
بازی تاج و تخت ( Game of Thrones) مجموعه تلویزیونی آمریکایی که به سبک خیالپردازی حماسی توسط «دیویدبنیاف» و«دی. بی. وایس» برای شبکه« اچبیاو» ساخته شده و اکنون عنوان موفقترین و پربینندهترین مجموعه این شبکه را از آن خودکرده است. این مجموعه برگرفته از پرفروشترین مجموعه داستانهای فانتزی جرج آر. آر. مارتین یعنی نغمه یخ و آتش است ونخستین کتاب این مجموعه بازی تاج و تخت نام دارد. فیلمبرداری مجموعه در کارگاه ضبط فیلم پینت هال و بلفاست و همچنین در کشورهای مالت، کرواسی، ایسلند و مراکش انجام گرفت.
در سال های اخیر سریالهای بسیاری در صدر آثار شبکههای تلویزیونی قرار گرفتنداما در این میان، بازی تاج و تخت یک موقعیت ویژه محسوب ميشود. سریالی که در هر قسمت با شگفتی بسیار همراه بود. مساله مهم در این سریال که اقتباس از یک کتاب است، این بود که همچنان برای خواننده غیرقابل پیشبینی محسوب میشد و حتی در زمانهایی انتشار کتاب با پخش سریال همزمان بود. اين امتیازی بود که نویسنده به تهیهکنندگان این سریال داد.سریال بازی تاج و تخت یکی از پرهزینهترین سریالهایی است که تاکنون ساخته شده و میتوان حتی این ادعا که هر قسمت سریال به اندازه یک فیلم سینمایی هزینه داشته را جدی دانست.
جلوههای ویژه خاص سریال، در کنار داستانپردازی آن حداقل درپنج فصل اول و همچنین عدم پایبندی نویسنده به هیچ قهرمانی ، شخصیتهای خاکستری سریال که در موقعیتهای مختلف جنبههای مختلفی از وجوه انسانی را به رخ میکشند، در کنار موسیقی حرفهای و بازیهای خوب سریال، موفق شد «بازی تاج و تخت»را در صدر سریالهای تلویزنی چند دهه اخیر قرار دهد.حال فصل هفت سریال نیز به پایان رسیده، شمال از یاد نبرده اما اکنون دیوار فروریخته است و طبق گفته تهیه کنندگان برای فصل بعدی سریال باید دو سال صبر کنیم.برخلاف رویه مرسوم هفت سال گذشته، گفته شده فصل هشتم ، در سال ۲۰۱۹پخش خواهدشد. این موضوع البته اعتراض طرفداران سریال را برانگیخته است.هر چند در این میان، فیلمنامه منتشر شده توسط هکرها از فصل هشت نیز یکی از مشکلات گروه کارگردانی بوده و بسیاری حدس می زنند دلیل طولانی شدن، می تواند تغییر فیلمنامه باشداما در نهایت باید صبر کرد و دید آیا تغییر ديگري در زمان پخش ایجاد خواهد شد یا دو سال دیگر نزدیکترین زمانی است که میتوان شخصیت های سریال را بار دیگر ملاقات کرد.
بازیگر سریال بازي تاج و تخت:پیشرفت«جان اسنو» هیجان انگیز است
کیت هرینگتون در آکتون، لندن متولد شد. مادرش دبورا جین، نمایشنامه نویس سابق و پدرش دیوید ریچارد هرینگتون یک تاجر است. هشتمین جد پدری هرینگتون چارلز دوم انگلستان، پادشاه بریتانیا بوده است. پدر وی پانزدهمین بارون انگلیس است و در صورت مرگ پدرش، کیت به عنوان شانزدهمین بارون انگلیس اعلام خواهد شد.
فیلم های مکاشفات،پمپئی،چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم ۲، عهد جوانی و... از جمله فیلم هایی به شمار ميرود که این بازیگر در آن ها ایفای نقش کرده است اما در واقع هرینگتون با سریال تاج و تخت در نقش جان اسنو بود که به شهرت رسید.
مجله «اف اس ایکس» در گفتوگویی که با «کیتهرینگتن»، بازیگر سریال «بازی تاج و تخت» در نقش جان اسنو داشته ، درباره اين کاراکتر و سختیهایی که این نقش با خود به همراه دارد، سخن گفته است که در ادامه می خوانید:
تا چه حد از پیشرفت «جان اسنو» در هر فصل لذت می بری؟
مهمترین چیز برای من در فصل یک، این بود که پایم را از گلیمم دراز تر نکنم. من فهمیدم که ماجرا های زیادی برای او اتفاق می افتد و نمیخواستم در کاراکتر زیاده روی کنم تا بعد از ۶ سال و اندی که قرار است سریال پخش شود در فصلهای چهار و پنج ، هیچ پیشرفت دیگري در کاراکتر مشاهده نشود. پس نکته مهم این بود: در فصل یک در شروع کار، او را به عنوان یک انسان خام و پر دردسر که درک زیادی از دنیایی که در آن زندگی می کند ندارد، خودش را نمیشناسد و نمیداند در کجا قرار گرفته و به چه کسی باید وفاداری نشان دهد، ميبينيم. مشخص است که یک روز تبدیل به رهبر میشود ولی هنوز آن ویژگیها را پیدا نکرده است. مساله مهم در فصل یک همین بود و میخواهم در ادامه راه، کاراکتر را پیشرفت دهم. این برایم نکته هیجانانگیزی است که روی آن کار می کنم.
چطور خود را برای مبارزات سخت شمشیر بازی آماده کرده ای؟
هر وقت كه در سریال بازی می کنم، یک مربی شخصی هم می بینم، چون میخواهم همیشه آماده باشم. جان باید چهار شانه به نظر بیاید. اگر ورزش نکنم، لاغرمردنی میشوم. دوست دارم کاراکتر واقعی تر باشد ،به همین دلیل مبارزات شمشیربازی نيز در این موضوع به من کمک میکند. این افراد تمام زندگی شان شمشیر به دست هستند و نمیروند توی اتاقي تا مطالعه کنند یا درس بخوانند، بلکه با شمشیر مبارزه می کنند. بنابراین باید آمادگی بدنی داشته باشم.
تا به حال از این موضوع آسیب هم دیدهای یا مراقبت هایی وجود دارد؟
آن ها با روشهای مختلف از ما حفاظت می کنند اما بازهم آسیب هایی می بینیم و این غیرقابل پیشگیری است.
گفتوگو با نویسنده سریال
روی شانه غول ها ایستاده ام
جورج آرآر مارتین، نویسندهای موفق است که در دهه ۱۹۹۰ شروع به نوشتن «نغمه آتش و یخ» کرد و شبکه اچبیاو، تصمیم به ساخت سریال «بازی تاج و تخت» از روی این مجموعه گرفت و در این زمان نویسنده، بیشترین توجهها را به خود جلب کرد.
سایت «هفت فاز» مصاحبه ای با این نویسنده را منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:
آيا گرگهای شمالي بهطور دقيق مطابق ذهنيت شما هستند؟
در فصل دوم بله، ولي در فصل اول ما از سگها استفاده کرديم. نوعي از سگهاي تربيت شده که اينويتهای شمالی خوانده ميشوند (Northern Inuit) و به شکل مخصوصي تعليم ميبينند تا شبيه گرگ به نظر برسند. البته تربيت آنها بهگونهاي است که درندهخويي گرگها را ندارند و همين ،کار را براي ما دشوار کرده بود چرا که اين سگها خيلي مهربان هستند. ما ميخواستيم دندانهايشان را با خشم نشان دهند و خرخر کنند اما آنها در عوض صورت بازيگران را ليس ميزدند و دم تکان ميدادند. همين شد که ديديم نميتوانيم با آنها ادامه بدهيم و در اين فصل از گرگهاي واقعي استفاده کرديم البته در شرايط کنترل شده. ضمن اينکه در بعضي از صحنهها CG به کمکمان آمد و خب بهطبع، دستمان را بازتر از هميشه کرد تا گرگها از نظر اندازه و درنده خويي و خطرناک به نظر رسيدن حتي از آنچه من در کتابم تصوير کردهام نيز بهتر به نظر برسند.
شما برای نوشتن کتابهايتان چطور برنامهريزي میکنيد؟ آيا برای هر فصل بهطور جداگانه برنامه داريد يا رئوس کل مطالب را معلوم و در هر بخش به سمت هدف اصلی حرکت میکنيد؟
هيچوقت رئوس مطالب را ننويسيد، من که از اين جريان متنفرم. يک حس کلي دارم که مسير کلي داستان را معلوم ميکند. به اين صورت که پايان کار شخصيتهای اصلي، مهمترين چرخشهای داستاني و نقطه اوج هر کدام از کتابها را از قبل ميدانم اما تکتک چرخشها و نقاط عطف برايم مشخص نيستند، اينها در طول فرايند نوشتن کشف ميشوند و در اصل همين قضيه است که نگارش داستان را برايم لذت بخش ميکند.در واقع اگر رئوس کلي مطالب را از قبل معلوم کنم و به آنها بچسبم، نوشتن تبديل به کاری حوصلهسربر خواهد شد!
من سوالی دارم که در طول خواندن هر ۶کتاب شما آزارم داده است، مشکل شما با دستهای شخصيتها چيست؟ چرا اينقدر دستها آسيب میبينند؟
خب در واقع آسيب ديدگي دست
، خيلي در قرون وسطی رايج بوده است. وقتي شما با شمشير و تبر ميجنگيد دست ها آسیب می بینند.
آنها دستکشهای محافظ ميپوشيدند ولي باز دستشان آسيب ميديد. البته واقعيتهای ديگری نيز در کار است، شخصيتهای من در اين کتابها مدام در حال جنگ هستند و خودشان تمايل دارند که زخم بردارند. آنها گوشها و دماغهایشان رانيز از دست ميدهند و از ريخت ميافتند؛ اين نتيجه جنگ است. در واقع اينها همان چيزی هستند که شمايل يک جنگجوی زخمي را ميسازند. خلاصه که اين ريسک ورود به يك نبرد است.پس از پايان جنگ، شما از آنچه در آغاز جنگ بوديد کمي کمتر خواهيد شد.
آيا به طور مشخص داستانی بود که موقع نوشتن نغمه آتش و يخ از آن کمک بگيريد؟
بهطور دقيق نه، ولي واضح است که من روی شانه غولها ايستادهام. منظورم اين است که کلي فانتزینويس و داستاننويس تاريخي قبل از من بودهاند و من نغمه آتش و يخ را روی بنايي که آنها ساختهاند استوار کردهام. بله، من از اين نويسندگان بزرگ الهام گرفتهام اما باز هم ميگويم که قصدم تعريف کردن داستان خودم بود. داستاني که خاص من بود و فقط من ميتوانستم تعريفش کنم. البته بايد به مجموعهاي اشاره کنم که قرار است به زودي در بريتانيا تجديد چاپ شود. مجموعهای هفت جلدی با نام «پادشاهان نفرین شده»توسط موريس درون فرانسوی نوشته شده كه ۶ جلد آن به انگليسي ترجمه و توسط انتشارات «هارپر کالينز» چاپ شده است ولي پيدا کردن اين مجموعه کار سختي محسوب ميشود. اين کار به کتابهاي من از جهتي شباهت دارد.
من جايی خواندهام كه «وستروس» برداشتی است از بريتانيای قرون وسطی. سوال اينجاست که آيا چنين چيزي صحت دارد ياخير؟ و بعد اينکه مجموعه اين جزاير(وستروس) چه جذابيتی برای شما داشتند که تصميم گرفتيد داستانشان را تعريف کنيد؟
وستروس ، بيشتر از هر چيز ديگری به بريتانيای قرون وسطی شباهت دارد. از نظر جغرافيايي وستروس بهطور قابل توجهي يادآور لندن است. به تاریخ علاقه دارم اما آنچه داستانم بیش از هر برهه زمانی دیگری بهآن شبیه است، «جنگ گلهای رز» در بریتانیاست.
«گلین» بازیگر نقش «پیتر بیلیش» :شخصیت من از اپیزود چهارم آماده مرگ بود
بعد از مصاحبه با «لیام کانینگهام» بازیگر نقش «سرداوس»، اینبار نوبت به مصاحبهای دیگر از سوی پایگاه خبری «ورایتی» رسیده است. این رسانه سینمایی در مصاحبه جدید خود، سراغ بازیگر شخصیت «پیتر بیلیش» یعنی :«آیدن گیلن» رفته ، این بازیگر که سابقه طولانی حضور در فیلم و سریالهای گوناگون را دارد یکی از برجستهترین شخصیتهای سریال تا به اینجای کار محسوب می شد.اما اپیزود نهایی فصل هفتم سریال، ایستگاه نهایی قطار زندگانی این شخصیت در وستروس به حساب می آمد. به لطف شخصیتپردازی خوب این کاراکتر می توان او را یکی از ماندگار ترین چهره های دنیای تلویزیون به حساب آورد. همانگونه که در اپیزود نهایی فصل هفت مشاهده کردید، این شخصیت توسط «آریا استارک» کشتهشد. این بازیگر با اینکه سال های بسیار در تلویزیون حضور داشته ولی همیشه سعی کرده از حواشی دور بماند و مصاحبه های بسیار کمی از او در فضای رسانه ای موجود است. گيلن سعی می کند تا حرف هایش را با ایفای نقش بسیار خوب خود به نمایش بگذارد، در نتیجه اگر احساس کردید پاسخ هایش به سوال ها کوتاه هستند، تعجب نکنید چرا که بازیگر کم حرفی است.
نخستین بار، کارگردانهای سریال (بنیاف و وایس) چه زمانی به شما در این رابطه گفتند؟
این دو شخص، عادتی به تماس تلفنی یا ملاقات حضوری با بازیگران ندارند و ممکن است هر ۶ سال یک بار به شما زنگ بزنند. نخستین بار بازیگر نقش «روس بولتون» یعنی «مایکل مک الهاتون» بود که به من اطلاع داد کارگردان های سریال، قصد گفتن چیزی به من را دارند. با خودم اندیشیدم که اگر با آن ها تماس بگیرم دیر یا زود اتفاقی برای شخصیتم در سریال خواهد افتاد. تماس گرفتم وفكر كردم که چه احساسی ممکن است به این قضیه داشته باشم. از آنجایی که سریال برای سالهای طولانی بهعنوان بخش مهمی از زندگیتان به حساب می آید، دقیق نمیدانستم اگر از آن خارج شوم چه آیندهای در انتظارم است. بدون سریال چه احساسی دارم؟ احساس می کنم یک چیز مهم زندگی ام را از دست داده ام. کمی احساس کرخت شدگی به من دست داد.
نگران شخصیتتان در سریال و آینده شغلیتان می شوید؟
مرگ «پيتر بيليش» در سریال، باعث شد بار دیگر به گذشته و حجم تلاشهایی که برای شخصیتم كردم فکر کنم. در هفت سالی که سپری شد تلاش های بسیاری برای نقشی که بازی می کردم داشتم.
کارگردان های سریال وقتی قصد مطلع کردن شما را داشتند از راه شوخی به شما گفتند یا رک و راست؟
جوک و شوخی ای در کار نبود. آن ها به من «رودخانهای از خون» وعده دادند و خب اگر منصفانه بنگریم، اتفاقی که برایم افتاد شبیه رودخانه ای از خون نبود ، ولی با این حال قول داده بودند که مرگ به یاد ماندنیتری نسبت به شخصیت «روس بولتون» داشته باشم. اینکه در اپیزود نهایی یک فصل از دور خارج شوم، بسیار بهتر است از اینکه در اپیزود دوم فصل مرا بکشند. شخصیت من زمانی کشته شد که جهان فکر می کرد پیتر بیلیش، عضو جدا نشدنی دنیای وستروس و سریال است. برای من تعداد اپیزودهایی که در سریال حضور داشتم مهم نبودند، دوست داشتم همان تعدادی که بازی می کنم بهترین بازیگری ام را به نمایش بگذارم که خب از نتیجه کار راضی ام. خوشحالم از اینکه داستان قابل قبولی برای ارائه در سریال داشتم.
طرح لیتل فینگر برای دشمن کردن خواهراناستارك با یکدیگر، کمی ریسکی به نظر میآمد. در این باره توضیح دهید.
لیتل فینگر به دقت نقشه های خود را پیاده سازی میکرد. تفاوت اصلی کارش با دفعات قبل این بود که طرح احتمالیاش ریسک بالاتری داشت. آتشی که او سعی در شعله ور ساختنش ميكرد ، هر لحظه ممکن بود دامنگیر خودش شود ولی به نظرم از این نقشه لذت می برد. نقشههای او هرگز امنیت کاملی برایش در پی نداشتند ولی او به قمار کردن زندگی اش، برای رسیدن به بهترینها عادت داشت.
واکنش شما بعد از دیدن فیلمنامه نهایی چه بود؟
انتظار هر چیزی را داشتم. حدس می زدم که پایان کارم رسیده باشد.
ولی به گمانم مطلع نبودید که چگونه قرار است کشته شوید؛درست می گویم؟
راستش را بخواهید در سال ۲۰۱۵ با یکی از مجلههای خبری مصاحبهای داشتم و به آنها گفتم که به احتمال زیاد ضربه نهایی را «آریا استارک» به من میزند چراكه زمزمههایش را از کارگردانان شنیده بودم. وقتی سکانس دادگاهی آریا استارک را فیلمبرداری میکردیم متوجه شدم که خنجر او در این سکانس کار مرا یک سره خواهد کرد و وقتم به پایان رسیده است.
شخصیت من در سریال از همان اپیزود چهارم ،خود را برای مرگ آماده کرده بود. برناستارک وقتی دیالوگ «آشوب یک نردبان است» را گفت، اشاره به همین موضوع داشت. بعد از این دیالوگ بود که فهمیدم کار هایی که در سریال بهصورت خصوصی و در خفا انجام میدادم، چنانکه می پنداشتم خصوصی و پنهانی نبودهاند. خداحافظی بیلیش از سریال بسیار دراماتیک و احساسی بود. او از عشقی پرده برداری كرد که سالها در سینهاش نهفته بود. با این وجود، موقعیت تحقیرآمیزی برای شخصیتش بود.
آهنگساز «بازی تاج و تخت»:توقع قطعههای بزرگتر و باشکوه تری داریم
رامین جوادي، از ابتدای شروع این سریال بهعنوان آهنگساز با گروه همکاری کرده است. او رویه خودش را در فصلهای ۶ و هفت تغییر داده. موسیقی تیتراژ این سریال، بهتنهایی یک قطعه بسیار گوشنواز است که اکنون در جهان طرفداران زیادی دارد و کسانی هم که هنوز سریال را ندیدهاند، تیتراژ آن را شنیده و از آن لذت بردهاند. بهخصوص مخاطبان ایرانی که می دانند آهنگساز یکی از محبوب ترین سریالهای جهان که پربیننده ترین سریال در سالهای اخیر نيز محسوب می شود، یک جوان ایرانی است.
او در سال ۱۹۷۴ در دویسبورگ، آلمان متولد شد. پدرش مهاجري ایرانی و مادرش آلمانی است و در آمریکا به تحصیل در رشته موسیقی پرداخت. بعد از پایان تحصیلات، نوازندگی در یک گروه موسیقی در بوستن را شروع کرد. جوادی بیشتر به دليل دریافت بالاترین نمره جایزه«گرمی» برای فیلم مرد آهنین (۲۰۰۸) مارول و سری تلویزیونی محبوب« اچبیاو» تحت عنوان بازی تاج و تخت شهره است. از دیگر کارهای مشهورش میتوان از حاشیه اقیانوس آرام، وارکرافت و سریالهای تلویزیونی همچون فرار از زندان، مظنون و دنیای غرب اشاره کرد. جوادی همچنین برای مجموعههای تلویزیوني زیادی آهنگسازی کردهاست.
ايشان در صحبتهایی کوتاه، درخصوص حضورش در صحنه های فیلمبرداری می گوید: «من تا آخر فیلمبرداری کارم رو شروع نمیکردم و در مراحل پس از تولید وارد میشدم اما در فصل ۶ و همین فصل هفت توانستم به صحنه بروم ، بازیگران را ببینم ، با آن ها ملاقات کنم و کارگردان ها و تهیه کنندگان «بنیوف» و «ویس» را نيز ببینم . این بسیار برای من الهام بخش بود».
این آهنگساز، فصل هفت را حاوی صحنه های احساسی زیبا و همچنین صحنههای اکشن توصیف و اضافه می کند: در این فصل صحنه های احساسی و زیبا و همچنین اکشن زیادی وجود خواهد داشت. اژدها يان حسابی بزرگ شده اند و من توانستم که در هر دو جهت احساسی و اکشن کارم را گسترش بدهم چون فصل هفت صحنه های بزرگتری دارد و ما میتوانیم توقع قطعههای بزرگتر، باشکوهتر و با عوامل گسترش دهنده بیشتری را داشته باشیم. او همچنین در بخشی از سخنانش به قطعه ای که «اِد شیرن» در آن حضور دارد می گوید: من قطعهای را طراحی کرده بودم که کمی شبیه به قطعه فصل سوم بود و متن آن را از کتاب نغمه آتش و یخ برداشتم، «اِد»قطعه را خواند و بسیار هم عالی بود.
تفاوت نویسنده بازی تاج و تخت با دیگران در چیست؟
مارتین نویسنده ای بی رحم است و همین رمز موفقیت اوست. در روایت مارتین از دنیای وستروس، هیچکس در امان نیست. اصلیترین شخصیت داستان میتواند مثل یک پشه له شود. پادشاهی قاتل و خونخوار می تواند سالها حکومت کند و ککش هم نگزد. شخصیتهای مثبت داستان می توانند به بدترین ها تبدیل شوند و در آخر، باز هم تاکید میکنم: هیچکس در امان نخواهد بود.
اما ذکاوت مارتین در چیست؟ جرج آر. آر. مارتین روایتی بکر دارد. راوی در هر فصل کتاب سراغ یک شخصیت رفته و داستان را با او دنبال می کند. فصل اول لرد« ادارد استارک»، فصل دوم «کتلین استارک»، فصل سوم «تیریون لنیستر» و همینطور شخصیتهای جدید که هر فصل میتوانند داستانی جدید را دنبال کنند و خط داستانشان با دیگر شخصیتها جدا یا یکی شود. به همین دلیل هم هست که نویسنده از کشتن هیچ شخصیتی ابا ندارد و میتواند داستانش را به کمک دیگر شخصیت ها جلو ببرد.
حال فکر کنید اگر« جی کی رولینگ»، نویسنده مجموعه کتابهای هری پاتر در کتاب سوم، شخصیت اصلی داستانش را می کشت چه میشد؟ داستان بهطور كامل نیمه کاره میماند و هیچ سرانجامی نمیشد برایش متصور بود. نغمه آتش و یخ، مربوط به شخص خاص و یک قهرمان نیست. خود سرزمین و اتفاقاتی که درونش می افتند هستند که اهمیت دارند. همانگونه که لرد« واریس»، ارباب نجواها، نیز چندین بار در طول داستان میگوید: «من به فرد خاصی وفادار نیستم، من به کشورم خدمت میکنم». بهترین کار را می کنی! شاید تنها دلیل زنده بودنت تا امروز نيز همین باشد! نغمه آتش و یخ، بارها به دلیل تصویرسازیهای بینقص و به تصویر کشیدن متفاوت جنبههای باطنی زنان و دین، ستایش شده است. این مجموعه کتاب، در کنار اینکه موضوعی فانتزی و تخیلی دارد اما هیچ کمبودی نسبت به آثار جدی و رئال دیگر در آن حس نمیشود. مناسبات سیاسی، سلسله مراتب و روابطی که بین شخصیتها وجود دارد ،همگی بسیار واقعی و باورپذیر هستند.
این واقع گرا بودن تا جایی پیش می رود که مخاطب پا روی منطق خود گذاشته و باور میکند که اژدهایان، گرگهای غول پیکر و جادوپیشگی وجود دارند.همانطور که میدانید، مجموعهای تلویزیونی نیز با اقتباس از کتابهاي مارتین ساخته شدهاند اما نغمه آتشویخ را باید خواند. پیشنهادم این است که به هیچعنوان خودتان را با دیدن سریال گول نزنید. درست است که مارتین در نگارش فیلمنامه سریال نیز مشارکت داشته اما بهدلیل محدودیتهای زمانی فیلم و سریال، دنیایی از اطلاعات و روابط و داستانک ها و حتی بسیاری از شخصیتهای فرعی و اصلی از سریال حذف شده اند! شک نکنید تنها با خواندن مقدمه کتاب اول، مشتری پر و پا قرص کتابهای جرج آر. آر. مارتین میشوید و به سرعت سراغ فصلهای بعد و کتابهای بعد میروید. توصیه من ابتدا خواندن کتاب و سپس دیدن سریال است.
- 14
- 6