جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۲۲ - ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۵۳۴۳
فیلم و سینمای ایران

انتقادهای «مسعود اطیابی» به زمان اکران؛

اکران نوروز به نام چند فيلمسازخاص ثبت شده است

مسعود اطیابی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

حزبي كه فيلم نسازد، حزب نيست.اما اين اجازه بايد به همه احزاب داده شود كه درجهت منافع ملي فيلم بسازند و نه فقط عده اي خاص.مهم نگاه است.

 

براي انتخاب فيلم هاي نوروزي، هنوزهم گله دارم و مي گويم كه مديون ما هستند؛ به اين دليل كه انگارسند اکران نوروزي به نام چند فيلمسازخاص ثبت شده است.

 

سينمايي كه احزاب مي‌سازند، سينمايي سياسي است.حزب وقتي تشكيل مي‌شودبايد روزنامه و نويسنده داشته باشد وكتاب چاپ كند، بايد فيلمسازداشته باشد،فيلم بسازد.

 

زماني كه متقاضي مشترك و ژانريكي است، اولويت با فيلمي است كه زودتر سرمايه گذاري كرده است.اگرتگزاس در فيلم هاي نوروزي بود، اكران دو وضعيت بهتري داشت چون فيلم مفرح است.

 

مسعود اطیابی متولد ۱۳۴۳ در شهر گلپایگان است. او فعالیتش در سینما را از سال ۶۹ و با تهیه‌کنندگی آغاز کرد.در ادامه این مسیر او در سال ۸۵ و با فیلم مصائب دوشیزه به کارگردانی روی آورد و در چندین پروژه مجری طرح نیز بود. از دیگر فعالیت‌های وی در عرصه سینما می توان به عضویت کمیته سازماندهی صنوف سینمایی و نیز عضویت شورای مرکزی تهیه کنندگان اشاره کرد.فیلم«ماه‌گرفتگی» او که به حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ می پرداخت نیز با حاشیه های بسیاري همراه بود وخود وی می گفت تمایل دارد که این فیلم در سال قبل از انتخابات اکران شود و چون در سال ۹۵ اكران نشده است، پس باید پیش از انتخابات سال ۱۴۰۰ اکران شود. فیلم تگزاس از این کارگردان اکنون بر پرده سینماها در حال اکران است.

 

همین ابتدابایک حاشیه درباره تگزاس مصاحبه راشروع می کنم.شايبه هایی مطرح است مبنی بر اینکه ترکیب بازیگران تگزاس ترکیب پولسازی است. اتفاق موفق فیلم،حضوردوباره بازیگران خوب،بد،جلف بودوبسیاری به دنبال امتدادآن قصه درتگزاس می گشتند،چقدردرانتخاب بازیگران خواستیدازترکیبی که یک بارجواب داده، دوباره استفاده کنید؟

 

این ترکیب وقتی پولسازقلمدادمی شودکه موفقیت آن استمرارپیدا کند.درواقع فیلم دوم است که تعیین می‌کندترکیب پولسازاست یا خير، که خوشبختانه فیلم دوم نيز فروخت.اما اینکه از قبل ما به این ترکیب فکر کرده باشیم، این‌گونه نبوده است.ما پیش از آغاز کار با بازیگران دیگرهم صحبت کرده بودیم.برخی فیلمنامه را دوست نداشتند و یکی، دو نفر دیگر هم در آن بازه زمانی که ما دربرزیل مجوز فیلمبرداری را هماهنگ کرده بودیم، امکان کار نداشتند ویا سرقراردادی بودند.حتی آقای جمشیدی نيز باتاخیر به گروه بازیگران پیوست.تمدید کردن مجوزدربرزیل، کارسختی بود.به خصوص اینکه تگزاس فیلم راحتی به لحاظ ساخت در کشورخارجی نبودونمی توانستیم خیلی توریستی وار فیلمبرداری را انجام دهیم و باید ملاحظاتی را در کار رعایت می کردیم.

 

بله!تفاوت تگزاس با همتای دیگرش یعنی«من‌سالوادور نیستم»این بود که در کشوری مانند برزیل ساخته شده بود و این تفاوت به خوبی حس می شد.

متاسفانه فیلم«من سالوادور نیستم»را ندیدم.اما درمورد ترکیب بازیگران که گفتید، باید بگویم که ما دنبال ترکیبی خوب بودیم که در نهایت بعدازبررسی ها به این سه بازیگر رسیدیم. البته این ترکیب مخالفانی هم داشت که می گفتنداین ترکیب شکست می خورد و شاید تکرارش درست نباشد.امامن معتقد بودم که ترکیب در قصه تازه ، جواب می‌دهد.من خوب، بد،جلف را هم به طور کامل ندیدم امادرهمان حد تمام تلاشم این بوده که بازی ها شبیه آن فیلم نشود اما رد و بدل دیالوگ ها در این ترکیب به ویژه بین پژمان جمشیدی و سام درخشانی، هم کمی به پژمان نزدیک شد و هم خوب، بد، جلف و این اجتناب ناپذیر بود.

 

آقای فرخ نژاد نیز انگار همان پلیسِ خوب، بد، جلف است که مدام تعلیق می شد واین بد نیست.در سینمای اصغر فرهادی نيز این اتفاق بارها رخ داده،حتی در سینمای دنیا هم اتفاق می افتدکه کاراکترها را در یک قصه دیگر دنبال کنیم.حال شما به عنوان کسی که سابقه تهیه کنندگی هم داشتید، چطور شد که برای ساخت فیلم،سراغ برزیل رفتید،با توجه به اینکه جلوه های توریستی بسیار داشته و کار هم بسیار در آن سخت است؟

البته کارسخت تر از ایران نبود.درآنجا وقتی مجوز شروع کارگرفته شود، دیگر مشکلی پیش نمی آید. اماکار در ایران ۱۰ برابر سخت تراست وبابت این سختی ها نيزباید به مسئولان تبریک گفت.اما درمورد برزیل من سه چهار سال پیش برای فیلم من سالوادور نیستم، یک ایده ای داشتم که با آقای پرویزحسینی به آنجا رفتیم و به همراه آقای مقصودی فیلمنامه ای تهیه کردیم که نتیجه اش من سالوادور نیستم شد. البته من چون این فیلم را ندیدم، نمی دانم که چقدر به فیلمنامه نزدیک است اما موقع تولید آن فیلم به دلیل مشکلاتی که داشتم، امکان حضورم نبود.

 

بنابراین آقای منوچهر هادی فیلم را ساخت.یعنی از قبل زمینه ای داشتم.بعد از آن آقای عامریان پیشنهاد طرح تگزاس را داد و من هم استقبال و درنهایت کار کردم.چون برزیل و هر کشور خارجی دیگر که جذابیت بصری داشته باشد به دیده شدن فیلم کمک می کند، بد هم نیست که سینمای ایران جلوه های بصری جذاب را از سراسر دنیا برای مردمش نمایش دهد.کاری که در سینماهای جهان نيز انجام می شود.البته که انبوه فیلم ها داخل کشور ساخته می شوند و طبیعی است اما درصد کمی هم اگر خارج از کشور ساخته شوند باعث ایجاد تفاوت و تنوع می شوند که اتفاق خوبی است.

 

دیالوگ‌های پینگ پنگی، روشی از کار شماست. پس منتسب به این دو بازیگر نیست چون در کارهای دیگر شما هم حس می شود.این‌گونه متن‌ها را خودتان می نویسید یا خودتان می خواهید به این شکل باشد ؟

خودم می خواهم به این شکل باشد،خیلی وقت ها هم موقع اجرا متن کم و زیاد می شود.اما اصل متن را نویسنده تحت نظر کارگردان می نویسد؛ به‌گونه‌اي که کارگردان احساس کند متن مال خودش است.اکثر نویسنده هایی که با آن ها کار کردم نیزاین جنبه رارعایت کرده اند.

 

کمدی ایرانی هم درواقع متفاوت از کمدی دنیا ست.شاید به خاطر اینکه ما ادبیات،زبان،ضرب المثل ها،واژگان و اشعار جذابي داریم که می توان ازآن ها استفاده کرد.به ‌گونه‌اي که طنزهایی که مبتنی بر گفت‌وگو است و کنش و واکنشي كه در دیالوگ ها اتفاق می افتد، برای مردم جذاب تر و قابل فهم‌تراست.

 

درعین حال در تگزاس تصویرهم زیاد داریم و تنها کلام نیست. بازی بازیگران هم در موقعیت های مختلف شاید به‌آن صورت طنز نباشد اما مفرح است.

 

با توجه به کادر بازیگران گران قیمت و ساخت فیلم خارج از کشور در خصوص سرمایه‌گذاری،مشکلی برای ساخت تگزاس ایجاد نشد؟

آقای عامریان خودهم تهیه کننده وهم سرمایه گذار کار بود و با توجه به اینکه پیشنهاد ساخت فیلم را نیز ايشان داد، از قبل آماده بود و نیاز به کمک از جانب کسی نداشت و با سرمایه شخصی فیلم ساخته شد.نکته جالب این است که آقای عامریان در برزیل یک شبکه تلویزیونی دارد. من به مدیریت و درایت ایشان غبطه می‌خورم که ارزی از کشور بابت ساخت این فیلم خارج نکرد. شاید تنها مساله ای که جنبه ارز‌بری از داخل داشت، بلیت‌های هواپیما بود.الباقی هزینه‌های آنجا در واقع ارزی بود که درهمان برزیل و از کارکرد ایشان تامین می‌شد. همچنین درشرایط اقتصادی کنونی که مردم با آن مواجه اند، گاهی شاهد خیانت حتی درحوزه فرهنگ وسینما هستیم که ارز بری بی دلیل انجام می دهند. کارهایی مانند خرید فیلم خارجی برای جشنواره ها به صورت بی رویه که هیچ‌وقت آن ها را اکران نمي كنند. سختي ديگر، هماهنگي بازيگران برزيلي با بازيگران ايراني بود.چون هيچ‌كدام زبان يكديگر رامتوجه نمي شدندوهمزمان بايدحين اداي ديالوگ با هم حس هم مي داشتندواين سخت بود.مساله ديگراين است كه فعل و فاعل ها درزبان پرتغالي بازبان مامتفاوت است، درنتيجه واكنش ها هم متفاوت مي شود.اين هماهنگي وايجاد تعادل كارراحتي نبود.

 

يكي ازمشكلاتي هم كه در سينماي ايران وجود دارد، اين است كه برخي فيلمسازان سرمايه رابه آفريقا برده وآنجا فيلم مي سازند يا با پول نفت فيلم بي‌ارزشي مي سازند.

اين ها پول بيت المال است.درهر صورت براي تگزاس اين اتفاق نيفتاد. ابراهيم عامريان، تهيه كننده هوشمندوآينده‌داري است.من جزبرزيل در كشورهاي ديگري چون افغانستان ولبنان هم كاركردم امادراين كشور با توجه به تيم تهيه خوب و پشتيباني كه آن ها از ما داشتند كه حتي در فيلم هم مشهود هست به مشكل نخورديم و در زمان خيلي كوتاه، حدود ۳۵ جلسه فيلمبرداري را تمام كرديم. براي مثال درايران و درهمين خيابان وليعصر اگر در يك مكان كوچك و بازه زماني كوتاه بخواهيم فيلمبرداري انجام بدهيم، هم ما مزاحم مردم خواهيم بود و هم آن ها مزاحم ما. اما دركشور برزيل ما در خيابان سكانس هاي تعقيب و گريز و فرار درست لا به لاي مردم داشتيم و ميان كسب و كارآن ها فيلمبرداري مي كرديم و در حقيقت نه مزاحم آن‌ها بوديم و نه آن‌ها مزاحم ما. چراكه همه چيز سرجايش بود و پليس هم درجاي لازم نظارت خود را داشت وبا ما همكاري مي‌كرد. اما در ايران همان برخوردي كه با يك سارق مي شود، ممكن است با يك گروه فيلمسازي نيز بشود چون پليس، آموزش درستي در اين باره نديده است.اگراين سازماندهي و آموزش در تمام ارگان هاي مسئول به درستي انجام شود، همه چيز براي همه‌ افراد راحت خواهد بود.حتي توليدات ماچه فرهنگي و چه توليدات داخلي و اقتصادي به راحتي انجام مي‌شود؛ چرا در حال حاضر در ايران توليد كننده هاي ما هميشه ضررمي‌كنند؟ به دليل همين شرايط است، انگار تنها در حرف و شعار كالاي ملي حمايت مي شود امادرعمل كالاي خارجي خريداري مي شود.

 

صحنه‌هاي تعقيب وگريز ازنقاط قوت كاربود حتي جايي خواندم كه آقاي عامري گفته بودند تلاش براي نزديك شدن كار به سينماي هاليوود است.اين شرايط به خاطر امكانات كشور برزيل بود؟

امكانات برزيل گاهي محدود هم بود؛چراكه هزينه وسايل چهار برابر ايران است .شايداگروسايل راازايران مي برديم، هزينه لوازم فيلمبرداري كمتر مي شد.بنابراين مجبورشديم با ابزارمحدودتري كارراانجام دهيم.اماچيزي كه كار را در صحنه هاي خاص پيش مي برد، نظامي بود كه براساس قانون چيده شده و اجرا مي شد.اين قانون براي مثال همان قدربراي يك كارگر شهرداري لازم الاجرا بود كه براي معاون رييس‌جمهورهم بود.امادر سينماي ايران اين‌گونه نيست.قانون براي فيلم هاي مختلف به شكل‌هاي مختلف تعريف مي‌شود.درست ابتداي سال يك آيين نامه نوشته مي‌شوداماحتي نگارنده هاي آن رعايتش نمي‌كنندوخودناقض آيين نامه اي مي شوند كه خود نوشته‌اند.در نهايت آيين نامه براي بعضي فيلم ها اجرا و براي بعضي نمي شود.براي انتخاب فيلم هاي نوروزي، هنوزهم گله دارم و مي گويم كه مديون ما هستند؛ به اين دليل كه انگارسند اکران نوروزي به نام چند فيلمسازخاص ثبت شده است.جالب اينجاست كه بسياري از فيلم هاي نوروزامسال بعد ازماساخته شدند.

 

زماني كه متقاضي مشترك و ژانريكي است، اولويت با فيلمي است كه زودتر سرمايه گذاري كرده است.اگرتگزاس در فيلم هاي نوروزي بود، اكران دو وضعيت بهتري داشت چون فيلم مفرح است.تگزاس براي تفريحات نوروزي بود درست است كه فيلم به مهاجرت هاي بي منطق و بي حساب نقدمي‌كنداما درواقع فيلم به جهت سرگرم كننده بودن، مناسب نوروز بود.من اگر يك درصد احتمال مي دادم كه فيلم نوروز اكران نمي شود، شايد ساختار فيلم را كمي سنگين‌تر مي كردم. اين‌ها تمامش نقض همان آيين نامه‌هاست.راحتي كار برزيل به اين جهت بود كه انتظامات آنجا با ما همكاري مي‌كرد تا زماني كه مزاحم كسي نمي‌شديم و در صورت مشكل خودمان بايد رضايت شاكي راجلب مي كرديم كه آن حمايت وهمكاري استمرار پيدا كند.وقتي قانون اجرا شود، من به راحتي درخيابان سكانس تعقيب وگريز را انجام مي‌دهم ومشكلي پيش نمي آيد.

 

مي توان گفت كه قانون آنجا براي كسي توصيه‌پذير نيست.همين‌طور است؟

بله.چون قانون وجود دارد، شماتكليفت مشخص است.امااينجا چون قانون نيست براي لحظه به لحظه كار تنش وجود دارد.گاهي توقعات هم بيشتر مي شود.براي مثال عده‌اي مي‌گويندرقيب من از چيزهاي غير قانوني استفاده مي كند، چرا من نكنم.شما دررسانه ملي هم شاهد اين مساله هستيد.براي مثال فيلم آقاي حاتمي كيا بسيار خوب است اما چرا اكثريت با آن موضع دارند؟ چون مي بينند كه بي عدالتي نسبت به تبليغ فيلم وجود دارد وگرنه فيلم به لحاظ ساخت فيلم خوبي است وبايد براي آن تبليغ شوداماعادلانه يعني اگردو تبليغ سهم فيلم ايشان مي شود، حداقل يك تبليغ به فيلم هاي ديگرنيز برسد.

 

مساله ديگراين است كه اگر به وقت شام راكسي غير ازآقاي حاتمي كيا كار مي كرد، با چندين سانسور همراه مي شد.

من قضاوتي راجع به ايشان نمي كنم، نقد هايي وارد است اما فيلم را دوست دارم.

 

منظوراين است كه فيلم، فيلم طعنه دار و گزنده‌اي است و بايدسانسور مي شد اما مساله اينجاست كه در اسامي كه قانون منتشر كرد، چند اسم مدام دراكران نوروز تكرار مي شوند.

خب اين ها دين ايجادمي كند. ببينيدوقتي شمادريك آپارتمان زندگي مي كنيد، يك چيزهايي جزومشاعات است وبهتر است اين مشاعات درست و براي همه قابل استفاده باشد.اگر من ابزارو امكانات را در جايي بگذارم كه ديگران نتوانند از آن استفاده كنند، ظلم ايجاد مي شود.

 

آقاي اطيابي شما در زمره كارگرداناني هستيد كه با تهيه كنندگي كار خود را آغاز كرديد واين رفت و برگشت شما برخلاف عده اي ديگر كه واكنش هاي منفي داشته، موفقيت آميز بوده است.نكته جالب اينجاست در كارهايي كه خودتان تهيه كرديد يا تهيه‌كننده داشتيد، هميشه با بخش خصوصي كار كرديد و اين نكته مهمي است.

طبق آمار فارابي، من در هيچ كدام از فيلم هايم حمايت فارابي را نداشتم.

 

اين اصرار براي كار در بخش خصوصي دليل خاصي دارد؟

ببينيدواژه بيت المال واژه مهمي است و برخورد كردن با آن براي من سخت است.من دو سال پيش فيلمي به نام ماه‌گرفتگي ساختم كه با بودجه دولتي بود.اما امروز اگر به آن بودجه نگاه كنيد، مبلغ خنده داري است.مبلغ يك ميليارد‌و‌سيصدهزارتومان به طور حدودي صفرتاصدهزينه‌هاي فيلم بود و مي توان گفت من كمترين ميزان دستمزد را در فيلم هايي كه تا حالا كار كردم از همان فيلم دريافت كردم و چون بيت المال بود، هيچ‌وقت به درآمدش فكر نكردم.نگاهي داشتم و مي خواستم آن را پياده كنم.فيلم همان‌طوركه مي‌خواستم ساخته شد اما با دردسر‌هايي نيز همراه بود اما با نگاه مستقل خودم ساخته شد.

 

چرا هيچ‌وقت اكران نشد؟

دليل اكران نشدن فيلم خود من هستم.چون من اين فيلم را ساختم كه قبل از انتخابات نمايش داده شود.تمام كارهايش هم انجام شده بود اما لحظه آخر وزارت ارشاد جلوي پروانه نمايش را گرفت تا اكران نشود.واكنش من هم اين بود كه فيلم را تا انتخابات بعدي نگه دارم.

 

اصرارتان براي اكران در اين زمان خاص دليل مشخصي دارد؟

چون ماجراي فيلم براي قبل ازانتخابات است.به هرحال به نظرفيلمسازهم بايد احترامي گذاشته شود.خاطرم هست فيلم موافق و مخالفان بسياري داشت و مشخص نبود فيلم كدام نقطه ايستاده است.دو طرف جناح هاي سياسي وتندروهاي كشوركه متاسفانه نيروي مخرب بين‌شان زياد شده، فيلم رابه خودشان گرفتندودرست هم گرفتند. اصلاهم ناراحت نيستم.در همان مصاحبه هاي جشنواره نيزگفتم كه تندروهاي جناح‌هاي مختلف از فيلم ناراضي اند. خدا از فيلم راضي باشد، كافي است.خيلي از رسانه ها به اين اتكا كردند كه فيلم ضعيف است اما حداقل ماه گرفتگي كاري نكرد كه هيچ‌كدام‌شان سالن را ترك كنند.به هر حال اتفاقاتي در آن بازه افتاد كه تلخ بود.گروه‌هايي ضرركردند. ازهرطيفي خانواده‌هايي جوانان‌شان را ازدست دادند.اين مهم نيست كه جواني گمراه شده اما وقتي از بين مي رود، همه ما مسئوليم.ازطرفي بابت همين نظام خون داده شده است.اين نظام به خاطر اتفاقاتي مظلوم شد وقتي هم نقد مي كنيم ومي گوييم شرايط كشور را در نظر بگيريد، جناح ها سعي مي كنند با فحاشي كشور را به هم بريزند.

 

در مورد سينماي جنگ هم اظهار نظري كرديد كه جالب بود؛ اينكه فيلم هاي حوزه هاي جنگ مولفه‌هاي فروش ندارند و بهتر است در دانشگاه‌ها نمايش داده شوند.

طبيعي است كه بخشي از سينما بايد به حوزه دفاع مقدس و جنگ بپردازد.خود من هم در حوزه دفاع مقدس و هم مقاومت و بيداري اسلامي كار كردم و بايد كار شود اما يك فيلم لازم است مولفه هايي نيز براي جذب مخاطب داشته باشد.مردم براي سرگرمي به سينما مي روند اما در قشر دانشجويي وضع فرق مي كند. براي مثال در ارتباط با تگزاس من هيچ‌وقت نمي گويم كه فيلم بايد در دانشگاه نمايش داده شود يا مورد نقد و بررسي قرار بگيرد چون فيلم مفرح و جزو صنعت سينماست. اگر به سينما به عنوان صنعت نگاه مي‌كنيم، پس حتي در حوزه دفاع مقدس نيز فيلم بايد به‌گونه‌اي ساخته شود كه جنبه تجاري اش هم رعايت شود.در اين حوزه به نظرم فعاليت هاي خوبي شده اما نحوه عرضه هم دركنار مقوله توليد مهم است.

 

اينكه كجا و به چه شكل مخاطب پيدا كرده و با او حرف بزنيم.تاريخ يك كشور و مقاومت مردم هم مطرح است كه بايد ثبت شود.سينما مي تواند برآيند اتفاقات يك مقطع زماني از ديد هنرمندان يك كشور باشد.

 

ما هركارگردان را با يك ژانرمشخص مي شناسيم اما در كارهاي شما يك نوسان به خوبي حس مي شود و ژانرها متفاوت است.براي مثال در كارنامه شما ريسماني نزديك‌تر از رگ را مي بينيم كه محصول مشترك بود و حاشيه هايي نيز داشت.همان ماجراي سيمرغ اشتباهي در جشنواره فيلم فجر.

درست است.سيمرغ جاي اينكه به فيلمنامه نويس تعلق بگيرد به نويسنده رمان داده شد.درنهايت دو سيمرغ اهدا شد.چون نويسنده سيمرغ را با خود به كشورش برد و ديگر احتمال پس گرفتنش نبود.البته از نظر من سيمرغ حق هر دوي آن‌ها بود.من موقعي كه ريسمان نزديك‌ترازرگ را مي‌ساختم، كتابي دراختيارم قرار گرفت كه چند قصه جذاب داشت.من با فضاي كشور لبنان آشنا بودم به جهت تهيه فيلم قناري كه دراين كشورساخته شد و همچنين همكاري كه در چند پروژه ديگر داشتم.قصه هاي آقاي عبد القدوس از نظرم بسيار نزديك به واقعيت بود و مي‌توانست سوژه خوبي براي فيلم باشد.از طرف موسسه رسالات لبنان هم پيشنهاد شد كه يكي از اين قصه ها را بسازم.درنهايت من سه قصه انتخاب كردم و به آقاي جعفرحسني دادم كه ايشان تبديل به فيلمنامه كرد و با بازنويسي كه به‌شخصه انجام دادم، اين فيلم ساخته شد.حين نگارش فيلمنامه، نويسنده رمان كنارما بود.او همكاري درسكانس داشت و زحمت كشيد و مي توان گفت كه سيمرغ حقش بود.

 

درميان اين نوسانات كه دركارنامه شما وجود دارد، خودتان كجا ايستاده ايد وعلاقه تان بيشتربه‌كدام بخش است؟

علاقه من بيشتر فيلم كمدي و حادثه اي است.

 

با توجه به رفت و آمدي كه بين ژانر طنز و ساير ژانرها داريد، فيلم بعدي در چه ژانري است؟

فيلم بعدي شايد اجتماعي همراه با نگاه طنز باشد.

 

حال اشكال اين رفت و آمد چيست؟ ما كارگردان‌هاي بسياري داريم كه اين نوسان را دارند.نمونه اش ماني حقيقي است كه فيلم هاي خوبي نيز ساخته است.

مساله اينجاست كه ذهن كلاسيك فيلم‌بين‌هاي ايراني عادت كرده به اينكه هر فيلمساز را دريك ژانر خاص ببينند.

 

ببينيد نگاه فيلمساز متفاوت است.شايد اگر فيلم تگزاس دست فيلمساز ديگري بود، فيلم ساختاربازتر و لودگي بيشتري وحتي شوخي هاي اروتيك هم داشت. اما تلاش من در جهتي است كه فيلم را در كانون خانواده بتوان ديد.اما اگردركارنامه كاري بنده دقت كنيد، يك نگاه اعتدالي را دركارهايم مي بينيد و آن هم اينكه هميشه حد وسط را در نظرمي گيرم.چراكه آدم ها در كنار هم نمي توانند حرف‌شان را راحت بزنند، اگرسفيد مطلق يا سياه مطلق باشند.اما با نگاه درست‌تر مي‌توانيم كنار يكديگر يك رنگ ملايم و خوبي را اززندگي ارائه دهيم.خط معتدل درروابط بين آدم ها نقطه مشترك همه فيلم هاست.

 

بسياري از كارگردان‌ها حتي اگر يك فيلم را دوست نداشته باشند، مي‌سازند كه با ايجاد يك بالانس مالي بتوانند اثري را كه دوست دارند،خلق كنند.در مورد شما هم اين مساله صدق مي كند؟

نه من به مسائل مالي فكر نمي كنم.دوست دارم ژانرهاي مختلفي را تجربه كنم؛ براي مثال الان خيلي دنبال اين هستم كه فيلم خوبي در ژانر وحشت بسازم. ژانر سختي است اما اگر متن خوبي پيدا شود، كارخواهم كرد.

 

مي توان گفت در سينماي ايران تنها فيلم موفقي كه ايجاد تعليق و نه ترس مي كند، فيلم ماهي و گربه ساخته آقاي شهرام مكري است.متاسفانه سينماي ايران در اين ژانر خيلي موفق نبوده است.انشاا... فيلم آينده شما بتواند شرايط را بهتر كند.

انشاا.... شايديك كمدي ترسناك بسازم.

 

مي خواهم كمي به جشنواره ها بپردازم.جشنواره جهانی فیلم فجرازنظر شما چیست؟آیا واقعاجشنواره جهانی فیلم فجر است یا جشنواره منطقه ای یا جشنواره ایران و حومه؟

من به شخصه جشنواره جهانی را نه فقط به عنوان یک فیلمساز بلکه حتی به عنوان یک شهروند نيز قبول ندارم.جشنواره جهانی فیلم فجرتاامروزغیرازهزینه برای سینمای ایران ارمغان دیگری نداشته است و این رویکرد جدا کردن جشنواره فجر، نه از نظر ساختار استاندارد است و نه کار به درستی پیش می‌رود.ما اگرداخل کشورجشنواره می‌گذاریم، برای این است كه‌ فرهنگ‌مان را معرفی کنیم.اینکار را وقتی می‌توانیم درست انجام دهیم که میهمانانی که وارد کشور می شوند با سینمای ملی ایران در مقابل چند فیلم در حوزه بین‌الملل طرف شوند.همه جای دنیا همین‌طوراست.اما وقتی در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنیم،فیلمی که می‌فرستیم یکی است ودرحالی که آن کشور بیشتر سعی در معرفی سینمای ملی خودش دارد.وقتی شماامکان عرضه سینمای خود را در عرصه بین الملل نداشته باشید، جشنواره جهانی برگزار کردن معنی ندارد.جشنواره فجر در گذشته نقایصی داشت که می‌توانست برطرف شود و پیشرفت کند.فراز و نشیب همیشه بوده اما اگر به طور کامل از بین برود، مشکل ساز است.در حال حاضر ما به طور استاندارد، نه جشنواره جهانی فجر داریم و نه جشنواره ملی فجر. جشنواره جهانی معنی ندارد.جشنواره باید ملی باشد با میهمانانی از خارج از کشور. برای مثال جشنواره کن درست است که بین المللی است اما برای کشور فرانسه است یا همان اسکار بخش ملی اولویت اول است، بعد فیلم‌های غیرانگلیسی زبان از کشورهای دیگر مطرح می شوند.اماوقتی امکان نمایش فیلم‌های خارجی خوب را نداریم به لحاظ سانسور و به لحاظ شرایط فرهنگی کشورمان،اصرار بر اینکه فیلم های تاریخ گذشته را حتی به زور خرید نمایش دهیم، خیلی درست نیست.

 

اگر میهمان هایی هم که از خارج از کشور می آیند، نتوانند با سینمای ایران ارتباط برقرار کنند، حضورشان به چه دردی می خورد؟در گذشته اگر میهمانانی در سطح بین الملل به جشنواره می آمدند، هرکدام پنج، شش فیلم ایرانی می‌دیدند و امکان عرضه و معرفی این فیلم ها به خارج از کشور وجود داشت.جشنواره حال حاضر کمی جنبه رفاقتی پیدا کرده، به‌خصوص كه‌ امسال شاهد فیلم هایی بودیم که به درد جشنواره جهانی نمی‌خورد.حتی روش انتخاب هم درست نیست.

 

تعداد اکران فیلم‌های ایرانی محدود بود.

فرض می کنیم برگزاری جشنواره مشکلی ندارد و قضاوتی هم نمی‌کنم اما از ریشه و اساس غلط است.مسئولان هم گاهی به سمت دیکتاتوری نظر خودشان می روند که این مراقبت می‌خواهد.بعضی از مدیران ما منتقدان را مخالف و دشمن می‌دانند.در حالی‌که خوب می دانیم الان کشور در شرایطی نیست که جشنواره دوپاره داشته باشیم.ما همان جشنواره فیلم فجر را درست سازماندهی و برگزار کنیم و به استانداد نزدیک کنيم از لحاظ بومی و ملی حتی از لحاظ معماری کاربزرگی انجام داده‌ایم.مساله معماری نيز بسیارمهم است.مثل در كشورهند، سينما هندي است.در كشورهاي عربي سينما معماري عربي دارد.حتي طراحي خيابان‌ها،پاساژها،به سبك بومي و ملي همان كشوراست.حال ما كجا ايستاده‌ايم؟براي مثال توريست بياوريم كه كدام جذابيت و فرهنگ را نشان‌شان بدهيم؟ديگر چيزي باقي نمانده ووضعيت جشنواره نيز همين است.

 

اشاره اي به جشنواره هاي كشور فرانسه كرديد.اين كشور براي دو جشنواره اصلي و مهم خود يعني كن و سزار،ده‌ها سالن سينمايي در خود كن دارد و بيشتر آن ها فقط فيلم فرانسوي نمايش مي دهند.همين حالا اگر بخواهيد فيلم اصغر فرهادي را كه فيلم افتتاحيه نيزهست ببينيد، چهارسانس بيشتر ندارد.

اميدوارم كه جشنواره ملي ما دوباره به حالت قبل بازگردد.وضعيت به گونه اي است كه بعد از پنج سال، بازگشت به عقب خواسته سينماگران شده است.

 

تهيه كنندگي را از سال ۹۲ و بعد از افسونگر ديگر انجام نداديد.مي خواهيد آن را رها كنيد يا ادامه مي دهيد؟

ادامه خواهم داد.كار با كارگردان هاي ديگر بسيار لذت‌بخش است.

 

نمي خواهيد با فيلم اولي‌ها همكاري داشته باشيد؟

اتفاقا از اين همكاري استقبال هم مي كنم.اكثر كارهايم نيز با فيلم اولي ها بود.جوان ها خيلي خوب هستند.كار با آن ها روحيه من را هم بهتر مي كند.

 

چون اتفاق دردناكي در ارتباط با فيلم اول سعيد‌روستايي افتاد و آن، پيدا نكردن تهيه كننده به مدت يك سال بود.

آن زمان كسي باور نمي كرد كه كار در اين حد موفق شود.وگرنه تهيه كننده پيدا مي شد.بعضي قصه ها در متن و اجرا تفاوت دارند.

 

اين روزها حضور تهيه كننده اي مثل اوج سروصداي بسياري به پا كرده و موافقان و مخالفان آن صف آرايي كرده اند.حاشيه قبل مربوط به حضورآقاي سيد محمود رضوي بود كه برطرف شد اما اوج نه.شما با حضور اين جنس تهيه كننده ها در سينما موافقيد؟

بله موافقم.ببينيد سينمايي كه احزاب مي‌سازند، سينمايي سياسي است.حزب وقتي تشكيل مي‌شودبايد روزنامه و نويسنده داشته باشد وكتاب چاپ كند، بايد فيلمسازداشته باشد،فيلم بسازد وديدگاهاي خودش را درآن‌ها پياده كند.حتي مي تواند محصول سرگرم كننده صرف بسازد اما به نام حزب.چه اشكالي دارد؟حزبي كه فيلم نسازد، حزب نيست.اما اين اجازه بايد به همه احزاب داده شود كه درجهت منافع ملي فيلم بسازند و نه فقط عده اي خاص.مهم نگاه است.اوج هم كارهاي خوبي ساخته است.مثل سوءتفاهم.فيلم فلسفه خود را دارد ،نگاه فيلمساز در آن جاري است و استقلال فيلمسازنيز درآن ديده مي شود.يعني مشخص است كه موسسه تهيه كننده از قبل شناخت كسب كرده و با فيلمساز همراه شده است.

 

و سوال آخر هم به فیلم های جشنواره فجر بازمی گردد. كدام فيلم جشنواره را بيشتر ازهمه دوست داشتيد؟

فيلم هومن سيدي،مغزهاي كوچك زنگ زده، به نظرم فیلم خوبی از آب در آمده بود.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش