حامی که به خاطر پخش تیزری چند ثانیهای در شبکهای ماهوارهای دچار مشکل شده میگوید «اگر بخواهم مثل بعضی که پیش از این ممنوعالفعالیتها بودند و الان مجاز هستند، از شبکههای ماهوارهای ویدئوکلیپ پخش کنم، قطعا اعدامم میکنند!»
حامی از نسل خوانندگانی است که در سالهای اولیه فعالیت موسیقی پاپ بعد از انقلاب کار خود را آغاز کردند.
اگرچه مدتی بود که خبر جدیدی از حامی نمیشنیدیم٬ اما او از سال گذشته با برگزاری کنسرتهایی با رپرتواری از آهنگهای خاطرهانگیزش بار دیگر فعالیت خود را از سر گرفت. حامی در ادامه همین روند ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است که با حضور حامی در کافه خبر شکل گرفت. او در این مصاحبه از دردسرهای ناشی از پخش تیزری چند ثانیهای از یکی از کنسرتهایش در شبکهای ماهوارهای، نابرابری برخورد با خوانندگانی که تیزرها و ویدئوهایشان از این شبکهها پخش میشود، زندهنمایی بعضی خوانندگان پاپ در کنسرتها و فیلم کنسرتهایشان، نترسیدنش از این که مخاطبانش کمتر از رده سنی ۱۶ تا ۲۰ سالند و در نهایت از سرنوشت مسترکلاسهایش گفت.
سال ۹۴ بود که اسامی ۲۴ خواننده داخلی اعلام و گفته شد به دلیل پخش موزیکویدئوهایشان از شبکههای ماهوارهای ممنوعالفعالیت خواهند شد. بعد از آن شما اگرچه خود ممنوعالفعالیت نبودید اما همراه با ۱۳ خواننده دیگر پاپ، در نامهای سرگشاده خطاب به رئیسجمهور خواهان رسیدگی به این وضعیت شدید.
یکی از مسائلی که این روزها دوباره در موردش سر و صدا شده پخش تبلیغات کنسرتها از شبکههای ماهوارهای است که دامن یکی از سایتهای فروش بلیت را هم گرفته. جدا از این ظاهرا بعد از پخش شدن تیزری چند ثانیهای از کنسرت شما در یکی از شبکههای ماهوارهای مشکلاتی برایتان پیش آمده است.
پیوستن من به آن اعتراضات به این دلیل بود که مسئول ساماندهی آن، یکی از دوستان قدیمیام به حساب میآمد و اگرچه هنرمند نبود٬ اما دِینی به گردنم داشت که موجب شد با این که خود جزو ممنوعالفعالیتها نبودم به اعتراضشان بپیوندم.
این دوست قرار بود آن زمان گروهی به اسم «انجمن خوانندگان پاپ» تشکیل دهد تا خوانندگان این سبک از موسیقی بتوانند در حوزههای مختلف کاریشان از حقوق خود دفاع کنند و من هم چون چشم امیدم به این بود که در آینده بتوانم از این کار گروهی برای احقاق حق خود در سایر زمینهها استفاده کنم به آنها ملحق شدم.
من اگرچه هیچ گاه ممنوعالفعالیت نشدهام٬ اما همیشه نسبت به این که چرا با برخی خوانندگان به علت پخش آثارشان از رسانهای مثل رادیو جوان برخورد میشود و با برخی دیگر نه، معترض بودهام و تاکید میکنم که نسبت به پخش ویدئوکلیپ خوانندگان از شبکههای خارجی بدون اعمال قانون در موردشان معترض هستم و گمان میکنم به لابیهایی برمیگردد که آنها با اعمالکنندگان قانون برقرار میکنند.
بعد از ماجرایی که به آن اشاره کردید خوانندگانی که ممنوعالفعالیت بودند، مشکلشان برطرف شد و شروع به کار کردند. اگر توجه کرده باشید الان رادیو جوان شبکهای تصویری راهاندازی کرده و من هر وقت این شبکه را نگاه میکنم امکان ندارد ویدئوکلیپ یا فیلم کنسرت همان خوانندگان را نبینم. در حالی که از آن طرف در ایران هم کنسرت میگذارند، بیلبوردشان همه جا دیده و صدایشان هم از شبکههای داخلی شنیده میشود. در واقع هم مجازند و هم از امکاناتی مثل شبکههای ماهوارهای که برای غیرمجازها وجود دارد استفاده میکنند. یعنی هم از توبره میخورند و هم از آخور.
من خوانندهای هستم که صرفا در چارچوب مجوزم حرکت کردهام و چه آسیب دیدهام و چه سود بردهام فقط و فقط در مسیر مجوزم بوده و هیچ گاه از امکاناتی که خارج از خط قرمزها وجود دارد استفاده نکردهام اما الان میبینیم که ویدئوکلیپهای همان خوانندگانی که در مرز ممنوعالفعالیتی بودند از شبکههای ماهوارهای از جمله جم، pmc و رادیو جوان پخش میشود و در داخل هم کارشان را ادامه میدهند.
پس این نشان میدهد که من با پیوستن به آن اعتراض فریب خوردم، وارد این ماجرا شدم و بعدا هم احساس پشیمانی کردم ولی خودم را این طور راضی کردم که چیزی از من کم نشده و حضورم امتیازی بوده برای آنها که صدایشان شنیده شود و بتوانند از ممنوعالفعالیتی درآیند، اگرچه اکنون هم از امتیاز خوانندگان مجاز استفاده میکنند و هم از امتیاز خوانندگان غیرمجاز.
من فعالیت این ۲۴ نفر را رصد میکنم اما اعتراضی نمیکنم مگر به صورت خیلی خفیف. در واقع شمشیر را برایشان از رو نبستهام. از این که صدایم به جایی نمیرسد خسته شدهام و اگرچه اعتراضاتم باعث روشنگری میشود و روی اذهان مردم تاثیر میگذارد٬ اما تغییری در قوانین ایجاد نمیکند.
ولی خوانندگانی که تبلیغ کنسرت یا ویدئوکلیپشان از شبکههای ماهوارهای پخش میشود بر این که این اتفاق بدون اطلاعشان بوده تاکید میکنند.
این یک شیوه فریبکارانه است که تهیهکنندگان میخواستند به من هم یاد بدهند. بارها پیش آمده که تهیهکنندگانی به من گفتهاند اگر میخواهی دیده شوی، ویدئوکلیپ بساز، میدهیم شبکههای ماهوارهای پخش کنند و بعد میگوییم ما بیخبر بودیم. نهایت مجازاتی که برای چنین حرکتی در نظر گرفته شده شش ماه تعلیق است. در آن شش ماه هم، در حالی که میتوانید کنسرت برگزار کنید صرفا نمیتوانید آلبوم بدهید و با پایانش به روال عادی برمیگردید.
خیلی از همکاران من این کار را کردند. وقتی به انتشار آلبوم نزدیک میشدند، ویدئوکلیپهایشان را به شبکههای ماهوارهای میدادند، آلبومشان خوب فروش میرفت، شش ماه ممنوعالفعالیت میشدند یعنی میتوانستند کنسرت بدهند اما نمیتوانستند آلبوم دیگری منتشر کنند که طبیعتا به فاصله شش ماه از آلبوم قبلی، نه تمایلی داشتند و نه منطقی بود که آلبوم دیگری بیرون دهند. خیلیها برای بِرَند شدن از این سیستم استفاده کردند و الان بیلبورد کنسرتهایشان در سطح شهر هست و روند انتشار ویدئوکلیپ در شبکههای ماهوارهای را هم تا همین لحظه ادامه میدهند.
شما میگویید آنها معتقدند که شبکههای ماهوارهای خودشان بدون اطلاع خواننده و تهیه کنندهاش، ویدئوها را پخش میکنند. اگر بدون اطلاع بوده چرا این اتفاق هیچ وقت برای من رخ نداده است؟! چرا هیچ وقت ویدئوها و تیزرهای من بدون اطلاعم پخش نشده است؟! آیا من دلم نمیخواهد آنها بدون اطلاعم ویدئوهایم را پخش کنند؟!
ولی الان آهنگهای شما هم در رادیو جوان هست.
بله هست. ولی چرا مرا به واسطه بودن آهنگهایم در رادیو جوان ممنوعالفعالیت نکردند؟! چون به عنوان یک خبرنگار قطعا میدانید که زندگی هنرمندان و تک تک رفتارهایشان رصد میشود و کسانی که مسئول این کارند خوب میدانند چه کسی خودش آهنگهایش را داده و چه کسی روحش از این ماجرا خبر نداشته است.
مسئله این جاست که در مورد بعضیها میدانند و با وجود این، هیچ محدودیتی برای فعالیتشان ایجاد نمیکنند. انگار قشر خاصی که از وابستگیهای سیاسی سود میبرند مشمول هیچ قانونی نخواهند شد.
شبکههای ماهوارهای تریبونهایی هستند که مردم آنها را میبینند و اگر دیگران از مزایای آن برای تبلیغ خود استفاده میکنند و مجازات نمیشوند، حقِ منِ نوعی هم هست که استفاده کنم٬ اما چون خودم به حرکت در چهارچوب قوانین و مقررات معتقدم و دوست ندارم خط قرمزها را رد کنم این کار را نمیکنم، به امید این که روزی بابت رعایت قوانین از امتیازاتی برخوردار شوم و هنوز که هنوز است و ۲۰ سال از شروع فعالیت حرفهایام میگذرد این اتفاق نیافتاده و هیچ گاه نشده است که به خاطر رعایت قوانین برایم امتیازی در نظر بگیرند.
ماجرای پخش شدن تیزری چند ثانیهای از کنسرت شما در شبکههای ماهوارهای چه بود؟
کنسرت فروردین ماه ما برگزار و تمام شده بود که تیزری از ما در یکی از شبکههای ماهوارهای پخش شد و الان برایمان دردسرساز شده است طوری که تهیه کنندهام را دادگاه خواسته است و به خاطر پخش تیزری ۲۰ ثانیهای از یکی از شبکههای ماهوارهای برخورد بدی با او کردهاند. حالا تصور کنید که من بخواهم مثل آن خوانندگانِ پیش از این ممنوعالفعالیت و الان مشغول به کاراند، از شبکههای ماهوارهای ویدئوکلیپ پخش کنم، قطعا اعدامم میکنند!
نکته این جاست که همان بچههایی که جزو ممنوعالفعالیتها بودند تحمل نمیکنند که همین تیزر ۲۰ ثانیهای از من در شبکههای ماهوارهای پخش شود و صدایشان درمیآید. چون کسی که جزو بازی آنها نیست، بخشی از کاری را کرده که خودشان مدتهاست مشغول انجامش هستند.
در هر صورت امیدوارم کنسرت ۲۴ و ۲۵ اردیبهشتم به خوبی برگزار شود چون این هراس را دارم که دردسرهای پخش تیزر همچنان ادامه داشته باشد و دامنم را بگیرد.
چرا این دردسرها برای شما پیش میآید و برای همان خوانندگان نه؟
چون پشتوانه سیاسی ندارم، تهیه کنندهام آدمی سیاسی نیست، لابیباز نیست، اهل مافیابازی نیست. آدمی است که سرمایه دارد، هنر را دوست دارد٬ اما پشتوانه سیاسی ندارد. مثل خود من، من هنر را دوست دارم. سرمایهای به اسم صدا دارم و دلم نمیخواهد وابستگی سیاسی داشته باشم.
فکر نکنید که این آدمهای لابیباز و رانتخوار سراغ من نیامدهاند. چندین و چند بار آمدهاند٬ ولی چون من اهل بازی نیستم، به بازیام نمیگیرند. میتوانیم امتحان کنیم. یعنی همین الان که این جا نشستهایم با هم قرار بگذاریم که در فاصله این دیدار تا دیدار بعدیمان، من یک ویدئوکلیپ در شبکههای ماهوارهای پخش کنم و ببینیم واکنشها چه خواهد بود!
یکی از مسائلی که همیشه در مورد آن صحبت میشود بحث زندهنمایی در کنسرت به معنی ظاهرا اجرای زنده اما در اصل پلیبک است. این مسئله چیزی هست که در حوزه موسیقی پاپ و در کار همکارانتان چه در خودِ کنسرتها و چه در فیلم آنها توجهتان را جلب کرده باشد؟
داستان خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی مثل استاد محمدرضا شجریان، محمد معتمدی، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و... که اساسا متفاوت است و با ۹۹ درصد خوانندگان پاپ از زمین تا آسمان تفاوت کیفی دارند. آنها با دو یا سه ساز موسیقی سنتی چنان زیبا و تاثیرگذار میخوانند که صدایشان نیاز به هیچ دستگاه و تیونری ندارد. داستان سنتیها جداست و ما آنها را به عنوان ملاکی برای کار درست قرار میدهیم.
میرسیم به خوانندگان پاپ متوسط و ضعیف که بالای ۸۰ درصدشان، در کنسرتهایشان از تیونر استفاده میکنند؛ دستگاهی که کوکها و اشتباهات خواننده را اصلاح میکند و به گوش مردم میرساند.
مسئله دیگر این است که صدای تعدادی از سازها را ضبط و در کنار سایر سازهایی که به صورت زنده اجرا میشود پخش میکنند که البته این مسئله را نمیتوان همواره به عنوان ایراد مطرح کرد. من نیز در کنسرتهای اخیرم، از سازهایی که قبلا صدایشان ضبط شده بود کمک گرفتم.
یعنی اگر پنج نوازنده ویلن روی صحنه داشتم، صدای دو ویلن که پیش از این ضبط شده بود هم در کنار آن پخش میشد٬ اما این خوانندگان پاپی که من میگویم بالای ۸۰ درصدِ صداهایی که از ارکسترشان شنیده میشود پیش از این ضبط شده و زنده نیست. یعنی علاوه بر صدای سازها، صدای خودشان را هم قبلا در استودیو ضبط کردهاند و در کنسرت روی آن لب میزنند.
مسئله این جاست که مردم حتی اگر متوجه این مسئله شوند، باورشان نمیشود که کسی ذهنش این قدر آلوده باشد و بتواند این طور بازیشان دهد. در مورد فیلم کنسرت نیز باید بگویم ما زمانی که قبل از اجرا، قطعاتمان را تمرین و ضبط میکنیم هنگام انتشار فیلم کنسرت میتوانیم همان قطعات ضبط شده را با قطعاتی که به صورت زنده روی صحنه اجرا کردهایم جایگزین کنیم تا با باقی فیلم میکس و بدون کوچکترین خطایی مونتاژ شود.
فیلمهای کنسرتی که از رادیو جوان و شبکههای ماهوارهای پخش میشود و دو فیلم کنسرتی که در شبکه نمایش خانگی منتشر شدهاند تماما به همین صورت اصلاح شدهاند.
آنچه میتواند صحبت مرا تایید کند کیفیت این فیلمها است، بدون شک کیفیت و تجهیزات صدابرداری ما در ایران در حدی نیست که در این فیلمها میبینید و حتما زمان زیادی در استودیو برای میکس آنها صرف شده است.
و فکر میکنید کسی که تخصصی در موسیقی ندارد و مخاطبی عادی است متوجه این مسئله میشود؟
من بارها از دور و بریهایم شنیدهام که به کنسرتی رفتهاند و میگویند خواننده در بعضی قطعات صدایش درنمیآمد٬ اما در بعضی دیگر صدایش خوب بود که دقیقا مشخص است پلیبک شده است.
اين كه الان طرفداران موسيقىهایی شبیه کار شما كمتر از رده سنى ١٦ تا ٢٠ سال هستند و بيشتر طرفدار موسيقى روزند را قبول داريد؟ البته در اين ميان استثناهايى هم وجود دارد.
من زمانی که ۱۷، ۱۸ ساله بودم به خاطر نوع تربیت موسیقاییام، موسیقی خوب گوش میدادم چون خانوادهام اهل موسیقی بودند. نمیگویم موزیکی را که جوانان هم سن و سالم دوست داشتند، گوش نمیدادم، مثلا آهنگهاى عاميانه از خوانندههاى روز را هم میشنیدم٬ اما در کنارش موسیقی فاخر هم بود. به مرور زمان که سنم بیشتر شد و فهمیدم عشق چیست، درد چیست، فقر چیست و احساسات چیست گرایشم به سمت موسیقی عمیق بیشتر شد.
مسلما جوان بیغمِ ۱۶، ۱۷ سالهای که هنوز چندان دغدغههای فکری، عاطفی، اجتماعی و خانوادگی ندارد سراغ موسیقیهایی میرود که فقط شادش کند حال اگر همان جوان در آن سن عاشق شود یا خدایی نکرده معضلی اجتماعی یا اقتصادی یا فرهنگی برایش پیش بیاید یا سطح فکریاش را از طریق مطالعه افزایش دهد مسلما ذائقه موسیقاییاش تغییر خواهد کرد.
درست است که شادی نیاز همهمان است و من هم خیلی از اوقات موسیقی شاد گوش میدهم٬ اما آدمها بسته به رده سنیشان ذائقههای متفاوتی در موسیقی دارند. مثلا ۱۶ تا ۱۸ سالهها فرمی از موزیک را دوست دارند که اقتضای سنشان است و قطعا با بزرگتر شدنشان تغییر خواهد کرد.
من هم از این ماجرا و از این که مخاطب ۱۶، ۱۷ ساله نداشته باشم نمیترسم چون خواننده جوانِ ۱۷، ۱۸ ساله نیستم و همیشه دلم میخواسته خواننده نسلهای مختلف باشم و نه فقط یک نسل، همان طور که پدران و مادران ما، خواهرها و برادرهای ما، فرزندان ما و فرزندانِ فرزندانمان مطمئنا همواره آثار خوانندگان متفکر دهه پنجاهی را گوش خواهند کرد و زمان هیچ وقت به صدا و موسیقی آنها رنگ کهنگی نمیزند، ایدهآل من نیز چنین حالتی است.
شما قول داده بودید نفر اول مسترکلاسی که برگزار کردید را در کنسرتتان با خود روی صحنه ببرید. قولی که هنوز عملی نشده است.
مسترکلاس من قرار بود مجددا در اسفند سال گذشته برگزار شود ولی چون به وعدههایم در مسترکلاس قبلی عمل نکرده بودم به این ماجرا تن ندادم و برگزارکنندگان هم ایدههای مرا کپی و به خواننده دیگری دادند. این کپی کردن در حدی بود که حتی نوشتههای روی پوستر تبلیغاتی هم از ایدههای من بود، از این بگیرید و بروید تا فرم اجرا و نحوه چینش داورها٬ اما چون بحث، بحث آموزش و فرهنگسازی بود من حتی از این کپیکاری استقبال کردم و ایرادی در آن ندیدم.
وعدههای مکتوبی که من به آنها عمل نکرده بودم و به همین دلیل برگزاری دور دوم مسترکلاس را نپذیرفتم این بود که خواننده شماره یک در کنسرتم حضور خواهد داشت.
ما قرار بود سه نفر را به عنوان نفرات برتر انتخاب کنیم، نفر اول با من روی صحنه بیاید و به دو نفر دیگر لوحی تعلق بگیرد. در حین برگزاری مسترکلاس این سه نفر به شش، هفت نفر رسیدند چون کارشان واقعا خوب بود و بعد هم هشت نفر شدند. قرار شد این هشت نفر یک قطعه را به صورت مشترک ضبط کنند و برای روی صحنه آمدنشان با من کارهای مربوط به مجوزشان را پیگیری کنیم.
جدا از سختیهای مجوز گرفتن، در کنسرت قبلی میخواستم روی صحنه بیاورمشان٬ اما به دلیل این که پیش از ما نمایش «میسیسیپی نشسته میمیرد» روی صحنه بود ما یک ساعت تا یک ساعت و نیم را از دست دادیم و من حتی فرصت نکردم قطعاتی را که خودم انتخاب کرده بودم اجرا کنم چه رسد به این که بخواهم بچههایم را روی صحنه بیاورم.
جدا از این مسئولین تالار وحدت اعلام کردهاند که از این به بعد به خوانندگان پاپ، حتی فاخر و حتی با درجه A و خوانندگان پاپ کلاسیک اجازه اجرا در این تالار داده نمیشود و ظاهرا کنسرت ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت آخرین اجرای من در این تالار خواهد بود، با اعلام شدن این تصمیم و ترس از این که مبادا باز هم در کنسرت پیش رو، پیش از ما تئاتر یا مراسم دیگری برگزار و از زمان ما کم شود و به مشکل بخوریم در این کنسرت هم پذیرای این عزیزان نخواهم بود.
وگرنه من سر قولی که دادهام هستم و اگرچه دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و هر زمان که در سالن دیگری روی صحنه بروم که وقت بیشتری در اختیارم باشد حتما بچهها را دعوت میکنم.
اردلان سردارشهید که در مسترکلاس من نفر اول شد خواننده بسیار خوبی است و امیدوارم تفکرات لازم برای پیشرفت را هم داشته باشد چون فقط صدای خوب کافی نیست. یک نفر را میبینید که با دو ریال صدا ایران را گرفته است همان طور که الان گرفتهاند، پس صرف صدای خوب بس نیست و باید فاکتورهای دیگری هم داشت.
- 19
- 2