ردپاي وحشت در تاريخ سينما ،در نقاطي پررنگ و در برهه اي كمرنگ و حتي محو مي شود؛ ردپايي كه نشأت گرفته از تغيير و دگرديسي است؛ تغييري وابسته به نشانه هاي فرهنگي و سياسي
آلفرد هيچكاك معتقد بود در ژانر وحشت تا جايي كه ممكن است بايد اسباب زجركشيدن مخاطب را فراهم كرد، اما فيلمسازان ما در اين ژانر اكثرا با آزمودن ها و تجربه گري هاي ناكام و خام خود به اين جمله هيچكاك جامه عمل پوشانده اند!
اگر سينماي ايران را به يك كشتزار بزرگ و فيلمسازان را به کشاورزاني كه از ترس خسارت ديدن،تنها به كشت چند محصول تكراري و آزموده شده بسنده مي كنند تشبيه كنيم ،شايد بتوان مثال ساده اما خوبي پيدا كرد كه بتوان آن را به خالي ماندن جاي ژانر وحشت در سينماي ايران بسط داد
وحشت؛عنصري نام آشنا در بطن زندگي است و سينما كه وامدار زندگي و گاه بخشي جدايي ناپذير از آن است را نيز نمي توان خالي از اين عنصر تصور كرد.شايد بتوان گفت از همان روزهاي نخست پيدايش سينما، آنچه بر پرده فراخ نقره اي پيش چشم تماشاگران جان مي گرفت، خالي از تعليق و حتي وحشت نبود، همان روزهاي ابتدايي و همان تماشاگران خوش شانسي كه افتخار ديدن اولين نماي متحرك يعني ورود قطار به ايستگاه را داشتند اما ناگهان با وحشت از آنچه از پرده نقره اي به سرعت به سمتشان ميآمد،به سرعت سينما را ترك كردند.
سينمايي كه بعدها با بازسازي تصاويري از گذشته يا بازآفريني و جاودان سازي افرادي كه سال ها پيش مرده بودند، به نوعي احضار روح را نيز پشت پرده خود،جامه پوشاند!روزها گذشت و فيلم هاي صامت،صاحب صدا شدند.صدا، همان عنصر مكمل ترس كه به تنهايي مي توانست رعب و وحشت را از مخاطبان بگيرديا با تسكين موقت، ناگهان آنها را در موقعيت هاي حساس،دچار شوك و هيجان كند.ردپاي وحشت در تاريخ سينما امادر نقاطي پررنگ و در برهه اي كمرنگ و حتي محو مي شود.ردپايي كه نشأت گرفته از تغيير و دگرديسي است؛ تغييري وابسته به نشانه هاي فرهنگي و سياسي. جايي كه در آغاز هيولاهاي زميني عامل ترس بودهاند، بعد نوبت به بيگانگان فرازميني رسيد، سپس شيطان و شيطان صفتان از راه رسيدند، مردگان زنده شدند و همه جا را بلعيدند و سرانجام رواني ها با چاقوهاي تهديدگر ترس آفريدند!گفتار پيش رو به دنبال يافتن اين رد پاهاست در سينمايي كه سال هاست مي ترسد اما نمي ترساند!
سر آغاز در سينماي جهان،از فرانسه تا ژاپن
نخستين فيلم ترسناك تاريخ سينما، به سال ۱۸۸۶ برميگردد.سالي كه ژرژ ملي يس،با فيلم «قصر شيطان» مفهوم رعب و وحشت را به هنر هفتم تزريق كرد و از آنجا كه پديده هاي بديع حتي اگر براي ارضاي حس كنجكاوي باشد به چشم مي آيد،اين فيلم مخاطبان فرانسوي را تا حدودي راضي كرد.ژرژ نيز به دنبال اين اقبال،سه سال بعد فيلم ديگري با نام «غار شياطين» ساخت.به اين ترتيب نخستين آثار سينماي وحشت مديون تخيلات او است.
در شرق اما، ژاپني ها را كه در زمينه ادبيات و روايت هاي ترسناك سابقهاي طولاني دارند،مي توان در اين گفتار گنجاند كه در نخستين دهه از پيدايش سينما از منابع ادبي و روايت هاي فولكلوريك ترسناك شان استفاده كردند؛ منابعي كه با نشان دادن تفكر و نگرش شرق نسبت به پديده روح، نشان ميدهد كه ابديت ترسناكتر از خود مرگ است.پس اگر ژانر وحشت را در پيوند با پيدايش و مصداق سينما ارزيابي كنيم و به آن لقب «ژانر مادر» بدهيم، بيراه نرفته ايم.
امتداد در سينماي ايران
امتداد اين ردپاها را در سينماي ايران دنبال مي كنيم.اما همانطور كه مفهوم «ژانر» به تنهايي يك مفهوم غيرايراني است، ژانر وحشت نيز در سينماي ايران بنيادين نيست و به عبارتي اصالت ندارد.شايد به همين دليل است كه بسياري از فيلمسازان كه به درك درست از مفهوم آن نرسيده اند نمي توانند قواعدجهاني آن را بومي سازي كنند.نتيجه اين است كه به جز مواردي چند، ژانر وحشت در سينماي ايران كماكان ناكام است.آلفرد هيچكاك معتقد بود در ژانر وحشت تا جايي كه ممكن است، بايد اسباب زجركشيدن مخاطب را فراهم كرد، اما فيلمسازان ما در اين ژانر اكثرا با آزمودن ها و تجربه گري هاي ناكام و خام خود به اين جمله هيچكاك جامه عمل پوشانده اند!
شايد يكي از دلايل اين است كه در تاريخ ادبيات ما، مسائلي نظير «دراكولا» درغرب، «مردگان زنده» در هند و «ارواح انتقام جو» در ژاپن وجود ندارد و سينماگران علاقهمند به اين ژانر با برداشت اشتباه از اين مسائل و با تلاش براي ايجاد ترسي كاذب به بيراهه مي روند و باعث تاسف است که ما بر داستانها و روایتهای بومی کشور خودمان تکیه نمیکنیم؛ روايت هاي کهن و حتی معاصر نواحی مختلف ایران كه سرشار از سوژههای بديع برای کار شدن در این ژانر هستند.به عنوان مثال ژاپنیها بر باورهاي فرهنگی خود اعتماد کردند و در این ژانر آنقدر موفق ظاهر شدند که حتي هالیوود شروع به بازسازی نسخههایی از فیلمهای آنها در ژانر وحشت كرد، از جمله فیلم «کینه» و «حلقه» که از پرفروشترین فیلمهای ژانر وحشت در دهههای اخیر بودند.
اين نكته را نيز بايد در نظر گرفت كه تماشاگر سینمای ایران را نمي توان به راحتي ترساند مگر اينكه در سكانس ها، اسباب وحشت حقيقي ريشه يابي شده و گنجانده شود، نه ترسهایی که با واقعیت جامعه ما میانهای ندارند.اما اگر بخواهيم يك نمونه موفق در گردآوري اسباب حقيقي ترس در سينماي ايران مثال بزنيم به فيلمي ميرسيم كه نه داستاني بلكه مستند است. «تهران انار ندارد» اثري از مسعود بخشی است كه وقتی در دقایقی از پایان فیلم به پیشبینی فاجعه زلزله قریبالوقوع و مهیب تهران اختصاص مییابد میتوان هراس را از نگاه تماشاگران فیلم فهمید؛ هراسی که از به وقوع پیوستنش گریزی نیست.
خاچيكيان ، هيچكاك سينماي ايران!
اگر سينماي ايران را به يك كشتزار بزرگ و فيلمسازان را به کشاورزاني كه از ترس خسارت ديدن تنها به كشت چند محصول تكراري و آزموده شده بسنده مي كنند تشبيه كنيم ،شايد بتوان مثال ساده اما خوبي پيدا كرد كه بتوان آن را به خالي ماندن جاي ژانر وحشت در سينماي ايران بسط داد. سينماي دفاع مقدس،ژانر اجتماعي،روايت هاي عاشقانه و كمدي هاي پرفروش،ازجمله ژانرهایی هستند که در سالهای اخیر به راه خود در سینمای ایران ادامه دادهاند اما ژانر وحشت كماكان با يك پسرفت آشكار گلاويز است.
ميتوان ادعا كرد كه سينماي وحشت در جهان، پس از «رواني» هيچكاك، به دليل استقبال تماشاگران و منتقدان، اصلي ترين نقطه عطف تاريخي خود را سپري كرد..در ايران البته ساموئل خاچيكيان را مي توان نام برد كه يكي، دو سال پس از «رواني»، نوع خاصي از سينماي دلهرهآور را در ايران پايه گذاري كرد كه در فيلم هايش طي دهه هاي ۳۰ تا ۴۰ تا حدودي با ايجاد تعليق سعي در نزديك شدن به ژانر وحشت كرد اما اگر به طور شاخص بخواهيم از چند فيلم او ياد كنيم به سه اثر «فرياد نيمه شب» (۱۳۴۰) ، «دلهره» (۱۳۴۱) و «ضربت» (۱۳۴۳) قبل از انقلاب و دو فيلم «مردي در آينه» (۱۳۷۰) و «بلوف» (۱۳۷۲) بعد از انقلاب بر مي خوريم.
چيزي كه در سينماي خاچيكيان باعث شد آثار او تا حدي به سينماي وحشت نزديك شود، بي شك به سبك كارگرداني و البته شيوه نورپردازي او باز مي گردد. در سينماي وحشت آن چيزي كه مي ترساند، عامل ايجاد كننده وحشت است. مثلا در «اسلشرها» يك بيمار رواني عامل اصلي ترس است اما در همان سال ها فيلم «ومپاير، زن خون آشام» توسط مصطفي اسكويي هم ساخته شد كه به دليل باور پذير نبودنِ همان عامل ايجاد كننده وحشت،به يك كاريكاتور ناخواسته از ژانر وحشت تبديل شد.
طلسم،در كشاكش خيال و واقعيت
در سينماي سال هاي ابتدايي بعد از انقلاب، همان روزگاري كه فيلم ها با اهداف و مواضع خاص ساخته مي شدند و همان سال هايي كه هنوز تكليف چگونه بودن و حتي بودن سينما روشن نبود.«طلسم» داريوش فرهنگ در سال ۶۵ شكل گرفت. فيلمي كه داستانش هيچ جهت گيری اجتماعی و حتی سیاسی مشخصی نسبت به جریانهای جاری در سینمای ایرانِ آن سالها را نداشت، بلكه تنها روايتي بود كه مي خواست خيال را با ترس و تعليق درآميزد.«طلسم» داستاني در آنسوي ناكجاآباد را روايت مي كند كه قرائن تنها حكايت از اين دارد كه لوكيشن خيالي قصه،خطه شمال است.
عروس جوان (سوگند رحمانی) به بهای خونی ریختهشده به عقد مردی جوان (آتیلا پسیانی) از خانواده مقتول درمیآید.در راه بازگشت به خانه، عروس و شوهرش و خانواده داماد دچار توفان و حمله گرگ ها میشوند و در این میان مرد و عروسش از دیگران جدا میشوند و مسیرشان به قصری میافتد که اهالی آنجا را شوم میدانند.
در این خانه یک شازده (جمشید مشایخی) بریده از دنیا به همراه پیشکارش (پرویز پورحسینی) زندگی میکند که همسر شازده (سوسن تسلیمی) پنج سال پیش گمشده است. سرانجام مشخص میشود که این گم شدن توطئه پیشکارش است که در ایام جوانی پدر شازده او را مقطوعالنسل کرده است و او نیز که پسر معمارباشی سازنده خانه است، دست به تلافی زده و عروس شازده را در گوشهای از این خانه پنهان کرده است.اين فيلم طي سال هاي ۶۵ تا ۶۸ نامزد دريافت چهار سيمرغ از چهار دوره از جشنواره فيلم فجر شد اما در اكران عمومي چندان نتوانست حس ترس را به مخاطب منتقل كند.
وحشت بومي شده در شب بيست و نهم
فيلم «شب بيست و نهم» ساخته حميد رخشاني در سال ۶۸، بي شك مهم ترين اثر سينماي وحشت ايران است. والدین كاراكتر «محترم» هنگام به دنیا آمدن و خاک کردن جفت او، با دیدن شبحی نگران آینده هستند.در تابستان ۴۲، شایعهای درباره زلزله تهران سر زبان ها میافتد و شهر تخلیه میشود. محترم در راه بازگشت به خانه، میان خیال و واقعیت شبحی را بر بام خانهشان میبیند و دقایقی بعد در چند متری خود در آشپزخانه با شبح روبهرو میشود که باصدای وحشتناک بهسوی او میآید و قصه با دلهره های بیشتر ادامه پیدا می کند.
در اين فيلم، قواعد و مباحث ريشه اي ژانر، به خوبي بومي شده اند و فيلمساز توانسته تصوير تاثيرگذاري از رفتارهاي غيراخلاقي كه ترس مي آفريند را بازسازي كند.«شببيست و نهم» مانند بسياري از فيلم هاي آمريكايي دهه ۱۹۷۰ و متعلق به ژانر وحشت، اين قابليت را دارد كه بازسازي شود.شايد یکی از دلایل موفقیتهای این فیلم این بود که ترس از فیلم محدود به سالنهای سینما نمیشد و این واهمه و هراس همراه با تماشاگر در بیرون از سینماها هم امتداد پيدا مي كرد.
خلسه و ارتباطات راز آلود در اثیری
محمد علی سجادی، فیلمسازی در حوزه اجتماعی است که گرايش به سینمای واقع گرایانه شايد اصلي ترين عنصر فيلم هايش باشد. او قبلا نیز از این قبیل داستانها با ژانرهای جنایی در کارنامه هنری خود داشته است با این تفاوت که پرداخت سجادی به این داستانهای رازآلود، همواره دارای شکل دقیق و حساب شدهای بوده است.در ابتدای فیلم «اثيري» اما فيلمساز با نشان دادن حالت خلسهای از خورشید (هانیه توسلی) و ارتباط او با یک روح سرگردان، پرده از راز یک جنایت مخوف برمیدارد. اثيري با حرکت در روندی آرام تا انتها ، تماشاگر را به شکلی عمیق و درونی با فضای قصه و شرایط روحی شخصیتهای فیلم درگیر میکند اما دیری نمیپاید که این آرامش برهم میخورد و از لحظهای که عمو سمندر (خسروشکیبایی) تابلوی نقاشی روح را میبیند فیلم آهنگی سریع پیدا میکند و به نظر میرسد که توازن فیلم در نگاه تماشاگران به هم میخورد.اين فيلم محصول سال ۸۰ است.
خوابگاه دختران ،رونويسي از همجنسان!
«خوابگاه دختران» ساخته محمدحسین لطیفی و محصول سال ۸۳ است.اين فيلم تلاش میکند با طرح موضوعاتی مانند جن و جنزدگی و پررنگ کردن حضور آنها در جایجای فیلم موقعیت خود را در سینمای وحشت تثبیت کند.فیلم لطیفی اگرچه تلاشی است برای حضور در ژانر وحشت اما بهرغم تمامی ترفندهای وحشتآورش نسخهای رونویسی شده از فیلمهای موفق و دلهرهآور اینگونه سینمایی است.
«خوابگاه دختران» با تکیه بر ترس دختران جوان از ساختمانی متروکه که نزدیک خوابگاه دانشگاه است، صداهای مخوفی از آن به گوش می رسد و روایت های مختلفی در مورد این صداها در میان اهالی محل وجود دارد، پیش می رود و درست جایی که همه چیز به گونه ای پرداخت شده که حضور جن عینی و واقعی شود، زن سرایدار که به واسطه فیزیک، حرف های مرموز و ... اولین گزینه است به قتل می رسد و پرونده ادامه فیلم به وحشت آفرینی از طریق حضور یک قاتل زنجیره ای می پردازد که دختران جوان را در شب عروسی می دزدد و به قتل می رساند.
پارک وی و روايت يك خشونت افسار گسيخته
«پارک وی» فيلمي به كارگرداني فريدون جيراني و محصول سال ۸۵ است. محمدرضا شريفي نيا، بيتا فرهي،آنا نعمتي،نيما شاهرخ شاهي و رعنا آزادي ور از بازيگران اصلي آن هستند.مشكل اصلي «پارك وي» اما شايد اين نكته باشد كه آنچه تحت عنوان ژانر وحشت در این فیلم دنبال میشود، گیرایی اجتماعي چنداني ندارد و در فضاسازی ایرانی و سینمایی امروز ایران، قابل باور نيست.به عنوان مثال، وقتی قاتل روانی (کوهیار) به مرز جنون میرسد و با تبر به جان پدر رها می افتد فقط سکانس مشابه فیلم «درخشش» بازسازی می شود كه بيشتر شبيه به وصله اي ناجور بر بافت شخصيت خودنمايي مي كند.اين فيلم روايت خشونتی افسارگسیخته است که فقط بر وجوه پررنگ آن تکیه شده نه جایگاه قرار گرفتن در کلیت فیلم و از اینجاست که برخی جزيیات موجود در فیلم هم کارکرد خود را از دست داده و بدل به شوخی با فیلم «قصه عشق»، «لالایی» و ... می شوند.
عوامل عيني، برگ برنده فيلم اقلیما
محمدمهدی عسگرپور در سومین فیلم بلند خود «اقلیما» محصول سال ۸۵ نسبت به آثار قبلی سراغ قصهای محدود و جمع و جورتر رفته و بحرانهای زندگی زوجی معاصر را محور اصلی کار خود قرار داده است.اين فیلم تلاش میکند ترس و وحشت را تا گرهگشایی پایانی فیلم به ماورا و تخیل و توهم نسبت دهد و با این انتظار ایجاد شده در مخاطب، از عوامل عینی و واقعی به عنوان برگ برنده خود برای غافلگیری مخاطب در گرهگشایی استفاده میکند.
«اقلیما» كه در دوره خود، گام بزرگی در جهت بهبود وضعیت سینمای ایران محسوب میشد، هم توانست منتقدان را راضی نگه دارد و هم ارتباط خوبی با مخاطب عام برقرار کند و حتی باعث شود که سطح سلیقه عام نیز بالا رود.داستان فیلم «اقلیما» اما تقریبا تکراری است، توطئه برای به جنون رساندن زنی ثروتمند که قبل از این در فیلم «پرده آخر» نیز به شکلی دیگر روایت شده است.این قبیل داستانها مربوط به یک مرز جغرافیایی خاص نیست و در هر کشوری می توان داستانی این چنین را تبدیل به فیلم کرد.
هجوم توحش سالهاي كودكي در خواب ليلا
«خواب ليلا» فيلمي به كارگرداني مهرداد ميرفلاح و محصول سال ۸۶ است.در اين فيلم ردپاي بسياري از فيلم هاي ترسناك و روانشناختي داخلي و خارجي با سوژه خواهران يا برادران از هم جدا مانده، از جمله فيلم «شاهزاده جزر و مد» از باربارا استرايسند و حتي «شايد وقتي ديگر» ساخته بهرام بيضايي را مي توان ديد.«خواب ليلا» قصه دختري ۲۶ ساله است كه در خانه به ارث رسيده از پدر و مادرش به تنهايي زندگي مي كند.او مدتي است كه از طرف دختربچه اي با قدرت بدني فوق العاده مورد حمله هاي وحشيانه قرار مي گيرد ودر نهايت با كمك يك روانشناس سفر به ناخودآگاه و ريشه يابي اين بحران ها در كودكي هايش را آغاز مي كند.صدا،صحنه سرد و سكانسهاي شوكه كننده از نقاط قوت «خواب ليلا» است كه البته قرباني زمان نامناسب اكران شد و آنچنان كه بايد به چشم نيامد.
به دنبال يك هويت مستقل در حريم
«حریم» دومین اثر سیدرضا خطیبی در مقام کارگردان بعد از فیلم «در شهر خبری نیست، هست» و محصول سال ۸۷ است.او در این فیلم علاوه برکارگردانی، نوشتن فیلمنامه را نیز به عهده داشته است.«حریم» در جزيیات محتوایی اش ، تلاش کرده با استفاده از عناصر بومی همانند جنگلهای شمال و روستاییانی که نمادي از دنیای مردگان هستند، هویتی مستقل از اين ژانر را براي خود مهيا كند، اما در برخی جاها ،باز اسیر همان فیلمهای مطرح سینمای وحشت در چند سال گذشته مثل «کینه» و «حلقه» شده است.
درواقع مشكل اصلي «حريم» اين است كه فيلمساز، سن و سال و قدمت سينما را در نظر نمي گيرد و بدون توجه به قواعد و اصول، قصد تجربه گرايي دارد.اگر تجربه گرايي در كار است، باز بايد در راستاي همان انتظارها باشد و اين دقيقا همان چيزي است كه سينماي وحشت به دنبال آن است: «شوك وارد كردن!حريم» شايد مخاطب ناآشنا با اين نوع سينما را تا حدي درگير كند اما اين موضوع مصداق عذر بدتر از گناه است.تمام تلاش «حريم» براي ترساندن مخاطبش اين است كه با استفاده از افكت هاي صوتي و حضور ناگهاني شيئي در تصوير، مخاطب را بترساند!
پستچی سه بار در نمی زند،روايت قتلهاي قجري!
حسن فتحی ایده جذاب و بديعي را در فیلم «پستچي سه بار در نمي زند» محصول سال ۸۷ دستمایه قرار داده و توطئهها و قتلهای درون خاندان قاجار را در بستر ژانر وحشت به تصویركشيده است.این قصه در کلیات، کامل و بکر ، در جزییات، متناقض و در بیان نیز سست و ناگویا عمل میکند که این مسائل شايد براي اين فيلم حرفه اي تا حدودي شبيه به خودزني عمل كرده باشد.
«پستچيسه بار در نمي زند» با بازی محمدرضا فروتن، باران کوثری، امیر جعفری، پانتهآ بهرام، علی نصیریان، رویا تیموریان و لیلا زارع ، روایتی موازی و اپیزودیک از زندگی فردی به نام «ابراهیم» در كودكي، میانسالی و پیری است که به ترتیب بر سه دوره تاریخیِ قاجار، پهلوی و معاصر منطبق شده است. ابراهیم بعد از مرگ مادرش که کنیز شازدهای قجری بوده به یتیم خانه سپرده میشود و در جوانی از وردستی طیب لوطی صفت به نوچگی شعبان قداره کش روی میآورد. در پیری نیز بعد از سرکیسه کردن بیوهای متمول، دختر نوجوان او را مورد آزار و اذیت قرار داده و کینهاش را به جان میخرد.
آل در پيچ و خم ارمنستان
فيلم سينمايي «آل» به کارگرداني بهرام بهرامیان توليد سال ۸۸ است.اين فيلم با بازی مصطفی زمانی، آنا نعمتی، همایون ارشادی، هنگامه حمیدزاده، کیتوش آرزویان، سونیا کاتوزیان، لیزا عزیزیان و نارینه خاچاطوریان ، روايت مهندسی جوان است كه به دستور مدیر شرکتی که در آن کار میکند باید به ماموریتی در ارمنستان برود. زن مهندس باردار است.آنها با هم راهی این سفر میشوند و در ارمنستان اتفاقهای عجیب و غریبی برایشان میافتد که همه زندگیشان را تحتتاثیر قرار میدهد.شايد بتوان «آل» را نيز يك نمونه بومي شده از ژانر وحشت به شمار آورد كه در پيچ و خم كشور ارمنستان تا حدودي سعي براي رسيدن به وادي وحشت داشته است.
ماهي و گربه،درحوالي استاندارد شدن وحشت
بي شك چيزي كه تماشاگران اين فيلم از زمان تماشاي آن در سينما به خاطر دارند اين است كه وقتي چراغ هاي سينما خاموش مي شد و تاريكي همه جا را فرا ميگرفت، نوشته اي بر روي پرده نمايان مي شد:«براساس يك پرونده واقعي» و پس از خوانده شدن بريده جرايد توسط راوي،با فراگرفتن خون روي پرده سينما، عنوان فيلم ظاهر ميشد.
اين شايد بهترين نقطه آغاز براي پرت شدن به وادي هولناك فيلم «ماهي و گربه» شهرام مكري محصول سال ۹۲بود . كمي آنطرفتر در فيلم قرار است قتلي روي دهد،صداي جيغ هاي شخصيت مورد نظر به گوش مي رسد اما به طرز بسيار فكر شده اي،مخاطب صحنه قتل دخترك را نمي بيند.يعني درست سر بزنگاه كشته شدن،مكري دوربينش را برمي گرداند و صداي موسيقي شنيده مي شود.اين صحنه شايد بسيار رعب انگيزتراز نشان دادن هزاران صحنه قتل آميخته با خون و فرياد باشد.
زار و گذشته هولناك يك ويلا
فيلم سينمايي «زار» به کارگرداني نیما فراهی و محصول سال ۹۵ است.اين فيلم با بازی محمدرضا غفاری، حدیث میرامینی، سانازصفایی، میثاق زارع، سیناسهیلی، سمانه کاوندی و آناهيتا همتی بر اساس یک تجربه واقعی ساخته شده و داستان زوج جوانی است که در دوران ماه عسل میزبان دوستانشان در شمال کشور میشوند، ویلای محل سکونتشان گذشته خوفناکی دارد و آنها ناخودآگاه درگیر ماجراهای هولناکی میشوند.
نيمه جان هاي رسيده به نيمه راه!
از ديگر فيلمهاي ساخته شده طي اين سالها كه البته نميتوان آنها را در ژانر وحشت گنجاند اما با ايجاد تعليق و فضاي رعب آور تا حد بسيار كمي به اين ژانر نزديك شدند، ميتوان به فيلم سينمايي «زنگها» به كارگرداني محمدرضا هنرمند محصول سال ۶۴، فيلم سينمايي «ساحره» به كارگرداني داوود ميرباقري و محصول سال ۷۶، فيلم سينمايي «رز زرد» به كارگرداني علي خودسياني و محصول سال ۸۱، فیلم سینمایی «قتل آنلاین» به کارگردانی مسعود آب پرور و تولید سال ۸۴، فیلم سینمایی «کلبه» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تولید سال ۸۸، فيلم سينمايي «چرك نويس» به كارگرداني علي جناب و محصول سال ۹۲ و فیلم سینمایی «زیرسایه» به کارگردانی بابک انوری تولید سال ۲۰۱۶ در کشور انگلستان اشاره كرد.
تجربه هاي در راه
در ماه اخير نيز سريال جديدي در ژانر وحشت و در شبكه نمايش خانگي توزيع شده است.«احضار» به تهيه كنندگي و كارگرداني رامين عباسي زاده، در حالي در شبكه نمايش خانگي پخش شد كه به واسطه جاي خالي ژانر وحشت در آن، به نقل از فروشندگان محصولات هنري آنچنان كه انتظار ميرفت با اقبال مواجه نشد.اين سريال روايت اجنه،ارواح و روابط بين اين موجودات است ورامین عباسی زاده که تجربه تهیه کنندگی آثاری چون «او یک فرشته بود»،«سقوط یک فرشته»،«کت جادویی»، «پلیس جوان» و«پریدخت» را در کارنامه هنری اش دارد به واسطه تجربه هاي تقريبا موفق در اين وادي كه در تلويزيون داشت سراغ اين سوژه رفته است.
اما یکی از جذابترین اخبار سینمای ایران در چند هفته اخیر، خبر تولید فیلم جدید حمید نعمتا... است. فیلمسازی که در تمام دوران کارنامه خود نشان داده که عاشق قدمزدن در مسيرهاي تازه است و اینبار هم قرار است در ژانر وحشت طبعآزمایی کند، با «قاتلوحشی» که ششمین تجربه او در سینماست.فيلمي كه در مرحله بازنويسي فيلمنامه است و اوايل پاييز سال ۹۸ كليد خواهد خورد و حضور ليلا حاتمي در آن قطعي شده است.اگر نعمت ا...، همان نعمتاللهي باشد كه پنج فيلم گذشته اش را به سرمنزل مقصود رساند،پس مي توان منتظر يك اثر برجسته و شايد جهاني از اين فيلمساز در ژانر وحشت بود.
- 10
- 3