تری گیلیام سینماگر غیرمتعارف امریکایی عضوی از گروه کمدی موفق مونتی پایتون بوده که در دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ بازار گرمی داشت ولی وی بسیار زود و همزمان با کارهای مشترکاش با اعضای این گروه، وارد کارهای انفرادی هم شد و وقتی «سارقان زمان» را رو کرد، حسابش را از سایر اعضای نامدار این گروه که جان کلیز را هم شامل میشود، سوا کرد و با «پرزیل» در سال ۱۹۸۵ به مدارجی رسید که فقط در آثار استادان سینما و هنرمندان مؤلف در این حرفه مشاهده شده است.
با این اوصاف برای هواداران گیلیام و فیلمهای او این نکته رنج آور بوده که ارائه آخرین فیلم وی (با نام «مردی که دنکیشوت را کشت») حداقل ۱۰ سال و در نگرشی واقعبینانهتر قریب به ۳۰ سال زمان برده تا کامل و سرانجام عرضه شود. گیلیام نوشتن داستان این فیلم و پردازش نحوه ارائه آن را از اواخر دهه ۱۹۸۰ شروع کرد ولی انواع مشکلات و کاستیها در سر راه وی سبز شدند. وقتی کار تولید فیلم از اوایل دهه ۲۰۰۰ روی غلتک افتاد قرار بود جانی دپ امریکایی و ژان روشفورت فرانسوی نقشهای اصلی را بازی کنند و دومی (روشفورت) در قالب دنکیشوت فرو رفته بود اما فقط چند روز بعد از شروع فیلمبرداری کار به توقف گرایید و به انواع دلایل برای این امر اشاره شد و از همه عجیبتر بهانه بارانهای تند و پایانناپذیر موسمی در محل فیلمبرداری بود.
واقعیت هرچه بوده باشد، بیش از ۱۵ سال دیگر طول کشید و مصائب فراوانی سپری شد تا گیلیام و همکارانش بتوانند این پروژه روی زمین مانده را از نو بلند کنند و آن را کلید بزنند و این بار طبعاً خبری از روشفورت و دپ نبود و مقرر شد آدام درایور مشهور شده در تریلوژی جدید استاروارز در قالب توبی گریسونی ظاهر شود و جاناتان پرایس نقش دن کیشوت را بازی کند. فیلم کامل و حتی بهعنوان اثر اختتامیه فستیوال کن ۲۰۱۸ برای حضار بهنمایش درآمد ولی یک دعوای قضایی و مالی جدید بر سر فیلم و بحث تملک آن باعث توقف مجدد در پخش جهانی آن شد تا اینکه شرکت اسکرین مدیا وارد ماجرا شد و با برداشتن موانع موجود سرانجام نمایش فیلم را در امریکای شمالی و اروپای غربی امکانپذیر ساخت. بااین اوصاف جا دارد گیلیام در دل بهار ۲۰۱۹ بگوید چه بلاهایی بر سر این فیلم نازل شده است.
آقای گیلیام، چیزی که سرانجام در بهار امسال روی پرده میبینیم، چقدر متفاوت با کیشوتی است که سالها پیش در بدو پردازش موضوع در ذهن خود داشتید؟
خب، ما همیشه یک کاراکتر توبی گریسونی را در برنامههای خود داشتیم که در کار تبلیغات و فعالیتهای تجاری بوده است و البته یک دنکیشوت را هر کاری هم که با او بکنید، بالاخره کیشوت است، با تمامی خصوصیات افراطی و دیوانهوارش. شاید بزرگترین تفاوت حاصله در توبی بوده باشد. در نقطهای از ماجرا یک ضربه سنگین به سر او میخورد و سپس به قرن هفدهم انتقال مییابد. برای مدتی کوتاه این یک ایده و ابتکار احمقانه بهشمار میآمد اما در بررسیهای بعدی یک طرح قابل قبول جلوه کرد. بواقع دیدیم انتقال زمان وقوع اتفاقات بهمقطع کنونی چیز بدی نیست.
بهاین ترتیب ما توبی را ابتدا در شرایط و روزهایی میبینیم که ۱۰ سال زودتر و پیشتر از تصورات و آگاهیهای قبلی ما است و طبعاً در آن زمان وی کم گناهتر بوده است. ماجرا این است که او به دهکده میآید و زندگی خیلیها را نابود میکند اما با انتقال زمانی فوق او در پارهای موارد از احساس خود فرمان میگیرد و از تندخویی دوری میجوید. مثل این میماند که فرانکشتن در صحنه باشد و عروسکی هیولاوار درست مثل خودش کنار او قرار داشته باشد و در نتیجه او بتواند ببیند که چه شکلی است و چه تصویری نزد سایرین دارد و مردم چه چیزی را تحمل میکنند.
آیا کل بافت فیلمتان را باید منشعب و متأثر از همین آگاهی دانست؟
چندان به آن فکر نکرده و قصد نداشتهام که از ابتدا یک راهبرد داستانی پیدا و آن را در تمامی سطح قصه کارگذاری کنم. من سعی کردم هر سکانس با توجه به سکانسهای قبل و بعد از آن تعریف و پیاده و تصویربرداری شود و عملکرد خودش را داشته باشد. شاید برخی عبارات کلی و تکراری در سکانسها باشد اما این بدان معنا نیست که صحنهها باید حتماً روح واحد داشته باشند.
درباره تغییرات صورت گرفته روی کاراکتر خود کیشوت چه میگویید؟
کارشناسان به مقایسه نمایش جاناتان پرایس در فیلم ما با ایفاکنندگان بالقوه یا واقعی این نقش درگذشته پرداخته و گفتهاند هیچکس و حتی ژان روشفورت فرانسوی و جان هرت فقید و انگلیسی نمیتوانستهاند روح نمایشی پرایس را تکرار کنند. هر چه هست ما از صبری که برای انتخاب پرایس صورت گرفت، ضرر نکردیم و احساس من همیشه این بوده که بهترین انتخاب را داشتهایم. اگر هرت زنده بود و از او استفاده میکردیم، حس تراژیک بیشتری را به این نقش میبخشید و با ژان روشفورت نوعی فاصله را بین این نقش و مردم برقرار میکردیم. همه این فکرها و احتمالات زمانی رنگ باخت که جاناتان پرایس آمد و تمامی صحنه را قبضه و کار را تمام کرد.
از سایر عوامل اجرایی فیلم چه چیزهایی را میتوان بیان کرد؟
من از پرسنل اسپانیایی که در زمان تهیه فیلم یاور ما بودند و کارهای روزمره را انجام میدادند، بسیار راضیام و همینطور ترهزافونت که در کار تدوین به ما کمک اساسی کرد، فونت میگفت هرگز دنکیشوتی بهتر از این خلق نخواهد شد. حتی اسپانیاییهای سنت پرستی که سالها کیشوت را با تمام وجودشان حس کردهاند، با تعریف از پرایس متذکر شدهاند که هر دقیقه این فیلم نکاتی جالب واختصاصی دارد.
خود پرایس راجع به عملکردش چه میگفت؟
او از هر لحظه فیلم لذت میبرد وبه طور کامل در نقشاش فرو رفته بود.او از آن دست آدمها نیست که از خودش تعریف کند.
جاناتان پرایس بهرغم سابقه ۴۰سالهاش در سینما برای نسل جوان بیشتر بهخاطر بازی در سریال پرطرفدار تلویزیونی «بازی تاج وتخت» معروف است. آیا همین مسأله شما را هم وا نداشت که وی را بر سایر گزینهها ارجح بدانید؟
خیر، زیرا وقتی انگشت روی نام او گذاشتم، حضور وی در این سریال سروصدا نکرده بود. وی ذاتاً یک بازیگر کلاسیک است و بدانید که بزودی در قالب پاپ در فیلم جدید فرناندو میره لس نیز رؤیت خواهد شد. چون فقط از پرایس حرف میزنید، باید متذکر شوم که هم من و هم او از قدرت آدام درایور هم در این فیلم شگفت زده شده بودیم. با اینگونه مشارکتهای عالی کارتان هیچگاه لنگ نمیماند.
- 15
- 1