به فاصله یک هفته از پایان سیوششمین جشنواره ملی فیلم فجر، همچنان جنگ و جدل بر سر اختتامیه این جشنواره، گفتهها، اعتراضات، سیمرغهای داده شده و جوایز داده نشده، برندگان و بازندگان و... ادامه دارد. به واقع پس از حضور دو تن از اعضای هیاتداوران جشنواره سی و ششم، محمدرضا فروتن و رسول صدرعاملی در برنامه هفت، به حجم این اعتراضات افزوده شد؛ انگار که جمعی از معترضان مترصد گفتهای (هر گفتهای) از سوی هر کسی (از جمله) داوران بودند تا مطابق هر سال با حمله به برگزارکنندگان جشنواره (بهویژه ابراهیم داروغهزاده، دبیر این دوره) از بیعدالتی در حق خود بگویند و یکی تهدید به شکایت به دیوان عدالت اداری بکند و دیگری جایزه نبردنش را بیعدالتی کلی به یک شکل از سینما بنامد. اینکه هر دو داور حاضر در برنامه هفت از موضعی دفاعی صحبت کردند هم احتمالا معترضان را تحریک کرد تا بر تاخت و تاز خود در شبکههای اجتماعی مجازی و خبرگزاریها بیفزایند.
بهاینترتیب بود که دو تن دیگر از اعضای هیاتداوران سی و ششمین جشنواره فجر در طول ۴۸ ساعت گذشته ضمن گفتوگو با رسانهها تلاش کردند تا از موضعی دیگر گفتههای مصلحتجویانه دو داور حاضر در برنامه هفت را تصحیح کنند. گفتههای خسرو دهقان در برنامه «شهر فرنگ» که از شبکه خبر پخش میشد، هر چند باز هم تهاجمی نبود ولی تلاشی بود برای برگرداندن نظر مخالفان یا لااقل تشویق دیگران که تحتتاثیر نظرات مخالفان قرار نگیرند. گفتههای فرشته طائرپور، دیگر داور جشنواره سی و ششم نیز کموبیش از همان موضع بود و این داور نیز بیشتر کوشید تا معترضان را به سعه صدر بیشتر تشویق کند. موضعی که احتمالا به مخالفان امکان حملات بیشتر را خواهد داد.
آیا سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، جشنواره ویژهای بود؟ آیا این اعتراضات به دوران اخیر مربوط میشود؟ یا نشان از تغییر سطح و شکل جشنواره دارد؟ از زمانی که حجتالله ایوبی، رییس سابق سازمان سینمایی در دولت یازدهم طرح تفکیک دو بخش جشنواره فیلم فجر و برگزاری دو جشنواره مجزا را اجرا کرد، میشد به انتظار این روزها نشست، به واقع آنچه ایوبی کرد، به هم زدن یکی از قواعد اصلی بازی بود. جشنواره فیلم فجر که سالها با جمله و شعار محبوب «ویترین سینمای ایران» به حیاتش ادامه داده بود، حالا و بعد از گذشت سی و شش دوره در آستانه تغییر شکل است و تغییر شکل به معنی تغییر ساختار، الگو و البته شعار است. پس آنچه ایوبی کرد، بیش از آنکه صرفا تغییر در ساختار یک جشنواره باشد، کوششی برای تغییر یک الگو هم بود، الگویی که حالا و به فاصله چند سال، با تغییرات جدیدتر، بهطور کلی شکل و الگویی تازه را برای خود طراحی کرده است که جدا از هر موضع و موضعی اهداف بلندپروازانهتری را در سر میپروراند ولی موفقیتاش هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد.
از همان روزی که با اعلام ابراهیم داروغهزاده، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و دبیر این دوره جشنواره تعداد فیلمهای حاضر در جشنواره به حداقل (۲۵ فیلم) رسید، نهفقط شاهد این تغییرات جدید بودیم که باز هم باید به انتظار این روزها باشیم؛ روزهایی که مخالفان و موافقان شکل جدید اجرایی جشنواره در مقابل هم بایستند، مخالفان در لباس مظلوم و موافقان در موضع مصلحتطلبی. آیا سینمای ایران در وضعیتی قرار دارد که نقش و شکل جدید جشنواره فیلم فجر را بپذیرد؟ آیا اصولا این شکل از برگزاری جشنواره درست است؟ پاسخ به هر دو سوال نیاز به بررسی چند نکته دارد. اول اینکه آیا جشنواره در شکل جدیدش بیانگر و تصویرگر چه چیزی است؟ جشنواره در شکل جدید قصد دارد به چه مخاطبی پاسخ دهد؟ اهداف آن برای سینمای ایران چیست؟ جشنواره در شکل پیشین تا حدی مانند یک جشن بود، جشنی که با تمامی اشکالهایش محلی برای حضور همه اهالی سینما بود و تقسیمبندیهای اکثرا مجعولش (سینمای اجتماعی، گروه هنر و تجربه و...» را نمایندگی یا لااقل پذیرایی میکرد. آیا قرار است در شکل کنونی این اتفاق نیفتد؟
جشنوارههای معتبر جهانی نیز در کنار بخش اصلی یا مسابقه پذیرای بخشهای جنبی هستند تا هم فیلمهای متنوعتری را برای نمایش در نظر بگیرند و هم برای بینندگان بیشتری جذاب باشند. جشنواره فجر اما امسال ترجیح داد تا کلا و فقط یک بخش داشته باشد ولاغیر. بهاینترتیب انتخابی دشوار را پیشپای داوران گذاشت. انتخابی که البته به مدد دو فیلم مستندی که پیشتر در دو جشنواره بینالمللی جوایز بهترین فیلم را برده بودند، توجیح محکمهپسند هم داشت. آیا این وضعیت بیش از هر چیز ناشی از مشکلات مادی این دوره جشنواره بود؟ یعنی فقدان منابع مالی که در نهایت برج میلاد را از فهرست تالارهای جشنواره حذف کرد، مانع از حضور تعداد بیشتر فیلمها در جشنواره ملی فیلم فجر شد؟ هرچند سلیقه جشنواره فیلم در انتخاب فیلمها (سلیقهای که البته همچنان نامعین و نامشخص است) البته بسیار مهم و قابل احترام است ولی آیا این سلیقه به معنی حذف سایر فیلمها (مستندها، فیلمهای تجربی و. . .) از جشنواره است؟
آیا این به معنی جدایی شاکله سینما از هم نیست؟ آیا در کشوری که تمامیت سینما در نهایت دولتی است، امکان دیگری جز جشنواره فجر برای سایر شکلهای سینمایی قابل تصور است؟ تاکنون که ساختار به شدت محافظهکار، فربه و کند مدیریت فرهنگی هیچ مفری برای این ساختار و شکل کهنه پیدا نکرده است. تغییر ساختار جشنواره ملی فجر و تلاش برای تبدیل آن به یک جشنواره استاندارد با معیارهایی مشخص انتخاب و سلیقه خاص البته یک نیاز اساسی و انتخابی درست است ولی شکل کهنه مدیریت فرهنگی در تمامی اشکال به مدد تغییر شکل ساختار جشنواره ممکن است؟ تا امروز این داوران بودهاند که باید پاسخگوی تغییرات ساختار جشنواره باشند. درحالیکه احتمالا تنها کسانی که لااقل تلاش کردهاند با کمال صداقت و حسننیت در یک موقعیت مفروض دست به انتخاب بزنند، همین هفت نفر بودهاند. تنها کسانی که باید پاسخگوی ساختاری باشند که خود کمترین نقش را در شکلگیری، اداره و ضعفهایش دارند. شاید جمله رضا رشیدپور، مجری مراسم اختتامیه سیوششمین جشنواره ملی فیلم فجر درست پیشبینی کرد که: «[داوران] سختترین ۴۸ ساعت زندگی خود را میگذارنند». با این تفاوت که ۴۸ ساعت فعلا به یک هفته کشیده است.
- 14
- 2