شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴
۰۷:۰۷ - ۱۴ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۳۹۴۷
هنرهای تجسمی

«کیارستمی را آنقدرها هم لای پنبه نگذاشتند»

کیارستمی به روایت آغداشلو

برگزاری نشست چالش تصویر در آثار عباس کیارستمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

«واقعیتی که کیارستمی به آن وفادار بود واقعیت خودش بود؛ مانند هر هنرمند بزرگ دیگری؛ اصلاً کدام واقعیت!؟ چون حقیقتی وجود ندارد. کیارستمی هم وفاداری‌اش به واقعیت خودش بود که این واقعیت متفاوت بود و طی سال‌ها تغییر کرد. کیارستمی آنگونه که همه ما تصور می‌کنیم خیلی لای پنبه گذاشته نشد. خیلی‌ها داخل ایران او را نقد می‌کردند و حتی می‌گفتند که فیلم‌سازی بلد نیست، گرچه که خارج از ایران از او تقدیر می‌کردند. او از این امر خیلی ناراحت بود. کم‌کم اجازه اکران فیلم‌هایش را هم ندادند. به همین دلیل واقعیت او نیز تغییر کرد. او میزان اندوه خود را نمی‌گفت ولی معلوم بود که ناراحت است.»

بخش‌هایی از صحبت‌های آیدین آغداشلو درباره لحن کیارستمی در تصویر.

به گزارش ایسنا، نشست «در میان هنر و زندگی» با موضوع چالش تصویر در آثار عباس کیارستمی روز پنجشنبه (۱۳ تیر ماه) در مرکز نبشی با سخنرانی آیدین آغداشلو (نقاش)، محمود کلاری (عکاس) و پرهام دیده‌ور (عکاس) برگزار شد.

در ابتدای این نشست از آغداشلو خواسته شد تا درباره حضور متقابل مرگ و زندگی در آثار کیارستمی، فاجعه نبودن مرگ برای او و عشق به زندگی در آثارش صحبت کند. آغداشلو ضمن خوشامدگویی به حضار بیان کرد: خوشبختانه در طول زندگی کیارستمی درباره او کتاب‌های زیادی نوشته شد. در خانه‌اش تنها قفسه‌ای از کتاب‌هایی که درباره‌اش نوشته بودند وجود داشت. البته خود او به این چیزها توجهی نداشت. عباس یکی از معروف ترین شخصیت‌های فرهنگی است که در دنیا شناخته شده به همین دلیل صحبت کردن درباره او و بحث تازه‌ای را درباره‌اش شروع کردن زمان می‌برد.

او در ادامه درباره نمایشگاه گروهی عکس «چند روزی در میان» که اکنون به یاد کیارستمی در مرکز نبشی برپاست، گفت: باید بگویم که این نمایشگاه کمک می‌کند که بتوان وضعیت عکاسی ایران را دید. رابطه عکاسی با عکاس در حقیقت شاید به نوعی به کار عباس کیارستمی هم برسد. عکاسی از جایی شروع می‌شود که ثبت عین حقیقت باشد. عکاسی در طول زمان جنبه‌های مختلفی به خود پیدا می‌کند و آرام آرام دیگر قصد ثبت چیزی که گذراست را ندارد. عکاسی تا قرن ۲۰ بیشتر جنبه ثبت واقعیت را داشته است و کم‌کم خود عکاس به موضوعش چیرگی پیدا می‌کند؛ درواقع روند عکاسی ابتدا به صورت ثبت حقیقت، سپس انتخاب هنرمند، بعد دستکاری هنرمند و دستکاری عکس پیش رفت.

این هنرمند با بیان اینکه لذت هنر در اشتراک گذاشتن آن با مخاطب است، اظهار کرد: چون هنرمند می‌خواهد آنچه را که دیده و کشف کرده با مخاطب خود در میان بگذارد. مخاطب خیلی مهم است. عباس کیارستمی همیشه یک حد اعتدال داشت. تنها چیزی که در هنر اشکال دارد این است که یک اثر مزخرف به وجود بیاورید. اینکه هر کاری برای خلق اثر انجام دهید تا زمانی که کارتان خوب باشد، بد نیست. تشخیص خوب بودن کارتان نیز به عهده کارشناسان هنر است. عباس کیارستمی در واقعیت کارهایش دست می‌برده ولی به گونه‌ای که برای مخاطب قابل قبول باشد. او هم مثل هر انسان هنری قرار بوده معنای هنری خودش را بیان کند و به این امر نیز دست پیدا کرده است.

او اضافه کرد: شاید زیباترین شکلی که من در کارهایش دوست دارم صحنه آخر فیلم《طعم گیلاس》 است. خیلی‌ها آن را درک نمی‌کردند ولی خیلی صحنه واضحی بود و قصد بیان پیروزی زندگی بر مرگ را داشت. کیارستمی اصلاً انسان مرگ‌اندیشی نبود و خیلی هم خوب زندگی کرد و خیلی هم زودتر از من پذیرفته شد. نکات موجود در کارهایش نشانه نبوغ او بود. او در کنار تمام آرامش و مهربانی که داشت خیلی کم حرف می‌زد. او در واقعیت و طبیعت دخل و تصرف می‌کرد. او عکاس خیلی خوبی بود و عکاسی را خیلی دوست داشت. آخرین کارهایش به‌طور غیرمستقیم باز در تجلیل زندگی بود.

عباس به جهان به عنوان یک اثر هنری نگاه می‌کرد و به همین دلیل انسان خوشبختی بود.

در ادامه کلاری در مورد دخالت کیارستمی در به تصویر کشیدن واقعیت بیان کرد: کیارستمی بسیار پیچیده بود و فهم و درک او کار سختی بود. اگر قصد دوستی با او را داشتی کار سخت می‌شد ولی از یک نقطه نظر بسیار جذاب بود. سال‌ها با او دوست بودم ولی وقتی که قرار شد با هم کار کنیم می‌ترسیدم چون شنیده بودم که در کار بسیار متفاوت بود. در آن زمان خیلی‌ها با من تماس گرفتند که آیا می‌دانی باید در کار با او چه کنی؟ خیلی از این امر تعجب کردم. وقتی که با هم به کردستان رفتیم و برگشتیم به او گفتم می‌شود گونه‌ای کار کنیم که بعد از آن باز هم یکدیگر را دوست داشته باشیم؟ چون شنیده‌ام در کار سخت گیری و فرق داری! گفت مثلاً چه کار؟ گفتم هر بار هر اتفاقی افتاد که کمترین دلخوری از من پیدا کردی همان لحظه جلوی همه به من بگو که بعداً مشکلی پیش نیاید. گفت که چه شود؟ گفتم که همدیگر را دوست داشته باشیم. گفت فکر می‌کنی لازم است که حتماً هم را دوست داشته باشیم؟ گفتم آره. گفت

همین که هر دو این فیلم را دوست داریم کافی است حتی اگر هم دیگر را دوست نداشته باشیم.

او اضافه کرد: این امر بعدها بخشی از کنش و مرام من شد و فهمیدم اینکه عنصری باشد که آدم‌ها به طور مشترک آن را دوست داشته باشند برای انجام کاری مشترک کافی است. او انسانی ضد واقع‌گرایی در سینما بود. او می‌گفت که من از قوائد و قوانین بدم می‌آید. او درگیر این بود که چگونه قوائد را جا به جا کند و به هم بریزد. هنر او در این بود که چگونه واقعیت را بازسازی کند که باور پذیر باشد و الزاماً خود واقعیت ممکن است باورپذیر نباشد. او این کار را عالی بلد بود.

این عکاس در ادامه خاطره‌ای از کیارستمی تعریف کرد: وقتی که در جاده کردستان بودیم یک بچه را دیدیم که لباسی قرمز و کثیفی تنش بود و فرغونی حامل علف‌های بلند که از قدش بلندتر بود را به سختی حمل می‌کرد. گفت این را می‌بینی؟ این بچه را در هر فیلمی بیاوری می‌گویند که ساختگی است.

او بیان کرد که کیارستمی یک هوش خاصی داشت که چیزی فراتر از درک و فهم ما بود. او نکاتی را می‌دید که شاید ما هیچ وقت به آن توجه نکنیم. کیارستمی از اعتدال به عنوان اندازه حرف می‌زد و بارها اتفاق افتاد که او توجه ما را به رعایت این اندازه جلب کند.

این هنرمند همچنین خاطره‌ای را در این زمینه تعریف کرد: زمانی که در کردستان بودیم، به بالای یک خانه رفتم و پایین پایمان منظره بسیار زیبایی برای ثبت عکس بود. آن را به آقای کیارستمی نشان دادم. او هم خوشش آمد و گفت بسیار زیباست ولی بهتر است یکی از عکس‌ها در یک نمای بسته بگیریم. من تعجب کردم و گفتم چرا!؟، گفت: «زیادی خوشگله.»

این هنرمند در پایان سخنانش خاطره‌ای را برای تفهیم علاقه کیارستمی به زندگی بیان کرد: وقتی که فیلم «تیکت» را با هم در ایتالیا تمام کردیم قرار بود که بعد از تمام کردن فیلم سمیناری با عنوان «سینما و فلسفه» با حضور افراد مهمی برگزار شود. ولی آقای کیارستمی گفت که من نمی‌آیم و در تهران کاری دارم که باید انجام دهم. ما خیلی به او اصرار کردیم ولی قبول نکرد تا اینکه یکی از بچه‌ها کارت پستالهایی را از آن جزیره به او نشان داد و خوشش آمد و گفت که برویم.

در اولین روز سخنرانی کرد و سپس فیلم «پنج» او را پخش کردند. به من گفت: «می‌خواهم بروم»، گفتم کجا؟ گفت: «من که می‌خواهم بروم تو می‌خواهی بیا نمی‌خواهی هم نیا.» بعد از اینکه رفت با خودم فکر کردم که صاحبش رفته پس من اینجا بمانم که چه شود؟ جایی که فکر می‌کردم می‌توانم پیدایش کنم به دنبالش رفتم. او را پیدا کردم. در مقابل منظره‌ای زیبا نشسته بود که به من گفت: می‌خواستی صحنه به این زیبایی را ول کنیم و فیلم پنج ببینیم؟

در پایان این مراسم دیده‌ور متنی را درباره نمایشگاه کنونی که برگزار کرده است خواند.

هم‌اکنون نمایشگاه «چند روزی در میان» به یاد عباس کیارستمی و با حضور ۷۹ عکس از ۷۹ هنرمند در مرکز نبشیواقع در خیابان نجات‌اللهی برپاست.

  • 15
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش