کارگردان «رگ خواب» ، حمید نعمت الله در گفت و گو با سوره سینما به طرح صحبت هایی درباره این فیلم پرداخته که گزیده ای از آن را با حذف سوالات در ادامه می خوانید:
این فیلم تاثیر خوبی روی تماشاگران خصوصا، زنان داشته؛ و البته وقتی پدیده هایی شروع به فراگیری می کند، وقت فیلم ساختن درباره آن است. بخصوص درباره موضوعاتی که به ذهن و درون آدمی و چالش های درونی آدمی مربوط می شود. مسایل درونی مسایلی است که با طرح بحث های فرهنگی و نمایش واقعی و همه جانبه آن مسایل و طرح موضع نسبت به آن قدم به راه حل شدن می گذارد. سینما یکی ازین ابزارهای طرح بحث است.
در این فیلم مسئله ما نمایش این مقایسه و تطبیق این دوران با دیگر دوران ها نیست .ما نمونه زنی را ترسیم کردیم که اتفاقی عاشقانه برایش می افتد و سعی کردیم علل و اسباب و زمینه ها و پیامدهای یک رابطه عاطفی بی محاسبه و بدون کنترل را نمایش دهیم. موضوعی که در فیلم «رگ خواب» مطرح شد و آنچه که من از عواطف زنان برداشت کردم عشق و دوست داشتن برایشان خیلی مهم و حیاتی است و این خود می تواند یک مزیت و از یک سو نقطه آسیب پذیری باشد.
فیلم «رگ خواب» می توانند خاصیت آگاهی بخشی و هشدار دهنده را همزمان داشته باشند. ترس شاید لفظی باشد که افراد در برابر آن موضع بگیرند. خب عبارت احتیاط را استفاده می کنیم. اما باز فرقی نمی کند. این ترس و احتیاط ها همیشه باعث خشونت که نیستند باعث حفظ فاصله می شوند. حفظ فاصله ای که می تواند فرصت بررسی باشد. رابطه عاطفی چنان ارزشمند است که باید برای آن دقت کرد. همیشه رخ دادن رابطه نیست که محترم است. احترام آن هم سرجای خودش. اما نفس بذل و خرج کردن عاطفه هم احترام دارد. برای این خرج کردن باید مواظبت کرد. به احترام این خرج کردن باید مواظب باشد. فیلم ها می توانند داستان هایی با ماندگاری بالا بسازند که مثل حکایت ها در یادها بمانند. مثل ضرب المثل هایی که یاد آدم ها می ماند و باعث درنگ آنها می شود.
از مدتها قبل من و خانم بیات دوست داشتیم با هم کار کنیم که در سینما این اتفاق برایمان نیفتاد. یا موضوعات پیشنهادی من برای ایشان جذاب نبود و یا من با سوژه های که ایشان مدنظرشان بود موافق نبودم. اما همیشه فکر می کردم و یقین داشتم که ایشان باید داستانی راجع به زنان بنویسد چون در این مورد کار کرده، تحقیق داشته و اصلا، حس زنان را بیشتر می شناسد و این حیطه را دوست دارد. تا اینکه من ایده فیلم «رگ خواب» را به ایشان پیشنهاد دادم؛ در همین حد پیشنهاد و از این جای ماجرای به بعد به عهده خودشان بود. راستش خودم بلد نبودم این داستان را بنویسم اما زن داستان همین آدمی بود که من می خواستم که خانم بیات با نگاه درستش آن را شکل داد.
تعداد بازیگران قدرتمند سینمای ما کم است. هم قدرتمند هم محبوب و هم مناسب برای کارکردن تعدادشان واقعا کم است. این را خیلی جدی می گویم که تعداد بازیگرانی که فیلم شما را از سوت و کوری در بیاورند (منظورم بازیگران بفروش نیستند!) تعدادشان خیلی کم است. ما برای اینکه فیلم دیده شود فیلم را می سازیم نه برای اینکه دیده نشود. نمی توانیم با خلقیات و تمایلات عموم تماشاچیان دعوا داشته باشیم و بگوییم : شما اشتباه می کنید به هنرپیشه معروف اهمیت می دهید. الاو بلا باید به آدم غیرمعروف بها بدهید. این یک واقعیت است و البته سینما باید افراد تازه را به مرور معرفی کند تا جمعیت بازیگران مطرح و محبوب و قوی زیاد شود. این هم برای اقتصاد تولید مهم است و هم باعث تنوع فیلم ها می شود. الان سن کاراکترهای فیلم ها دارد با سن هنرپیشه ها تنظیم می شود. تا زمانی آنها جوان بودند سینما به جوان ها می پرداخت حالا که میانسال شده اند به میانسالی می پردازد. خب این تنوع تولیدات را تحت تاثیر خودش قرار می دهد و یا کیفیت را پایین می آورد و مجبوریم بازیگر ۴۵ ساله را با گریم تبدیل به جوان بیست و پنج ساله کنیم.
خیلی ها فیلم «آرایش غلیظ» را نمونه یک فیلم تجربی می دانند، اما به عقیده من تجربی بودن و تجربی کار کردن به قیمت اینکه فیلمم توسط مردم دیده نشود را نمی پسندم ودوست ندارم. اگر هم بخواهم فیلم تجربی بسازم اول مخاطب در نظرم می آید؛ به عبارتی از ابتدای ساخت فیلمم به مخاطب فکر می کنم و تمام تلاشم را می کنم تا پایان فیلمم مخاطب را به همراه داشته باشم. به هر حال مخاطب برای شخص خود من خیلی مهم است.
با اعتراض این مطلب را بگویم کسانی که کستینگ فیلم ها و سریالها را می چینند انتخابهایشان ابتدایی و سطحی است . وقتی وارد اتاق برخی تهیه کنندگان می شویم تهیه کنندگانی را می بینیم که مجله های هنری را ورق زده و تنها اسم چهار بازیگر را می آورند و جالب تر اینکه وقتی با آنها هم صحبت می شویم متاسفانه از تاریخ سینمای ایران هیچ چیز نمی دانند. اوضاع بسیار وخیم و عجیب و غریبی که بعضا وحشت می کنیم. به جرات می توانم بگویم خیلی از این تهیه کننده ها حتی یک فیلم بهرام بیضایی را ندیدند و وقتی از فیلم های ایشان صحبت می شود اظهار بی اطلاعی می کنند.
در دهه پنجاه و شصت هم آدم ها می توانند عاشق شوند و حتی گول بخورند. در شهر تهران هم زن قالتاق داریم و هم زنان مومن و صادق. هم زنان احساساتی داریم و هم منطقی. واقعا نمی فهمم مگر دهه چهارم زندگی چه خبر است؟ وقتی مردی وارد زندگی زنی می شود که اینچنین از او حمایت می کند کار و زندگی برای او فراهم می کند من هم زن بودم عاشقش می شدم. نمونه چنین آدم هایی زیاد است.
با آقای سهراب پورناظری سالهای سال و با آقای همایون شجریان از چند سال پیش رفیق هستیم. این دوستی به نظر من بسیار تاثیرگذار است. وقتی از روز اول در جریان کار هم هستیم خود به خود توانایی هم را می شناسیم و به هم در جهت مطلوب کمک می کنیم. یک چنین همکاری دوستانه ای به نظرمن بسیار خوب است. طبعا وقتی من فیلمی می سازم پیشنهاد جدید و فکر جدید برای دوستانم دارم. آنها قبلا دونفری با هم موسیقی می ساختند اما من به عنوان نفر سوم با فیلمم به جمع آنها اضافه می شوم ،هم من آنها را در جریان توانم و اندیشه هایم می گذارم و من هم از پیشنهادها آنها استفاده می کنم.
بعضی روزهای فیلمبرداری حالمان به لحاظ شرایط کاری خوب است و بعضی روزها خیر. یادم می آید آن روز اصلا حالم خوب نبود چون شرایط مالی خوبی نداشتیم و هوا هم به شدت سرد بود. همه سردمان بود . لیلا حاتمی هم از سرما خیلی خسته شده بود. آن روز هوا بارانی نبود وما روی صورت لیلا حاتمی گل و لای و آب می ریختیم تا با صحنه های قبل هماهنگ شود. علی رغم اینکه صحنه بازی خانم حاتمی چندین و چند بار تکرار می شد؛ روی صورت لیلا گل و لای زیادی می ریختند که برای من راضی کننده نبود.
تعمدا می خواستم در پایان بار غم و اندوه داستان کم شود. اجازه دهیم فیلم جایی که پیام خود را انتقال می دهد تمام شود نه در اوج هیجان. اگر داستان «رگ خواب»در اوج هیجان تمام می شد پیام بدی منتقل می کرد و برای من پیام این فیلم بسیار مهم بود. یک جایی هست در مورد دختر فراری صحبت می کنیم آنجا باید به مخاطب نهیب بزنیم که فرار ترسناک و ویرانگر است و عاقبت شومی دارد. خب طبعا آنجا برابر واقعیت عاقبت یا فرجام داستان می تواند نزدیک به این شومی یا اشاره به این شومی باشد. اما در این فیلم راجع به زن مطلقه ای حرف می زنیم که دچار چالش احساسی شده و ما در آخر کار به او می گوییم برگرد به خانواده. علاقه ام این بود که پایان کار را شورانگیز تمام کنیم تا ناامید کننده و پلشت و مجنون کننده . اینکه می شود غرق شد اما دوباره سر برآورد. واقعیت این رابطه ها در اغلب موارد اینگونه است. اما خاطراه تلخ رابطه و عمر تباه شده به هر حال با آدم می ماند.
قرار بود فیلم «شعله ور» را ابتدا بسازیم که بنا بر دلایلی تولیدش به تاخیر افتاد و بلافاصله شرایط ساخت فیلم «رگ خواب» فراهم شد. اگر فیلم نامه خوب باشد قطعا بین کارهایم فاصله نمی افتد . عدم فیلم نامه مطلوب است که شرایط فیلمسازی را سخت می کند. والا چه چیزی سرگرم کننده تر از فیلمسازی. قصه این فیلم در مورد آدمی است که مشکل منزلت و جایگاه اجتماعی دارد و با عصبانیت به اطرافیان خود نگاه می کند.
آنقدر وسواس و حساسیت روی ساخته هایم دارم و آنقدر مراقبم که کار بدی نسازم که فرصت فکر کردن به این جوانب را ندارم. همه کارهایم چه تله فیلم یا حتی تیزر تلویزیونی که بخواهم بسازم با وسواس کار می کنم.
مگر می شود از تلویزیون دل کند. افتخار می کنم که تماشاگران سریال با تله فیلم هایم از جمله مجموعه تله فیلم های بیا از گذشته حرف بزنیم حاج خانم هایی امثال مادر بنده هستند. من عاشق اینم که برای امثال مادرم سریال و تله فیلم بسازم. وقتی از راه پله منزلم بالا می روم صدای قاشق و چنگال مردم را می شنوم که شام می خورند و صدای سریالم پخش می شود حالم خوب می شود.به نظر من آنهایی که خود را تافته جدا بافته می دانند بی سلیقگی می کنند.
خانواده برای من مهمترین چیز است. این نهاد محل بزرگترین و عمیق ترین بده بستان های عاطفی است. با فواید اجتماعی و استحکامی هم که به جامعه و امنیت می دهد هم حتما آشنایید. خانواده بهترین و عقلانی ترین انتخاب است. ممکن است پرزحمت و حتی پرمخاطره باشد. اما چون بهترین است پس طبیعی است که باید میل به آن داشته باشیم. البته می توانیم آن را انتخاب نکنیم اما خب این یعنی چیزی که از همه درجه یک تر است را از توی ویترین انتخاب ها برنداشته ایم. انتخاب های دیگر غیر خانواده در انواع انتخاب رابطه، انتخاب های پایین تری هستند.
به نظر من وقتی فیلمی پرفروش می شود این اتفاق و خبر خوب برای سینمای ایران است؛سالن داران شهرستانی چراغ سینمایشان روشن می شود و.. اما وقتی این گیشه خوب جای خوشحالی دارد که فیلم ها شرافتمندانه بفروشند؛ وقتی ما جنس بنجل تحویل مردم می دهیم و سر مردم کلاه می گذاریم این جای چه خوشحالی دارد؟ درواقع این فیلم ها به خاطر جذابیت بصری یا فیلم نامه یا عناصر دیگر پرفروش نمی شوند یا این فیلم ها حاصل ذوق و قریحه فیلمساز نیست حاصل کلاهبرداری است حاصل سو استفاده از مردم است.
- 16
- 2