کمپانی بلوم هاوس بیشتر به ساخت فیلمهای ترسناک کوچک و کم هزینه اما پرفروش معروف است و در کنار آن برخی آثار پرهزینهتر مانند «شیشه» کار اخیر امنایت شیامالان یا بازسازی نسخه اصلی و اولیه «هالووین» را نیز انجام داده اما اگر نظر شخصی سران این استودیو را بخواهید، اولویت امر با همان فیلمهای کم هزینه ترسناک است زیرا با فروش زیادشان بلوم هاوس را قادر به سرمایهگذاری روی پروژههای پرخرجتر میسازد.
یک نمونه جدید در این ارتباط قسمت دوم فیلم «روز خوش مرگ۲» است که ژیر ژانر موسوم به Slasher را با محتوای فیلمی مشهور همچون «Groundhog Day» آمیخته و مثل فیلم نخست که سال پیش عرضه شد، گیشه خوبی هم داشته است.
بازی خوب جسیکا روت و ادغامی از عناصر وحشت و خنده تلخ سبب شده «روز خوش مرگ ۲» ضمن بازی با برخی مؤلفههای آثار ترسناک هرگز از این قالب بهطور کامل خارج نشود. در چنین ساختاری تری، کاراکتر اصلی فیلم نخست با بازی جسیکا روت یک بار دیگر تحقق اتفاقات غریبی را گرداگرد خویش شاهد است و وقتی نشانههای آثار علمی- تخیلی به متن داستان اضافه میشود، «روز خوش مرگ ۲» گام به جهت و عرصهای تازه میگذارد.
بهتر از هر کس این جیسن بلوم، رئیس و طراح اصلی فعالیتهای کمپانی بلوم هاوس است که میتواند توضیح بدهد این شرکت با کدام نگرش به کارهای سینمایی و امور تولیدی خود ادامه میدهد و چرا در سایر موارد و ژانرها نیز فعال است و آیا تولید کارهایی اسکاری و غیرترسناک مانند «ضربه شلاق» در سال ۲۰۱۴ و «کلانزمن سیاه» در سال ۲۰۱۸ به این معنا نیست که آینده روشنتر این استودیو در رویکردی وسیعتر به آثاری خارج از ژانرهارور (وحشت) آرمیده است.
هرچه باشد بلوم که خود در رشتههای نگارش داستان، تعیین فرمولهای ساخت فیلم و حتی کارگردانی آثار سینمایی از نزدیک دست دارد، با همکاری با امثال کریستوفر لاندون کارگردان «روز خوش مرگ»، ام نایت شیامالان هندی که فیلم «Glass» او کاملکننده یک تریلوژی با احتساب فیلمهای «ناشکستنی» در سال ۲۰۰۰ و «Split» در سال ۲۰۱۶ بوده و لیوانل خالق «Upgrade» و کارگردان نسخه تازه «مرد نامرئی» به درجات تازه و میزان چشمگیری از هوشمندی حرفهای و کارایی تکنیکی رسیده است و از حالا میداند که فیلم «ما» ساخته جدید جوردن پیل و دومین قسمت از سری جدید فیلمهای «هالووین» با کدام نشانهها و عوامل راهی بازار و سینماهای جهان خواهند شد.
آیا شما هم مانند کوین فیگ رئیس کمپانی مارول که میگوید استودیویش نباید به ساخت فیلمهای ولو بسیار موفق کمیک بوکی قناعت کند، معتقدید که باید کمپانی بلوم هاوس حتماً کارهای غیرترسناک را بسیار جدیتر بگیرد؟
بههر حال حد و حدود کمپانی مارول میتواند بهرغم تمامی عظمت عصر تخصصیاش بسیار وسیعتر از چیزی باشد که به چشم میبینیم ولی در مورد خودمان باید بگویم چنان در تولید فیلمهای ترسناک موفق بودهایم و این مهر بر پیشانی ما خورده است که میدانم اگر روزی یک کمدی بسیار خوب هم بسازیم، تحویلش نخواهند گرفت و به ما خواهند خندید. از طرف دیگر ما با مارول فرقهایی اساسی در زمینههای مالی و تأمین بودجه ساخت فیلمها داریم و بر خلاف آنها که دستشان بسیار باز است و از هر انگشتشان انبوه پول میبارد، نمیتوانیم فیلمهای بسیار پرهزینه متکی بر اسپشیال افکت بسازیم. شاید درستتر این باشد که فیلمی مانند «ضربه شلاق» را حداکثر گرایش و اوج رویکرد خود به کارهای ترسناک تلقی کنیم و بواقع نیز بازی جیکی سیمونز در این فیلم چنان قوی است که در کمتر کار ژانر وحشت نظیر آن مشاهده شده است.
البته برخی فیلمهای مشهور استودیوی شما نیز مثل «روز خوش مرگ یک و دو» بیش از آنکه خالق ترس صرف باشند، به سمت فیلمهای ملایمتری مانند «Ground Hog Day» و «بازگشت به آینده» کشیده میشوند.
بله، ولی تا این لحظه کوشیدهایم از قالبهای کلی ژانر ترسناک در اکثر ساختههای خود خارج نشویم و اگر هم برخی گرایشها به سایر ژانرها در دل یک فیلم ما صورت میگیرد، فقط یک عنصر تکمیلی باشد. ما بهقدری در پوسته فیلمهای موفق ترسناک زیستهایم که اگر از آن خارج شویم، اصلاً شناسایی نخواهیم شد. بواقع سودها و ضررهای دوری جستن از الهمان وحشت برای ما به قدری مهم و متفاوت است که اگر تمامی عوامل این مهم سنجیده و لحاظ نشود، به کسب و کارمان لطمه مهمی خواهیم زد.
شما در عین فیلمساز بودن یک تاجر و بیزینسمن نیز هستید و این البته با دنیای کنونی سینما که بیش از پیش با عنصر پول و سرمایه عجین شده، همخوانی دارد. با این اوصاف آیا نگاه نخست و اصلی شما به هر پروژه انتخابیتان ابتدا یک نگاه اقتصاد محور نیست؟
من موقعی که ساخت یک فیلم را شروع میکنم هرگز بهساخت کارهای دنبالهای و قسمتهای دوم و سوم آن نمیاندیشم و این یعنی یک نگرش اقتصادی صرف پشتوانه کارهای من که عامل محرک اصلی من و همکارانم نیست. من بیشتر به این فکر میکنم که بهعنوان مسئول تولید یک فیلم ۵ تا ۸ میلیون دلاری چه باید بکنیم که کارمان پس از عرضه چیز خاص زیادی از کارهای ۶۰ تا ۷۰ میلیون دلاری استودیوهای بزرگتر و پولدارتر کم نداشته باشد، با این اوصاف کار و تخصص من این نیست که به هر کارگردان تحت استخدام خود در بدو ساخت یک فیلم توصیه اکید کنم که حتماً فیلمی بسازد که پایههای یک فرانچیز را تشکیل بدهد و قسمتهایی دنبالهای را نیز در پی داشته باشد.
ولی وقتی بعداً کار به ساخت قسمتهای دنبالهای کشیده شد، قضیه فرق خواهد کرد. این طور نیست؟
بله، طبعاً قضایا فرق خواهد کرد. وقتی قسمت دوم فیلم «Purge» را میساختیم، میدانستیم که خط و روال کارمان برای مراحل بعدی چه باید باشد و این در مورد قسمت چهارم «Insidious» نیز صدق میکند. وقتی روال ساخت قسمتهای دوم به بعد الزامی و این کار آغاز شد، شما میدانید که در قبال هر قسمت چه وظایفی دارید و چه باید بکنید. وقتی پروژهای بزرگ و تبدیل به یک فرانچیز شد، هر چیزی را در ارتباط با خود به شما تکلیف میکند و در عین حال داشتهایم مواردی را که طی آن یک پروژه مطرح و بزرگ شده اما راهی برای ساخت قسمت دوم و سپس بخشهای بعدی آن پیدا نشده است. ما همین حالا به درستی نمیدانیم درباره فیلم «فرارکن» (یا «راه خروج») چه باید بکنیم. همه چیز به ما حکم میکند قسمت بعدیاش را بسازیم اما فرمول انجام این کار برای ما مشخص نشده و در حال تفکر روی آن هستیم و کار، پیچ خورده است.
پایان یک فرانچیز طبعاً به معنای رسیدن شما و همکارانتان به یک بنبست در زمینه ساخت و تدوین باقی یک قصه است.
از این شاخه به آن شاخه پریدن به قصد ادامه دادن به یک پروژه به هر قیمتی نیز یک حد و مرز دارد و باید مراقب بود که با تکرار مکررات و عدم ارائه اتفاقات ناب و تازه تماشاگران را دلسرد نکنید. در مورد «روز خوش مرگ» ما این خوش اقبالی را داشتیم که کریستوفر لاندون طرحهایی کاملاً مشخص درباره ادامه دادن احتمالی ماجراها داشت و نه تنها از همان آغاز بافت قسمت دوم را در ذهنش فیکس کرده بود، بلکه داستان بخش سوم را هم تنظیم و ترسیم کرده بود. البته من و او و سایرین صبر کردیم تا ببینیم عکسالعملها در قبال فیلم اول دقیقاً چیست و به چه میزان موفقیت میرسد و فقط پس از توفیق فراوان آن فیلم تصمیمها در مورد شروع کار تولید قسمتهای بعدی اتخاذ و اجرا شد.
ظاهراً جوردن پیل در فیلم جدیدش (بهنام «ما») بهگونهای آشکار خط ترسناک «فرارکن» را ادامه داده است.
بله و ما از این موضوع خوشحالیم. بسیاری از کارگردانان بعد از کسب موفقیت در ژانر وحشت، از آن سیر شده و به سراغ سایر گونههای فیلمسازی رفتهاند تا سقف پرواز بلندتری داشته باشند اما پیل با «ما» کاری را ارائه داده که در زمینه تأثیرگذاری فرق چندانی با «Get Out» ندارد.
و قسمت دوم از سری فیلمهای جدید «هالووین» نیز ظاهراً توسط شما در مسیر تولید قرار گرفته است.
این کار هنوز رسماً آغاز نشده است اما من بهدنبالش هستم و در این راه میکوشم. این چیزی است که دوست میدارم و بازگشت به ریشههای این فرانچیز، چهاردههای و ماندگار است.
- 11
- 4