکترها درون آن رخ می دهد. این صحنه به صورت یک مکان واقعی و یا دست ساخته« استودیو» است. امروزه صحنه های یک فیلم با توجه به پیشرفت های تکنولوژی فیلم برداری و صدابرداری بیشتر در مکان های واقعی فیلمبرداری می شوند. سینماگران مولفی چون هیچکاک، وایلر، هاکس، فورد در دوران تسلطِ نظام استودیویی و ایجاد محدودیت هایی برای فیلمسازان و کنترل صاحبان سرمایه بر فیلمنامه و بسیاری از عوامل دیگر ساخت فیلم، همیشه امضای خود را با کنترل خلاقانه ی میزان ْسنی فیلم و گذاردن تأثير سبکی خاص در هر اثری که می ساختند، می نهادند.
>> لباس و چهره پردازی:
ما با استفاده از لباس به فضای روایتی داستان راهنمایی میشویم. درواقع لباس و چهره آرایی از انگیختارهای روانی برخوردارند که موجب جهت دهی قضاوت ما در برابر شخصیت ها و دنیای داستانی فیلم میشوند. همچنین لباس وچهره پردازی، زمان تاریخی روایت را مشخص می کنند. یک لباس، بیانگر دوران تاریخی و یا جنبشی است که نوعی پوشش مشخصه آن ها می باشد. مانند صلیبیون.
>> حالات و حرکات عناصر صحنه:
“حرکت” اشیایی در صحنه یا کنش بازیگران در نمای ساکن، بخشی از صحنه را مورد توجه قرار می دهد. از کارکردهای روایتی کنش در صحنه می توان به انتقال تنش داستان از طریق کنش بازیگران و یا انتقال جهت نگاه به بخشی دیگر از قاب به وسیله حرکت های دوربین و یا کاراکتر، اشاره کرد.
اساس سینما، حرکت می باشد؛ یعنی سینما بدون حرکت وجود نمی یابد، به همین خاطر از وجوه ذاتی سینما به شمار می رود. کوچکترین حرکتی در این پرسپکتیو موجب جلب نگاه بیننده میشود.
فیگورهای بازیگران، این امکان را دارد که با ویژگی های سبکی یک فیلم درآمیزد و در خدمت روایت فیلمیک قرار گیرد. اساساً ژست های اغراق شده در یک فیلم رئالیستی، این قابلیت را ندارد که در راستای دیگر اجزای آن قرار بگیرد. پس بازی مانند دیگر اجزای یک فیلم، نقش بسزایی در خلق فضای روایتی فیلم دارد.
>> نورپردازی:
یكی از بیان گراترین اجزای تشكیل دهنده ی یك فیلم در انتقال مفاهیم، نور می باشد. صحنه ی یك فیلم از نورِ محیطی که به آن تابانده میشود؛ معنا پیدا میکند. لذا فضای تیره با یك نور كم مایه بیانگر حسی از ابهام و ترس و پنهان كاری است. لكه ی نورانی در فضای تاریك، جلب توجه می كند درحالیکه فضای با نور پرمایه و رنگ های شفاف، به معنای محیطی واضح و بدون ابهام است.
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 10
- 4