دیالوگ های نوید محمدزاده
برخی از دیالوگ های نوید محمدزاده در فیلم ها عبارتست از:
۱. دیالوگ های نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک:
وقتی میتونی توقع بخشش داشته باشی که خودت چیزی با ارزش تر رو بخشیده باشی
۲. دیالوگ های نوید محمدزاده از فیلم متری شیش و نیم
ناصر:برادر بزرگم پول نداشتیم واسش کلیه بخریم، افتاد مرد. رفتیم واسش کفن خریدیم متری شیش و نیم. مغازه بغلیش پارچه لباس مشکیِ مادرم رو خریدی متری چهار تومن. کی گفته ما همیشه باید تحمل کنیم؟
۳. دیالوگ های نوید محمدزاده در مغزهای کوچک
شهروز(نوید محمدزاده):به چه علت به همه میگی دایی ؟؟؟
( نوید پورفرج):چون اگه دعوا شد فلانی فحش مادر نده!
۴. دیالوگ های نوید محمدزاده در متری شیش و نیم
قاضی:اون دفعه زمانی که آزاد شدی، به چه دلیل ول نکردی. تو که هم پول داشتی هم این مشکلاتو نداشتی؟
ناصر:چشمم سیر نمیشد!
۵. دیالوگ های نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک
توو وجود هر کدوم از ما یه هیتلر هست یه ماندلا!
جامعست که سبب میشه کدومو بیرون بیاریم! …
۶. دیالوگ های نوید محمدزاده از فیلم متری شیش و نیم
وکیل:یهو دیدی یه آشنایی پیدا کردیم توست تورو از این جا بکشه بیرون اونوقت دیگه نه نیاز یکی مثلِ تو خودشو بکشه…
ناصر:به چه علت نکشه زمانی که به هر دری میزنی همه کس و کارتو از بدبختی نجات بدی ولی تهش میفهمی اینا بدبختیشونو دوس دارن و پزش رو میدن. من خونه خریدم ۳۰ میلیارد. تو نشستی این جا به من میگی اونا چششون دنبال اون طویله ی تهِ کوچه ی بن بسته!
۷. دیالوگ نوید محمدزاده در متری شیش و نیم
میدونی من از چی میسوزم؟ اون شب که پلیسا ریختن منو بگیرن. من قبلش خودم ترتیب خودم رو داده بودم. یازده ورق قرص خورده بودم یه ساعت دیرتر میرسیدن تموم بود. من از این دارم میسوزم. من مرده بودم اینا منو آوردم زنده کردن خودشون بکشن!
۸. دیالوگ نوید محمدزاده در فیلم متری شیش و نیم
ناصر:یعنی من تکی اینهمه آدمو بدبخت کردم؟
قاضی (فرهاد اصلانی): قیمت شیشه از ۲۰۰ میلیون رسیده به ۳۰ میلیون. این یعنی چی؟ یعنی وقتی تولید زیاد میشه قیمت میاد پایین. قیمت بیاد پایین دسترسی آسون میشه. دسترسی آسون بشه آدما یا بیشتر مصرف میکنن یا شروع میکنن به مصرف.
ناصر: من نبودم یعنی هیچکدومه این اتفاق ها نمیفتاد؟
قاضی: تو همین چند ماهی که تو یه نفر بازداشت شدی، قیمت شیشه از ۳۰ رسیده به ۸۵ میلیون.
ناصر:مجدداً فردا یکی دیگه میاد آشپزخونه میزنه میشه ۳۰ میلیون. جمعش که نمیتونین بکنین.
قاضی:شما مضطرب نباش. دونه دونه میان همین جایی که شما نشستی.
ناصر:حاج آقا ما از روی شکم سیری این کارها رو نکردیم. پول نداشتیم فقط.
قاضی:هزارتا اعتراف روته. همشم چند کیلو چند کلیو. جمعش شده ۵۰۰ کیلو.
ناصر:زمانی که ۳۰ گرم حکمش اعدامه ۵۰۰ کیلو هم اعدامه خب آدم دست میذاره رو ۵۰۰ کیلو که دست کم یه پولی دستش رو بگیره دوتا از عقده های بچگیشو تلافی کنه.
قاضی:کی به شما اجازه داده بابت عقده های بچگیت یه ملتی رو بدبخت کنی؟
۹. دیالوگ نوید محمدزاده در فیلم لانتوری:
بهت برنخوره ها
من چیز خاصی نمیگم
میگم تو باید مراقب باشی کسی عاشقت نشه
۱۰. دیالوگ های نوید محمدزاده در فیلم متری شیش و نیم
صمد:تویی که انقدر جیگر جیگر میکنی، آدم جیگر دار بچه میدزده؟ دزدیدی؟ نکش. کشتی؟ سرکار نذار. سرکار گذاشتن بده نه؟ این تازه اولشِ
ناصر:دارم میگم کارِ من نبود. به قرآن کار رضا ژاپنی بود.
صمد:به سوگند خوردن نیست که تمام مدارک و شواهد میگن تو کشتی. میگی من نکشتم رضا ژاپنی کشته؟ آدرسشو بده.
ناصر:میگم ولی دیگه نباید بگین من بچه کشتم. نذارین این شایعه شه.
صمد:اسمو دادی؟ آفرین. یه آدرس به من بده.
ناصر:آدرس هم میگم. فقط ببین من الان نمیدونم خوابم یا بیدارم تو این کارا رو با من میکنی. ولی اگه بیدارم و تو داری این بلاها رو سر من میاری باید تا آخر عمرت بترسی. باید هراس داشته باشی.
صمد:از تو؟
ناصر:نه من که دیگه کارم تمومه. از همه چی. چه بسا از سایه خودتم باید بترسی.
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 24
- 10
ابوالحسن خالقی
۱۴۰۲/۴/۱۸ - ۱:۰۲
Permalink