دروغ چرا؟ من از این فیلم چیزی نفهمیدم. بعد از تماشایش با چند نفر از رفقا هم که کم و بیش آن را دوست داشتند، گپی زدم و چیزی عایدم نشد. بهره هوشی بالایی البته ندارم اما دست کم بعد از این همه سال فیلم دیدن و درباره شان خواندن و نوشتن، چیزهایی را می توانم بفهمم. اما «مادر قلب اتمی» همین را هم به من نداد.
موضوع سرممیزی است؟ نمی دانم. اگر چنین است که مخاطب و فیلمساز درد مشترک دارند اما گمان نمی کنم ممیزی بتواند فیلمی را از حد فهم اولیه اش هم خارج کند. پس مشکل چیست؟ به خاطر پست مدرن بودن فیلم است؟ بله، فیلم آشکارا نشانه های سینمای پست مدرن را در بر دارد: هم ارجاع به مایه های آشنا دارد (چه موسیقی آغازین برنامه کودک در دهه ۱۳۶۰ باشد و چه ترانه ای که نام فیلم از آن اقتباس شده و بسیاری دیگر: موسیقی فیلم «تایتانیک»، «آرگو»، برنامه های ماهواره ای، «حریم سلطان»، ترانه «ما دنیاییم» مایکل جکسون و لایونل ریچی و ...) و هم پر است از هجو انواع و اقسام موتیف های سیاسی (ماجرای صدام و چاوز)، اجتماعی (دور دور خودروها) و ...
همچنین دنبال آشنایی زدایی از مفاهیم تثبیت شده نزد مخاطب است (زمینه ماورایی ماجرا) و البته، با مصداق هایی از موتیف های تکرار شونده زیادی هم سر و کار دارد (دستشویی، انرژی هسته ای، موسیقی، آسانسور و ...) اما اینها فقط نشان می دهد که فیلم از عناصر پست مدرن بهره برده است و نه بیشتر، وقتی فیلم های جیم جارموش، برادران کوئن، تیم برتون، هال هارتلی و کوئنتین تارانتینو را می بینیم.
هر یک به تناسب ذوق و خلاقیت سازنده شان استفاده های متنوعی از این عناصر کرده اند و فیلم های شان هم نه تنها قابل فهم، که اغلب لذت بخش هستند. پس مشکل «مادر قلب اتمی» رویکرد پست مدرنیستی نیست که مثلا در مواجهه با کم اطلاعی مخاطب از کم و کیف این لحن، او را از فهم کامل یا درست اثر با مانع روبرو کند. پس مشکل چیست؟
اذعان می کنم که از برخی لحظات فیلم خوشم آمد. یکی از بهترین سکانس ها همان جایی است که دو دختر همراه با کامی، مشرف به بام تهران دارند پرت و پلا می گویند، از خواب عجیب کامی درباره انفجار شهر و رسیدن زبانه آتش آن به سیگار خاموش کامی شروع می شود و به ماجرای بمب اتمی و سابقه داشتن ایرانیان در ساختن توالت فرنگی ختم می شود!
یک هجویه تمام عیار از پارادوکس های فرهنگی – تاریخی که در لابلای یک مکالمه چرند پرورش پیدا کرده است. اما این نکته در فیلم شکل پراکنده دارد و به سامان نمی رسد. انگار فیلمساز به همین لحظات قانع نیست و می خواهد با توسل به انبوهی از ایده ها، حرف های مهمی بزند و مشکل سر ابراز همین حرف های مهم است.
رویکرد پست مدرنیستی در سینما، نافی ابراز حرف های مهم است. این فضا متعلق به فیلم های مدرن دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است و البته مسیری که از آنها همچنان الگو می گیرد. اما نمی شود به هجو و آشنایی زدایی و تکرار دست زد و همچنان اصرار به زدن حرف های بزرگ داشت.
ابهام هایی که فیلم «مادر قلب اتمی» در این مسیر می آفریند، بیش از آن که نشأت گرفته از فضای پست مدرنیستی اثر باشد (در فیلم های پست مدرنیستی اتفاقا با فرجام روبرو هستیم و از ابهام و تعلیق گریزانیم)، منطبق با جلوه های مدرنیسم است.
در این فیلم آن قدر پتانسیل برای «معناتراشی» و «نمادگرایی» وجود دارد که چیزی برای پست مدرن باقی نمی گذارد. موجودی که گلزار نقشش را ایفا می کند، کیست؟ عفریت تاریخ است؟ فرشته مرگ؟ مجسمه استبداد در روح زمان؟ یا اصلا یک فرد لایعقل هذیان گو؟ آیا قرار است از کنار هم قرار دادن نکته هایی از او مانند چاوز و انرژی هسته ای و یارانه به شخصیت واقعی یکی از رجال سیاسی برسیم و مثلا طعنه های سیاسی بزنیم؟
اصلا این فضاهای عجیب و غریب که دو دختر در مسیرشان می بینند، مربوط به عالم های بعد از مرگ است (در تصادف کشته شده اند و اینها هذیان های برزخی شان است؟)، یا شاید پریشان ذهنی های مربوط به همان مصرف کردنی های مجلس شور و شعف اول فیلم است که صدایش را می شنویم؟
اگر چنین باشد که احتمالا با یک نسخه جدید از فیلم «خماری» روبرو هستیم اما بالاخره «خماری» هم یک «ته» دارد که این، آن را هم ندارد. قرار است در آن تونل که دریچه خروجی اش با آن نشانه C-27 پالایش ارجاع به حرف های کامی در «مردگان ۲۷ ساله» است، به ایده های مربوط به جهان ماورا یا جهان موازی یا تناسخ فلسفی برسیم؟ ردیف کردن صدام و هیتلر و چاوز و کاسترو و غیره، آن هم در دفعات مکرر و لحظات طولانی، آیا ظرفیتی به جز نشانی غلط دادن به معناتراشی های سیاسی و تاریخی دارد؟
بله! نمایش شمایل صدام در وسط تهران تا حدی بامزه است، اما وقتی در دقایق مکرر با گلزار در گوشی عربی حرف می زند و ماجرا به سایر دیکتاتورهای تاریخ معاصر پیوند می خورد، دیگر از حد یک ایده بانمک و هجوآلود پست مدرنیستی خارج می شود و ابعاد نمادین به خود می گیرد.
این طوری است که فیلم قربانی ایده های مهم نما و پرطمطراقی می شود که قرار است از لابلای ابهام های جاری در روابط بین آدم ها و انگیزه ها و شخصیت و موقعیت شان برداشت شوند و آنچه فراموش می شود، هدف از ساخت فیلم پست مدرنیستی است.
حیف آن شخصیت خوب کامی، حیف بازی سنگ، کاغذ، قیچی قبل از خودکشی، حیف بازی های قرینه ای با باز و بسته شدن در آسانسور و قطع و وصل جریان شیر آب و ... که دیدیم شان و وسط آن همه شلوغی و تشتت، نشد که باز هم چیزی ازشان بفهمیم فیلم خوب قبل از هر چیز، باید بتواند بر مبنای ساختارش، اول و میانه و فرجامش را سر و سامان دهد و برای مخاطب قابل درک باشد؛ ابراز «حرف های مهم» برای مراحل بعد است.
مادر قلب اتمی
کارگردان: علی احمدزاده
فیلمنامه نویسان: علی احمدزاده، مانی باغبانی
مدیر فیلمبرداری: اشکان اشکانی
طراح چهره پردازی: سعید ملکان
برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس شریفی
صدابردار: امین میرشکاری
طراح صحنه و لباس: ملودی اسماعیلی
دستیار اول صحنه و لباس: لیلا بهشاد
بازیگران: محمدرضا گلزار، ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، مهرداد صدیقیان و ...
تهیه کننده: سید امیر سیدزاده
عکس: ساتیار امامی
خلاصه داستان: داستان فیلم با «مهمونی کامی» آغاز می شود که قصد دارد ایران را برای همیشه به مقصد تونس ترک کند.
۱. علی احمدزاده، نویسنده و کارگردان «مادر قلب اتمی»، پیش از این فیلم «مهمونی کامی» را با پروانه ساخت ویدئویی ساخته است. فیلمی با بازی مینا ساداتی، پگاه آهنگرانی و نازنین فراهانی که در سال ۹۲ ساخته شد. فیلمی که هیچ وقت اکران نشد و احمدزاده تصمیم گرفت آن را در فضای مجازی منتشر کند. احمدزاده سال پیش سومین فیلمش با اسم «پدیده» را هم ساخته است.
۲. «مادر قلب اتمی» سال ۹۲ ساخته شده و به روایت تهیه کننده از سال ۹۴ در کشمکش گرفتن پروانه نمایش بوده است: «در سال ۹۴ صورتجلسه پروانه نمایش تنظیم شد. اما پروانه نمایش را ندادند. دلیلش را پرسیدم. گفتند آقای فلانی گفته پروانه این فیلم را ندهید، به خود ایشان مراجعه کنید.» تهیه کننده بعدها اعلام کرد منظورش حبیب الله ایل بیگی بوده است.
۳. سال ۹۳، وقتی «مادر قلب اتمی» برای حضور در جشنواره انتخاب نشد، احمدزاده اعلام کرد: «فیلم من قصه ای کاملا اجتماعی دارد و به دلیل لجاجت مسئولان و کج سلیقگی هیئت انتخاب از جشنواره باز مانده.» فیلم به ماجراهای انرژی هسته ای در ایران اشاره دارد. نکته ای که خود احمدزاده پیش از این اعلام کرده بود: «این فیلم نگاه انتقادی به موضع گیری غرب در مورد مسئله اتمی ایران دارد.»
۴. «مادر قلب اتمی» اولین همکاری ترانه علیدوستی و محمدرضا گلزار در بازیگری است. گلزار در سال های اخیر در سینما پرکارتر شده و احتمالا امسال با اکران «دلم می خواد» بهمن فرمان آرا دوباره روی پرده حاضر خواهد شد. سیدزاده تهیه کننده فیلم اصرار دارد این تجربه گلزار بهترین بازی در تمام زندگی اش است!
مهرزاد دانش
- 11
- 40
بهنام
۱۳۹۶/۱۱/۲۸ - ۴:۵۰
Permalink