به گزارش بانی فیلم به نقل از ونتیفیر، تجلیل از این فیلم که به عنوان نطقه عطفی در تاریخ سینمای آمریکا شناخته میشود با حضور کارگردان آن فرانسیس فورد کاپولا و اعضای گروه بازیگری شامل آل پاچینو، رابرت دنیرو، جیمز کان، رابرت دووال، دایان کیتون و تالیا شایر برگزار شد. این گروه در یک نشست جذاب به مجریگری تیلور هکفورد فیلمساز پس از نمایش این فیلم به صحبت درباره آن پرداختند.
این فیلم که نخستین بار ۱۵ مارس ۱۹۷۲ اکران شد و پرتره چند نسل از خانواده مافیایی کورلئونه را تصویر میکرد، از آن زمان تاکنون به عنوان یکی از شاخصههای فرهنگ پاپ آمریکایی شناخته میشود. با این حال بسیاری از هواداران سرسخت فیلم هنوز در حال کشف حقایقی جدید از این فیلم اسکاری هستند که چهار دهه ونیم از نمایش آن میگذرد.
پنج مورد از این حقایق که در زیر به آنها اشاره میشود از جمله مواردی هستند که کمتر ممکن است از آن اطلاعی وجود داشته باشد.
تفنگ را پایین بگذار، گربه را بچسب
در صحنه افتتاحیه به یاد ماندنی فیلم، ویتو کورلئونه در دفتر خود در سایه نشسته و تاکسیدوی سیاه و سفید خود را به تن دارد و رز سرخی نیز در یقه کت لباسش جا خوش کرده است. او یک گربه خاگستری را روی پاهایش دارد.
این گربه که یادآور گربه دشمن تبهکار جیمز باند ارنست استاورو در فیلم «از روسیه با عشق» است که بعدا ساخته شد و در فیلمهای دیگر تبهکاری نیز از آن تقلید شد، با تصویر کورلئونه درآمیخته شده است. اما کاپولا بعدها توضیح داد که این گربه اصلا قرار نبود بخشی از فیلم باشد.
وی گفت: در واقع گربهای که در دست براندو است بدون برنامهریزی در این سکانس ظاهرشد. من دیدم یک گربه دوروبر استودیو میچرخد. آن را گرفتم و گذاشتم در دست مارلون، بدون این که یک کلمه هم حرفی بزنم.
نه تنها حضور این گربه بدون برنامهریزی قبلی بود، بلکه خرخر او نزدیک بود کل سکانس را خراب کند. وقتی دوباره به صدابرداری صحنه گوش کردند، متوجه شدند صدای براندو تقریبا با توجه به صدای خرخر گربه نامفهوم شده و حتی پیشنهاد شد شاید لازم باشد برایش زیرنویس گذاشته شود. خوشبختانه آنها توانستند صدا را تنظیم کنند. اما اگر دقت کنید هنوزهم میشود صدای خرخر گربه را در این سکانس شنید.
جورج لوکاس کاپولا را برای کارگردانی این فیلم متقاعد کرد
جورج لوکاس به عنوان خالق «جنگ ستارگان» شناخته میشود و نقش مهمی در ادامههای محبوب این فیلم نیز داشت. اما نقش او در «پدرخوانده» کمتر شناخته شده است.
وقتی پارامونت حقوق ساخت فیلم «پدرخوانده» را از ماریو پوزو رماننویس این اثر خرید، هیچکس، حتی خود نویسنده، هیچ تصوری از فیلم نداشت و تنها فکر میکردند شاید کتاب سروصدایی بکند. اما وقتی محبوبیت کتاب زیاد شد، استودیو بودجه بیشتری برای ساخت فیلم گذاشت و هر کارگردان مورد احترام هالیوودی را برای این کار نامزد کرد.
آن زمان، فیلمهای گانگستری خیلی مورد توجه مردم نبودند و کارگردانان بزرگ به آنها توجهی نمیکردند چون فکر میکردند این کار غیراخلاقی است و ممکن است به ستایش و تحسین مافیا منجر شود. به همین دلیل تا زمانی که این پیشنهاد به کاپولا داده شد تقریبا همه کارگردانهای بزرگ شهر ساخت این فیلم را رد کرده بودند. و ابتدا، درباره کاپولا هم جز این نبود.
برمبنای کتاب مصاحبههای فرانسیس فورد کاپولا، این کارگردان حتی نتوانسته بود خواندن رمان پوزو را تمام کند و خشونت و سکس تصویرشده در آن را بسیار چیپ و بیارزش خوانده بود. خوشبختانه، کاپولا بیپول و ناامید بود. کمپانی فیلم مستقل او با عنوان «آمریکن زوتروپ» زیر بار بدهی ۶۰۰ هزار دلاری به برادران وارنر بود و شریک او یعنی لوکاس او را تحت فشار گذاشت تا این گام را بردارد. لوکاس به وی گفت: برو جلو فرانسیس. ما واقعا به این پول نیاز داریم . تو چه چیزی برای از دست دادن داری؟
به همین دلیل وقتی این کار چند ماه بعد بار دیگر به وی پیشنهاد شد، کاپولا پذیرفت تا با همکاری پوزو کار نوشتن فیلمنامه را انجام دهد. وی بعدا در مصاحبهای گفت: از آنجا تازه فهمیدم این کتاب واقعا درباره چیست. داستان یک خانواده؛ پدر و پسرانش و سوالهایی درباره قدرت و جانشینی… و به این نتیجه رسیدم که داستانی وحشتناک است به شرط این که همه چیزهای حاشیهای را حذف کنی.
نقش آل پاچینو موجب سکته قلبی آرایشگرش شد
از ابتدا، کاپولا دقیقا میدانست چه کسانی باید چهار نقش کلیدی فیلم را بازی کنند. اما استودیو نظرات دیگری داشت. به منظور متقاعد کردن آنها کاپولا مجموعهای از تستهای غیررسمی را از بازیگران از جمله رابرت دووال، آل پاچینو، جیمز کان و حتی مارلون براندو گرفت. البته براندو نمیدانست دارند از او تست میگیرند.
سه تن از این بازیگران یعنی دووال، پاچینو و کان حتی راهی خانه کاپولا شده بودند تا متن را روخوانی کنند و النور همسر کارگردان به آنها کمک میکرد تا با شخصیت خود بیشتر آشنا شوند و حتی موی آنها را به فرم گانگسترها برایشان کوتاه کرد.
کاپولا در این باره در گفتگویی بیان داشته است: همسرم، الی، کمک کرد تا آنها موهایشان را کوتاه کنند، گرچه بعدها، وقتی استودیو به این نتیجه رسید که آل پاچینو خیلی ژولیده است، ما او را پیش یک آرایشگر واقعی بردیم و گفتیم موی اورا طوری کوتاه کند که شبیه دانشجوی کالج باشد.
وی در ادامه گفت: وقتی آرایشگر فهمید موی کسی را کوتاه کرده که قرار است در نقش مایکل در «پدرخوانده» بازی کند، واقعا دچار حمله قلبی شد و آنها مجبور شدند او را به بیمارستان منتقل کنند.
با وجود اینکه مشخص نیست سرنوشت آرایشگر بعد از آن چه شد، اما تلاشهایش بیهوده نبود. پاچینو نقش را گرفت، اما نبرد برای آن نقش با مدل مویش تمام نشد.
وارن بیتی و جک نیکلسون نقش مایکل را رد کردند
سخت است کس دیگری جز آل پاچینو را در نقش مایکل کورلئونه تصور کرد، اما تهیه کنندگان اجرایی فیلم از او متنفر بودند و میگفتند او زیادی قد کوتاه است و برای بازی در نقش قهرمانی که باید با همه بجنگد تا خودش رییس شود، مناسب نیست. حتی یکی از آنها به کاپولا گفته بود یک کوتوله نباید نقش مایکل را بازی کند.
رابرت ردفورد، مارتین شین، رایان اونیل، دیوید کارادین، جک نیکلسون و وارن بیتی از سوی استودیو برای این نقش مورد نظر بودند. وارن بیتی بعدها در مصاحبهای گفته بود: ماجراهای زیادی پشت این مساله است… به من پیشنهاد بازی در «پدر خوانده» را داده بودند پیش از این که مارلون وارد گروه شود. و وقتی دنی توماس اولین کاندیدا برای نقش «پدر خوانده» شد، به من هم پیشنهاد نقش مایکل را دادند و من رد کردم. جک نیکلسون هم این نقش را رد کرد.
بیتی همچنین گفت به عنوان تهیه کننده و کارگردان هم به او پیشنهاد شد. وی در این باره گفته است: چارلی بلودورن طرفدار «بانی و کلاید» بود و برای من کتاب را فرستاد… من خواندمش. یعنی مروری کردم و گفتم: چارلی، یک فیلم گانگستری دیگه!! نه من نیستم.
مارلون براندو نقش «دون» مرگ را بازی کرد
از آن آروارههای بولداگی دون کورلئونه تا صدا و رفتار خشن او، براندو نفشی فوقالعاده برای درآوردن تصویر پدرخوانده ایفا کرد. این ایده خود او بود که بافت گونههایش را عوض کنند تا آن شخصیت مشهور با آن دهان خشن در بیاید و این ایده خود او بود که با آن صدایی که در گلو خفه میشد صحبت کند؛ زیرا احساس او این بود که وقتی دون جوانتر بود با گلوبه به حنجرهاش شلیک شده است.
در مصاحبهای با یکی از مجلههای سینمایی کاپولا روشن ساخت که حتی مرگ پدرخوانده هم زاییده افکار براندو بود. وی در این باره گفته است: به او گفتم نمیتوانم بفهمم در صحنه آخر باید چطور به او شلیک شود تا بمیرد. چه کار کنیم تا بازی او با نوهاش باورپذیر شود؟ و بعد او توضیح داد این صحنه را چطور بگیریم.
براندو گفت: «من اینطوری با بچهها بازی میکنم» و یک پوست پرتقال را گرفت، آن را به تکههای کوچک که شبیه دندان نیش بودند برید و آنها را در دهانش و روی دندانهایش گذاشت.
کاپولا چنین ادامه داد: فکر کردم، چه ایده مضحکی. بعد ناگهان آن صحنه را دیدم: البته! پدرخوانده باید به عنوان یک هیولا بمیرد! وقتی او را در این صحنه تجسم کردم فهمیدم این صحنه هیچ جور دیگری نمیتواند ساخته شود.
- 18
- 5