در جدیدترین مجموعه فیلمی که موزه معروف نیویورکی جمع آوری کرده، این انستیتو سعی می کند جستجویی عمیق و گسترده برای بهترین فیلم ها در ژانر علمی تخیلی با محور انسان انجام بدهد. این گلچینی از آن هاست که ایده های انسانیت را جلو می برد.
به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین، موزه هنرهای مدرن (MoMA) واقع در نیویورک مجموعه ای از فیلم ها را تحت عنوان «آینده ناتمام: عجیب های ژانر علمی تخیلی» گرد هم آورده است. جان سیگل که مسئول این پروژه بوده، می خواست لیستی از فیلم هایی را تهیه کند که با پارامترهای زمینی تر این ژانر را می سازند. او تصمیم گرفت فیلم های علمی تخیلی را جمع آوری کند که داستانشان روی کره زمین به وقوع می پیوندد، آدم فضایی یا حمله آدم فضایی در آن وجود ندارد و به جای این کارها، وقتی اکران شدند می خواستند معنی انسان بودن را کشف کنند. پیش از این رتروسپکتیو، سیگل همراه با مسئول فیلم این موزه یعنی راجندرا روی، در مورد فیلم های محبوب شان در این مجموعه صحبت کردند.
«The Craven Sluck» ۱۹۶۷
سیگل در مورد این فیلم می گوید: این فانتزی ساخته مایک و جورج کوچار است درباره زن خانه داری که دنبال اشتیاق است و آن را در غیرمحتمل ترین جاها پیدا می کند. باب کاون در این فیلم نقش دو نفر را بازی می کند. نقش آفرینی اش چالش برانگیز، شوخ طبعانه و دیوانه وار بود. آن ها داشتند به زور پول جور می کردند تا این فیلم ها را بسازند، اما نبوغ بسیار بالایی در خلاقیت و تصور خود داشتند.
«آگوست دیروقت در هتل اوزون» یا «Late August at the Hotel Ozone» سال ۱۹۶۷
سیگل می گوید: این یکی از آن فیلم هایی است که درصد خاصی از سینماروهای جمهوری چک از آن خوششان می آید و یکی از فیلم های فرا آخر الزمانی در این مجموعه فیلم هاست. این فیلم توسط یان اشمیت ساخته شده و درباره آخرین گروه بازمانده از زنان روی زمین است که در جنگلی رها شده اند، باید با تکیه بر خودشان زنده بمانند و راهی برای ادامه دادن تمدن بشری پیدا کنند. آن ها به نحوی بین این دو حالت نیاکانی و ابتدایی نوسان دارند. فیلم بسیار سرد و بی رحمی است، اما خیلی هم زیباست.
«Przekładaniec» سال ۱۹۶۸
به گفته سیگل: این فیلم کوتاه ساخته آندری واجدا است. این پروژه در همکاری با استانسلاو لم نویسنده «سولاریس» ساخته شد که به نظرم پرمخاطب ترین نویسنده ژانر علمی تخیلی در تاریخ است، اما کسی است که در غرب کمتر شناخته شده است. این فیلم به طور خودنمایانه ای یک کمدی است درباره یک راننده مسابقات ماشین رانی که نزدیک است برادرش را در یک رقابت بکشد. خودش هم تا نزدیک مرگ می رود، اما بعد از آن سانحه نیمی از اورگان های برادرش را به ارث می برد. بعد کمپانی بیمه به آن ها پوشش نمی دهد چون می گوید برادرش واقعا نمرده به خاطر اینکه دارد در بدن برادرش زندگی می کند. به نحوی نمایانگر معمای مضحکی است از مشکل هایی که ما امروز در زمینه پوشش پزشکی در ایالات متحده با آن ها مواجه هستیم.
«دیوانه ها» یا «The Crazies» سال ۱۹۷۳
سیگل می گوید: با بودجه ای بسیار پایین، جورج رومرو، کارگردان فیلم «شب مردگان زنده» که روز یکشنبه در ۷۷ سالگی چشم از جهان فروبست، توانست فیلمی به شدت دوست داشتنی و با سرعت بالا بسازد و در عین حال در دو درجه مختلف چیزی برای گفتن در مورد جامعه آمریکایی داشته باشد. در یک درجه، این فیلمی است درباره جرمی که ارتش آمریکا دارد روی آن کار می کند و در نهایت سر از منبع آب شهری کوچک در پنسیلوانیا در می آورد و باعث می شود تمام شهروندان آن شهر تبدیل به آدم های روانی قاتل بشوند. اما در عین حال یک عنصر کمیک دیوانه وار هم در آن وجود دارد که به نظرم از بخش هایی از فیلم های پرستون استرجس مشتق می شود؛ در تمام طول این فیلم درباره جنگ جرمی و گروه های ضد دولتی که سعی دارند از تسخیر شدن شهرشان جان سالم به در ببرند، این فیلم واقعی برداشت جالبی از خانواده آمریکایی است.
«دنیا روی یک سیم» یا «World on a Wire» سال ۱۹۷۳
راجندرا روی می گوید: این فیلمی است که در ابتدا در اوایل دهه هفتاد میلادی برای تلویزیون آلمان غربی ساخته شد. به خود ما نزدیک است چون در حقیقت به تامین سرمایه و بازسازی آن که چند سال پیش صورت گرفت کمک کردیم. واقعا مثالی خارق العاده از بینش رینر ورنر فاسبیندر است که وارد دنیایی جدید شده است. او توانست حس گرایی خاص و پرتنش خودش را وارد این دنیا کند. به نظر این تاثیرها و عواقب طولانی مدتی در سراسر روایت های دیگر آینده نگر دارد که از جمله آن ها می توان به «ماتریکس» تا حدودی اشاره کرد.
«ناجی موش» یا «The Rat Savior» سال ۱۹۷۶
به گفته سیگل: این فیلم کرستو پاپیچ با اقتباس از یکی از داستان های الکساندر گرین ساخته شده و حول محور شخصیت یک نویسنده فقیر و درمانده می چرخد که به حاشیه ها فرستاده شده و عملا رانده شده است. او اجتماعی زیرزمینی از مردمان موشی را پیدا می کند و متوجه می شود که با وجود اینکه کارگران دارند رنج می کشند، آن ها دارند با شامپاین و خوک سرخ شده شب های شان را می گذرانند و سعی می کند مردم را از این ماجرایی که در فاضلاب های شهر در حال رخ دادن است، باخبر کند. عملا از آن داستان های انسان در جسم دیگری است، اما آن موقع منتقدان به آن به عنوان یک تمثیل ضد کمونیستی حمله ور شدند. در حقیقت، این فیلم حمله ای است علیه مالکیت اشتراکی، تاثیرش روی فئودالیسم در اواسط دهه هفتاد و ایده گیر افتادن در حالتی توتالیتری.
«سرور» یا «Jubilee» سال ۱۹۷۸
روی می گوید: فیلم درک جارمن اواخر دهه هفتاد در اوج جنگ سرد بیرون آمد. او یک نوع زیبایی شناختی عجیب را به این فیلم می دهد که ریشه در ضدساختار دولتی و آنارشیسم نابودکننده دارد. نمی توانم تصور کنم که کسی از تماشای این فیلم بیرون برود و شباهت هایی بین آن و وضعیت فعلی مان در دنیا پیدا نکند؛ این احساس ناامیدی کامل در رسوم و ساختارهای اجتماعی که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم. باز هم، با وجود اینکه این فیلم کثیف، خام و بسیار پانک است، امیدوارم جوانان امروز آن را تماشا کنند و خوششان بیاید.
«روزهای عجیب» یا «Strange Days» سال ۱۹۹۵
روی می گوید: این انتخابی است که کمی معاصرتر است، حتی با وجود اینکه مال ۲۰ سال پیش است. به نظر من این مسئله خیلی خارق العاده است که وقتی امروز مردم درباره تاثیرات نسل فعلی تجربه های واقعیت مجازی صحبت می کنند، دو ناحیه هستند که در آن به نظر می رسد آینده ای قابل توجه برای آن وجود دارد. اولی به وجود آوردن و خلق کردن موقعیت هایی از همدردی است؛ مثل پروژه آلحاندرو گونزالس اینیاریتو که شما را در مرز بین ایالات متحده و مکزیک قرار می دهد و یک حس فوق العاده از همدردی به وجود می آورد. آن یکی هم فیلم های ضداخلاقی است.
«Teknolust» سال ۲۰۰۲
به گفته روری: فیلم لین هرشمن لیسون ۱۵ سال قدمت دارد اما ایده کپی کردن آدم ها و جداسازی جنسیت و تولید مثل فرضیه بسیار هیجان انگیزی است. قابلیت او در جداسازی طبیعت های انسانی در این فیلم فوق العاده است. الان هم داریم به جایی می رسیم که کپی های واقعی چیزی نیستند که خیلی در آینده دوردست باشند. لیسون همیشه به رابطه بین علم و هنر علاقه مند بوده و کارهایی که دانشمندان در ارتباط با خلق کردن انجام می دهند و این فیلم ترکیبی ایده آل از آن دو است.
«او» یا «Her» سال ۲۰۱۳
روری می گوید: می خواستم فیلمی را هم در این مجموعه داشته باشم که برای مخاطبان آشناتر باشد چون می خواهیم این مجموعه قابل دسترس باشد. فیلمی مثل «او» مسلما برای مردم وزن معاصر بودن دارد، از این نظر که آن ها چطور با هم ارتباط برقرار می کنند، چطور با هم ملاقات می کنند و عاشق یکدیگر می شوند، عاشق ایده های مردم می شوند، عاشق دستگاه ها می شوند: این چیزی است که هر کسی می تواند وارد آن بشود و در زندگی خودش نسبت به آن فکر کند.
مجموعه «آینده ناتمام: عجیب های ژانر علمی تخیلی» از روز هفدهم ماه جولای تا روز سی و یکم آگوست در سالن های نمایش روی و نیوتا در نیویورک به نمایش درمی آید.
- 13
- 3