«مومیایی» جدید سینما، مانند دیگر همتایان خود نیست که در سالهای دور ساخته شدهاند. فیلم بهشدت از الگوهای امروزی بلاکباسترهای سینما پیروی میکند، درحقیقت شما میتوانید فهرستی از مباحث فنی و حرفهای سینمای روز تهیه کرده و هنگام تماشای فیلم آن را یکی پس از دیگری تیک بزنید. «مومیایی» از الکس کورتزمن که دومین اثر بلند سینمایی این فیلمساز محسوب میشود با بودجهای ۱۲۵ میلیون دلاری ساخته شده است و برخلاف تمام پیشبینیها تنها ۳۸۴ میلیون دلار فروخته است. این درحالی است که ستاره گیشه دو دهه پیشین سینما، تام کروز، نیز نقش اصلی این اثر را ایفا میکند. هنگام تماشای «مومیایی» این سوال در ذهن مخاطب شکل میگیرد، چرا این اثر شباهت زیادی به دیگر آثاری ندارد که در مورد هیولای قدیمی سینما؛ یعنی مومیایی ساخته شده است!؟
برای پاسخ دادن به این پرسش میتوان فهرست طولانیای از دلایل این شکست تهیه کرد، ولی شاید مهمترین عامل عملکرد ضعیف فیلم، چه در گیشه و چه در نگاه منتقدان، سرگردان بودن فیلم در میان ژانرهای مختلف دانست. «مومیایی» کورتزمن نه میتواند شما را بترساند، نه میتواند اکشن باورپذیر مورد علاقه مخاطبان را ارائه دهد، نه قدرت به هیجانآوردن مخاطبان خود را دارد، نه موقعیت جدیدی ارائه میدهد که بتواند قوه تخیل شما را به چالش بکشد و درنهایت فیلمی در ژانر تام کروزی هم نیست.
شاید بهترین لحظات فیلم به لحظاتی مربوط میشود که تام کروز به پرسونای سینمایی خود نزدیک میشود که این لحظات نیز با سرعت گذر کرده و مخاطب را در میان انبوه زدوخوردها، انفجارها و تعقیب و گریزها، تنها میگذارد. یکی از دلایل دیگر ضعف فیلم به تصمیم خالقان اثر در مورد ادامهدار بودن این فیلم برمیگردد. در حقیقت «مومیایی» ۲۰۱۷ آغازی بر سری فیلمهای هیولایی است که سالهای آینده خواهیم دید و تصمیم دارد تمام هیولای محبوب تاریخ سینما را زنده کند و به پردههای عریض سینما بکشاند.
به این ترتیب ما پس از مشاهده «مومیایی» شاهد بازسازی شدن آثاری چون «هیولای فرانکنشتاین» با نقشآفرینی خاویر باردم در نقش عنوان، «مرد نامرئی» با نقشآفرینی جانی دپ در نقش عنوان و «دکتر جکیل» با نقشآفرینی راسل کرو، خواهیم بود. البته قابل توجه است که دکتر جکیل کار خود را با «مومیایی» آغاز کرده و یکی از نقشهای محوری اثری را که در مقابل داریم برعهده دارد.
این تصمیم خالقان اثر باعث شده است که فیلم «مومیایی» تنها مانند پیشنمایشی برای دیگر آثار در دست تولید بهنظر برسد و بسیاری از مشکلات فیلمنامهای آن نیز از همین واقعیت ساده نشأت میگیرد. بههمین دلیل فیلم، حتی اجازه ندارد داستان سر راست خود را از آغاز تا پایان روایت کند بلکه مجبور است نیمی از مسائل را نیمه کاره رها کرده تا بتواند در قسمتهای بعد سراغ آنها برود. تصمیمی که بینهایت به اثر ضربه زده است و فیلم را نهتنها به کالا بلکه به کالایی غیرقابل مصرف مبدل کرده است.
فیلم «مومیایی» به این اندازه دست و پا بسته است که حتی اجازه ندارد در درجه نمایشی مرتبط به خودش اکران شود و با درجه نمایشی پیجی ۱۳ قادر نیست بچههای زیر ۱۳ سال را بترساند و یا به هیجان آورد. مخاطب چنین آثاری که در ذهن فیلمهایی چون «عروس فرانکنشتاین» یا «مرد نامرئی» و حتی «مومیایی»های ۱۶ سال پیش را در خاطر دارد بیشک علاقهای به سکانسهای اکشن سانسور شده ندارد که در آن چکهای خون از دماغ هیچکسی ریخته نمیشود.
در هر صورت ماجرای «مومیایی» ۲۰۱۷ از این قرار است؛ سربازی با نام نیک مورتون (با نقشآفرینی تام کروز) به نیت دزدی از مقبرهای خاکشده در عراق همراه با همکارش کریس ویل (با نقشآفرینی جیک جانسون) وارد منطقهای خطرناک میشود. آنها که سابقه زیادی در دزدی اشیای باستانی دارند برای رسیدن به گنجهایی که در زیر خاک مدفون شده است حاضر به انجام هر عمل خطرناکی هستند اما مشکل اصلی اینجاست که پس از خالی کردن منطقه از نیروهای محافظ مقبره مدفون، سروکله زنی با نام جنی هالیس (با نقشآفرینی آنایل والیس) پیدا میشود، زنی که در نگاه اول بهنظر میرسد یک باستان شناس باشد، اما دیری نمیگذرد که کاشف به عمل میآید که جنی برای سازمان مخفی که کارش کنترل و نابودن کردن هیولاهاست کار میکند.
تابوتی بزرگ در مقبره یافته شده و بلافاصله توسط ارتش آمریکا توسط هواپیمایی بزرگ بارگیری میشود. مشکل اینجاست که در این تابوت باستانی باز شده و هیولایی مخوف از دل آن بیرون آمده است. این هیولا که آمانت (یا همان آمنه) نام دارد (با نقشآفرینی سوفیا بوتلا) یکی از دختران پادشاهی مصری است که نتوانسته بیتوجهیهای پدرش را تحمل کند بنابراین پیمانی مخوف با یکی از خدایان مرگ مصری؛ یعنی «ست» میبندد. «ست» آمانت را تبدیل به موجودی بیرحم و قدرتمند میکند و در ازای آن خواهان مرگ تمام خانوادهاش میشود. آمانت پس از به قتل رساندن خانوادهاش بهدنبال زنده کردن «ست» در جسمی دنیوی است که توسط نیروهای پادشاه دستگیر شده و بهصورت زنده مومیایی میشود.
آمانت که پس از سالها بیدار شده است عامل اصلی این بیداری را نیک مورتون میداند، شخصی که بر حسب اتفاق، گزینه خوبی برای حلولکردن «ست» در جسمش محسوب میشود. از این رو آمانت باعثمیشود هواپیمایی در لندن سقوط کند و تمام نقشهها را چیده و عملی کرده تا زمانی خدای مرگ در جسم نیک مورتون ظهور کند. در این میان رئیس سازمان مخفی مبارزه با هیولاها دکتر هنری جیکل (با نقشآفرینی راسل کرو) پدیدار شده و نقشههای دیگری برای آمانت و نیک مورتون دارد...
ماجراهای فیلم در لندن امروز میگذرد، جایی که مخاطبان میتوانند شاهد برهم ریختن شهر توسط یک مومیایی مخوف باشند و از تماشای قدرت ماورالطبیعهاش مانند بهراه انداختن طوفان شن و یا حمله کلاغها یا موشها به قسمتهای مختلف شهر لذت ببرند. سوال دیگر اینجاست که آیا این تمهیدها برای هیولاها یا دیگر شخصیتهای شریر آثار ابرقهرمانی کمی کهنه نشده است!؟ در همین دهه، بیش از ۱۰ فیلم دیدهایم که شهر لندن را با مشکل جریان پیدا کردن نیرویی ماورالطبیعه روبهرو میکند. شاید بهتر بود سازندگان اثر از تهیهکنندهها گرفته تا فیلمنامهنویسهای نامآشنا و مشهور اثر چون کریستوفر مککواری، دیوید کوئب و دیلان کوزمن برای بازسازی و بهروز کردن این هیولای پرفروش تاریخ سینما از تمهیدات دیگری و متفاوت با اثری چون «ثور» استفاده میکردند یا حداقل خط داستانی قویتری را در کنار جلوههای ویژه قدرتمند خود قرار میدادند. درحال حاضر شاهد تلاش بیشائبه گروه فنی اثر برای خط داستانی هستیم که از پیش انتهای آن را میدانیم و در نهایت هم قرار نیست پایان بپذیرد و برای ادامه در قسمتهای بعد، نیمه کاره رها میشود.
تام کروز در این اثر نیز مانند دیگر آثار چند سال اخیر خود تلاش زیادی برای طبیعی درآمدن صحنههای اکشن فیلم کرده است. در خبرها آمده است که کروز و والیس برای طبیعیتر شدن سکانس سقوط هواپیما، مدتها تمرین کردهاند و خود را در شرایط مشابه قرار دادهاند، تمرینهایی که هر بار باعث بروز اختلالهای گوارشی برای آنها شده است. این درحالی است که کروز برای همراه شدن جیک جانسون با این پروژه بهمدت چهار ماه با او تمرین کرده است تا از لحاظ فیزیکی و روحی این بازیگر علاقهمند به همکاری با کروز را آماده کند. این تلاشها درنهایت بهعلت ضعف فیلمنامهای و سریسازی مدیران استودیویی نتوانسته نظر مثبت منتقدان و مخاطبان را جلب کند.
در نهایت باید گفت فیلم «مومیایی» اثری مصرفی است که یک بار تماشای آن به جهت دیدن تلاشهای کروز و اعضای فنی گروه خالی از لطف نخواهد بود ولی نمیتوان آن را بهعنوان اثری موفق در سینمای امروز در نظر گرفت. به احتمال زیاد مخاطبان تا پنج سال دیگر حتی خط روایی اثر را بهخاطر نخواهند داشت و همچنان با شنیدن نام «مومیایی» بهیاد براندن فریزر و ریچل وایز خواهند افتاد.
با این اوصاف بهتر بود این هیولای مشهور تاریخ سینما همچنان در گور خود باقی میماند و وارد دنیای بهشدت صنعتی شده امروزی نمیشد. نتیجهگیری که امیدواریم برای دیگر آثار هیولایی که در آینده نزدیک خواهیم دید تکرار نشود و «هیولای فرانکنشتاین» و یا «مرد نامرئی» بهتری نسبت به نسخههای قدیمیتر آنها شاهد باشیم و حداقل خالقان این آثار بهخاطر نتیجهای تماشایی، آنها را از خواب طولانی خود بیدار کنند.
- 19
- 2