- متأسفانه خیلی از مدیران درگیر میز هستند! من نمیدانم این میز چه خاصیتی دارد که وقتی پشت آن قرار میگیرید، همه مسائلی که تا پیش از این در ذهن داشتید، به شکل دیگری درمیآید. تا وقتی آنطرف میز هستیم، پر از ایده هستیم اما بهمحض این که پشت میز قرار میگیریم، فقط دستمان را محکم به میز میگیریم که نکند این موقعیت را از دست بدهیم! به قدری درگیر مسائل مالی شدهایم که خودمان را فراموش کردهایم و این بزرگترین آفتی است که این روزها در عرصه هنر با آن روبرو شدهایم.
- خیلی وقتها در مورد سن خانمها که پرسیده میشود، سن خود را دروغ میگویند. وقتی از پشت سر خانومیرا میبینیم، میگوییم یک دختر ۱۸ ساله است اما بهمحض اینکه طرف برمیگردد، تمامصورتش پرتز و عمل شده و آنجا وحشت میکنیم. متأسفانه به محبوب بودن خودمان هم ناامن شدهایم. از این که فراموش شویم، میترسیم. از این که کسی ما را دوست نداشته باشد، میترسیم. زمانی که شغل و حریم خانواده و اجتماع امن باشد، دیگر ترسی ندارید. ازاین ماسکی که روی صورتم میاندازم، خسته میشوم. گاهی دلم میخواهد به همکارانم بگویم هیچکدام از ما جای دیگری را در سینما و تلویزیون تنگ نکردهایم، اگر این شرایط بوجود آمده، به دلیل حضور شخص سومیاست که این موقعیت را بین ما گذاشته است. من از نامهربانی آدمها احساس خستگی میکنم.
- من سالهاست که با مادرعزیزم زندگی میکنم. رشته اصلی من موسیقی است. متأسفم که در این سالها فعالیت بازیگرم باعث شد تا سازم را کنار بگذارم. ساز تخصصی و مورد علاقه من تار است و گاهی همراه با نواختن تار، آواز هم میخوانم. خواهر من صدای بسیار خوشی دارد و به شکل حرفهای آموزشدیده است.
- ۸ سال پیش جز اولین کسانی بودم که به عنوان یک بازیگر، موسیقی را هم دنبال میکردم و میخواستم خواننده باشم. قرار بود تا کاری مشترک با آقای امیرحسین مدرس انجام دهم که دقیقاً شب اجرا این کنسرت، بلیت فروشی هم شد که درگیری بین حوزه هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیباعث لغو این کنسرت شد.
- 13
- 5