دغدغه اصغر فرهادی در پرداختن به طبقه متوسط در بسیاری از آثار او نمایان است. نوک پیکان انتقاد فرهادی و قضاوت بیرحمانه او در فیلمهایش؛ به واسطه قرار دادن آدمهای این طبقه در موقعیتهایی که خودِ واقعیشان را آشکار میکنند، در فیلمهایی چون «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و در «فروشنده» که به اوج کمال و پختگی میرسد، موجب واکنشهای ضد و نقیضی به او و فیلمهایش شده است.
فرهادی دقیقتر از هر فیلمسازی _ فیلمسازانی که در سالهای اخیر تصویری سطحی از جامعه نمایش دادهاند _ این طبقه بزرگ و فربه شده را در آزمون و خطاهای اخلاقی قرار میدهد و زیرکانه و یا سنگدلانه خودش را کنار میکشد و قضاوت را به مخاطب میسپارد. مخاطبی که روایت و سیر داستان چنان مبهوت و درماندهاش کرده که دیگر پایان برایس اهمیتی ندارد و پیش از رسیدن به سکانس آخر، با فاجعه مواجه شده است.
فرهادی در اولین تجربه فیلمسازی خارج از ایران هم دوباره سراغ آدمهای از همین جنس رفت و به واسطه حضور شخصیتی ایرانی، قصهاش را روایت کرد. او به تازگی پروژه تازهاش را با بازیگران شناختهشدهای چون خاویر باردم و ریکاردو دارین و پنهلوپه کروز کلید زده است. اتفاقی که میتواند مسیر فیلمسازی او را به عنوان کارگردانی بینالمللی تضمین کند.
سوال اینجاست که فرهادی به واسطه زیست و تجربیات شخصی، طبقه این طبقه وسیع در ایران را میشناسد و میتواند، مناسبات و جایگاه و نقش اجتماعیشان را به باد انتقاد بگیرد و گاه با نگاه بیرحمانه در فیلمهایش تا مرز نابودی بکشاند؛ اتفاقی که در «گذشته» رخ داد و موجب متلاشی شدن تمام آدمهای درگیر در داستان شد؛ اما آیا فرهادی مناسبات اجتماعی و طبقاتی در کشورهای اروپایی را هم میشناسد؟ دو خطی داستان «همه میدانند» نشان میدهد، با فیلم آشنایی طرف خواهیم بود که فرهادی بازهم سراغ موضوع مورد علاقهاش و قرار دادن آدمها در بحران و عیان کردن خود حقیقیشان رفته است.
دنیا فرهادی را انتخاب کرده است
تژا میرفخرایی استاد ارتباطات و پژوهشگر فرهنگی راجع به سینمای اصغر فرهادی و پرداخت به طبقه متوسط میگوید: «از دو جنبه میتوان به موضوع پرداخت اصغر فرهادی به طبقه متوسط در ایران و کشوری مثل اسپانیا که او برای فیلم تازهاش انتخاب کرده، پرداخت. اگر بخواهیم عینیگرا باشیم و دنبال انعکاس واقعیت بگردیم، باید به طبقه نگاهی دقیق داشت و معضلات و مشکلات این طبقه را مورد بررسی قرار داد، اما طرف دیگر رسانه و نگاه ذهنی به موضوع است. هنرمند نگرش شخصی خودش را دارد که الزاما با واقعیت _ اگر واقعیتی وجود داشته باشد _ همخوانی ندارد و انعکاسی از نگاه شخصی او است.
گاه نگاه هنرمند آنقدر زیبا و متفاوت است مخاطب را جذب میکند و کاری میکند، بیننده با چشمهای هنرمند به موضوع و یا به دنیا نگاه کند. در حالی که نباید مدام دنبال این جواب بگردیم که این تصویر واقعی است؟ آیا این نگرش، انعکاسی از واقعیت است؟ در حالی که هنرمند نگاهی دارد که ما پیشتر از آن دریچه به دنیا نگاه نکرده بودیم. به قول سهراب سپهری که میگوید: «چشمها را باید شست...» هنرمند رسالتی دارد که میتواند ذهنی باشد، بدون اینکه انعکاسی از واقعیت باشد.»
میرفخرایی درمورد نگاه سیاسی به فرهادی و آثارش میگوید: «جهان امروز اصغر فرهادی را شناخته است. او نه یک بار که دو بار اسکار گرفته است. اگر نگرش او بینالمللی نبود که دنیا او را انتخاب نمیکرد. چطور به انتخاب بزرگترین جشنوارهها و منتقدان سینمای جهان دنیا شک میکنیم؟ آکیرا کوراساوا در دهه پنجاه و شصت میلادی بینالمللی شد. درست زمانی که ژاپن از جنگ بیرون آمده بود و در حال بدل شدن به یکی از اقتصادهای قدرتمند دنیا بود و به واسطه همکاری با کشوری چون آمریکا، محصولاتش را به دنیا صادر میکرد. کوراساوا در آن برهه مطرح شد و جهان او را شناخت. در حال حاضر کشور ایران برای جهان جذابیت پیدا کرده و اصغر فرهادی در این موقعیت خودش و آثارش را به جهان معرفی میکند و جهان را او را انتخاب میکند.»
تژا میرفخرایی درمورد فیلمسازی با عوامل خارجی و در کشوری دیگر میگوید: «قبول دارم که این میتواند یک ریسک باشد. فیلمسازان در جه یکی که پس از مهاجرت و فیلمسازی در کشوری دیگر، فراموش شدند و نتوانستند در جوامع بینالمللی نمود داشته باشند، اما فکر میکنم فرهادی به جایی دستنیافتی خواهد رسید. همانطور که پیش از او، استاد بزرگ سینماییمان که متاسفانه فوت شد، توانست به جایگاه بینالمللی دست یابد، فرهادی هم در همان مسیر قرار گرفته است. البته پیشتر سهراب شهیدثالث هم چند فیلم در کشور آلمان ساخت و توانست جایگاهی در سینمای بینالمللی کسب کند. اصغر فرهادی و سینماگرانی که دیوار را میشکنند و در سینمای بینالمللی فعالیت میکنند، اساتید قابل احترامی هستند. »
او در آخر میگوید: «در پژوهشی که دانشجوهایم راجع به سینمای اصغر فرهادی داشتند، نتیجه جالبی به دست آمد؛ همزمان با حضور اصغر فرهادی در سینمای بینالمللی و جایگاه جهانی، سرعت نماها هم بیشتر میشود. در واقع ضربآهنگ فیلم هم بیشتر میشود. حالا بسیاری راجع به این موضوع بحث میکنند که او فیلمسازی جهانی نیست اما دنیا او را انتخاب کرده و باید به او احترام بگذاریم.»
او موفق خواهد بود
اکبر عالمی، کارشناس و مدرس دانشگاه تربیت مدرس هم درمورد فرهادی و نگاهش به طبقه متوسط میگوید: «موضوع این است که اکثر آدمهای کره زمین از طبقه متوسط هستند و آدمهایی که در طبقه بالا و پایین جامعه قرار دارند از اقلیتها هستند. پرداخت دقیق به این طبقه آن هم در سطح بینالمللی توانایی ارزندهای است.»
عالمی میگوید: «با شناختی که از اصغر فرهادی و سینمایش دارم، مطمئنم او در این مسیر موفق خواهد بود و من هم به عنوان یک ایرانی همین آرزو را دارم.»
- 14
- 1