جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
کد مقاله: ۱۴۰۰۰۵۰۰۶۰

جذاب ترین دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی

جملات زیبای کلاه قرمزی,متن دیالوگ های کلاه قرمزی,دیالوگ های کلاه قرمزیبهترین جملات و دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی
یکی از پرطرفدارترین برنامه های تلویزیونی، کلاه قرمزی است. شخصیت هر کدامیک از عروسک های این برنامه، جذاب و متفاوت است که از مفهومی، شیرین و با ارزش در موقعیت های مختلف دیالوگ ها استفاده می کنند.

دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی

دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی به دیالوگ هایی گفته میشود که یک عده دوست دارند دیگران را هم در درک جذابیت های پنهانش سهیم کنند. در ادامه با این دیالوگ ها آشنا شوید:

>> آقای مجری بعضیا انقدر قشنگ دروغ میگن که آدم حیفش میاد باور نکنه …!

>> آقای مجری: اصلا میدونی دوربین چیه؟

فامیل دور: آقای مجری هه ه ه ه ه چه حرفایی میزنید!

نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دسته مردم...

یکی از اجداد ما که توی شهر دور زندگی میکرد از دور رفت بیرون خیلی هم دور شد برای اینکه دور رو بببینه این دستگاه رو ساخت...

>> آقای برقکار : اگه سیم لخت باشه چی میشه؟

کلاه قرمزی: خوب سیم خجالت میکشه

>> فامیل دور: سه نوع دور داریم.

اونی که دستت بش نمی رسه!

اونی که چشمت بهش نمی رسه!

اونی که فکرت هم بش نمی رسه!

>> آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگ تر ها کمک کنن. مسوولیت چیه کلاه قرمزی؟

کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.

بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.

بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.

این شد محسولیت که می گی خوفه.

دیالوگ های کلاه قرمزی و پسرخاله,سخنان زیبای کلاه قرمزی,دیالوگ های کلاه قرمزی و بچه ننهجذاب ترین دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی

>> آقای مجری:شما به بچه ها تون چقدر غذا میدین ؟

پسر عمه زا:ما خیلی غذا ... بچه باید بخورَه بخورَه بخورَه بزرگ بشَه. قدرتش زیاد بشَه.

کلاه قرمزی:آای مجری، آای مجری ؛ میگه که، اونجا، بچه رو از کجا میفهمن سیر شده ؟ اگه گفتی.

آقای مجری:از کجا میفهمن ؟

کلاه قرمزی:میگم با چوف میزننش. اگه نتونست در بره، باد کرد افتاد زمین یعنی دیگه سیر شده.

>> آقای مجری: اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی؟

فامیل دور: می گیم دستتو بکش!

کلاه قرمزی: می گیم مگه کاراته بازیه؟

ببعی: می لیسیم

آقای مجری: نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم

حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی؟

پسرعمه زا: ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش.

>> آقای مجری: در دل آدم چجوری باز می شه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می شه. ‏

>> فامیل دور به کلاه قرمزی:نمیخواد سبقت بگیری از این کامیونه، پشت همین کامیون برو دیگه آروم میره خوبه دیگه!

کلاه قرمزی:یه ساعته پشت کامیونیم، اصن این شاید واستاده ما چمیدونیم داره میره یا نه!

>> آقای مجری به پسر عمه زا:من از شما حساب می برم

کلاه قرمزی:آی مرجی اَ منم دیکته ببر! ‏

>> کلاه قرمزی:آقای مرجی، چی شد شما کچل شدی؟

مجری:از بس که فکر کردم

کلاه قرمزی:اگه به فکر کردن بود که پسرعمه زا جان باید عین نارگیل میشد!

مجری:پسرعمه هم وقتی بزرگ شد اگه زیاد فکر کنه کچل میشه

کلاه قرمزی:ینی منم بخوام واس درس خوندن فکر کنم کچل میشم؟

مجری:آره ولی اینو بهونه نکن واس درس نخوندن، بزرگ که شدی میری مو میکاری

کلاه قرمزی:شما که ۲۰میلیون باید خرج مدرسه و دانشگام کنی ۲۰میلیون هم خرج کاشت مو میشه ۴۰میلیون، خب ۳۰میلیون بده ترک تحصیل میکنم میرم مدرک بخرم دیگه!!

مجری:فکر میکنی با مدرک تقلبی بهت کار میدن! ؟

کلاه قرمزی:مگه با مدرک اصل میدن! ؟

>> اقای مجری به فامیل دور:شما بازی رو چه طور دیدید؟

فامیل دور:من بازی رو با چشمام دیدم!

سخنان زیبای کلاه قرمزی,دیالوگ های کلاه قرمزی و بچه ننه,دیالوگ کلاه قرمزیانواع دیالوگ های مجموعه کلاه قرمزی

>> کلاه قرمزی:الاغ جان ناراحت نشیا، ولی شما خانوادگی درس تون خوب نبود.

>> کلاه قرمزی:می دونی چندتا کلاه قرمزی تو کوه قایم شدن؟

آقای مجری:چند تا کلاه قرمزی تو کوه قایم شدن؟! ؟! ؟!

کلاه قرمزی:من هرچی می گفتم اونا هم همون رو می گفتن!

من می گفتن سلین اونا می گفتن سلین، سلین لین لین لین

گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش

  • 18
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش