دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۷:۱۵ - ۰۵ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۴۰۹
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم:

«سینما راوی» حق «اشنوگل» را می‏ خورد

فیلم سینمایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
 «اشنوگل» اولین تجربه سینمایی هادی حاجتمند، با همکاری علی سلیمانی است که بعد از چند همکاری در ساخت چند مستند، به فیلم بلند منجر شد. هادی حاجتمند به گفته خودش دغدغه سینما ندارد و سینما را تنها معبری می داند که حرف ها و دغدغه هایش را از طریق آن عنوان کند. او سال هاست روی موضوع شهدای غواص کار کرده و به قول خودش با این شهدا زندگی کرده است و معتقد است از برکت کشف پیکر این شهداست که مدیران و مسئولان به این موضوع توجه کردند.

به گزارش بانی فیلم،با این حال این کارگردان از شرایط اکران و پخش فیلمش ناراضی است. در گفتگویی که با او داشتیم به نقدهایی و جزئیاتی درباره فیلم اشاره کرد که در ادامه می خوانید.

 

از همکاری تان با علی سلیمانی بگویید. چه شد که تصمیم گرفتید مشترکا فیلم بسازید؟

-من و علی پیش از این تجربه همکاری در چند مستند را داشتیم برای ما مهم بود که این کار را هم مشترکا انجام بدهیم. در حوزه های مختلف تقسیم کار کرده بودیم، با هم تحقیق کرده بودیم و در حوزه نگارش آن با هم کار کرده بودیم. لذا کارگردانی آن هم برایمان محرز بود.

 

پیش از این که فیلم سینمایی کار نکرده بودید؟

-خیر. این اولین تجربه سینمایی من بود.

 

در حوزه فیلم کوتاه مشغول بودید؟

-من مستند می ساختم و علی سلیمانی نیز بازی می کرد. او هم در حوزه کارگردانی یکی دو مستند ساخته است، ولی حوزه بازیگری او پررنگ تر بود.

 

چرا برای اولین تجربه سینمایی تان سراغ فیلمی با موضوع دفاع مقدس رفتید؟

-حوزه مقاوت و نگاه های ایدئولوژیک از مسائلی است که همیشه فکر مرا مشغول می دارد و حاضر نیستم برای موضوعات دیگری وارد حوزه سینما شوم. تولید و پیش تولید و حتی اکران فیلم های سینمایی کار بسیار دشوار و جان فرسایی است و حتما باید هدفی داشته باشید که در این راه قدم بگذارید. پول کوچک ترین هدفی است که می توان برای سینما در نظر گرفت چون سینمای ما هنوز تا هنر- صنعتی شدن فاصله زیادی دارد. غالبا بچه هایی هم که کارگردانی می کنند (جز معدود افرادی که در این حوزه کار و ارتزاق می کنند و دستمزدهای کلان می گیرند) سینما را محل امرار معاششان نمی دانند. سینما می تواند ممر درآمد باشد، ولی محل درآمد نیست. پس وقتی می خواهید در این وادی قدم بگذارید، سعی می کنید که وقتتان را هدر نداده باشید و هدف جدی تری داشته باشید. عده ای دوست دارند نامشان به عنوان کارگردان ذکر شود، عده ای هم دوست دارند قصه ای را گفته باشند و توسط آن معروف شوند. مسئله من هم این بود که بتوانم یک جای مهم از تاریخ را روایت کنم، یعنی فکری برای این سرمایه بزرگ اجتماعی ام داشته باشم. این فکر است که مرا شیفته خود کرده تا سینما. واقعا سینما دغدغه ام نیست، عاشق چشم و ابروی سینما نیستم. دغدغه و حرف برای گفتن دارم که بهترین معبر آن سینماست. تلاش می کنم این حرف ها را بازگو کنم. برای همین فیلم دومم که در حال نگارش آن هستم فیلمی در حوزه دفاع مقدس نیست، ولی فیلمی از جنس دغدغه های انقلاب است. معتقدم تشنگی ما امروز روایت جدید و نویی از انقلاب است. عطش جامعه این است که انقلابی را ببیند که اصیل باشد.

 

سوژه فیلم در خصوص شهدای غواص بود. آیا پیش از انتشار خبر کشف پیکر شهدای غواص نیز این موضوع از دغدغه های شما بود؟

-من به این موضوع علاقه شخصی داشتم. دغدغه شخصی بود و تصور می کنم این دغدغه به وضوح در فیلم دیده می شود. از سال ها قبل مستندی درباره شهدای غواص ساخته بودم. این مستند موجب شد که من از سال ۸۸ با این گونه آدم ها مواجه شوم؛ آدم هایی که در آب جنگیدند و غالبا جوانند. شهادت در آب بسیار مظلومانه است، وقتی در آب پای شان روی جایی سفت نیست و توسط دشمن احاطه شده باشند. جنگیدن با خود آب به همراه سلاح و خط شکن بودن و… موجب شد که با این افراد آشنا شوم. من سال هاست با این غواصان زندگی می کنم. در این چهار سال اخیر قصه ای درباره شهدای غواص نوشتم که دائم بالا و پایین شد. در نهایت خبر کشف شهدای غواص موجب شد که به برکت این عزیزان، مدیرانی که ما را پیش از آن تحویل نمی گرفتند، به ما توجه کردند. شاید حضور شهدای غواص برای مدیران مان ایجاد انگیزه کرد، ولی برای من پیش از این ها ایجاد انگیزه کرده بود و حضور این شهدا موجب شد این انگیزه تقویت شود.

 

در کنار شهدای غواص، بحث منافقین هم مطرح می شود. آیا به این نتیجه رسیده بودید که موضوع شهدای غواص به تنهایی نمی تواند سوژه سینمایی شود؟

-فیلم من یک ورودی یا Opening دارد که بسیار مهم است. اینکه چطور باید مخاطب درگیر این قصه شود. قصه منافقین، یک موضوع جاری و ساری در حیطه دفاع مقدس است. بارها در جاهای مختلف اسم و رسم این افراد را شنیده ایم. نگاه من به این ماجرا کاملا امروزی است. من منافق را-همانند برخی از فیلم ها- آدمی در دوست ندیدم. اتفاقا ناموس شخصیت اصلی فیلم من فریب خورده و به سمت سازمان مجاهدین خلق رفته است. مراوده این خواهر و برادر از این حیث برای من مهم است که واقعا یک شرایط تاریخی بر ما گذشت که عده ای از جوانان پرشور و انقلابی ما به سمت مجاهدین خلق رفتند و عده ای هم در خط امام ماندند. از این منظر هم به موضوع نگاه کردم و فرصتی برای روایت قصه غواصان پدید آمد. این ماجرا بستری را فراهم کرده است که قصه غواصان را ببینیم. این ماجرا بستری را فراهم کرده است که قصه غواصان را از انتهای محور و از زاویه ای دیگر ببینیم. قول تحقیق بیشتر در موضوع غواصان موجب می شود که قصه جدی تر و جذاب تری را یافت کنیم، ولی ورودی ای که من برای روایت داستان پیدا کردم، این بود که خواهر یکی از فرماندهان غواص به اردوگاه اشرف فرار می کند و برگشتن او موجب می شود همه به دنبال هویت نیم پلاک دیگر باشند. قصه ما درباره پلاکی است که نیمی از آن دست مجاهدین و نیمی دیگر گم شده. کشف نیم پلاک دیگر موجب می شود که سیستم امنیتی کشور بهم بریزد.

 

چقدر از این فیلمنامه برخاسته از واقعیت بود؟

-کلیت فیلمنامه که تخیلی است، ولی در جزئیات و در لحظه ها تلاش کردم که از واقعیت ها وام بگیرم. در ویژگی افراد، نوع پوشش ها، موقعیت جغرافیایی، در نوع تاکتیک های نظامی از واقعیت وام گرفتم.

 

چرا برای فیلم اولتان سراغ کستی رفتید که بیشتر آنها را پیشتر در تلویزیون دیده ایم؟ چرا از برزو ارجمند- که او را بیشتر در فیلم های طنز دیده ایم استفاده کردید؟

-در روایتمان در فیلم از روایت جنگی ضد کلیشه ای استفاده کردیم که آن را هم غالبا در فیلم می توان دید. شما در فیلم هیچ حاجی و سید و بسیجی اتوکشیده با ریش فرم گرفته ای را نمی بینید، بلکه همه همان بچه های دور و اطراف خودمانند. شما در فیلم چفیه نمی بینید. به جای حاجی و سید واژه دایی و عموجان را در فیلم می بینید. این ضد کلیشه را دوست داشتم و در انتخاب برزو ارجمند عزیز هم این تلاش را کردم. برزو طنز را می شناسد، ولی در این فیلم جدی است و به نظرم نقشش هم درآمده، ولی در انتخاب بازیگران در ابتدا مشکل مالی داشتیم. ماجرای مالی در انتخاب بازیگران بسیار موثر بود. من با زیر ۵۰۰ میلیون تومان این فیلم را ساختم. حدودا ۳۵۰ میلیون تومان برای این فیلم داشتم و با همین رقم هم فیلم را ساختیم، ولی با این حال انتخاب های خوبی بود. اگر یک میلیارد هم داشتم باز هم از برزو استفاده می کردم، ولی فرصت بیشتری برای بیشتر دیده شدن به برزو می دادم. متاسفانه همین محدودیت های مالی موجب می شد که ما یک برداشت بگیریم. یعنی برزو در یک برداشت این بازی را ارائه داد در حالی که برای اینکه این بازی بیشتر درآید باید تعداد برداشت های بیشتری بگیریم که بازیگر خودش را جلوی دوربین پیدا کند. ولی وقتی که شرایط فراهم نیست این اتفاق می افتد. غالب داستان های من در مسترشات ها روایت شده است، بعضی از سکانس ها را با صدپلان پیش می رفتم، ولی مجبور بودم ده پلان بگیرم، چون شرایط مهیا نبود که بیشتر در لوکیشن بمانم. این ها به من آسیب زد، ولی خدا را شکر فیلم آبرومند بود و هر کسی که از سینما بیرون می آید حالش خوب است.

 

شخصیت یونس و همرزمش در فیلم در مظان اتهام جاسوسی هستند، چقدر برای این موضوع از فیلم «نفوذی» تاثیر گرفتید؟

-واقعا هیچی و قصه، قصه خودم است. شما اگر می گفتید از فلان فیلم آقای حاتمی کیا در دیالوگ ها استفاده کردید، قابل قبول بود چون به سینمای حاتمی کیا علاقه بسیار دارم. نفوذی را ندیده ام.

 

چرا وارد جزئیات عملیات حفر و غواصی در فیلم نشدید؟

-فیلم غواصی ساختن، مستلزم این است که استخری داشته باشید که جزئیات را نشان دهید. من در همان آب فاصلاب شهری پلان های زیرآبی ام را می گرفتم. این ها را به حساب کم تجربگی خودم بگذارید. البته در فیلمنامه این جزئیات بوده و من سر صحنه مجبور بودم دربیاورم.

 

فیلم سینمایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

نام فیلم در ابتدا «چهل مروارید» بود. چرا تغییر کرد؟

-تهیه کننده ما در ابتدا نام «چهل مروارید» را برای فیلم گذاشته بودند که من چندان روی انتخاب اسم تمرکز نکردم و تلاش خود را برای ساخت آن گذاشتم. بعد از آن برزو ارجمند عزیز نام «اشنوگل» را پیشنهاد داد و ما هم همان نام را روی فیلم گذاشتیم.

 

تقسیم کار بین شما و آقای سلیمانی چگونه بود؟ کدام بخش ها مربوط به شما و کدام بخش ها مربوط به علی سلیمانی بود؟

-بیشتر فضای میدانی را به علی می سپردم و فضای پشت دوربین و مونیتور و صحنه را من هدایت می کردم. در حوزه بازیگردانی با علی کار می کردیم و حوزه دوربین را من کنترل می کردم. ولیکن بیشتر اوقات با هم حرف می زدیم و گاهی هم علی به جای من می گرفت.

 

توانستید با هم کنار بیایید؟چون معمولا یک کارگردان هزاران برای ساخت فیلم هزاران مشکل دارد.

-بله. من و علی با هم بسیار حرف زده بودیم و این باعث شد که در این قضیه مشکلی نداشتیم.

 

در مورد گریم های این فیلم یک سری نقدها شد. نظرتان درباره آن چیست؟

-یک سری نقدهای وارد به فیلم شده است. آقای قومی گریمور بسیار خوب و قابلی است، ولی باز هم باید بگویم به دلیل سیطره کمبود بودجه روی فیلم، این اتفاق افتاد. به لحاظ مالی برای گریم مشکلات این چنینی داشتیم. حال نمی دانم آقای قومی جاهایی کوتاه آمدند و یا من باید جاهایی محکم تر می ایستادم. اتفاقی که می افتاد این بود که گریم مان مشکلات جدی داشت و عمده آن هم به پول برمی گشت. وقتی قرار است با نصف پول یک آفیش جدی و با یک طراح گریم خوب کار کنیم این اتفاق می افتد. با این حال نقد وارد است و چرا باید توجیه کنم؟ نقدهای بخش خودم را می پذیرم و امیدوارم آقای قومی و تهیه کننده هم بخش خودشان را بپذیرند. اینکه نباید این گریم را تایید می کردم را می پذیرم.

 

فکر می کنید چرا امروزه دیگر از فیلم های دفاع مقدس حمایت و استقبال نمی شود؟ 

-اینکه مسئولین چرا حمایت نمی کنند را نمی دانم، خودشان باید جواب بدهند، ولی اتفاق عمده ای در سینمای ما رخ داده و آن تغییر ذائقه است. بدنه سینماروی ما تغییر ذائقه داده اند. سینمارویی که هفته ای یک فیلم در سینما می بیند، امروز ترجیح می دهد یک فیلم طنز ببیند. حتی اگر نیاز باشد در جاهایی از فیلم گوش بچه اش را بگیرد تا دیالوگ های فیلم را نشود! در حالی که مردم به قبح شکنی ها به اسم طنز می خندند. مخاطب پیش خود می گوید من مسائل جدی زیادی در زندگی دارم و چرا باید دوباره مسئله جدی دیگری روبرو شوم؟ بهترین اساتید ما که با ۸-۹ میلیارد تومان فیلم می سازند هم همین مشکل را دارند. هر چه پول بیشتری بدهید آش بیشتری می خورید. من کسی هستم که فیلم اولم را ساخته ام و صدایم هم در حوزه مالی درنیامده است. امروز هم اگر داد می زنم و حاشیه درست می کنم به خاطر این است که نمی گویم «آقایان مدیران بروید بلیت فیلم مرا بگیرید» من از پخشم ناراحت هستم. به پخش می گویم شرایطی فراهم کن که مردم اسم «اشنوگل» را مثل همه فیلم ها بشنوند. فیلم های دیگر سوپراستار و پخش کننده معروفی دارند و این شرایط را فراهم می کنند. چرا اکران های فیلم من در تهران باید به دلیل کمبود جمعیت کنسل شود در حالی که در مشهد و شهرهایی که در آنجا پایه اکرانم را گذاشته ام به سانس های فوق العاده برسد؟

 

پس همچنان روی محتوای فیلمتان پافشاری می کنید و حاضر نیستید ژانرتان را عوض کنید؟

-من اگر بخواهم سوار موج سینما شوم و موج سینما و اکران مرا با خود ببرد، قطعا به سمت کارهای کمدی می روم. کما اینکه اکنون به من چهار –پنج فیلم کمدی خوب پیشنهاد شده است، هم پول خوبی می دهند، هم پول خوبی به تهیه کننده می رسد و هم حالم مانند این روزهایی که گرفتار اکران اشنوگل هستم، گرفته نیست. دلم نمی سوزد که چرا تهیه کننده ای که خودش مسئول پخش هست، کم تبلیغ می کند؟ چرا باید در روز بیستم اکرانم، برای من افتتاحیه فیلمم را بگیرند و من هم به نشانه اعتراض به این جلسه نروم؟ سینما یعنی مردم را به سینما دعوت کنیم. طنز و شادی و سوپر استار، مسئله اکثر مردمی است که به سینما می آیند. برای دیدن فیلم جدی حتما باید تبلیغ و فیلم به مردم معرفی شود و اکران مناسب داشته باشد. نه تنها فیلم من، فیلم آقای حاتمی کیا و آقای مهدویان هم همین طور است. فیلم من اشکال پخش دارد. اگر مردم بعد از دیدن فیلم به من فحش بدهند، قبول می کردم و می گفتم فیلمم بد است. نقد را می پذیرم، ولی رضایت عمومی از فیلم را که می بینم متوجه می شود فیلم بدی نیست، ولی مردم باید به سینما دعوت شوند. من مرکز اکران فیلمم را سینما هویزه مشهد قرار دادم و با تبلیغاتی که آنجا صورت گرفت، استقبال خوبی شد، در حالی که اکران های تهران مان تعطیل می شد. یکی از تهیه کنندگان ما گفته بود که این فیلم نمی فروشد و چرا باید برای آن هزینه کنیم؟! وقتی فروش به عدد ۶۰-۷۰ میلیون رسید، اما نظرشان برگشت. من برای تبلیغات مشهد و شهرستان ها وام گرفتم. این بسیار دردناک است و از آن دردناک تر این است که در استان خراسان تبلیغ می کنید و مردم به سینما می روند، ولی ناگهان به مردم گفته می شود نیازی نیست به سینما بیایید، در مسجدتان پرده دیتا می آوریم و پولش را در کارت سینما راوی بریزید –من نمی دانم این سینما راوی چیست و کجاست. در تهران-دانشگاه فرهنگیان- و مشهد و مناطق دیگر این اتفاق افتاده است. من در حالی که سینماهایم را پر می کنم به دفتر پخش می روم و می بینم که دفتر پخش فیلم من چیزی به نام «سینما راوی» علم کرده است. این موضوع را گزارش داده ام و به من گفته اند که با هماهنگی پخش است. این اتفاقات می افتد و می گویند اشنوگل ۱۲۰ میلیون فروخت. بله اگر عددی که کارت به کارت می شد را روی رقم فروش می آوردند معلوم می شد که رقم ها بالای ۲۰۰ میلیون تومان است. لذا وقتی اعتراض می کنم می گویند چرا اینقدر غر می زنی! فقط به این نتیجه رسیده ام سکوت کنم تا اکران اشنوگل تمام شود. ماجرا این است که ما همه از انقلابمان طلبکاریم. می گوییم چون برای انقلاب فیلم می سازیم انقلاب وظیفه دارد به ما خدمات بدهد. انقلاب و نظام باید در تولید به شما کمک کند. به کارگردان خوب پول بدهید که فیلم خوبی بسازد. نه اینکه کارگردانی را به سختی مجبور کنید فیلمی را بسازد و در اکران خودمان به دنبال ارگان های مختلف باشیم که بلیت بخرند. این کار احمقانه است. من حاضرم هزار تومان ولی با شرف بفروشم. خوشحالم تا امروز هر چه فروش داشته ایم مردم خودشان استقبال کرده اند.

 

یعنی از ابتدا هم روی حمایت های دولتی حساب نکرده بودید؟

-من حساب نکرده بودم ولی دوستانی که حساب کرده بودند خودشان روز قیامت جواب بدهند. درد من درد پخش است.

 

یعنی به ذائقه تماشاگر ارتباطی برنمی گردد؟

-ذائقه تماشاگر را چه کسی تغییر داده است؟ این قبح شکنی ها و دیالوگ های زشت که در فیلم های طنز گفته می شود همیشه طرفدار دارد. آن درصدی از مردم که می خواهند فیلم با دغدغه اجتماعی ببینند درصد بالایی ندارند. امروز که ۲۰ روز از اکران فیلمم می گذرد ۱۷ سالن در کل کشور دارم. سانس های سالن های تهران ساعت ۱۲ و ۲ ظهر است. پکیج سالن، تبلیغات و زمان اکران می تواند کمک کند فیلمی بفروشد و برای همه فیلم ها باید اتفاق بیفتد. با این وضعیت اکران فیلم ها هم فیلم ها سلاخی می شود! تمام سرمایه گذاری های کلانی که برای سینمای ایران داشته ایم کنار گذاشته شده و امروز چهار پخش کننده تشخیص می دهند که فلان فیلم طنز چند میلیارد باید بفروشد. بدترین سالن ها هم در اختیار فیلم های جدی قرار می گیرد.

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش