سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۷:۳۹ - ۱۵ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۰۲۹
هنرهای تجسمی

میرمولا ثریا:

از کارهایم کپی می‌کنند و جایزه می‌گیرند!

میرمولا ثریا,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
میرمولا ثریا که این روزها آثارش در گالری خاک برپاست از برگزاری دو نمایشگاه در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ در دبی و لندن خبر داد.

به گزارش هنرآنلاین: تاریخ گواه انسان‌های هنر دوستی است که در طول دوره‌های مختلف برای به تصویر کشیدن درونیات خود تلاش کرده‌اند. به جرات می‌توان گفت که گلیم، فرش، نمد و هزاران شاخه هنرهای سنتی دیگر نیز از دل همین تلاش انسانی سر برآورده‌اند. تلاشی که تا امروز نیز به دست هنرمندان ادامه یافته و سعی در بهبود تصویر جهان مادی داشته است. میرمولا ثریا هنرمندی است که سال‌های طولانی از زندگی‌اش را بر روی نقوش فرش و نمد صرف کرده است. او که امروز در سطح بین‌المللی بیشتر از ایران شناخته شده است، عشق به این نقوش عرفانی و فلسفی موجود در دل این هنر را انگیزه خود می‌داند و معتقد است که احساس درونی وی او را به سمت و سوی این هنر جذاب و غوطه‌ور شدن در آن سوق می‌دهد. ثریا بعد از سال‌ها تلاش، تحصیل و تحقیق توانسته است بخش مهمی از هنر قالیبافی و نمدمالی ایران را به سمت تازه‌ای سوق دهد به نحوی که نمایشگاه‌های آثار او مورد استقبال بسیاری از هنردوستان در سطح جهانی قرار گرفته است. خلاقیت‌های او در استفاده از نمد به عنوان یک بوم برای به تصویر کشیدن تصاویر مفهومی و انتزاعی از جمله رموز موفقیت این هنرمند به شمار می‌رود. به بهانه نمایشگاه "صوف" که تا ۲۴ آبان ماه در گالری خاک برپاست، گپ و گفتی با این هنرمند  داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

چگونه به هنر علاقه‌مند شدید؟ منظورم این است که چطور وارد فضای هنر به این شکل شدید؟

من در رامسر به دنیا آمدم و در شهر شهسوار در خانه‌ای بزرگ شدم که پیشینه هنری دارد. پدرم خوشنویسی می‌کرد و استاد موسیقی ایرانی بود و همچنان هم هرجا که فرصتی گیر بیاورد، نی‌نوازی می‌کند. من هم از همان ۳-۴ سالگی بدون این‌که آموزش ببینم شروع به نواختن ساز کردم. معاصر بودن در پدرم همیشه زنده است و ایشان هیچ‌وقت نمی‌گوید "نمی‌توانیم". همیشه به من و برادرم تأکید می‌کرد که "می‌توانیم" و این به هر دوی‌مان منتقل شد. برادرم موسیقی را به طور جدی دنبال کرد و من هم تا ۱۶-۱۷ سالگی در چند گروه معروف ساز ‌زدم. بعد از آن تصمیم گرفتم تمرکزم را روی هنرهای تجسمی بگذارم. از کودکی به واسطه این‌که پدرم خوشنویسی می‌کرد با حوزه تجسمی مواجه بودم اما اولین جرقه‌های جدی در من از ۱۱-۱۲ سالگی شکل گرفت که کارهای آقای حسین زنده‌رودی را دیدم. در آن زمان من کتابی از ایشان دیدم که با خط و حروف کارهای کاملاً متفاوتی از آن‌چه که ما می‌شناختیم انجام داده بود. از آن پس تمرکز من روی حوزه تجسمی بیشتر شد و به مرور شروع به یادگیری نقوش کلاسیک فرش کردم. با چند استاد به طور همزمان کار گرافیک انجام دادم و بعد رشته هنرهای سنتی را در دانشگاه سوره خواندم. دانشگاهم که تمام شد به اصفهان عزیمت کردم چون می‌دانستم که در کار هنرمندان اصفهانی همچنان می‌شود نشانه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ دوره صفویه را دید. در اصفهان با اساتید آن‌جا ارتباط گرفتم و از روی کارهای آن‌ها مشق کردم. این قضیه طی چهار سال به طور پیگیر اتفاق می‌افتاد و من گاهی پیش می‌آمد که به مدت ۲-۳ ماه از خانه بیرون نمی‌آمدم. به مرور کارم را پیش بردم و به تجربیات بیشتری رسیدم. در اصفهان هم وارد دانشگاه شدم و رشته صنایع فرش دستباف را خواندم ولی اصولاً در دانشگاه اتفاق خیلی مهمی برایم نیفتاد چون آموزش رشته صنایع فرش دستباف به صورت سنتی است و زمان زیادی می‌خواهد تا دانشجو به کشیدن یک نقشه معمولی احاطه پیدا کند.

 

از چه زمانی تصمیم گرفتید به عنوان یک هنر به فرش نگاه کنید؟

از همان ابتدا تصویرم از فرش همین بود و به دنبال نگاه تازه‌ای بودم که در مدیوم فرش انجام بدهم. برایم روند سنتی فرش خیلی مهم نبود و بعد که بیشتر با فرش آشنا شدم، دیدم که سنتی‌کارهای این حوزه چقدر با نگاه‌شان به فرش آسیب زده‌اند چون کارشان اکثراً با هنر هیچ قرابتی ندارد. آشنایی آن‌ها در حد ابتدایی و در بافت است، در حالی که فرش یک گستره عظیم دارد و بافت فقط یکی از اجرای آن است و بخش مهمی هم نیست. بخش اصلی فرش همان تفکر اولیه آن است که منجر به خلق یک اثر با رنگ‌آمیزی زیبا و با کیفیت می‌شود.

 

حضور در اصفهان چه کمکی به کارتان کرد؟

خیلی مؤثر و کارساز بود. اصفهان مرکز هنرهای سنتی ایران است لذا شما اگر بخواهید با روند هنرهای دستی و سنتی آشنا شوید، باید به اصفهان بروید و شاگردی کنید. فضای شهر اصفهان و مردم هنرپرور آن شهر به من کمک زیادی کرد. مردم خیلی به من احترام می‌گذاشتند و این تشویقم می‌کرد که قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم. در اصفهان نقوش کلاسیک را در حد استادی یاد گرفتم  تا جایی که وقتی آدم‌های شاخص حوزه فرش در اصفهان کار مرا می‌دیدند، حیرت می‌کردند که یک آدم در آن سن و سال چطور این نقوش را کشیده است. هنوز هم بعضی‌های‌شان می‌گویند کاش همان راه را می‌رفتی تا ما یک استاد بزرگ در این سبک و سیاق می‌داشتیم. به هر حال من آن را کنار گذاشتم و شروع به طراحی‌ کردم. روند طراحی خیلی کند اتفاق می‌افتاد که در این بین با نمد آشنا شدم. از آن به بعد مناطق مختلف ایران را شهر به شهر چرخیدم تا تکنیک‌ها و متریالی که در نمد استفاده می‌شود را پیدا کنم. بعد از یک سال در روستایی در منطقه دوهزار شهر تنکابن مستقر شدم و به مدت ۳ سال در آن‌جا با دو پیرمرد کار کردم. تلاشم این بود که نقش‌های کلاسیک را روی بدنه قالب نمد پیاده کنم. به راحتی نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم ولی نهایت طی ۳ سال یک مسیر ۳۰ ساله را رفتم و به آن‌چه که می‌خواستم رسیدم.

 

در بدو امر روندی که برای تولید نمد داشتید، خوب پیش رفت؟

 یک دوره‌ای به سراغ ترکیب نمد، فرش، شیشه و سرامیک رفتم و میکس مدیا کار کردم. خیلی عالی بود و تمام کارهایم قبل از این‌که به نمایش گذاشته شود توسط یک مجموعه‌دار که در آمریکا زندگی‌ می‌کرد به فروش رسید. من پشم را از کرمان تهیه می‌کنم و به کردستان می‌برم و در آن‌جا توسط زنان به نخ تبدیلش می‌کنم. ریشه‌های فرهنگی ما در این کارها وجود دارد و به همین خاطر این‌ آثار برای همه جذاب است. تا به حال کسی نیامده بگوید از این اثر خوشش نمی‌آید.

 

تا کنون چه نمایشگاه‌هایی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده‌اید و استقبال از این نمایشگاه‌ها چطور بوده است؟

مرا معمولاً با نمد و بافت می‌شناسند. تا کنون دو بار تابلوهای نمدم را در ایران نمایش داده‌ام. یک‌بار زمانی که خانم سیحون در قید حیات بودند این کار را به همت ایشان انجام دادم و یک‌بار دیگر هم نمایشگاهی از آثار نمد را در گالری "هما" برگزار کردم. بقیه نمایشگاه‌هایم در خارج از کشور و در شهرهایی مانند نیویورک، بیروت، پاریس، بیروت و گالری دارالفنون کویت برگزار شده است. استقبال بازیدکننده‌ها از کارهایم در خارج از کشور بسیار جالب بود. من با طراحان بزرگ دنیا همکاری کرده‌ام و برای خودم هم استقبال خوب آن‌ها از مجموعه‌هایم جالب بود.

 

چطور شد که تصمیم گرفتید یک نمایشگاه از آثار گلیم فرش در گالری "خاک" برگزار کنید و با برگزاری نمایشگاه "صوف" در این گالری چه بازخوردی از سوی مردم دریافت کردید؟

نمایشگاه اخیرم با عنوان "صوف" که در گالری "خاک" برپاست، گزیده‌ای از کارهای ۵ سال اخیرم بود که به درخواست گالری خاک آن‌ها را جمع آوری کردم و به نمایش گذاشتم. مردم از این آثار استقبال کردند. آن‌ها تشنه کارهای خوب هنری هستند و ما اگر اثر خوب برای آن‌ها تولید کنیم، حتماً استقبال می‌کنند. فضای فعلی حوزه تجسمی مثل فضای موسیقی است. الان در حوزه موسیقی آنقدر اثر بد تولید می‌شود که دیگر کسی موسیقی خوب گوش نمی‌دهد. اتفاق وحشتناکی در عرصه موسیقی افتاده و هر چه اثر بد موسیقایی به مخاطبان بدهید، باز هم دوست‌شان دارند و گوش‌شان می‌کنند. امیدوارم وضعیت تغییر کند. خوشبختانه آثار من مورد استقبال مردم قرار گرفته است. نمی‌دانم دلیلش چیست. شاید دلیلش به عشقی که نسبت به این کار دارم و تلاشی که برایش انجام می‌دهم بر می‌گردد. ضمن‌ آن‌که آدم وقتی نیت می‌کند و طالب یک راهی می‌شود، امدادهای غیبی هم شامل حالش می‌شوند. فرش و گلیم انگیزه زندگی من است و گاهی اوقات در طول روز ۱۵-۱۶ ساعت کار می‌کنم. ما پیشینه‌ای از نقوش داریم که در دنیا بی‌نظیر است. الان کیفیت کارمان به خوبی گذشته نیست ولی می‌خواهیم کاری انجام بدهیم که به لحاظ کیفیت در همان حد باشد. متأسفانه آدم‌های مستعد در این کار کم هستند و کسانی که در رشته‌های فرش، صنایع دستی و هنرهای مربوط به گذشته فعالیت می‌کنند، رتبه‌شان به اندازه هنرمندان سال‌های دور ایران نمی‌رسد که شاید دلیلش علاقه کمترشان باشد. وقتی کسی به کاری علاقه نداشته باشد و برای آن زمان نگذارد، طبیعی است که اتفاق خاصی در آن کار نمی‌افتد. من عاشق کارم هستم و با این کار زندگی می‌کنم.

 

در آثارتان از شعر و ادبیات فارسی هم الهام می‌گیرید؟

صد درصد. بستر اصلی کارهایم ادبیات است. اگر هنرمندی در ایران ادبیات را نشناسد، حتماً یک جای کارش می‌لنگد. اشعار کهن ما بی‌نظیر و تکرار نشدنی هستند.

 

بداهه‌نگاری و حس لحظه چقدر در کارتان اهمیت دارد؟

خیلی زیاد. دوست دارم مثل یک نقاش آن حسی که در لحظه دارم را روی بافت اجرا کنم. نمد از این بابت خیلی جذاب است. می‌توانم ساعت ۵ صبح موادم را آماده کنم و ساعت ۱۰ نقش‌ را بچینم و در نهایت عصر همان روز نتیجه کارم را ببینم. همیشه سعی کرده‌ام کارم بر اساس احساس لحظه‌ام باشد. معمولاً نقشه طرح را بدون کمترین دخل و تصرف به بافنده می‌دهم تا آن را ببافد چون حس لحظه برایم اهمیت دارد.

 

معمولاً طرح و نقوش فرش‌های هر منطقه‌ای خاص همان نقطه جغرافیایی است. حال سوال این است که آیا شما تغییری در طرح و نقوش کارهای‌تان به وجود آورده‌اید تا زبانی بین‌المللی ایجاد کنید؟

من دنبال ترکیبی از هنر فرش در این مناطق بودم و خواستم فرش ایرانی را با بیان و ابزارهای معاصر و مکان‌هایی که برای ارائه هنرهای معاصر وجود دارد، در هم بیامیزم و ارائه بدهم.

 

یکی از مشکلاتی که در زمینه طراحی گلیم فرش وجود دارد، مشکل کمبود بافنده است. چطور توانستید بافنده‌های خوبی برای طرح‌های‌تان پیدا کنید؟

وقتی کار طراحی گلیم فرش را شروع کردم، هیچکس نمی‌توانست بافت آن را انجام بدهد. ۵ سال طول کشید تا خانمی را پیدا کردم  که بتواند با من همکاری کند. این خانم اولین گلیم فرش‌ها را بافت اما بعد از مدتی در میان کار بیمار شد. چشم‌هایش سوی خوبی نداشت و نمی‌توانست کار کند. از دخترش خواهش کردم این کار را انجام بدهد و توسط آن یک نفر توانستیم ۲۵ نفر را برای بافت گلیم فرش آموزش بدهیم. زمانی که این ۲۵ نفر آموزش دیدند، دیگر نمی‌توانستم این کار را رها کنم و باید برای‌شان کار تعریف می‌کردم. به همین خاطر این روند را ادامه دادم و الان این ۲۵ نفر در چند کارگاه در چند نقطه مختلف ایران مشغول به کار هستند و در کارشان به حد و پختگی رسیده‌اند.

 

فضای هنر در ایران فضای بازگشت به گذشته است. فضای هنر در دنیا چگونه است و از چه فرش‌هایی بیشتر استقبال می‌شود؟

فرش در سطح بین‌المللی از فضای گذشته رد شده و به سمت فضاهای مدرن و ساده رفته است. ما در ایران به گذشته بر می‌گردیم چون فضاهای جدیدی را تجربه کردیم و اتفاقی نیفتاد. هنوز رویکرد خیلی از هنرمندان ما به سمت مکتب سقاخانه است ولی طبیعتاً کار هنرمندان امروز قابل قیاس با بانیان آن مکتب نیست. شاید بستر مناسبی وجود ندارد که آثارمان آنقدر افول پیدا کرده است. شرایطی به وجود آمده که آدم از کاری که انجام داده ناامید می‌شود. آدم با خودش می‌گوید وقتی آنقدر سطح سواد دید بصری پایین است، کار درجه یک انجام بدهم که چه شود؟ زمانی آثارم را پیش چند خانم گالری‌دار بردم تا به نمایش بگذارند در ابتدا می‌گفتند این کارها صنایع دستی است ولی بعد از مدتی یکی از همین خانم‌ها به آتلیه‌ام آمد و معذرت‌خواهی کرد. ایشان گفت چنین آثاری ندیده بودم و نمی‌دانستم چه هستند. وقتی کسی که بخش مهم مدیریت هنر را به عهده دارد، درست نگاه نمی‌کند، ممکن است به آدمی که ارزشش بالاست، بها ندهد و به آدمی بها بدهد که ارزش آن جایگاه را ندارد. در این مسائل یک مقدار تنبلی وجود دارد و کسی جستجو نمی‌کند. مشکلات خیلی جدی‌تری هم وجود دارد. برای نمونه برخی از هنرمندان بدون اجازه من اثرم را کپی می‌کنند و حتی با آن جایزه می‌گیرند. هیئت داوران هم متوجه نمی‌شود آن اثر کپی است. من تمام آثارم را ثبت کرده‌ام اما همچنان کپی اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی که باید متوجه این قضیه بشوند هم متوجه نمی‌شوند.

 

پس از کارهایی که شما در زمینه نمد و طراحی گلیم فرش انجام دادید، موجی به وجود نیامد که هنرمندان دیگر هم به سراغ این کار بیایند؟

الان خیلی‌ها کار نمد انجام می‌دهند و من به نمد خوشبین هستم. وقتی کار معقولی انجام می‌دهی، باید منتظر پیامدهایش هم باشی. من زمان زیادی را صرف طراحی کرده‌ام و دستم برای بیان بصری باز است. اساتیدم به من توصیه کرده‌اند که برای طراحی و مفهومی کردن نقوش وقت بگذارم. نقش علیرغم این‌که یک مفهوم انتزاعی و عرفانی عجیبی در آن نهفته است و از وحدت در کثرت می‌آید، همیشه جنبه تزئینی داشته و این جنبه را به عینه می‌شود در فرش‌ها دید. من دنبال این بودم که از این حیطه بیرون بیایم تا وقتی شما از بیرون کار مرا می‌بینید، احساس نکنید صرفاً با یک اثر تزئینی مواجه شده‌اید. با دیدگاه فلسفی و عرفانی به این مهم رسیده‌ام و این دیدگاه همیشه در کارم پیش‌برنده بوده است.

 

در این سال‌ها دنیا فرش را به عنوان یک کالای گران‌قیمت می‌شناسد. در کشور ما برای این‌که از دنیای فرش عقب نمانیم، چه سیاست‌ها و رویکردهایی باید اتخاذ شود؟

باید تمام روش‌هایی که وجود داشته را کنار بگذاریم و برای آن مباحث تازه‌ای را در نظر بگیریم. ما نیاز داریم برای ارائه متفاوت فرش‌های خاص‌مان در دنیا وقت بگذاریم. متأسفانه الان ارائه فرش‌های ایرانی در دنیا اصلاً خوب نیست و هنوز فرش‌ها به شکل سیستم حجره‌ای ارائه می‌شود. تفکر بازاری باید عوض شود چون این تفکرات و آدم‌های آن به فرش ضربه می‌زنند. در حال حاضر کمتر کسی وارد این عرصه می‌شود چون مافیای خودش را دارد. من از ابتدا ایده‌ام این بود که این نگاه را تغییر بدهم و به شکل دیگری کار کنم. ارتباط خاصی با آن سیستم ندارم و نوع عرضه کارم فرق می‌کند. دنبال راهی هستم که بتواند برای نسل بعدی راهگشا باشد. الان خیلی راحت می‌توانم اثری را خلق کنم که صرفاً برای موزه‌ها و گالری‌ها باشد اما این کار را انجام ندادم و به جای آن اثری را خلق می‌کنم که ضمن این‌که بعد مصرفی دارد، بعد هنری هم به آن اضافه شده است. این کار را انجام دادم تا نشان بدهم که می‌توانیم با هنرمان چنین برخوردی را انجام بدهیم. ما فکر می‌کنیم فرش فقط همین چیزی است که در ایران می‌بینیم. در حالی‌که آلمان یکی از مراکز مهم پخش فرش در دنیا است و طراحان معروف و شناخته‌شده زیادی دارد. کار دوستانی که در ایران در زمینه فرش طراحی مدرن انجام می‌دهند، یا صد درصد کپی از آن طراحان آلمانی است و یا از آن‌ها الهام گرفته‌اند. آلمانی‌ها ابتدا به ایران آمدند و شروع به کار کردند ولی جواب نگرفتند و بعد به نپال، هند، تبت و سایر کشورهایی که تولید فرش در آن‌ها متداول است رفتند. در ایران دلایل مختلفی مثل نبود دانش کافی در تولیدکننده‌ها، عدم اعتماد تولیدکننده‌ها به طراحان فرش، شرایط اقتصادی و وجود نفت باعث شد به هنری که می‌تواند در دنیا برای‌مان اعتبار بیاورد، بی‌توجه باشیم و در دور تکرار بچرخیم.

 

وضعیت آموزشی طراحی گلیم فرش چگونه است و خودتان چه تلاش‌هایی در این زمینه انجام داده‌اید؟

من به عنوان مشاور و کارشناس سازمان میراث فرهنگی در مناطق دور افتاده که بافنده‌های مستعدی دارد، دوره‌هایی را برگزار می‌کنم که بافنده‌های بومی در آن شرکت می‌کنند. ما با هم مدیوم‌های گذشته را شناسایی می‌کنیم و نقوش را احیاء می‌کنیم. از یک دوره‌ای که رنگ‌های شیمیایی آمد، آدم‌هایی که در کلاس‌هایم حضور پیدا می‌کنند نتوانستند تناسبات رنگی را برقرار کنند. سعی می‌کنم در این زمینه به آن‌ها آموزش بدهم و یک مقدار هم با فضای معاصر و مارکت جهانی مدیوم‌های مختلف آشنای‌شان می‌کنم. از دوستانی که در تجارت دارم استفاده می‌کنم و تمام تلاشم را انجام می‌دهم که هنر آدم‌های مستعد مناطق دور افتاده احیاء شود.

 

چه برنامه‌ریزی برای برگزاری نمایشگاه‌های بعدی‌تان دارید؟

قرار است در سال ۲۰۱۸ در لندن و در سال ۲۰۱۹ در دبی آثارم را به نمایش بگذارم. ۲-۳ مجموعه جدید آماده‌ کرده‌ام. برای اولین بار به سراغ استفاده از فیگور در گلیم فرش رفته‌ام. در حال کار کردن روی یک سری بافت‌های جدید و ظریف هستم که سایزهای عجیب و غریب و بزرگی دارد. این آثار ماحصل تمام تلاش‌هایی است که سال‌ها در این زمینه انجام داده‌ام.

 

و صحبت‌های پایانی؟

همه ما که می‌خواهیم در این عالم زندگی کنیم باید یک مقدار بیشتر برای شناخت خودمان وقت بگذاریم. آدم وقتی نقش خودش در این عالم را می‌فهمد، آن را بازی می‌کند و به خوشبختی می‌رسد. بالاترین هنر این است که آدم از خودش به یک شناختی برسد. این خودشناسی برای من مهم بوده که به یک‌باره سر از نمدمالی در آوردم. تمام این مسیر برایم لذت‌بخش بوده و الان احساس می‌کنم هزار سال است که زندگی می‌کنم. این مسیر را دوست دارم و به آن ادامه می‌دهم.

 

 

 

 

  • 21
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش