دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۲۳:۵۷ - ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۲۶۵۲
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به فیلم «جنگ سرد» اثر پاوو پاولیکوفسکی

فیلم جنگ سرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

پاوو پاولیکوفسکی در جنگ سرد پیش از هر چیز به یک تقابل زیبایی‌شناسانه با ایدئولوژی تمامیت‌‌خواه کمونیسم برمی‌خیزد. آنچه در ادامه می خوانید نقد بهروز فائقیان بر روی تارنمای ماهنامه فیلم است که به فیلم جنگ سرد آخرین اثر پاوو پاولیکوفسکی پرداخته است. فرمالیسم بصری فیلم در نماهایی که زیبایی‌شناسی انتزاع‌یافته‌ای را به نمایش می‌گذارد، نمودی آشکار از این تقابل است که در رودررویی با رئالیسم سوسیالیستی به عنوان زیبایی‌شناسی رسمی کمونیسم قرار می‌گیرد. امر زیبا به عنوان جلوه‌ای از دریافت‌های درون‌گرایانه انسانی در این‌جا جایگزین زیبایی ازپیش‌تعریف‌شده و دستوری سیستمی می‌شود که تنها در قالب حماسه‌های خلقی مجال بروز خواهد یافت. پاولیکوفسکی این ظرف را سخاوتمندانه با هر آنچه از زیبایی محض می‌شناسد، لبریز می‌کند و همین بیانیه هنری پرحرارت است که مرزهای جنگ سرد را تا درونی‌ترین عواطف انسانی می‌گستراند.

 

پاولیکوفسکی رنج‌نامه برانگیزاننده خود را یکسره بر پس‌زمینه هنر و فرهنگ لهستان شکل می‌دهد. در روایتی که او از جنگ سرد به میان می‌کشد، کمتر پلانی را شاهدیم که خارج از این پس‌زمینه بتوان دریافت کرد. سفر طولانی ویکتور و گروهش برای کشف استعدادهای موسیقی فولکلور لهستان، گریز او از اختناقِ فرهنگی کمونیسم و پناه بردن به پاریس و در مقطعی دیگر به ایتالیا، همه و همه بر پس‌زمینه فروبستگی‌هایی ترسیم می‌شوند که آفرینش هنری را به فرآیندی دشوار تبدیل کرده است. فیلمساز به این ترتیب موفق می‌شود به لایه‌هایی کمترپرداخته‌شده از تجربه‌ای اجتماعی اشاره کند؛ ابعادی از رنج انسانی که به زعم فیلمساز در سایه عوارض آشکارتر دوران استیلای کمونیسم بر ملت‌ها از نظر پنهان مانده است. نماهای پرشمار هنرنمایی گروه هنرمندان جوان لهستانی بر صحنه اجرا، در حالی که دوربین تنها و تنها به عنوان انگار‌ه‌هایی از زیبایی قاب‌شان می‌گیرد، در جبران نادیده گرفته شدن هنر ناب در کوران این جنگ سرد است. فرمالیسم بصری پاولیکوفسکی از چنین مسیری است که به مقابله با هر آنچه انکار زیبایی محض است برمی‌خیزد.

 

جنگ سرد بیش از آنچه ممکن است به نظر برسد درباره سینما هم هست؛ ارجاعی مشخص به بخشی از تاریخ سینما و حتی در تقابل با آن؛ سینما علیه سینما. صنعت فیلمسازی اتحاد جماهیر شوروی در بیانیه پاولیکوفسکی همان قدر مورد عتاب است که شورای نظارت حزب کمونیست در ورشو. جسورانه است که فیلمساز، پروپاگاندای سینمایی انقلاب سوسیالیستی را که در سایه نام‌های بزرگی چون سرگئی اِیزینشتین اعتباری بی‌چون‌وچرا یافته، با جایگزینی فردگرایی تام‌وتمامش به چالش می‌کشد. فرمت سیاه‌وسفید و قطع سه‌به‌چهار در کادر فیلم پاولیکوفسکی شاید آشکارترین نمود شکلی به چالش کشیدن تبلیغات بصری سینمای شوروی باشد اما جایگزینی حرکت‌های سیال دوربین به جای نماهای منقطع و کوبنده، همین طور نورپردازی‌های نرم و لغزان دلالت‌های دیگر این رویارویی است. پاولیکوفسکی به این ترتیب دست به کار بازسازی چشم‌اندازهایی تاریخی شده که باید از نو ساخته شوند،  دیگر مدت‌هاست از تشییع پیکر فرمانده انقلابیون بر پلکان اودسا می‌گذرد و آنچه جای چنین آوردگاه‌هایی را گرفته، هنرنمایی استعدادهای جوان ملت‌های پیوسته به جهان آزاد است. جنگ سرد رابا وجود نشانه گرفتن یک موقعیت تاریخی به همین دلیل‌هاست که هرگز نباید یک بازتولید عینی به حساب آورد.پاولیکوفسکی مناظر رئالیسم سوسیالیستی را مخدوش می‌کند، می‌پوشاند و از سر راهش برمی‌دارد تا تصاویر حقیقی سرنوشت وطن را جایگزین واقعیت قلب‌شده کند؛ همین خصیصه است که جنگ سرد را در قامت یک فیلم معاصر معرفی می‌کند.

 

فیلمساز چنین تقابلی را در یک بستر روایی متناسب به میان می‌کشد. ویکتور وارسکی موسیقی‌دان به دنبال تهیه یک رپرتوار موسیقی فولکلور، سراسر لهستان تحت سیطره کمونیسم را زیرپا می‌گذارد و بهترین استعدادهای کشور را دور هم جمع می‌کند. موسیقی ناب آن چیزی است که وارسکی در سلطه پیروان مرام اشتراکی در لهستان به‌تمامی در معرض تهدید می‌بیند و قوایش را در حفظ آن به کار می‌گیرد. همچون «بلا بارتوک» موسیقی‌دان نامدار مجار که سرتاسر زندگی‌اش به نجات فرهنگ موسیقایی شرق اروپا از ویرانگری آلمان فاشیست برمی‌خیزد، ویکتور وارسکی هم در کوران جنگ سرد راهی را برای برکشیدن گنجینه موسیقی ملی لهستان در برابر سلطه‌گران جست‌وجو می‌کند.

 

اینکه فیلمساز چگونه بیان هنری مطلوب خود را در یک زمینه تاریخی معین شکل می‌دهد، حاصل ظرافت‌هایی است که از سویی یک بستر تاریخی مشخص را نشانه می‌گیرد و در عین حال، روایتی شخصی را شکل می‌دهد که می‌تواند با آنچه واقعیت تاریخی می‌خوانیم همپوشانی نداشته باشد. پاولیکوفسکی این امکان‌ها را در روایتی ملموس از یک تجربه دشوار اجتماعی به کار می‌گیرد. تقابل هنر ملی لهستان و هنر ایدئولوژیک کمونیسم بلافاصله پس از شکل گرفتن گروه ویکتور بروز می‌کند؛ جایی که شورای هنری پایتخت امکان فعالیت گروه را منوط به اصلاح محتوای ترانه‌ها - نمود نظریه کنترل فرآیند تولید - با تضمین حمایت از گروه می‌کند. همین‌جاست که به نظر می‌رسد پیروی از هنر دستوری حزب یگانه امکان متصور برای فعالیت باشد، لحظه‌ای که اولین نشانه‌های ازهم‌گسیختگی زودهنگام گروه را هم آشکار می‌کند. کاچماریک، مدیر و تهیه‌کننده تازه‌کار در تکاپوی همراهی با شورا برمی‌آید، ایرنا بی‌یلیکا، دستیار موسیقی‌دان و مربی رقص گروه چنین تحمیلی را برنمی‌تابد و برای همیشه ناپدید می‌شود و ویکتور وارسکی تنها در سکوت نظاره‌گر است.

 

جنگ سرد به عنوان توصیفی آشنا از مناسبات خصمانه اتحاد جماهیر شوروی و جهان آزاد، در فیلم پاولیکوفسکی بیشتر ناظر بر تقابل هویت ملی و ایدئولوژی حاکم بر لهستان تحت استیلای کمونیست‌هاست. فیلم‌از در بستر این کشاکش تاریخی درام جنگ سرد را از خلال استعاره‌هایی پیش می‌برد که در سه ضلع اصلی بازتعریف می‌شود. تهیه‌کننده گروه نمودی از وادادگی منفعت‌طلبانه‌ای است که ملیت خود را به پای ایدئولوژی حاکم می‌اندازد تا از مواهب همکاری با قدرتمندان بهره‌مند شود. زوزانا دخترک آوازخوان با استعداد، انگاره سرزمین مادری است که در کوران این جنگ سرد میان انتظارات دستوری کمونیست‌ها و مطامع تهیه‌کننده گروه دست‌به‌دست می‌شود. ویکتور موسیقی‌دان، اما نماینده روح حساس هنرمند است که دلباخته زوزانا این دخترِ وطن می‌شود و روزگار دشوار را تحمل می‌کند. تا جایی که درام پاولیکوفسکی بازمی‌نماید، جنگ سرد دست‌کم برای این دو هرگز پایان نخواهد یافت، مگر وقتی که به اتفاق در کلیسای دورافتاده ویرانی در سرزمین مادری، در حالی که تصویر مخدوش مسیح نظاره‌شان می‌کند، به زندگی‌شان پایان می‌دهند.

 

جنگ سرد با وجود مواضع انتقادی سازنده‌اش، به‌سادگی تنها روایتگر یک فاجعه انسانی است که بر خلاف تصویرسازی‌های مرسوم از دوران استیلای کمونیسم بر شرق اروپا، در هیچ‌یک از دو قطب همراهی یا وادادگی در برابر آن قرار نمی‌گیرد. فیلمساز این‌جا بیش از هر چیز لایه‌هایی از یک تجربه تاریخی را به نمایش می‌گذارد که به گمان او تا کنون از نظرها پنهان مانده است. تبعید خودخواسته ویکتور به پاریس- نماینده جهان آزاد - که سلب تابعیت لهستانی او را به دنبال دارد، پیوند او و سرزمین مادری‌اش را برای همیشه مخدوش می‌کند و حتی با پیوستن کوتاه‌مدت زوزانا به ویکتور در پاریس هم دوامی نخواهد یافت. ویکتور استعاره هنرمند رانده‌شده از وطن است که در سایه سرکوب فرهنگی کمونیسم، از الکساندر سولژنیتسین تا آندری تارکوفسکی سیاهه مفصلی را شکل داده است. ویکتور اما از خصلت‌های قهرمان خلق بودن هم تهی است، چندان طول نمی‌کشد که او سرخورده از وادادگی وطن، خود را به دامن جهان آزاد درمی‌اندازد و حتی هویت لهستانی‌اش را انکار می‌کند. زوزانا با استعدادترین دختر گروه موسیقی، آهنگساز جلای‌وطن‌کرده را سرزنش می‌کند و آفریده‌های هنری او در غربت را حرام‌زاده می‌خواند. هر دو می‌دانند که دست‌کم تا زمانی که سرمای این کوران فرو ننشیند، بازگشتن به معصومیت ترانه‌های محلی موطن‌شان دیگر ممکن نخواهد بود.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 13
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش