یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
۱۱:۵۱ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۸۵۰۲
فیلم و سینمای جهان

نقد و بررسی مستند «رابین ویلیامز: به درون ذهن من بیا»

رابین ویلیامز به درون ذهن من بیا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

به گزارش قانون، «رابین ویلیامز:به درون ذهن من بیا»چنان که از عنوانش پیداست، می‌کوشد تا مخاطب را در سفر به عمق ذهن و هزارتوی سلول‌های مغز رابین ویلیامز همراهی کند؛ بازیگری که خبر درگذشت او بیش از آن که به داستان نخ‌نما و تکراری خودکشی بر اثر ابتلا به افسردگی اشاره داشته باشد، نشان‌دهنده مسیر لغزنده افراد (در اینجاکمدین‌های همیشه خندان) در عبور از مرز ناامیدی و پذیرش تباهی است. خطر روبه‌رو شدن با یک «بن‌بست» کامل که به شهادتِ همین فیلم، توانایی آن را دارد تا بازیگر پرانرژی، طناز و بی‌قراری با ویژگی‌های ویلیامز را نیز به ورطه سقوط و نابودی بکشاند.

 

در ابتدای فیلم، صدای رابین ویلیامز شنیده می‌شود که می‌گوید: «خانم‌ها و آقایان! حالا وقتشه که اعصاب مغزتون رو تکون بدید؛ چون می‌خواهیم وارد قلمرو ذهن انسان شویم». سپس او را می‌بینیم که در جریان یک برنامه تلویزیونی وقتی در مقابل سیل پرسش‌های مجری قرار می‌گیرد که «چطور می‌تونی واکنش‌های ذهنی سریعی که با این سرعت بالا انجام میدی رو توضیح بدی؟

 

چی کار می‌کنی که سرعتت تا این حدِ خارق‌العاده بالاست؟!» می‌خندد و پس از اجرای یک قطعه نمایش درباره لذت ناشی از پذیرفته شدن از سوی اطرافیان می‌گوید: «متوجه شدم مغز انسان یک غده سه‌ونیم پوندیه که مدام در حال تحریک نرون‌هایی برای واکنش به محرک‌هاست؛ کاری که ما برای تکامل یافتن توي آن به دنیا آمدیم».

 

او سپس در حالی که تماشاگران حاضر در استودیو را با مهارت خود (نحوه حرف زدن و بیان بی‌وقفه کلمات) مبهوت کرده، می‌گوید: «ذهن انسان به طور آهسته در حال انطباق و تکامله. اما من سعی خودم رو می‌کنم که اون‌قدرها هم تُند حرف نزنم. چون به هر حال شما باید متوجه صحبتم بشید». انتخاب همین دو قسمت کوتاه و کاربرد دقیق مواد خام آرشیوی برای طراحی ورود مخاطب به دنیای درون فیلم کافی است که دریابیم با فیلم متفاوتی درباره یک هنرمند فقید روبه‌روییم؛ فیلمی که از اساس، راهبرد خود را بر نماها، تصویرهای آرشیویِ دیده‌نشده و حتی نوارهای کاست و فایل‌های صوتی به‌جامانده از گفت‌وگو با او بنا کرده است.

 

جدا از پرداختن به داستان زندگی این اعجوبه بازیگری، آنچه مهم‌ترین امتیاز این مستند را رقم می‌زند همین استفاده از تصویرهای نایاب و کمتر دیده‌شده است. لحظه‌هایی از گام‌های آهسته رابین ویلیامز به سوی دروازه‌های شهرت و موفقیت گسترده که طبق این روایت باید پذیرفت شانس و موقعیت‌های پیش‌بینی‌نشده هم در آن نقش داشته است؛ مثل زمانی که اسکات مارشال (پسر گری مارشال) به پدرش (تهیه‌کننده سریال روزهای شاد) می‌گوید:

 

از آنجا که هیچ فضانوردی در داستان وجود ندارد از این سریال خوشش نمی‌آید و گری مارشال از طریق خواهرش که مسئولیت انتخاب بازیگران را بر عهده داشته با انتخاب یک کمدین دوره‌گرد به نام رابین ویلیامز - که به گفته او در کنار خیابان، نمایش‌های طنز اجرا می‌کرده و کلاهش همیشه پر از انعام رهگذران بوده - موافقت می‌کند؛ کمدینی که کمی بعدتر به یک برنامه آزمایشیِ ۶۳ میلیون دلاری (با نام مورک و میندی) می‌پیوندد و زندگی این بار روی خوش به او نشان می‌دهد (در این بخش از فیلم، هاوارد استورم، کارگردان برنامه مورد بحث می‌گوید:

 

«مدیر برنامه‌های رابین ویلیامز با او که تا آن زمان وضع مالی خوبی نداشت، تماس‌ می‌گیرد و می‌گوید: ۲۲ برنامه تضمین‌شده داریم که به خاطرش قرار است هفته‌ای ۱۵ هزار دلار گیرت بیاد» و این در حالی است که رابین به دستمزد هزار و پانصد دلار در هفته هم رضایت داشته است!«به درون ذهن من بیا» نشان می‌دهد آنچه این بازیگر طناز و خستگی‌ناپذیر را از مرز استندآپ کمدی‌های سخیف - و در برخی موارد حتی می‌توان گفت وقیحانه - تلویزیونی جدا کرد و به بالاترین سطوح بازیگری در هالیوود رساند، پشتکار و تلاش او برای دوری از ملال‌آوری و تکراری شدن بود؛ بازیگری که دیوید لِتِرمن (دوست و همکار قدیمی‌اش) در همین فیلم به‌درستی از او به‌عنوان یک هنرپیشه «پرانرژی، خلاق و هیجان‌انگیز» یاد می‌کند.

 

مارینا زنوویچ که پیش از این مستندهای افشاگرانه و رسواکننده‌ای نظیر تحت تعقیب و دوست‌داشتنی (۲۰۰۸) و جداافتاده (۲۰۱۲) را درباره رومن پولانسکی و پرونده‌های اخلاقی او ساخته است، در این فیلم تمام تلاشش را به کار برده تا از طریق گفت‌وگو با نزدیکان، دوستان و آشنایان ویلیامز، تماشاگر را در نزدیک کردن به چهره واقعی و حقیقی او همراهی کند.

 

این کارگردان که از طریق نَسَب پدر سیاستمدارش (جرج زنوویچ، سناتور سابق ایالت کالیفرنیا) به کشور صربستان (یوگسلاوی سابق) ارتباط پیدا می‌کند، در «به درون ذهن من بیا» تلاش می‌کند نشان بدهد یک هنرپیشه مهارنشدنی با ویژگی‌های رابین ویلیامز، مسیر باخبر شدن از بیماری پارکینسن و نحوه پذیرش آن را چگونه طی کرده است و چه عواملی باعث شده او به جای روبه‌رو شدن با واقعیت به خودکشی روي بیاورد؛ آن هم بازیگری با نوعی انرژی افسارگسیخته که در جایی از همین فیلم می‌گوید: «روی پا ایستادن،‌ یک مکانیسم بزرگ در بقاست».

 

از این زاویه شاید بتوان گفت مهم‌ترین بخش مستند که در فیلم به دلیل واکنش عاطفی نزدیکان رابین ویلیامز به خلاصه‌ترین شکل پخش شده، فصلِ پرداختن به دلیل یا دلایل واقعی مرگ اوست. آنچه سازنده فیلم در یکی از گفت‌وگوهایش آن را به «قضیه فیل در تاریکی» تشبیه کرده است.

 

این در حالی است که مستند بازسازی‌شده پشت درهای بسته که کمی پس از مرگ ویلیامز از شبکه ان‌بی‌سی به نمایش درآمد، به صورت دقیق (و بر اساس اسناد و مدارک موجود) به نحوه تحقیق این بازیگر درباره واکنش‌ها و عوارض داروهای پارکینسن و همچنین استیصال و درماندگی‌اش پس از دریافت این اطلاعات پرداخته بود؛ به عبارتی دیگر رابین ویلیامز سازنده «به درون ذهن من بیا» ، به جای آنکه پایان‌ فیلم خود را در نوعی تلخی بی‌انتها رها کند، آن را به تعبیرهای شاعرانه و احساسی بستگان و نزدیکان این بازیگر آمیخته است.

 

آنجا که ابتدا به وصیت ویلیامز برای ریخته شدن خاکستر خود به خلیج سن‌فرانسیسکو اشاره می‌شود و سپس پسر او (زَک) را می‌بینیم که می‌گوید در حقیقت با پریدن توی آب دریا، روح پدرش را در آغوش گرفته است.در نهایت، آنچه به درون ذهن من بیا را در جایگاهی کم‌وبیش بالاتر از مستندهای تحسین‌گر و مشابه (نظیر: من هیث لجر هستم) قرار می‌دهد، کاربرد خلاقانه صداها و تصویرهای آرشیوی در قالب فیلمنامه‌ای است که تکمیل آن تا پیش از رسیدن به نقطه پایان تولید فیلم ادامه داشته است.

 

اوج این تمهید نیز در استفاده از صداهای ضبط‌شده ویلیامز روی پیغام‌گیر تلفن همکار قدیمی‌اش (بیلی کریستال) نهفته است؛ نکته‌ای که نشان می‌دهد لحن بیان و شیوه ادای کلمات آدم‌ها در روزها و موقعیت‌های مختلف، با چه تفاوت‌هایی روبه‌رو است و کاربرد آن‌ها در قالب آخرین سندهای به‌جامانده از یک هنرمند درگذشته تا چه حد می‌تواند جهت‌بخش، تاثیرگذار و حتی منقلب‌کننده باشد؛ تکرار می‌کنم: «جهت‌بخش، تاثیرگذار و حتی منقلب‌کننده».

 

امید نجوان

 

  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش