مشخصات فــــــيلم
عنوان: «مرد اول»
محصول: کمپانیهای یونیورسال، دریم وورکز و تمپل هیل اینترتین منت
تهیه کنندگان: ویک گادفری، مارتی بوون و ایزاک کلاسنر
سناریست: جاش سینگر براساس کتاب رمان «مرد اول» نوشته جیمز آر هانسن
کارگردان: دیمیین چازل
مدیر فیلمبرداری: لاینوس سندگرن تدوینگر: تام کراس
موسیقی متن: جاستین هورویتز
طول مدت: ۱۴۱ دقیقه
بازیگران: رایان گاسلینگ، جیسن کلارک، کلرفوی،
کایل چندلر، کوری استول، شیریان هیندز، کریستوفر ابوت، پاتریک فوگیت، لوکاس هاس، شیا ویگهام، برایان دارسی جیمز، جیدی اورمور و جان دیوید والن.
«مرد اول» که در هفتههای اخیر از پرفروشترین فیلمهای سینمایی جهان بوده و ساخته جدید دیمیین چازل کارگردان ۳۳ ساله امریکایی است، بهزندگی و دستاوردهای نیل آرمسترانگ میپردازد که ۴۹ سال پیش به نخستین انسانی تبدیل شد که پا روی کره ماه گذاشته است. این مسأله زمانی محقق شد که سفینه آپولو ۱۱ با هدایت سازمان فضایی امریکا (ناسا) و با در برداشتن این فضانورد آرام و درونگرا و همچنین باز الدرین و مایکل کالینز راهی ماه شد و در ۲۱ جولای سال ۱۹۶۹ به مقصد رسید و باز الدرین چون فقط ۲۰ دقیقه دیرتر از آرمسترانگ از مدول ماه نشین (که از پیکر آپولو۱۱ جدا و پس از اتمام مأموریتاش دوباره به آن الصاق شد) پیاده گشت، عنوان «مرد اول» را به وی سپرد.
هنوز درباره صحت ادعاهای امریکا در مورد سفرها و مأموریتهای آپولوها و منجمله آپولو۱۱ تردیدهایی وجود دارد و فیلم «کاپریکورن یک» که در سال ۱۹۷۸ عرضه شد، این فرضیه را مطرح میکند که سفر انسان به کره مریخ که موضوع اصلی این فیلم است، اصلاً رخ نداده و توسط متخصصان دنیای فیلم و سینما به قصد تبلیغ به سود امریکا و برتر جلوه دادن اینکشور در یک استودیو تجسم و بازسازی و تصویربرداری شده و همین فرضیه به آپولوها هم منتسب شده است.
با این حال کاراکتر نخست فیلم «مرد اول» مردی است که برخلاف محیط بزرگ پیرامونش احساس اندکی از خود بروز میداد و کمحرف بود. دلیل سکوت و غمگرایی نیل آرمسترانگ این بود که بچه دوساله او براثر ابتلا به سرطان مغز، بسیار زود وی و همسرش جانت (با بازی کلرفوی) را تنها گذاشت و از این دنیا رفت و با اینکه آرمسترانگ سعی میکرد هرگز در این باره صحبت نکند و در این راستا خودش را درکارش و سایر مشغلهها غرق میکرد، اما وجود وی تا پایان عمرش از این واقعه تلخ متأثر بود.
در مسیری نو
انعکاس این مسائل و احساسها در فیلم «مرد اول» از طریق سناریویی صورت میگیرد که جاش سینگر نوشته و او هنرمندی است که در پیشینهاش مشارکت در سریالهایی تلویزیونی همچون «Fringe» و «بال غربی» هم دیده میشود. پس از آن سینگر تلاشاش را متمرکز بر وقایع و لحظاتی تاریخی کرده که شرایط و محیط اجتماعی امریکا در برخی کشورهای دیگر غربی را تغییر داده و در مسیری نو قرار داده است و نمونههای روشن آن فیلمهای «در مرکز توجه» و «پست» هستند که اولی اسکار برترین فیلم سال ۲۰۱۴ را کسب کرد و دومی پرده از تخلفات در کاخ سفید در اوایل دهه ۱۹۷۰ از طریق تمرکز بر فعالیتهای افشاگرانه روزنامههایی مطرح همچون واشینگتن پست و نیویورک تایمز برداشت.
گام نهایی
در سال ۱۹۶۸ بود که آرمسترانگ برای هدایت سفینه آپولو۱۱ در سفر به ماه انتخاب شده از یک سو، از چندی قبل از آن در تمرین برای فرود در محیطی شبیه به ماه تا مرز مرگ پیش رفته بود و از جانب دیگر برخی ناکامیهای دیگر، آپولو یک و آپولو ۷ را هم در رسیدن به اهدافشان ناموفق ساخته بود، با این حال قرار بود آپولو۱۱ گام نهایی را بردارد و بر کره ماه بنشیند و چون شرایط نامساعد نشان میداد، آرمسترانگ به توصیه همسرش به پسران خردسال خود توضیح داد که شاید بازگشتی برای او در کار نباشد.
قضیه برعکس شد و آپولو طبق برنامه در روز چهارم سفرش به ماه رسید و سفینه کوچکی که آرمسترانگ و الدرین سوار آن شده بودند، بر سطح ماه فرود آمد و آرمسترانگ بعد از قدم زدن روی ماه گردنبند باقیمانده از کارن، دخترک کوچک از دست رفتهاش را به سطح ماه پرتاب کرد تا یادگاری از او و شاید هم نشانهای از یک زندگی ابدی و خیالی در ماه باشد. در بازگشت به زمین مسئولان ناسا آرمسترانگ، الدرین و مایکل کالنیز را در قرنطینه قرار دادند تا فقط پس از کسب اطمینان از سلامتیشان آنها را به خانههایشان بفرستند؛ اتفاقی که آنها را دست نیافتنیتر کرد.
رنج و شادیرایان گاسلینگ هنرپیشه محبوب
دیمیین چازل در ایفای نقش آرمسترانگ بسیار موفق است و این تکرار توفیقی است که او در «لالالند» در عرصهای کاملاً متفاوت (یک فیلم موزیکال) برای خود و چازل تجربه کرده بود. با این حال جاش سینگر که قصه آپولو۱۱ را با تمی توأمان از رنج و شادی نگاشته، تصریح کرده که دلیل اصلی کشیده شدنش به پروژه «مرد اول» حضور چازل در مقام طراح و کارگردان بوده است. سینگر میگوید: «چازل چند کار قبلی مرا دیده و پسندیده بود و به همین سبب زنگ زد و پرسید آیا تمایلی به نوشتن سناریوی «مرد اول» دارم یا خیر.
او تأکید داشت که بهجای شعار دادن و پرشکوه توصیف کردن سفر آپولو۱۱ قصد دارد چالشها و سختیهای آن سفر را به تصویر بکشد.» کار سینگر وقتی سختتر شد که فهمید اطلاعاتش درباره آرمسترانگ و دستاوردهایش اندکتر از آن است که بتواند یک روایتگر کامل برای این فیلم و داستان آن باشد. اینچنین بود که سینگر شروع به خواندن هر کتاب و جزوه و مطالب روزنامهها درباره آرمسترانگ کرد و این بخصوص شامل کتابی شد که جیمز آر هانسن درباره آرمسترانگ نوشته و نام آن نیز «مرد اول» است و همین کتاب منبع و مبنای اصلی سناریوی سینگر قرار گرفته است.
مرگ مقابل چشمهایش
اینچنین بود که سینگر به آرامی دریافت دخترک از دست رفته آرمسترانگ به چه شیوه زندگی و رفتار این مرد را عوض کرده و او چاره کار را در مشارکت در سفینه آپولو۱۱ یافته است تا زندگی را بهگونهای دیگر برای زندهها در کره خاکی تعریف و ترسیم کند. در میان همکاران آرمسترانگ سه نفر در ماههای منتهی به سفر او با آپولو۱۱ جان باخته بودند و خود او نیز در سفر یکی از جمینیها (سفینههایی که امریکا قبل از آپولوها و همزمان با آنها برای اکتشافات به فضا میفرستاد) مرگ را آشکارا مقابل چشمش دیده بود.
عشق به پرواز
باور سینگر این است که آرمسترانگ قبل از آنکه یک فضانورد درجه یک باشد، یک مهندس پرواز بود و به هنر پرواز عشق میورزید و بیش از آنکه چنین مهندسی باشد، مردی اهل فکر و مطالعه و ریشهیابی مسائل بود. با چنین نگرشی است که در سناریوی سینگر و تصاویر چازل در عین اعجاب کشف ناشناختهها در فضا، خطر و حس یک مرگ محتمل در جریان این مأموریت احساس میشود و تلاش سه فضانورد مستقر در آپولو۱۱ در عین متکی بودن بر دادههای علمی، کوششی عظیم برای زنده ماندن در تقابل با خطرات بزرگ احتمالی مانند خراب شدن سفینه و بدفرجام شدن مأموریت سفر به ماه است. این سفری است که هیچکس نمیتوانست تضمینی را در آن بجوید و آن را شاهکار بنامد یا فاجعه.
رو به فضای نامتناهی
آنچه قطعی مینماید، تخصص و لذت سینگر در نقب زدن به تاریخ و تشریح اتفاقات و آدمهایی است که در مقاطعی حساس دست بهکار مهمی زدهاند. سینگر در این باره میگوید: «با وجود این من هیچ غروری ندارم و تأکید میکنم که هنوز در حال آموختن هستم. از بس درباره آپولوها و سفینههای قبل از آنها یعنی جمینیها تحقیق و کسب اطلاعات کردم که فکر میکنم اینک قادرم حداقل یک هواپیما را به سلامت برانم. این بسیار مهم است که دینامیسمها و قوه محرکه دنیا و شئون مختلف آن را درک و بر آن اساس حرکت کنید.
وجوه انسانی این ماجراها هم بسیار مهم است. اینکه نقش بشر را در شکلگیری این اتفاقات بیابید و آن را هم بدرستی تعریف کنید، وظیفه مسلم و بدیهی شما است. در مورد آرمسترانگ باید بگویم که او برخلاف اهمیت و سر وصدای فراوان کارش، مردی معمولی بود و خانوادهاش هم عادی بودند و جاهطلبی نداشتند.» جاش سینگر همچنین میگوید حس و حال او در زمان نوشتن سناریو نیز شبیه به وضعیت آرمسترانگ بود زیرا خودش را در اتاق و شرایط محدودی حبس کرد که آرمسترانگ، الدرین و کالینز چیزی شبیه به آن را درون سفینه در راه رسیدن به ماه داشتند. همه چیز از پشت پنجره و رو به فضای نامتناهی مشاهده میشد.
- 14
- 2