شکاف بین نظریه پردازی و عملگرایی بحث رایجی است که همیشه از آن استفاده می شود. معمولا بین آنچه در دانشگاه یاد می گیریم با چیزی که در بازار کار به آن می رسیم، تفاوت وجود دارد. چنین موضوعی در سینما هم صدق می کند و گاهی منتقدان در قامت یک فیلمساز ظاهر می شوند و می خواهند با توجه به فضای ذهنی که در خصوص مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی دارند، فیلم بسازند. اما وقتی با محدودیت های فیلمسازی، مشکلات پیدا کردن سرمایه گذار، سلیقه هدایت نشده مخاطب و نبود تجهیزات فنی مواجه می شوند، به همان چند فیلمی که ساخته اند، بسنده می کنند و ترجیح می دهند همان مسیر نقد و نظریه پردازی را ادامه دهند. حقیقت این است که شکاف های بین عملگرایی در فیلمسازی و نظریه پردازی باعث می شود که منتقدان نتوانند ایده آل های خود را در فیلم مورد نظرشان به نمایش بگذارند یا اینکه گاهی سرمایه گذار سلیقه خود را به فیلمساز دیکته می کند و او نیز از هدف اصلی و ایده آل های خود فاصله می گیرد.
نکته جالب توجه آنکه دیدگاه اکثر نقدهای منتقدانی که فیلمسازی را در مقطعی از زمان تجربه کردند، دستخوش تغییر شده است؛ یعنی پس از آن با در نظر گرفتن تمام دشواری های فیلمسازی وطنی قلم می زنند و این نوعی مزیت محسوب می شود. در گزارش پیش رو اکثر منتقدان و کارشناس بر این باورند که دو مقوله نظریه پردازی و عملگرایی کاملا با یکدیگر متفاوت است و کسی که نظرپرداز خوبی است، لزوما فیلمساز خوبی نمی شود و برعکس. در ادامه نظر کارشناسان و منتقدان را درباره علت تداوم نیافتن فعالیت فیلمسازی منتقدان از نظر می گذرانید:
طهماسب صلح جو:هنرمند با تکیه بر ناخودآگاهش اثر هنری خلق می کند
طهماسب صلح جو نویسنده و منتقد نیز در خصوص اینکه چه مسائلی باعث می شود که منتقدان، دیگر نتوانند به فیلمسازی خود ادامه دهند، به بانی فیلم گفت: کار هنر- تفاوتی ندارد که هنر سینما باشد یا هنرهای دیگر- نیازمند ذوق، توانایی و استعداد هنری است. کسی که فیلم می سازد باید روحیه هنرمندانه ای داشته باشد، اما کار نقد این طور نیست و یک نوع آگاهی، دانش و بینش نسبت به اثر هنری است. هنرمند بیشتر با تکیه بر ناخودآگاهش اثر هنری خلق می کند، اما منتقد با خودآگاهی موضوعی را نقد می کند.
صلح جو ادامه داد: هیچکس نمی تواند با خودآگاهی اثر هنری خلق کند؛ چون ناخودآگاه در اثر هنری نقش مهمی دارد. ناخودآگاه نوعی داشته -مثل قریحه- است که هنرمند به طور آگاهانه از آن استفاده نمی کند و به طور خود به خود می آید. در واقع هرکس دانش سینمایی داشت و مدارک خوبی هم گرفت، لزوما فیلمساز خوبی نمی شود. این نه تنها در خصوص منتقدان، بلکه در خصوص دیگران هم صدق می کند؛ یعنی ما کسانی را داشتیم که تحصیلات بسیاری را داشتند، اما فیلم خوبی نساختند. برعکس، کسانی فیلم های خوب را ساختند و در سینما تأثیرگذار بودند که حتی به سختی دیپلم گرفتند.
صلح جو خاطرنشان کرد: هنرمند، هنر را با درونش خلق می کند نه با دانشش. باید تکنیک را در هنر سینما آموخت، اما اگر همه این موارد را که یاد گرفت، نباید نسبت به اینکه فیلمساز خوبی می شود، مطمئن باشد. جایی که اثر هنری خلق می شود، به چیزی فراتر از دانش احتیاج داریم که من نام این را ناخودآگاه هنری می گذارم. اگر هنرمند ناخودآگاه هنری نداشته باشد، حتی اگر علامه دهر باشد، نمی تواند کاری انجام دهد. بزرگترین استادان ادبیات گاهی نتوانستند شاعران خوبی باشند، اما آدم های معمولی توانستند شعرهای خوبی بگویند.
این منتقد یادآوری کرد: یک منتقد خوب، اثر هنری را بهتر از خالق اثر درک می کند؛ یعنی منتقدی که نمی تواند فیلم بسازد، اثر هنری را بهتر از سازنده اش متوجه می شود. این اتفاق زیاد افتاده که درباره یک فیلم صحبت هایی می کنیم که برای خود فیلمساز تازگی دارد؛ چون دنیای نقد، دنیای خودآگاهی، دانش و بینش است، اما دنیای هنر، دنیای ناخودآگاهی، حس و دل است. اولین هنرمندان، دانشمند نبودند اما اولین منتقدان افراد دانا و باسواد بودند و تأکیدم روی این است که مرز فیلمسازی و منتقد بودن را باید از هم جدا کرد؛ چون بعضی می نشینند و می گویند این افراد که تا این اندازه از فیلم ها ایراد می گیرند، خودشان یک فیلم بسازند تا ببینیم این دیدگاه غلطی است.
احمد طالبی نژاد:فیلمسازی نگاهم را در نقدنویسی واقع بینانه تر کرد
احمد طالبی نژاد منتقد و نویسنده که در کارنامه خود تجربه ساخت فیلم «من بن لادن نیستم» را دارد، در خصوص اینکه چه مسائلی باعث می شود منتقدان، دیگر نتوانند به فیلمسازی خود ادامه دهند، به بانی فیلم گفت: اولا در بین این همه موضوع و مسائلی که سینمای ایران با آن دست به گریبان است، واقعا دامن زدن به این خرافه قدیمی که منتقدان فیلمسازان خوبی از کار در نمی آیند، چقدر ضرورت دارد؟… در حالی که می بینیم گاهی منتقدان فیلمسازان خوبی هم شدند و همچنان هم کار می کنند؛ اما معمولا تعداد افرادی که ناموفق بودند را برجسته می کنند.
طالبی نژاد افزود: نکته مهم این است که فیلمسازی یک موضوع و منتقد بودن مقوله دیگری است و ربطی با هم ندارند؛ یعنی لزوما کسی که منتقد خوبی است، فیلمساز خوبی هم نمی شود؛ چون کار نقد کارشناسانه است و کسی که نقد می نویسد باید کارشناس خوبی باشد، در حالی که کار فیلمسازی خلاقانه و هنرمندانه است. به هرحال، ممکن است منتقدی پیدا شود که در گذشته و حال بوده و امکان دارد هنرمند خوبی شود. به عنوان مثال، آقای حمید نعمت الله که به عنوان فیلمساز موفق سراغ دارید، منتقد هم بوده است. اما منتقدان یک نوع نخبه گرایی هم دارند؛ یعنی وقتی به دنبال فیلمسازی می روند، در آن عرصه هم نمی خواهند تن به هر شرایطی بدهند.
وی ادامه داد: البته کسانی بودند که به شرایط موجود تن دادند، اما بیشتر نویسنده سینمایی بودند تا منتقد. منتقدان معمولا نخبه گرا هستند؛ یعنی باید شرایط نسبتا درستی در این زمینه وجود داشته باشد. این کاری است که منتقدان کایه دو سینما مثل کلود شابرول و فرانسوا تروفو در فرانسه انجام دادند و موج نوی سینما را به وجود آوردند. در ایران این شرایط وجود ندارد و منتقدان می خواهند نخبه گرایی کنند و از آن طرف وقتی در شرایط قرار می گیرند، می بینند چیزی را در اختیار ندارند. این موضوع را نباید برجسته کنیم که بگوییم منتقدان ذاتا ناتوان هستند و همه چیز بیشتر به شرایط باز می گردد.
طالبی نژاد در پاسخ به اینکه منتقدان تا چه اندازه می توانند ایده آل های خود را رعایت کنند، عنوان کرد: حقیقت، به دلیل اینکه خودم تجربه های نزدیک به این موضوع را داشتم، به طور مطلق ویژگی هایی که در عرصه نقد داریم، برای ما فایده ای ندارد؛ یعنی شما سر صحنه می روید و می بینید هیچ چیزی آن طور که باید ایده آل نیست. بنابراین؛ اگر منتقدی بخواهد در عرصه فیلمسازی موفق باشد، باید جنم و قدرت فیلمسازی داشته باشد. دوم اینکه باید بداند در عرصه عمل قضایا با تئوری و نظریه فرق می کند. در عرصه نقد ما با تئوری و نظریه رو به رو هستیم، در حالی که فیلمسازی به معنای میدان عمل است و بسیاری از اوقات در عرصه عمل بسیاری از چیزهایی که به آن احتیاج داریم، در اختیارمان نیست.
این منتقد با تأیید اینکه فیلمسازی توانست تغییری در دیدگاهش نسبت به نقد فیلم به وجود بیاورد، افزود: زمانی که اولین فیلم کوتاه سی و پنج میلی متری ام را در سال ۷۰ ساختم، در نقدنویسی دیدگاهم تغییر کرد و واقع بینانه تر به فیلم ها نگاه کردم تا اینکه صرفا نگاهی ایده آلیستی داشته باشم. دوستی، زمانی به ما می گفت، شما می خواهید با یک ورق و قلم زحمت چندین ساله یک فیلمساز را زیرسوال ببرید. واقعیت این است که فیلمسازی باعث می شود تندروی های خود را تعدیل کنیم، اما به این معنا نیست که به دلیل فیلمساز شدن از دیدگاه خود کوتاه بیاییم؛ چون من فیلمی ساختم که نقدهای تند بدی گرفت، اما بعد از آن هم از اصول خودم در زمینه نقد کوتاه نیامدم. به هرحال، نقد و فیلمسازی دو مقوله کاملا جدا از یکدیگرند.
حسین فرخی:کار عملی با نظریه پردازی متفاوت است
حسین فرخی فعال مطبوعاتی که قبلا فیلم «یحیی» را در کارنامه خود داشته است، در این خصوص به بانی فیلم گفت: سینما شرایط خاصی دارد که کار عملی، با زمانی که نظریهپردازی می کنید کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال، وقتی آقای فراستی به عنوان یک منتقد سینمایی در برنامه های تلویزیونی می آید و فیلمی را نقد میکند، مسائلی را در خصوص فیلم مطرح می کنند که تا حدودی ذهن گرایانه است؛ یعنی در ذهن انسان اتفاقاتی میافتد که فکر میکنند اگر فلان صحنه این طور فیلمبرداری میشد، شاید بهتر بود. اما زمانی که وارد عمل میشوند، شرایط کاملاً متفاوت است. کسی که منتقد باشد، الزاما نمیتواند فیلمساز خوبی هم باشد.
فرخی ادامه داد: ما مشابه این شرایط را در دانشگاه و در میان استادانی داریم که در زمینه تدریس هنر خیلی خوب هستند، اما در زمینه کار عملی خروجی قابل بحثی ندارند. این به شرایط فیلمسازی برمیگردد، چون زمانی که وارد عرصه فیلمسازی میشوید، با فاکتورهای متفاوتی روبرو خواهید شد که در تئوری جواب نمی دهد؛ به عنوان مثال سرمایه گذاری که داریم یا کم و کیف خواسته مخاطب اهمیت دارد. اینکه تا چه اندازه به سلیقه رایجی که در سینمای عامه پسند وجود دارد، توجه می کنیم نیز نکته دیگری است.
وی افزود: بسیاری از این مسائل شاید با شرایط روحی و روانی یک منتقد مطابقت نداشته باشد. گاهی ممکن است فیلم یک منتقد از نظر هنری برجسته باشد، اما مخاطب از آن استقبال نکند. به جز این کارگردان باید خواسته های تهیه کننده را نیز مدنظر قرار دهد. در حقیقت، مجموعه ای از سرمایه، صنعت و سلیقه باعث می شود کلیه تئوری هایی که منتقدان در عمل دارند، از بین برود. به عنوان مثال، ایده هایی در ذهن کارگردانان وجود دارد که می خواهند عملی کنند، اما تهیه کننده یا سرمایه گذار بودجه کافی برای عملی کردن این ایده ها ندارد. وقتی وسیله و ابزار فراهم نباشد، مجبورید خواسته های خود را به حداقل برسانید و کمتر کنید.
فرخی یادآوری کرد: به نظرم این معادله پیچیده است و نیازمند بررسی مولفه های بسیاری هستیم. فکر می کنم قالب سینما و موضوع صنعت و سرمایه دست به دست هم می دهد تا خواسته های مخاطب برآورده شود. شما فکر کنید فیلمی را با موضوع و مفاهیم متعالی می سازیم اما قصه اش طوری نیست که مردم برای دیدن آن جذب شوند.
این فعال مطبوعاتی اضافه کرد: به طور طبیعی مخاطب مقصر این موضوع را کارگردان می بیند و به همین دلیل خیلی سخت است. مگر منتقدی را در نظر بگیریم که فیلمش به اندازه ای بد باشد که مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند؛ در این صورت بهتر است منتقد به همان کار نظریه پردازی خود ادامه دهد. گاهی برعکس این ماجرا هم اتفاق می افتد که فلان بازیگر چهره برای تدریس به آموزشگاه ها می رود، اما به خوبی نمی تواند از پس آن برآید.
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر شرایطی ایجاد شده که نمی توانید ایده آل های خود را اجرا کنید و بیشتر بحث ها در سینما روی این متمرکز است که فیلم ها چقدر فروش دارد و تا چه اندازه مخاطب را جذب می کند. فیلم های پر مخاطب لزوما فیلم های خوبی نیستند، اما در حال حاضر جو غالب به نفع فیلم های گیشه ای و کمدی است.
فرخی در پاسخ به اینکه اگر شرایطی برای ساخت فیلم مورد علاقه تان فراهم شود، حاضر به فیلمسازی هستید، گفت: صد در صد. فیلمنامه ای هم داشتم، اما به خاطر معیارهای فعلی در سینما و نبود سرمایه گذار چندان نمی توانیم به این سمت و سو گرایش پیدا کنیم و به خواستمان برسیم.
- 16
- 3