به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین، با گذشت ۴۶ سال از یک مسیر حرفه ای کاری که در آن گستره کاملی از تجربه های انسانی تجلی پیدا میکند، به نظر میرسد افسانه سنگین وزن سینمای هنری ایزابل هوپر با فیلم «او» یا «Elle» به اوج رسیده باشد. فیلمی که هم رسوایی است و هم یک شاهکار و به شما نمی گوید باید راجع به آن چه فکری بکنید.
این بسیار به هوپر هم می خورد. او می گوید «هرگز یک شخصیت را به یک بیانیه تبدیل نمی کنم.» کلمه «بیانیه» را مثل چیزی بدطعم که بین انگشتانش نگه داشته می گوید. «اما شاید نقش این زن برایم از نقشی دیگر اهمیت بیشتری داشته باشد.»
او در این فیلم میشل لو بلانک است، صاحب ثروتمند یک کمپانی سازنده بازی های ویدیویی («هیچی درباره بازی های ویدیویی نمی دانم”). فیلم با صحنه تعدی به وی آغاز میشود که توسط یک مهاجم ماسک دار با بیرحمی در خانه شیک او صورت می گیرد. دوربین بین حملهکننده و گربه اش حرکت میکند که تماشا می کند. در نهایت، متجاوز فرار می کند. او برمی خیزد، شیشه های شکسته را تمیز میکند، حمام می کند و سوشی سفارش می دهد. به این ترتیب داستانی از انتقام آغاز می شود که در آن انتقام باید بین فامیل های کابوس وار و کارهای ریسکی، برای جا پیدا کردن مبارزه کند. کارگردان فیلم پل ورهوفن است، کارگردانی هلندی که از کارهایش در هالیوود می توان به «غریزه اصلی» اشاره کرد. نقش آفرینی هوپر نامزدی دریافت جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورده که به طور تعجب آوری نخستین نامزدی او هم هست.
هوپر ۶۳ ساله می گوید زیاد کتاب میخواند و همینطور هم شد که با رمان «اوه…» نوشته فیلیپ دیژان که «او» با اقتباس از آن ساخته شده، آشنا شد. او با لبخندی میگوید: «من دیژان را می شناسم و به من گفت وقتی داشت کتاب را می نوشت من را در ذهنش داشت. نمیدانم حقیقت دارد یا نه. شاید فقط می خواست من را خوشحال کند.»
«او» فیلمی است که ممکن است آن را همانطور تماشا کنید که کیفی را تماشا می کنید که در یک وسیله حمل و نقل عمومی است و کسی حواسش به آن نیست. با این حال هوپر آرام است و می گوید: «فیلم هرگز سرسری با تجاوز برخورد نمی کند. هرگز این جرم را کوچک نمی کند. به عنوان یک نظر واقعی گرایانه درباره تجاوز ساخته نشده، اما هنوز هم حسی از وقار، مجازات و اینکه چطور با زن برخورد می کند در آن وجود دارد. مسلما نمی گویم این فیلم ریسک نکرد. اما یک فیلم را باید برای همان چیزی که هست قبول کرد. پیغامی در آن نیست.» کلمه «پیغام» حتی از «بیانیه» هم بدتر به نظر میرسد.
او در ادامه می گوید: «از این خوشم آمد. یک زن با چنین خشونتی رو به رو می شود، علاوه بر این باید مادر یک پسر شکننده باشد، و باید دختر یک مادر دیوانه باشد. و یک همسر سابق و رییس. این زنی است که از جهت های مختلفی تعریف میشود و همین مسئله باعث می شود او یک انسان کامل باشد. فقط تجاوز و متجاوز او را تعریف نمی کنند. او تازه است. یک قهرمان زن پسافمینیستی.»
آیا او خودش را هم با دیدگاه پسافمینیستی توصیف می کند؟ «خودم را توصیف نمی کنم. زحمتش را به خودم نمی دهم. به نظرم زنان محصول مبارزههای پیشین هستند. هر زنی باید برابری با مردها داشته باشد. نباید حتی دربارهاش بحث کرد. و آنطور که زن ها از مردها می ترسند، مردها از زن ها نمیترسند. البته که اینطور است.»
با وجود اینکه هوپر نامزد دریافت اسکار شده، فیلم «او» با تمام تحسین هایی که برانگیخت نامزد نشده است. گفته می شود از نظر بعضی بینندگان، با وجود اینکه شکی در نامزدی او نیست، خود فیلم خارج از محدوده عادی قرار دارد. اما جدا کردن این دو آسان نیست.
او می گوید در حقیقت در حین فیلمبرداری با ورهوفن خیلی کم صحبت کرده است. می گوید از او خوشش می آید، «اما سر صحنه، دلیلی برای حرف زدن نداشتیم.»
در آغاز کارش برای این فیلم، مثل همیشه او اول سر قیافه شخصیتش تصمیم گرفت و تحقیقاتش را انجام داد، اما او می گوید تحقیقش برای نقشها بیشتر فقط تفکر است. بعد آماده شد. «تقریبا مثل یک مستند بود؛ او تصمیم گرفت دوربین را کجا بگذارد، بعد هرکاری که من کردم را فیلمبرداری کرد. وقتی نقش را به من داد، گفت هرکاری میخواهی بکن، و هرکاری که من بکنم خوب خواهد بود.»
بنابراین او خودش را کارگردانی کرد؟ «نه، نه. کارگردان نخ را می کشد و میگذارد بازیگر این کار را بکند. هیچکاک هم اگر بود همین کار را می کرد.» به یک اعتبار مساوی راضی است. «اگر از من بپرسید چه کسی «او» را ساخت، می گویم ما.»
با این حال ممکن بود اصلا نقش به او نرسد. بعد از خواندن رمان «اوه…» این هوپر بود که با سعید بن سعید تهیه کننده تماس گرفت تا فیلم را بسازد و ورهوفن را به عنوان کارگردان پیشنهاد کرد. اما بعد این دو مرد پروژه را به آمریکا منتقل کردند. تلاشهایی صورت گرفت تا ستاره های هالیوودی برای فیلم انتخاب شوند (می خواستند از نیکول کیدمن استفاده کنند). هیچ کس نمیخواست در فیلم بازی کند. در نهایت، آن ها به فرانسه و هوپر بازگشتند.
هوپر می گوید: «بله، خب، سعی کردند به من خیانت کنند.» یک لحظه میگذرد. «چنین فکری نمیکنم. شوخی می کنم. حقیقت این است که آن ها می خواستند فیلم را در آمریکا بسازند اما به سرعت متوجه شدند که ایده خوبی نیست.» وقتی پیش او برگشتند چه حسی داشت؟ «اوه، خوب. بله، دوست داشتم نقش این زن را بازی کنم.»
هوپر که مدت هاست با رونالد چاما فیلمساز ازدواج کرده، یک دختر و دو پسر دارد که یکی از آنها برنامه ریز سینمایی است که هوپر در پاریس صاحب آن است. می گوید اگر می توانست بیشتر آنجا میرفت، اما اغلب مشغول کار است. شش فیلم منتظر اکران دارد. یکی از آنها «پایان شاد»، چهارمین همکاری اش با میشل هانکه است. بیشتر تابستان گذشته صرف فیلمبرداری در کاله شد، پیش از اینکه «جنگل کاله» پناهجویان با بولدوزر صاف شود.
هوپر میگوید: «همه فکر می کنند فیلم درباره پناهجویان است، اما مشخصا اینطور نیست. درباره خانوادهای در کاله است که به هیچ وجه نگرانی ای نسبت به مهاجران ندارند.» او می گوید در غرب، ما در بیخیال بودن نسبت به اتفاق های اطراف مان خوب هستیم. او هم شامل این مسئله می شود؟ «بله، من هم مثل همه هستم. بین بی تفاوتی و مقاومت گیر کرده ام.»
او به ندرت درباره سیاست صحبت می کند، حداقل در منظر عمومی. «فکر نمیکنم این مدلی باشم. شورش زیادی در وجودم ندارم. فقط کمی… آزاد هستم.» اما با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری فرانسه دید کلیاش چطور است؟ «باید تمام تلاش مان را بکنیم تا بدترین اتفاق نیفتد، اما اگر بدترین اتفاق هم بیفتد، خب. باید با آن مواجه شویم.» اگر مارین لو پن رییس جمهور شود، او در پاریس می ماند؟ «ها! این سوال را در آوریل دوباره ازم بکن.»
یکی از چیزهای عجیب در مورد هوپر این است که با وجود تمام اشتیاقش نسبت به شخصیتهایی که بازی می کند، هرگز فیلمنامه ننوشته است. «چون تنبل هستم. و راستش، علاقهای هم ندارم. نمی توانم این کار را بکنم. چرا باید دنیا را با نویسندگی بد خودم آلوده کنم؟ با فقط بازیگر بودن خوشحالم. اما کارگردانی… شاید یک روز. از روی کنجکاوی. چون من خیلی کنجکاو هستم.»
دوست دارد مردم را تماشا کند؟ ناگهان انرژیاش بیشتر می شود. «اوه، چهره های مردم برایم حیرت آور هستند. حیرت انگیز!می توانم ساعتها وقت صرف تماشای مردم کنم. هرجا. هر جا که باشد.» چقدر مخفیانه این کار را میکند؟ «خب، آدم که نمی تواند فقط زل بزند، مگه نه؟ بنابراین باید مخفیانه باشد.»
آیا به بازیگری اش قدرت می بخشد؟ «نه. بازیگری بیشتر از اینکه تماشا باشد تصور است. می توانستم کل زندگی ام را هم در یک اتاق زندانی باشم اما باز هم بازیگر بشوم.» این ایده برایش جالب است. اما آدمی بسیار اجتماعی به نظر می رسد. «نه به شدت اجتماعی. گفتم که، کنجکاوم. همه چیز مثل یک تکه کوچک داستان برایم می ماند. دوست دارم داخل زندگی مردم سرک بکشم. با آن ها ملاقات می کنم، صحبت می کنم، بعد می روم عقب تا بتوانم آنها را مثل یک داستان ببینم. مردم بامزه هستند. مگه نه؟»
- 11
- 6