بیشک یکی از باشکوهترین اجراهای اردیبهشت تالار وحدت به کنسرت گروه «پارتیزانت» اختصاص داشت. در دو شب اجرای دو هنرمند لهستانی از یک خانواده با نامهای کریشتوف توچکو پدر و میکوآی توچکو پسر شور و هیجانی زایدالوصف عاید تماشاگران سبک موسیقی راک شد. در گفتوگو بارها و بارها این خونگرمبودن ایرانیها و استقبال از موسیقیشان آنها را به وجد آورده بود و با هیجانی خاص از حضور افراد در تمامی ردههای سنی در این اجرا سخن میگفتند. حتی در پایان گفتوگو هم با یک «دوستتان داریم» به ایرانیها مصاحبه را تمام کردند.
چه اتفاقی افتاد که گروه «پارتیزانت» پس از اجراهای مختلف در سراسر دنیا این بار برای برگزاری کنسرت به ایران آمد؟
میکوآی توچکو: سفارت لهستان در ایران ما را به این اجرا دعوت کرد و از آنجا که علاقهمند به آشنایی با فرهنگ ایران بودیم، این دعوت را پذیرفتیم. اجرا در ایران برایمان یک تجربه جدید محسوب میشد. من بشخصه به فرهنگ ایرانی خیلی علاقهمند شدم و افتخار میکنم که در اینجا حضور دارم.
در اجراهایی که شما در تالار وحدت روی صحنه بردید، به نظر میآمد سبکهای مختلفی را امتحان کردید و اجرایتان صرفا یک کنسرت راک نبود.
خودتان سبک کاری گروه «پارتیزانت» را چه میدانید؟
میکوآی: گروه «پارتیزانت» سبکهای مختلفی مانند راک، متال و گاه جَز را اجرا میکند. من سبک متال را بیشتر دوست دارم اما پدرم (کریشتوف فرانچیشک توچکو) موسیقیهای بیشتری اعم از موسیقیهای ایرانی، موسیقی قدیمی لهستان، کلاسیک و غیره را گوش میدهد. این باعث میشود که همواره بین ما یک تعامل خوب برقرار شود و کارمان پیشرفت کند.
ما یکسری تکنیک خاص نوازندگی داریم که اختراع خودمان است. برای مثال پدرم گیتار را به صورت خوابیده میگذارد و با مداد روی آن میزند که این تکنیک از تکنیک نواختن ساز سنتور گرفته شده. «پارتیزانت» یک گروه دونفره است ولی صدای یک گروه کامل را میدهد. پدرم یک گیتار دودسته دارد که بالای آن گیتار معمولی و پایینش گیتارباس است و مثل دو نوازنده عمل میکند.
مبنا و نگاهتان به مقوله اجرای موسیقی چگونه است؟ آیا با تکنیکهای خود صرفا میخواهید مخاطب را جذب کنید یا تکنیک بهانهای است برای آنچه درون خود موسیقی شکل میگیرد؟
میکوآی: ارتباط برقرارکردن با مخاطب یکی از اهداف ما از اجرای این تکنیکهاست. دلیل دیگرش این است که ما میخواهیم از سازها صدای خوبی بگیریم. ما برای ساختن یک آهنگ، تکنیکهای مختلف را امتحان میکنیم و در نهایت به نتیجه میرسیم که آن اثر بهتر است با کدام تکنیک اجرا شود. موسیقی از تکنیک میآید و تکنیک هم از موسیقی. این دو مقوله جدا از هم نیستند و تأکید پارتیزانت به تکنیک به همین خاطر است. در ایران با یک خواننده معروف ایرانی به نام مسعود سعیدی بداههنوازی کردیم و با یکدیگر گیتار نواختیم که اتفاق جالبی بود.
از دو اجرایتان در تالار وحدت چه بازخوردی دریافت کردید؟ واکنش مخاطب ایرانی به موسیقی شما چگونه بود؟
میکوآی: من زمانی که روي صحنه رفتم و مردم شروع به تشویق کردند، خوشحال و احساساتی شدم و اشک شوق از چشمانم آمد.
کریشتوف فرانچیشک توچکو: مردم ایران رفتار خیلی دوستانه و نزدیکی با ما داشتند. گاه من یک ملودی را با گیتار میزدم و مردم آن را با صدای دهان خود تکرار میکردند. توجه مردم ایران به اجرای ما باعث میشد که فکر کنیم در لهستان هستیم.
میکوآی: مخاطبان اجرای ما از همه سنها اعم از نوجوان، جوان، میانسال و حتی کودکها هم بودند و همه به شکل کنجکاوانهای به موسیقی گوش میدادند، حتی بچههای کوچک. در لهستان شاید کودکان و نوجوانان کمتر به موسیقی ما توجه کنند و بیشتر بزرگترها جذب اجرا شوند اما در ایران حتی کودکان و نوجوانها هم با دقت به اجرای ما توجه میکردند.
گروه پارتیزانت از چه سالی شکل گرفت و چه اتفاقی افتاد که شما را برای اجرا به کشورهای مختلف دعوت کردند؟
کریشتوف: من نوجوان بودم که یک بار اجرای یک گروه موسیقی را دیدم و همان جا از ساز گیتار خوشم آمد. برادرم یک گیتار برایم خرید و شروع کردم به آموزش این ساز. بین سالهای ١٩٩١ تا ١٩٩٤ در گروه یک خواننده معروف لهستانی به نام ریچارد ریدا سازهای آکاردئون و هارمونیکا نواختم.
بعد از آن با چند گروه کوچک کار کردم و سپس به اجرای سولو روی آوردم. با گیتارالکتریک تکنیکهای مختلفی را اجرا میکردم که بهتنهایی میتوانست جاي خالی سازهای دیگر را پر کند. پسرم میکوآی در سال ١٩٩٦ به دنیا آمد و در پنج، ششسالگی شروع به آموزش ابتدایی درامز کرد. من با میکوآی تمرین میکردم تا اینکه او هفتساله شد و از همان زمان با همدیگر مینواختیم. میکوآی که بزرگتر شد، گروه دونفره پارتیزانت را تشکیل دادیم و تور اجراهای این گروه را روی صحنه بردیم.
ما یکزمانی در لهستان سالانه ٨٠ کنسرت و ٩٠ ورکشاپ برگزار میکردیم چون بیشتر اجراهایمان داخلی بود. سال ٢٠٠٧ و در یک فستیوال موسیقی در شهر فرانکفورت آلمان حضور پیدا کردیم که من در آن فستیوال یک بار همراه با تامی امانوئل و یک بار هم همراه با جو ستریانی نوازنده مطرح گیتارالکتریک روی صحنه رفتم. در اجرائی که با جو ستریانی داشتم، او پس از اجرا گفت که تو فوقالعاده بودی و نوازنده خیلی خوبی هستی. یک فیلم هم منتشر کرد که در آن از گروه پارتیزانت حمایت و تمجید میکند که این اتفاق برای ما خیلی ارزشمند است.
پارتیزانت جزء معدود گروههای موسیقی دونفرهای است که اعضای آن را یک پدر و پسر تشکیل میدهند.
همکاری یک پدر و پسر چگونه است و این رابطه تا چه اندازه میتواند به درک بهتر شما از موسیقی کمک کند؟
کریشتوف: خوشبختانه احساسات من و فرزندم میکوآی مثل هم است و همین به همکاریمان کمک میکند و ارتباطی میان ما شکل میدهد که در اجرای موسیقی خیلی کارساز است. من چند بار خواستم با خیلی از هنرمندان دیگر کار کنم اما آن ارتباطی که لازم است بین ما برقرار نمیشد. پدر و پسر بودن من و میکوآی در کار هنری خیلی کمکمان میکند و باعث میشود با شناخت بیشتری با هم تمرین کنیم و روی صحنه احساس خوبی داشته باشیم.
میکوآی: زمانی که کودک بودم، پدرم خیلی دوست داشت که موسیقی کار کنم. اولین چیزی که برایم گرفت یک گیتار بچگانه بود که من به جای دستزدن به سیمهای آن، گیتار را به حالت خوابیده میگذاشتم و با دست روی آن میزدم. به همین خاطر پدرم متوجه شد من به سازهای کوبهای علاقه دارم. بعد از آن برایم چوب درامز گرفت و من با آن چوب بر سر همه چیز میزدم و تمرین میکردم. چندیبعد دیگر یک درامز حرفهای خریدم و به طور حرفهای کارم را دنبال کردم.
کلام آخر...
میکوآی: دوستتان دارم (با زبان فارسی).
- 14
- 6