دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۲:۳۰ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۳۵۷
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم «زرد»

«زرد» فیلم احساس و لحظه است

فیلم زرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سینمادار در پروسه اکران، مهره تعیین کننده ای است.

 

سینمای قصه گو، ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار می‌کند.

 

با ادبیات رابطه خوبی دارم. به‌ دليل اينكه می‌نویسم، باید پیگیر ادبیات باشم.

 

با توجه به فضا و اسم فیلم، به نظر می رسید پاییز برای اکران فصل مناسبی باشد.

 

باید ببینیم فیلم با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد.

 

«زرد» رنگ آدم های این فیلم است؛ زرد، نه به معنای زردی که در عرف جامعه ما جا افتاده بلکه رنگی که در روان‌شناسی رنگ‌ها، نشانه امید و تلاش است.

 

همه چیز خوب شروع می شود، آن‌قدر خوب که بیم آن می رود شرایط این‌طور نمی ماند و به زودی باید منتظر اتفاقات بدی باشیم که می افتند و افتادند... فیلم «زرد» که این روزها در حال اکران است، داستان پنج کاراکتر را روايت مي‌كند که در اوج موفقیت و خوشحالی با اتفاقات ناگواری مواجه می شوند که همه زندگی شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. «زرد» فیلم خوش ساختی است؛ اگرچه شايد موضوع آن تکراری باشد اما پرداخت دقیق و نگاه زیباشناسانه کارگردان توانسته از این سوژه‌های تکراری فیلمی بسازد که مخاطب را با خود درگیر کند. فیلم قصه پیچیده ای را روایت نمی کند، شاید تمام اتفاقاتی که برای کاراکترها به خصوص برای نهال «ساره بیات» می افتد، در زندگی هرکدام از ما افتاده باشد و اتفاقاتی مانند تصادف، بیماری، تلاش برای به دست آوردن پول درمان، خیانت و بسیاری دیگر از این موضوعات، بارها و بارها سوژه فیلم‌ها شده‌اند اما «زرد» از آن دسته فیلم هایی است که در بیان این موضوعات به هیچ عنوان به سمت سیاه نمایی نرفته و این خود نکته مثبتی برای فیلم محسوب مي‌شود. از دیگر نکات مثبت فیلم ، باید به بازی یک‌دست و روان بازیگران اشاره کرد. ساره بیات که نقش اصلی را ایفا می کند، شاید یکی از بهترین بازی های خود را در اين فيلم ارائه کرده باشد.

 

«زرد» در جشنواره فیلم شانگهای جوایز بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن را به خود اختصاص داده و همچنین به عنوان فیلم افتتاحیه بیست و سومین دوره جشنواره بین المللی کلکته هند انتخاب شده است. برخی منتقدان، «زرد» را بسیار شبیه به آثار اصغرفرهادی می دانند اما کارگردان اثر چنین عقیده‌اي ندارد و می‌گوید:« اصغر فرهادی در فیلم‌هایش، بخشی از يك اتفاق را پنهان می کند اما در فیلم «زرد» همه چیز صریح و رو است. به اعتقاد من فیلم را باید در جهان فیلم ببینیم، باید ببینیم آن اثر با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد».

 

با مصطفی‌تقی زاده، کارگردانی که با نخستين اثرش توانست جای پای خود را در سینمای ایران محکم کند به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

 

شما نخستين فیلم بلند سینمایی خود را ساخته اید؛ این تجربه را چطور دیدید؟

خوشبختانه به لطف خدا، اولین فیلمم با موفقیت خوبی مواجه شده و این برای یک فیلم اولی باعث خوشحالی است. رشته تحصیلی من سینما بوده و سال ها به عنوان دستیار کارگردان در سینما حضور داشته ام. همین مسائل به من کمک کرد تا با یک تجربه مناسب به سراغ ساخت فیلمم بروم. چنین تجاربی باعث می شود که شما پتانسیل مناسبی را آزاد کنید و بر حسب هیجان فیلم نسازید. هیجان داشتن برای ساخت فیلم بدون هیچ اندوخته ای باعث می شود شما پیشرفت نکنید و فیلم خود را با تفکر نسازید. به‌طور حتم تمام پتانسیل ها به من کمک کرده تا فیلم «زرد»، فیلمی جدی و درخور شأن باشد.بیشترین تمرکز من روی فیلمنامه بود. چه در مرحله نگارش و چه در مرحله پیش تولید، بسیار روی فیلمنامه کار کردم و جلسات دورخوانی زیادی با بازیگران داشتیم.

 

چرا «زرد»؟ اسم فیلم را چگونه انتخاب کردید؟

نام فیلم از ابتدا همين بود. زماني در مرحله فیلمبرداری به اسم دیگري رسیدیم اما دوباره به «زرد» بازگشتیم. «زرد» رنگ آدم های این فیلم است؛ زرد، نه به معنای زردی که در عرف جامعه ما جا افتاده بلکه رنگی که در روان‌شناسی رنگ‌ها، نشانه امید و تلاش است.

 

« زرد»، فیلم تلخی بود اما موقعیت ها به گونه‌ای رقم می‌خوردند که خط سیر داستان از بین نمی‌رفت و به نظر نمی‌رسید که اتفاق غلو شده ای در این بین افتاده باشد. چطور به چنین داستانی رسیدید؟

اقتضای قصه، من را به این سمت پیش برد. یک اتفاق در فیلم می افتد و اتفاقات بعدی حول محور آن شکل می‌گیرند و از همان اتفاق متاثر هستند. این گونه نیست که اتفاقات با یکدیگر به گونه ای تضاد داشته باشند بلکه اتفاقات، زنجیروار به هم متصلند. اگر بتوانید حوادث را باور کنید، درست است و اگر نه ،غلط می شود. ممکن است در زندگی هرکدام از ما چنین اتفاقاتی بیفتد. ایده اصلی فیلم به مطلبی برمي‌گردد که می خواندم و آن مطلب نخستين جرقه را در ذهن من روشن کرد.

 

برآیند مطلب این بود که اگر کسی در حال مرگ است و کسی شرایط کمک کردن به او را دارد، نباید برای این کمک شرط و شروطی بگذارد و منفعت خود را بسنجد. در همه حال، انسانیت است که باید اولویت ما باشد. من با خواندن این مطلب شروع به نوشتم کردم. بارها و بارها متن را بازنویسی کردم و در مواقعی به شکل بی رحمانه ای نیز از متن می زدم.

 

فیلم توانست مخاطب را به خوبی با خود همراه کند. آیا با کنار هم قرار دادن چنین موقعیت‌هایی که برای نهال اتفاق می افتد و هرکدام به تنهایی می‌تواند یک زندگی را متزلزل کند، ریسک نکردید؟ گرچه که این ریسک نتیجه مثبتی داشته است.

به‌طور حتم این موضوع که می گویید درست است اما در مرحله فکر اگر تصمیم قبلی گرفته باشید ممکن است خطرناک باشد؛ با اين حال در مرحله نگارش ترسی وجود ندارد. خودِ قصه است که این را از شما می خواهد. بعد از اینکه نوشتن فیلمنامه به پایان رسید به این فکر کردم که اگر در موقعیت تماشاگر باشم، چنین اتفاقاتی چقدر برایم باورپذیر هست يا خير؟ آیا خودم این اتفاقات را باور می کنم؟ اینجا بسیاری از بخش هایی را که به نظرم معقول و منطقی می‌رسید نگه داشتم و باقی را حذف کردم. من فیلم را بارها در نقاط مختلف کشور و با آدم های متفاوت دیده‌ام. جالب است که هرکسی را یکی از گره های فیلمنامه درگیر کرده بود. به اعتقاد من این جزو موفقیت های فیلمنامه است که می تواند ذهن مخاطبان مختلف را درگیر گره های خود كرده و هرکدام را با چالش متفاوتی روبه رو کند.

 

کمی از پروسه انتخاب بازیگر بگویید. بازی یک دست و روانی را از آنان شاهد بودیم. کنار هم جمع کردن این سوپراستارها برای کارگردانی که نخستين فیلم سینمایی خود را می سازد، تا چه اندازه سخت بود؟

هنگام نگارش فیلمنامه به این فکر نکردم که قرار است چه کسانی این نقش ها را بازی کنند بلکه در مرحله پیش تولید بود که به این موضوع فکر کردم و آن ها را بسیار مناسب دیدم. این بازیگران را نيز برای ایفای نقش هایی که در فیلمنامه بودند مناسب دیدم و هم اینکه آن ها بازیگران شناخته شده ای در سینمای امروز ایران هستند. برای یک فیلمساز که نخستين فیلم خود را می سازد، انتخاب چنین کستی، خود نوعی ریسک محسوب می شود. خیلی ها به من می گفتند که مدیریت سوپراستارها کار سختی است اما در طول ساخت فیلم، با آرامش و اطمینان کامل در کنار هم کار کردیم و بازیگران توانستند تمام آن چیزهایی را كه می خواستم، ایفا کنند. ما در مرحله پیش تولید بسیار تمرکز کردیم. «زرد» فیلم احساس و لحظه است؛ آن لحظه هاست که باید درست دربیاید و بازیگران نيز به خوبی برای درآمدن این لحظه ها همکاری کردند.

 

شهرام حقیقت دوست را سال ها بود که بر پرده سینما ندیده بودیم. چطور شد که از ايشان برای بازی در نقش حامد دعوت کردید؟

بیش از ۱۲ سال است که با شهرام دوست هستم و به نظر من بازیگر بسیار توانایی است. نقش حامد با اینکه کوتاه بود اما اهمیت زیادی داشت و دوست داشتم با بازیگری کار کنم که از توانایی اش اطمینان دارم.

 

به‌طو رحتم در نقدها خوانده اید که «زرد» را بسیار نزدیک و شبیه به آثار اصغر فرهادی می‌دانند. شما خودتان تا چه اندازه به این موضوع واقف هستید؟

آن فضای خوشحالی که در ابتدای فیلم می بینید، چیزی نیست که تنها در فیلم های آقای فرهادی دیده باشیم اما فرهادی در این میان پر رنگ شد. متاسفانه یک سری آگاهانه و یک سری دیگر ناآگاهانه، سعی می کنند همه فیلم ها را یکجوری به سینمای اصغر فرهادی ربط دهند.

 

اصغر فرهادی در فیلم هایش، یک بخشی از اتفاق را پنهان می کند اما در فیلم «زرد» همه چیز صریح و رو است. به اعتقاد من فیلم را باید در جهان فیلم ببینیم، باید ببینیم فیلم با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد.

 

در فیلم «زرد» با همه تلخی هایی که شاهد بودیم، نوعی شاعرانگی نيز می‌دیدیم و این خود را در نگارش فیلمنامه و برخی قاب ها بسیار پررنگ‌تر نشان می داد. شما تا چه اندازه با ادبیات درگیر هستید و این مساله در نگارش فیلمنامه تا چه اندازه به شما کمک کرد؟

خوشبختانه با ادبیات رابطه خوبی دارم. به‌ دليل اينكه می‌نویسم، باید پیگیر ادبیات باشم. این شاعرانگی که شما به آن اشاره کردید، از سوی اهل فن با تعابیر مختلفی مواجه شده است. به غیر از بعضی منتقدان که چندان اسم و رسمی در سینمای ایران ندارند، بسیاری از کارگردانان، نویسندگان و بازیگران مطرح سینمای ایران اعتراف کرده‌اند که «زرد» یک عاشقانه شاعرانه است؛ یک فیلم لطیف همراه با تلخی است. به ‌دليل فرآیند عشق است که این آدم‌ها دور هم جمع شده‌اند و این عشق علاوه بر اینکه در قاب بندی پلان‌ها مشهود است، در ناخودآگاه مخاطب نیز نوعی حس ایجاد می‌کند.

 

به نظر می‌رسد به سینمای قصه گو علاقه‌مند هستید؛ سینمایی که تا حدودي در ایران کمرنگ شده است. فکر می‌کنید سینمای قصه گو چقدر می‌تواند با مخاطب ارتباط صمیمانه‌تری برقرار کند و در عین حال حرفش را نيز در کلام ساده‌اي بگويد؟

سینمای قصه گو ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار می‌کند. از طریق این سینماست که مخاطب می‌تواند اتفاقات را لمس کند. به نظر من هیچ چیز بهتر از قصه روان و ساده نمی‌تواند مخاطب را به سمت خود بکشد. اگر قرار باشد فیلم اکشن بسازیم، آیا در سینمای ما ابزار، سواد و تکنولوژی آن موجود است؟ سینمای کلاسیک تا امروز ساختار خود را حفظ کرده و تماشاگر به دیدن فیلم‌های قصه‌گو عادت کرده است. اين نوع از آثار در اروپا و آمریکا، همچنان طرفدار دارد و فیلم های خوبی در این ژانر ساخته می شود. مهم نیست در سینمای ما چه می گویند. من دوست دارم فیلم قصه‌گو بسازم. در سینمای خودمان فیلم هایی می بینم که قصه، گره و دغدغه آن چندان برای مخاطب درگیر کننده نیست. این فیلم ها در یک سطح می مانند و باعث می شود مخاطب آن را پس بزند.

 

فکر می کنید با توجه به سلیقه عمومی مردم ما، ساخت یک فیلم تلخِ با کیفیت که بتواند مخاطب را به سمت خود جذب کند، تا چه اندازه کار مشکلی است؟

ساخت فیلم تلخی که بتواند با توفیق مواجه شود، کار بسیار سختی است. با نگاهی به فیلم های پرفروش مدت اخیر متوجه می شوید که ذائقه مخاطب ما، فیلم کمدی را می پسندد. اما اگر با مخاطب صادق باشید، می توانید او را با اثر خود درگیر کنید و او نيز با شما همراه می شود.

 

من یک کارگردان فیلم اولی هستم و کسی نمی‌گوید به ‌خاطر مصطفی تقی زاده به سینما برویم؛ چرا که من به آن صورت اسم و رسمی در سینمای ایران نداشتم. بنابراین مخاطب به خاطر من به سینما نیامده است. یک سری فیلم‌ها را می بینیم و آن‌قدر خنثی هستند که وقتی از سالن خارج می‌شویم، انگار هیچ اتفاقی درون ما رخ نداده است.

 

فکر می کنید پاییز، فصل مناسبی برای اکران «زرد» بود؟

با توجه به فضا و اسم فیلم، به نظر می رسید پاییز برای اکران فصل مناسبی باشد. البته پروسه اکران فیلم در ایران، پروسه پیچیده‌ای است و بسیاری فیلم‌ها در صف‌های عریض و طویل اکران، منتظر هستند؛ بنابراین بابت همین اکران خدا را شاکرم! من نخستين فیلمم را ساختم و چندان از این قضایا سردرنمیارم اما آنچه فهمیدم، این است که سینمادار در پروسه اکران مهره تعیین کننده ای است؛ امیدوارم تمام فیلم‌هایی که در انتظار هستند، زودتر اکران شوند و اکران موفقی نيز داشته باشند.

 

در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

در حال حاضر مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که مدت زیادی وقت مرا به خود اختصاص داده است و تمرکز زیادی می طلبد.

 

نوا ذاکری

 

 

ghanoondaily.ir
  • 15
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش