دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳
۱۰:۴۷ - ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۰۵۰۸۷۲
موسیقی

حمید حامی هم رفت؛ مثل نیما و مانی‌!/ چگونه دو صدای فاخر موسیقی پاپ را از دست دادیم؟

حمید حامی,مهاجرت حمید حامی از ایران
«توی این کوچه به دنیا اومدیم،‌ توی این کوچه داریم پا می‌گیریم، یه روز هم مثل پدر بزرگ باید تو همین کوچه بن بست بمیریم...» بابک بیات با موهای یک دست سفید پشت پیانو دیده می‌شود و حمید حامی بسیار جوان روبه‌روی او، نه چندان راحت، روی یک سه پایه نشسته است.

به گزارش خبرآنلاین، آنها با هم این آهنگ را می‌خوانند. قطعه‌ای که ساخته خود بیات بود و حمید حامی یکی از جوان‌هایی که او سعی می‌کرد تحویل موسیقی این کوچه آبا و اجدادی بدهد اما حالا خبر آمده که حامی در تازه‌ترین کنسرتش در کانادا اعلام کرده که برای همیشه ایران را ترک کرده و قرار است ساکن کانادا شود بعد هم گفته که امیدوار است در کانادا یک زندگی جدید و خوب را شروع کند.

این گزارش اما نه درباره بابک بیات است و نه درباره حمید حامی. درباره نسلی از خواننده‌هاست که چند نقطه اشتراک مهم داشتند. آنها همگی شاگردان با استعداد بابک بیات بودند. مردی که به وضوح سعی می‌کرد جای خالی خواننده‌های کوچ کرده را در فضای موسیقی آن زمان ایران که تا اندازه‌ای رو به بازتر شدن می‌گذاشت، پر کند و کارهایی به ماندگاری کارهای گذشته‌اش بسازد.

اگرچه نمی‌توان گفت که در این ماموریت موفق شد اما دست کم نسلی را پرورش داد که با بقیه ستاره‌های موسیقی پاپ زمان خودشان تفاوت‌های آشکاری داشتند. آنها مانند یک نسل قبل از خودشان قرار نبود سد مقاومت فضا در برابر موسیقی پاپ را بشکنند، نیازی هم نبود به نسخه‌ای از خواننده‌های خاطره سازی که راهی لس‌آنجلس شده بودند شبیه باشند آنها می‌توانستند بهترین نسخه خودشان باشند پس فضا و زمان و چهره‌هایی مانند بیات که هنوز مانده بودند کاری کردند که همزمان چند خواننده جوان با سبک‌هایی شبیه هم اما غیر تکراری سر زبان‌ها بیفتند.

در این بین موج ساخته شدن فیلم‌های سینمایی که به سبک فیلم‌های قبل از انقلاب موسیقی لابه‌لایشان پخش می‌شد و صحنه‌های حساسشان را یک آهنگ اختصاصی همراهی می‌کرد به گل کردن آنها کمک زیادی کرد.

حمید حامی که حالا ۴۸ ساله است و مهاجرتش به کانادا بهانه نوشتن این گزارش شده یکی از آنها بود. حتی اسم هنری «حامی شریف» را بیات برایش انتخاب کرد، پسری خجالتی که وقتی به ستاره نوظهور پاپ دهه هشتاد تبدیل شد هنوز هم خجالتی بود. وقتی آهنگ فیلم سام و نرگس بیشتر از خود این فیلم تحسین شد دیگر تمام کسانی که باید، حامی را می‌شناختند.

حالا او غیر از بابک بیات با آهنگسازهای مطرح دیگری هم کار می‌کرد از مجید انتظامی، ناصر چشم‌آذر و محمدرضا چراغعلی گرفته تا شاهین فرهت. برای حامی روزهای تلخی هم وجود داشت وقتی که کم کار شده بود و می‌گفت مشکلاتی برای حنجره‌اش پیش آمده است، ماجرایی که درامای تمام عیار برای مجله‌های زرد آن زمان جور می‌کرد. در نهایت به گفته خودش با درمان‌های مکمل توانسته بود توان حنجره‌اش را به دست بیاورد اما دیگر خبری از آن درخشش قبل نبود البته این موضوع به توان حنجره حامی مربوط نبود بلکه بعد از سال‌های ۹۳ و ۹۴ با ظهور شبکه‌های اجتماعی انگار باید صندلی ستاره پاپ بودن را تحویل نسل بعد می‌دادند.

با گذشت زمان دیگر خبر خاصی از حامی شنیده نمی‌شد غیر از کنسرت‌های هر از چند گاهی تا اینکه در سال ۹۷ در کنسرت شیراز تصاویری که پشت سر او به عنوان خواننده پخش شد برایش حاشیه‌های زیادی درست کرد و باعث شد او برای چند سال ممنوع‌الکار باشد و حالا بعد از چند سال خبر دیگر این است که او هم رفته است. این خبر را او روی استیج اعلام کرد و در اینستاگرامش هم در کنار هشتگ «کانادا» نوشت: وطن وطن که می‌گفتند.... راست می‌گفتند.»

یکی دیگر از ستاره‌های پاپ اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد که ستاره شدنش با بابک بیات گره خورد نیما مسیحای حالا ۴۹ ساله است. جالب اینکه او به دنبال فراخوانی که در روزنامه همشهری منتشر شد به تالار وحدت رفت تا بخشی از یک گروه کر باشد و قرار بود خوانندگی کلاسیک را دنبال کند. بعدتر کارش را با حسین سرشار و  گرگین موسسیان ادامه داد اما همه چیز وقتی در سال ۷۷ با بابک بیات آشنا شد برایش تغییر کرد.

اوج این همکاری که برای مسیحا لحظه پرتاب محسوب می‌شد خواندن ترانه پروانگی برای فیلم دست‌های آلوده ساخته سیروس الوند بود، کاری که اسمش را سر زبان‌ها انداخت. عجیب اینکه بابک بیات دیگر سازنده هیچ کدام از کارهای نیما مسیحا نبود اما اسمش با بابک بیات و بقیه جوان‌هایی که وامدار او بودند گره خورده بود. در سال‌های آخر دهه هشتاد و اوایل نود او را بیشتر در برنامه‌های تلویزیونی و مناسبتی می‌دیدیم و خبری از آلبوم‌هایی که گل کنند نبود. او هم داشت غروب می‌کرد. سال گذشته خبرهایی در مورد مهاجرت او هم شنیده شد خبرهایی که خودش هیچ وقت درباره آنها اظهار نظر نکرد.

ماجرا در مورد یکی دیگر از اعضای این کلوپ کمی متفاوت است. مانی رهنما همانقدر که گل کردنش را به بابک بیات مدیون و بیشتر از دو نفر قبل با او کار کرده، شهرتش وابسته به مسعود کیمیایی هم بوده است. در واقع او خواننده محبوب این کارگردان مطرح بود. قبل از اینکه کیمیایی با رضا یزدانی آشنا شود و حال و هوای موسیقی فیلم‌هایش تغییر کند. مانی رهنمای ۵۳ ساله در فیلم مرسدس ترانه ایرج جنتی عطایی را خواند و گل کرد. بعد از آن هم کارهای مهم دیگری با بابک بیات انجام داد از جمله پرنده، فصل پرواز، مرگ ماهی‌ها، سقوط، مرثیه، قاب عکس و افسانه دل. 

او برای شش سال شاگرد بابک بیات بود و شاید به همین دلیل هم مانند او واروژان را دوست داشت و در آلبومی به یاد واروژان خوانده‌ بود.  گفته می‌شود که او هم به ترکیه مهاجرت کرده است. آخرین بار خودش در این مورد گفت که به طور کلی ایران را ترک نکرده بلکه به دلیل آب و هوا و بعضی شرایط دیگر فعلا ساکن ترکیه شده است. 

هر سه این خواننده‌ها بارها در کنار هم دیده شده‌اند مانند برنامه رادیو هفت که منصور ضابطیان آن را برای شبکه آموزش می‌ساخت و ویژه برنامه‌ای با حضور این سه نفر داشت اما یکی از غم‌انگیزترین تصاویری که از کنار هم بودن آنها دیده‌ایم و هنوز در ذهن خیلی‌ها مانده دقیقا به روز مرگ بابک بیات بر می‌گردد. وقتی که همه در خانه او جمع شده‌اند.

مانی رهنما پشت پیانو نشسته و آهنگ «خونه» را می‌زند. نیما مسیحا شروع می‌کند به خواندن. صدایش را بغض و گریه‌اش قطع می‌کند و از اینجا به بعد را حامی ادامه می‌دهد: پدرم می‌گفت قدیما/ کینه‌هامون رو دور انداخته ‌بودیم/ توی برف و باد و بارون / خونه رو با قلبامون ساخته بودیم/ خونه عشق مادرم بود / که تو باغچه‌اش گل اطلسی می‌کاشت/ خونه روح پدرم بود / چیزی رو همپای خونه دوست نداشت...

  • 10
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
فردریش نیچه نگاهی ژرف به زندگینامه و اندیشه‌های فردریش نیچه

تاریخ تولد: ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴

محل تولد: روکن، آلمان

حرفه: فیلسوف و منتقد فرهنگی

درگذشت: ۱۹۰۰ میلادی

مکتب: فردگرایی، اگزیستانسیالیسم، پسانوگرایی، پساساختارگرایی، فلسفه قاره‌ای

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش