به گزارش دنیای تصویر آنلاین، به تازگی گفتگوی کوتاهی از فرهادی درباره فیلم و چند عکس تازه از آن در رسانههای فرانسوی منتشر شده است:
«پانزده سال پیش به جنوب اسپانیا سفر کردم، در یکی از شهرها چند عکس از یک دختر روی دیوار دیدم و پرسیدم که کیست؟ به من گفتند که این بچه گم شده و خانوادهاش به دنبال او میگردند. این اولین جرقهای بود که سالها در ذهنم ماند و به داستانم منجر شد.
داستان در یک شهرستان اتفاق میافتد و در مورد روابط بین اعضای آن شهرستان است، روابطی که اصلا از جنس مردم شهرنشین نیست؛ مردم شهرستان همدیگر را میشناسند چون جمعیتش لزوما کم است. همین مسئله داستانت را قوت میدهد، اگر قصه در شهر اتفاق میافتاد مسیر دیگری داشت چون مردمش راحت از کنار هم میگذرند. من علاقه داشتم که در لوکیشن فیلم را ضبط کنم و شهرستانی که رفتیم خیلی بهم کمک کرد. یکی از چیزهای لذتبخش پروژه بودنش میان آن همه مزرعه بود با جهان شهرستانی که مردمش بعد از ظهر در میدان شهر همدیگر را میبینند. نکته دیگر مواجهه سادهانگارانه کاراکترهای فیلم با موقعیتهای پیچیده بود، و دقیقا قرار دادن پروتوگانیست قصه در این فضا سادگی را تقویت میکند.
چیزی که من همیشه در هر کدام از فیلمهایم پررنگ میکنم، همان چیزی است که خودم و جهان امروز بیش از هرچیزی نیاز دارد: همدلی برای انسانها در فراسوی مرزها و فرهنگها!»
- 15
- 2