اگر بخواهیم خیلی بی مقدمه و بی تعارف سر اصل مطلب برویم باید بگویم در چند سال اخیر اوضاع و احوال بسیاری از آثار طنز ما وخیم است. وخیم با این توصیف که نه تنها تاثیرگذاری خود را به عنوان یک اثر منتقد و متذکر ندارد بلکه حتی نمی تواند لحظات مفرحی را برای تماشاگر ایجاد کند. این موضوع از دیدگاه های مختلف مدت ها به بحث و چالش کشیده شد و در مطالب مختلفی این مسئله را به نقد و بررسی گذاشتیم با کارشناسان مختلفی گپ زدیم، هر یک راهکاری داشت و نظری، که گاهی جوابگو بود و گاهی نه، در این مقال ضمن بررسی مورد فوق به راهکارهای نویی در این باره می پردازیم.
قصه و فیلمنامه
اوضاع نگارش در تلویزیون خوب نیست! این مسئله را بیش از هر کسی مدیران مجرب و صاحب سابقه و در ادامه تهیه کنندگان کار کشته می دانند اینکه چرا اقدامی نمی شود، چند دلیل عمده می تواند داشته باشد. یکی میزان دستمزد نویسندگان که به مدیران اجازه نمی دهد بخواهند نویسندگان اتفاق خارق العاده ای را رقم بزنند، مدت ها روی یک طرح (کمدی بخصوص) وقت بگذارند، کار را چکش کاری کنند و با تمرکز روی یک قصه، فیلمنامه ای را پیش ببرند. از سوی دیگر تهیه کننده هم دست و بالش آنقدر باز نیست که بتواند نویسندگان کاربلد را پاگیر یک پروژه خاص کند و از او بخواهد شاهکاری را رقم بزند. از طرفی این قدرت ریسک هم وجود ندارد که تفکرات نو، ایده های بکر و ساختارهای جدید را با حضور نویسندگان جوان تست کنند. نتیجه اش می شود یکسری قصه تکراری و بی روح و بی جان که پتانسیل جذب مخاطب را ندارد. و در نهایت عدم پرداختن به موضوعات نو و از طرفی محدودیت نویسندگان در پرداختن به قصه های جدید و البته طراحی کاراکترهای متفاوت.
سوژه بی رمق
بخشی از خاصیت طنز و شوخی شاید نقد و تذکر و گاهی حتی گوشزد و یادآوری باشد. در کشور ما واقعاً نمی توان خیلی به شخص، ارگان یا نهادی و حتی شغل و حرفه ای پرداخت چرا که به سرعت معترض می شوند. همانطور که نمونه هایش را به کرات شاهد بوده اید. نتیجه می شود این که بایستی به سراغ ایجاد موقعیت های طنز جذاب، کاراکترهای گیرا و شخصیت های بامزه رفت که در این جا هم تا حدودی دست بازیگر، کارگردان و حتی نویسنده بسته به نظر می رسد. به ناچار می بینیم سالها آثار طنز با یک سوژه دم دستی و یک قصه بدون جذابیت ساخته می شوند. اگر بازیگران با مزه باشند کار در می آید و حداقل تماشاگر چند قسمت را همراهی می کند اما اگر بازیگران هم تکرار خودشان را مجدداً به اثر جدید آورده باشند اتفاقی جز کلافه گی در پی نخواهد داشت.
بازیگری در آثار طنز
و اما موضوع اصلی این مقال بحث بازیگری است. به هر حال باید به این نکته مهم اشاره کردکه بازیگر به عنوان رأس هرم در دیده شدن یک اثر نمایشی و در نهایت بازخورد کار نقشی حیاتی دارد. بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را باید بازیگر خوب ویترین کند. اگر یک قصه قوی و غنی توسط یک کارگردان کاربلد و تکنیکی به چند بازیگر ضعیف دیکته شود. باز هم نتیجه قابل قبولی دست تیم تولید را نخواهد گرفت. با این وصف که بازیگر در تولید یک اثر طنز و حتی تراژدی نقشی مهم و اساسی دارد پس باید بعد از ماجرای فیلمنامه که اصلی ترین مرحله و پایه تولید هر اتفاق نمایشی است به سراغ بازیگر برویم. متاسفانه همیشه در عرصه بازیگری انتخاب دست گروه های تولید نیست، ما در این سالها نتوانسته ایم در عرصه طنز صاحب استار شویم، در واقع از سالها پیش چند کمدین محبوب و جذاب و پرطرفدار تلویزیون مانده اند و مدام در حال تکرار خود هستند، چرا که نقش جای کار بیشتری ندارد و اصولاً کاراکتر روی کاغذ چیز بیشتری از آنها نمی خواهد.
در سالهای اخیر تمام آثار طنز سیما را تعدادی انگشت شمار از بازیگران بازی کرده اند که هیچکدام خالق لحظات خارق العاده ای نبوده اند. بامزگی ذاتی آنها مخاطب را درگیر کرده اما هرگز موقعیت جدیدی نه خلق کرده اند و نه خلق آنها از این بازیگران خواسته شده، شوخی های آبکی، موقعیت های بدون جذابیت، لحظاتی که تماشاگر را درگیر نمی کند نشان از آن دارد که این وضعیت به کار بازیگر هم لطمه می زند. از سوی دیگر می بینی که برخی از کارگردان ها پیشرفت محسوسی در تکنیک، جای دوربین، قاب بندی ها و نمایش کنش ها و واکنش ها داشته اند و اصولاً با کارگردان های بدون دکوپاژ سر صحنه تصمیم بگیر، بسیار متفاوت عمل کرده اند از اول صبح می دانند چه می خواهند، می دانند نتیجه کار چه می شود اما حاصل تکنیک و کارگردان قابل قبول یک اتفاق موفق نیست، چرا که مخاطب جذب نمی شود. مخاطب پای اش ماندگار نمی شود، قصه را نمی گیرد، متوجه روند داستان نمی شود، آدم های قصه را نمی فهمد و در واقع روند دراماتیک کار هم در این حوزه لنگ می زند.
راهکار چیست؟! به نظر می رسد نیاز است در حوزه بازیگری یک تفکر ویژه و یک ریسک بزرگ حادث شود! اگر به کارنامه بازیگران طنز تلویزیون و حتی سینما دقت کنید متوجه می شوید که این بازیگران کارنامه خوش رنگ و لعابی در ژانرهای دیگر داشته اند، حتی می توان گفت برخی از آنها هر چه در کارنامه دارند بسته به روزهای اوج شان در گونه های دیگر بوده است اما از بس به کار طنز دعوت شده اند و مجبور به قبول بوده اند، دیگر کارگردانان آثار جدی سراغ آنها نرفته و نمی روند تا حدی که این روند به کلیت کار آنها نیز لطمه زده است.
به نظر می رسد در ساخت آثار کمدی نیاز به یک تغییر تاکتیک داشته باشد. سالها پیش در حالی که شبکه یک سیما نزدیک به نوروز سریال آماده ای را در جیب داشت و مدیر وقت شبکه (مهدی فرجی) بدون هیچ استرسی می توانست کنداکتور نوروز را بچیند، الهام غفوری و سیروس مقدم ساخت سریال «پایتخت» را به شبکه یک پیشنهاد دادند، در روزگاری که اکثر بازیگران طنز در ژانرهای دیگر مشغول به کار بودند، فرجی، مقدم و غفوری دست به یک ریسک ماندگار زدند و با حضور محسن تنابنده تیم دیگری را برای ساخت یک اثر طنز برگزیدند، اتفاقی که در نگاه اول بسیاری از اهالی فن را نیز نگران کرده بود که مگر می شود یک کار طنز را با گروهی که قبلاً در این حوزه فعالیتی نداشته اند به ساحل موفقیت رساند، ولی عاقبت آن ریسک بزرگ از سوی تیم مقدم شد اتفاقی که سالهاست برای تلویزیون به یک برند تبدیل شده است. در همین باب بازیگرانی را داریم که به علت توانایی حضور در هر دو ژانر با مراقبت در انتخاب از کلیشه شدن فاصله گرفته و هرگز در یک گونه نماندند، به کارنامه امیر جعفری نگاه کنید «بدون شرح»، «چاردیواری»، «زیرهشت»، «چک برگشتی» و… سیاه و سفیدی های کارنامه او نشان از آن دارد که انتخاب درست از سوی او باعث شده جعفری به بازیگری قابل اعتماد برای هر ژانری تبدیل شود. طوری که حالا جدا از تلویزیون، سینما نیز روی توانایی های او در گونه های مختلف حساب می کند. کارنامه سام درخشانی پر از نقش های جدی است وقتی که او بازی رخ به رخ پژمان جمشیدی را برای سریال «پژمان» پذیرفت همگان حس می کردند او نتواند در این گونه دیده شود اما سریال پژمان فرصتی بود تا سام درخشانی یک جهش بزرگ را در دنیای بازیگری تجربه کند و حتی در فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف» یکی از ارکان اصلی در موفقیت فیلم محسوب شود. کار به جایی کشید که این روزها سام درخشانی در نقش بادیگارد، بازیگر یکی از نقش های طناز این کمدی سیاسی محسوب می شود.
سعید آقاخانی نیز در این عرصه بسیار باهوش عمل کرد او که به توانایی و استعداد خود در عرصه ایفای نقش های جدی ایمان داشت به یکباره تغییر نقش داد و از بازی در نقش های طنز تا سیمرغ فیلم فجر رفت و حتی توانست در عرصه جدی این موفقیت را در چند فیلم سینمایی دیگر نیز تکرار کند. بدون شک این ریسک باعث می شود که بازیگران به تکاپو بیفتند که مدام به دنبال نقش های تکراری نروند، نقش هایی که سالها در آستین دارند و نیازی نیست برای آن تلاشی انجام دهند. قطع به یقین بازیگری که برای رسیدن به یک نقش با چالش جدی مواجه شود کارگردان را نیز برای یک اتفاق ویژه سر ذوق می آورد تا نتیجه حاصل یک اتفاق ویژه باشد. جدا از نمونه هایی که در بالا مثال زدیم بسیار بوده اند بازیگرانی که نقش های طنز و جدی را به موازات هم تجربه کرده و اتفاقاً در هر دو حضوری موفق داشته اند اما فراموش نکنیم حاصل این اتفاق موفق، ریسک یک مدیر، یک تهیه کننده، یک کارگردان و… بوده است.
ریسک، رمز پیروزی
سپردن یک نقش طنز به بازیگری که تا به حال در این عرصه دیده نشده یا سپردن نقش کاملاً جدی به بازیگری که در تمام این سالها پای ثابت آثار طنز بوده می تواند یک تغییر تاکتیک باشد برای ایجاد تفاوت، برای فاصله گرفتن از تکرار، برای جذب مخاطب، مخاطب تلویزیون این روزها با دسترسی به انواع و اقسام ویدئوها و جوک ها در فضای مجازی، سخت می خندد، او تمام متریال های خندیدن را بدون کوچکترین ممیزی و چهارچوب در فضای مجازی می بیند و می خندد، هنرمند رسانه از نویسنده گرفته تا کارگردان و بازیگر و… باید خیلی آرتیست باشد که خالق یک اتفاق ویژه طنز در روزگاری که مخاطب به انواع و اقسام مدیوم ها دسترسی دارد بشود و این پیش نمی آید مگر با پایین آوردن میزان محدودیت ها، فرصت دادن به نویسنده ها برای نزدیک شدن به خطوط قرمز و سپردن نقش های طنز به بازیگران خوب و مستعدی که شاید در این عرصه دیده نشده اند اما می توان به آنها اعتماد کرد. محسن تنابنده، احمد مهرانفر و حتی مهران احمدی نمونه ای از بازیگران ژانر جدی بودند که درطنز قابلیت های خود را نشان دادند و با این فرصت طنزی جدا از طنز مرسوم و تکراری تلویزیون رقم زدند.
- 13
- 6