پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۵۲ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۷۹۱۰
موسیقی

گفت‌وگو با گروه راک «گره»

ما تغییر نکردیم؛ اما جامعه تغییر کرد

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,گروه راک گره

سال‌هاست در دنیا گروه‌های موسیقی راک کارشان را با کاورکردن قطعات گروه‌های موفق پیش از خودشان آغاز می‌کنند، سال‌ها این کار را ادامه می‌دهند تا شناخته شوند و بعد از آن تصمیم می‌گیرند آثاری را که خودشان ساخته‌اند،  ارائه کنند. در ایران این روند کمابیش به همین شکل جریان دارد، با این تفاوت که تا پیش از این خیلی در ایران کاورکردن، پذیرفته نبود و شنوندگان برای آن اصالتی قائل نبودند اما به نظر می‌رسد با عوض‌شدن جنس مخاطبان و موزیک‌های مورد علاقه‌شان، این مسئله هم تغییر کرده و درحال‌حاضر این کیفیت کاورکردن و اجرای دقیق، جذاب و جاندار آنهاست که اهمیت پیدا کرده است.

 

گروه راک گره در این کار یکی از بهترین‌هاست. کمترکسی است که اجرای آنها را دیده باشد و احساس نکرده باشد که ساعاتی را در خارج از ایران و نزد گروه‌های راک شناخته‌شده‌ای مانند  «اسکورپیونز»، «ای‌سی‌دی‌سی»، «متالیکا»، «سیستم آو داون» و «تول» گذرانده است؛ البته با خرید بلیتی به‌مراتب ارزان‌تر و دسترسی آسان‌تر. نکته دیگر اینکه «گره»ای‌ها دوسالی است که صاحب مجوز شده‌اند و این مسئله به کارشان شأنیت و امید داده است. با آنها که به‌تازگی کنسرت دادند و تمام بلیت‌های دو روز کنسرتشان در عرض نیم‌ساعت به پایان رسید، به گفت‌وگو نشسته‌ایم؛ گروهی نه‌چندان جوان اما با انگیزه‌ای بسیار بالاتر از بسیاری از جوان‌ترها.

 

 در نیم ‌ساعت همه بلیت‌هایتان برای دو اجرا به فروش رسید که این اتفاق خاص و نادری در موسیقی ایران و به‌ویژه در مورد یک گروه راک است. احساس و ارزیابی‌تان دراین‌باره  چیست؟

 شهروز گودرزی (خواننده): بسیار خوشحالیم البته این اتفاق دور از انتظار و اتفاقی نبود. بچه‌ها خیلی وقت است در این زمینه در حال فعالیت هستند و به‌اصطلاح خاک این کار را خورده‌اند. تا به زمانی رسیدیم که بعد از سال‌های سال توانستیم مجوز بگیریم و خودمان را در این زمینه ارائه کنیم و بعد از یکی، دو اجرای سال گذشته، کمی بیشتر دیده شدیم و این اتفاق رقم خورد. با اینکه از اول برایمان مدت‌زمان به‌فروش‌رسیدن بلیت‌ها مهم نبود، اما حالا امیدواریم  دفعه دیگر از این هم باسرعت‌تر به اتمام برسد.

 

 یعنی تا پست اینستاگرام می‌گذارید بلیت‌ها تمام شود.

شهروز: این دفعه هم همین‌طور بود و با اینکه بلیت‌فروشی با کمی جابه‌جایی شروع شد به‌سرعت همه به فروش رسید. من آن‌موقع سر کار بودم و وقتی این خبر را شنیدم، هیجان‌زده شدم.

 

محمد نیک (نوازنده گیتار بیس):  نکته‌ای که در همه‌جای دنیا وجود دارد و در ایران کمی بیشتر به چشم می‌خورد، این است که قدر زحمتی که کشیده می‌شود،  دانسته نمی‌شود. یا انتظار نتیجه‌ای را دارید اما به آن نمی‌رسید. برایمان جالب بود که زحمتمان را کشیدیم و دقیقا آن‌طوری شد که انتظار داشتیم. بین ١٥ تا ٢٠ سال سابقه موسیقایی‌مان محدود شد و این اولین‌بار بود که حس کردیم مسیری که داریم می‌رویم درست است و زحمتی که کشیدیم و انرژی‌ای که گذاشتیم را مخاطب درک کرده و برایش ارزش گذاشته است. قبل از کنسرت و در همین ماجرای بلیت‌فروشی احساس کردیم  به نتیجه و موفقیتی که می‌خواستیم،  رسیده‌ایم.

 

 سالن آزادی هم تبدیل شده به مأمنی برای گروه‌هایی که قبلا زیرزمینی بوده‌اند یا کمتر شناخته‌شده‌اند  یا راک هستند. نظرتان درباره  این سالن چیست؟

شهروز: دست‌اندرکاران این سالن،   ما و گروه‌های دیگر را  کمک و حمایت می‌کنند. مثلا در مورد گروه ما هم چون می‌دانستند مخاطبان‌مان زیاد هستند ردیف و صندلی اضافه کردند اما وسع‌شان بیشتر از این نیست. اما به نظر می‌رسد دیگر از این به بعد باید به دنبال جایی با ظرفیت بیشتر باشیم چون همین الان هم تقاضاهای زیادی داشتیم که کنسرت را تمدید کنیم. اما از آنجایی که همه مجبوریم از کارمان مرخصی بگیریم، برای تمدید مشکل داریم.

 

 گفتید سر کار بودید؛ ظاهرا همه‌تان راک‌استارهای کارمند هستید. درست است؟

شهروز: همه‌مان نه، ولی بعضی‌هایمان هستیم.

 

 می‌شود درباره  کارهایتان پرسید؟

نوید رهبر (نوازنده کیبورد): من از آنجایی که رشته تحصیلی‌ام موسیقی بود، بیشتر در همین زمینه کار می‌کنم؛  صدابرداری، آهنگ‌سازی، تدریس پیانو و... .

 

بهزاد اشعاری (درامر): من هم با نوازنده‌های پاپ کار می‌کنم و هم پروژه‌های شخصی را پیش می‌برم.

محمد: کار من هم نوازندگی و تدریس است.

 

شهروز: من ناظر جوشکاری هستم. من و سهیل از هفت صبح تا پنج بعدازظهر در شرکت هستیم و بعد از آن تا  ١٠ شب هنرجو داریم. ١١ شب تازه می‌توانیم به کانون گرم خانواده بپیوندیم!

 

سهیل زرین‌کلک (نوازنده گیتارالکتریک): من هم در حوزه ‌آی‌تی و تدریس و نوازندگی فعالیت می‌کنم.

 

آندره خاچیکیان (نوازنده گیتارالکتریک): من هم مدرس گیتار هستم و آهنگ‌سازی می‌کنم.

 

 کنسرت‌های اخیرتان نسبت به چهار، پنج سال پیش متفاوت شده است. این تفاوت به دلیل اضافه‌شدن تعداد قطعات است؟

شهروز: تفاوتش از نظر ارائه کار نبود. بخشی از آن می‌توانست شوآف باشد چون واقعا نمی‌دانستیم چطور باید این کار را ارائه دهیم. آدم‌ها وقتی این کار را می‌بینند واقعا تعجب می‌کنند. کسانی که تازه بلیت می‌خرند و می‌خواهند این کار را تجربه کنند، می‌گویند احساس می‌کنیم دو ساعت خارج از ایران هستیم. شاید همین تازگی و تعجب‌آوربودن باعث شده که بار اول در پنج روز، بار دوم در ١٠ ساعت و بار سوم در کمتر از یک ساعت بلیت‌  تمام شود و الان دیگر اصلا به این زمان‌ها کاری نداریم. فقط می‌خواهیم کارمان را به بهترین نحو ارائه دهیم. الان متوجه شده‌ایم  سطح کارمان باید در چه اندازه‌هایی حفظ شود. تفاوتش همین است وگرنه کیفیت کارمان چندین سال است که همین است.

 

 الان چندمین سال فعالیت گروه گره است و اصلا چطور به هم رسیدید؟

شهروز: آقای هادی کیانی سال ٩٣ با من تماس گرفتند و پیشنهاد تشکیل گروهی بامجوز را دادند من هم با کمال میل قبول کردم و شروع به انتخاب نوازندگان کردیم. گروه گره بعد از گذشت یک سال مجوز گرفت و فعالیت رسمی‌اش را در اجرای موسیقی راک آغاز کرد. شاید گروه گره جدید به نظر بیاید،  اما از سال‌ها قبل همه همدیگر را می‌شناختیم. چون تعداد معدودی هستند که در این زمینه حرفه‌ای کار می‌کنند. اگر هم همدیگر را ندیده بودیم، دورادور يكديگر را می‌شناختیم.

 

 اصلا در ایران چطور حرفه‌ای می‌شوید؟ کسی که می‌خواهد موسیقی راک را دنبال کند، چطور می‌تواند حرفه‌ای شود؟ کجا باید این کار را دنبال کند؟

شهروز: واقعا نمی‌دانم جواب این سؤال چه می‌تواند باشد. این قضیه کاملا خودجوش است. نمی‌توانید معلم آواز راک پیدا کنید. باز الان از زمان شروع فعالیت ما بهتر شده است چون آن موقع اینترنت هم نبود.

 

محمد: الان در بحث نوازندگی غیر از خودم همه بچه‌ها در کارشان استاد هستند. کسی که بخواهد در این سبک گیتار یاد بگیرد، سهیل می‌تواند لقمه آماده‌شده را به او بدهد اما اینکه چطوری این لقمه را آماده کرده، برای خودش داستانی است. مثلا در خیابان تخت‌طاووس جایی بود که می‌رفتیم متود می‌خریدیم. حتی اجازه نداشتیم نگاهشان کنیم همین‌طوری می‌خریدیم اصلا نمی‌دانستیم به درد می‌خورد یا نه. الان همه‌مان در خانه کلی از این متودها داریم که خیلی‌هایشان شبیه هم هستند و به دردمان هم نمی‌خورند. آن موقع کسی نبود اینها را به ما درس بدهد، خودم باید تحلیل می‌کردم که چطوری تمرین کنم. الان همان‌ها را به هنرجویم می‌گویم اما دیگر نکاتش را می‌دانم. ما در این قضیه کمی هم سوختیم چون کسی نبود که راهنمایی‌مان کند. همه‌اش آزمون و خطا بود. خودم تا صبح بیدار می‌ماندم یا سر یک قطعه گریه هم کرده‌ام که چرا این قطعه نمی‌شود. این تجربیات را همه دارند.

 

شهروز: حالا درست است  در ظاهر این گروه دو سال است که تشکیل شده اما درواقع از همان ٢٠ سال اعضای گروه در گروه‌های دیگر  یا زیرزمینی فعالیت می‌کردند. اما چون شرایط بودنش فراهم نبوده و مجوز نداشته، گره تشکیل نشد. وقتی شرایط فراهم شد، می‌دانستیم باید چه کسانی دور هم جمع شویم. مثلا برای درام یا بیس یا گیتار تکلیف مشخص بود نه اینکه اتفاقی باشد. ما ١٥  سال قبل هم همین‌ها بودیم (شاید با سطح حرفه‌ای کمی پایین‌تر) و اگر می‌خواستیم کارمان را همان موقع ارائه کنیم، شدنی بود. اما خیلی از کسانی که همان موقع کارشان را به اسم راک ارائه می‌دادند، الان نمی‌توانند بلیت بفروشند چون مردم برای هزینه‌ای که می‌کنند،  فکر می‌کنند.

 

 چطور شد که اسم گروه را «گره» گذاشتید؟

شهروز: تعداد زیادی اسم انتخاب کردیم و به وزارت ارشاد بردیم ولی با آنها موافقت نشد و درنهایت همین اسم انتخاب شد.

 

 اسمی که بیشتر مورد علاقه‌تان بود، چه بود؟

شهروز: «پل» بود. چون می‌خواستیم یک پل ارتباطی بزنیم و این سبک موسیقی را به صورت حرفه‌ای به مردم ارائه کنیم. اما ظاهرا این اسم قبلا استفاده شده بود. ٢٠ اسم دیگر هم همین‌طور. اوایل فکر کردیم حالا که اسم گروه را گره گذاشته‌ایم، چقدر کارهایمان قفل می‌شود و گره می‌خورد! اما بعد دیدیدم با اینکه اسم ساده‌ای است اما معنای خودش را می‌رساند. ما از قدیم به هم گره خوردیم که الان در قالب حرفه‌ای کنار هم هستیم.

 

 الان بعد از انتشار تک‌تراک‌ها و دادن کنسرت‌ها  به نظر خودتان کجا ایستاده‌اید؟

محمد: فکر می‌کنم جای ما تغییر نکرده،  بلکه این جامعه است که کمی تغییر کرده. بزرگ‌ترین سدی که در این سال‌ها داشتیم این بود که جامعه قبول‌مان نداشت و جدی نمی‌گرفت. از خانواده و اطرافیان گرفته تا جامعه بزرگ‌تر و حتی موزیسین‌ها و کسانی که از آنها انتظار داریم. همه فکر می‌کردند کاری که می‌کنیم پوچ است و با موفقیت همراه نخواهد شد. حالا جامعه تغییر کرده و به سمت دیگری می‌رود و ما هم همسو با آن شدیم و به آن کمک می‌کنیم. سعی کردیم سالم زندگی کنیم چون یکی از سدهایی که  برای موسیقی در این سال‌ها وجود داشت این نگاه بود که این افراد لاابالی هستند. مثلا هنرجویی دارم که با پدرش می‌آید و او نگران است که حال پسرش بد نشود. الان می‌توانم این جواب را بدهم که پسرت می‌تواند شبیه من شود اما اگر مشکل داشتم،  نمی‌توانستم این را بگویم. این هدفی بود که از اول داشتیم. دلیل این که زندگی‌مان کمی سخت شد همین بود. خیلی‌ها هم هستند که جور دیگری زندگی می‌کنند و به موسیقی‌شان هم برنخورده. اما هدف ما از اول متفاوت بود.

 

  البته قطعا گروه‌ها و طرز فکرهایی شبیه شما در این تغییر جامعه مؤثر بوده‌اند. با تمام این اوصاف، چیزی که برای پنج سال آینده خودتان می‌بینید و نقشه‌ای که هر کدام به‌شخصه در ذهن‌تان دارید یا برای گروه تعریف کرده‌اید، چیست؟

شهروز: دید بلندمدتی که می‌گویید درباره  ما خیلی قابل قبول نیست چون شرایط در ایران می‌تواند بسیار تغییر کند. نیمه پر لیوان را می‌بینیم و امیدواریم  این شرایط ادامه‌دار باشد و ما هم بتوانیم ادامه بدهیم. برنامه‌هایمان آن‌قدر زیاد است که شاید روی کاغذ ١٠ صفحه شود؛  با اجراهای بیشتر و تولید موسیقی حرفه‌ای. جایگاه خودمان را می‌دانیم و داریم کارمان را ارائه می‌کنیم. طرفداران هستند که دارد دستگیرشان می‌شود که می‌توانند موزیک را با کیفیت خیلی بهتر در اجرا داشته باشند.

 

 و اینکه شما بسیار جدی هستید...

شهروز: دقیقا یکی از خصوصیات کار ما این است که در کارمان کاملا جدی هستیم. تعارفی در کار نیست. کار از رفاقت‌مان جداست.

 

 در تمرین‌هایتان هم این جدیت و مقرراتی‌بودن به چشم می‌خورد درحالی‌که در گروه‌های دیگر شاید کمتر این اتفاق می‌افتد.

بهزاد: کلا در مقایسه با موسیقی پاپ، اگر از لحاظ مجوز و اسپانسر و ... شرایط یکسان باشد، کیفیت کار در جامعه راکرها خیلی‌خیلی بیشتر است. اما فیلترها بسیار زیاد است. مثل این است که آنها با سرعت بدوند و ما با یک پا بخواهیم بدویم. نتیجه این شرایط این می‌شود که جامعه موسیقی محصول این شرایط را نمی‌شنود و بعد از سال‌ها تلاش و خاک‌خوردن همه، تازه به جایی می‌رسد که  ٤٠٠،٥٠٠ نفر یا ‌هزار نفر را می‌شود یک جایی جمع کرد و کاری با کیفیت بالا را ارائه کرد. در حالی که یک خواننده پاپ خیلی راحت می‌تواند دو، سه ‌هزار نفر را یک‌‌جا جمع کند چون تبلیغات دارد و حتی می‌تواند بیلبورد داشته باشد. اینجا بی‌عدالتی وجود دارد اما اگر شرایط یکسان باشد،  شاید در  ١٠ سال آینده می‌شود اجراهای بزرگ‌تر گذاشت، مخاطبان بیشتر می‌شوند و حتی می‌شود زندگی‌ها طوری شود که بچه‌ها مجبور نشوند سر جوشکاری بایستند،  بلکه کارشان چیزی شود که در آن حرفه‌ای هستند و تمرکزها و درنتیجه کیفیت‌ها بالاتر می‌رود و موزیک ایران در این زمینه حرفی برای گفتن خواهد داشت.

 

 بنابراین در مقایسه با موسیقی پاپ تک-پا نیستید؛ بلکه دونده‌هایی هستید که روی ویلچر بسته شده‌اید!

شهروز : دقیقا. دونده‌هایی که نشسته‌اند و نمی‌توانند از تمام توانشان استفاده کنند.

 

بهزاد: و اگر بتوانند بلند شوند، کیفیت کارشان از خیلی از کارها بیشتر است.

 

 سال‌هاست که راک کار کرده‌اید و طرفدار این سبک هستید. کسانی شبیه شما، بیشتر به خارج‌شدن از کشور فکر می‌کنند؛ به‌ویژه با دردسرهای مجوز. چه چیزی شما را در ایران نگه داشت؟

آندره: جایی که رشد می‌کنید و بزرگ می‌شوید و با آن انس می‌گیرید، دوست دارید توانایی‌هایتان را در آنجا به اشتراک بگذارید. در همان‌جاست که آدم آرامش دارد و می‌تواند کار احساسی انجام دهد. در کل دنیا کمتر بندی هست که از جایی که به دنیا آمده‌اند مهاجرت کرده باشند و صدایی از آنها بلند شده باشد. بندهای فرانسوی و لهستانی هستند که توانسته‌اند کارهایشان را صادر کنند اما وقتی که در کشور خودشان اول بزرگ شده‌اند. چون آدم کنار خانواده و دوستان و کسانی که دوستشان دارد، می‌توان بیشترین آرامش را داشته باشد و کار هنری کند. وگرنه در هر کشور دیگری آن‌قدر دغدغه زنده‌ماندن وجود دارد که هنر و احساس جایگاهش را از دست می‌دهد.

 

بهزاد: نکته دیگر این است  زمانی که این موسیقی شکل گرفته، برای بیان درد بود. بخش مهمی از اروپا و آمریکا اصلا آن‌قدر دردمند نیستند که پذیرای این موسیقی باشند. شاید برای آنها ادا شده ولی ما خیلی واقعی‌تر هستیم. مثلا وقتی شهروز از شغلش می‌گوید، باید از نزدیک ببینید و لمسش کنید. وقتی زندگی این آدم را می‌دانم و او از درد می‌گوید راحت‌تر قبول می‌کنم تا وقتی که بدانم دارد  خیلی راحت زندگی می‌کند و فقط دارد ادا درمی‌آورد چون از درد خواندن تبدیل به یک بت شده است. الان کشورهایی شبیه ایران (مثل تونس) که حتی مسلمان هستند، این موسیقی را کار می‌کنند اما بین همه اینها، ایران جایگاه بهتری دارد اگر اجازه کار داده شود.

 

شهروز: همین که از ما می‌پرسید که چرا از اینجا نرفتید، به خاطر این است که می‌دانید اینجا بستر برای فعالیت ما فراهم نیست. اگر بشود کار را ارائه کرد، چه جایی بهتر از کشور خود آدم؟ جایی که همه حرف آدم را می‌فهمند بهترین انتخاب است. این را بگویم که اگر نرفته‌ایم خواست خدا بود. به‌شخصه همیشه می‌خواستم بروم. تا قبل از مجوز هر روز می‌خواستم بروم اما الان اگر شرایطش کاملا فراهم باشد هم نمی‌روم. چون آن موقع می‌خواستم بگویم که می‌شود کار استاندارد و تمیز انجام داد. می‌شود درست روی آکورد بخوانیم و برایمان کف بزنند. وقتی فشار وجود دارد آدم راهی جز رفتن نمی‌بیند ولی وقتی می‌توان کار ارائه کرد، برای من ایرانی جایی بهتر از ایران نیست.

آندره: این یک اصل است که نه یک ایرانی می‌تواند خودش را راحت در آمریکا شکوفا کند و نه برعکس.

 

نوید: مثلا در ١٥سالگی، در قالب کار پژوهشی در آموزشگاه‌ها با جمعیت کم کارهایی را ارائه می‌دادیم. حتی یک بار (فکر می‌کنم ١٦، ١٧سالم بود) تا پای اجرا رفتیم اما کنسرت کنسل شد. این اتفاق بارها تکرار شد. چون برای کنسرت و حتی زندگی‌ات برنامه‌ریزی کرده‌ای، یک‌دفعه همه‌چیز به هم می‌ریزد. با یک امضانکردن یا موافقت‌نکردن، برنامه و سرنوشت چند گروه تغییر می‌کند. حالا با وجود این مشکلات، الان برایمان خیلی  لذت‌بخش بود  که در همان جامعه می‌توانیم اجرا داشته باشیم. مخصوصا با بچه‌های قوی. چون به‌شخصه روی کار خوب و تمیز و باکیفیت خیلی وسواس دارم. از آنجایی که کارهایی که انجام می‌دهیم از گروه‌های تاپ دنیاست، با وجود اینترنت پرسرعت که در اختیار همه هست، به‌سرعت اجراهایمان مقایسه می‌شود. طبیعتا مقایسه کار کاور با اورجینال خیلی سخت است؛به‌ویژه  درباره  صدای خواننده. چون حتی شاید بهتر از اورجینال هم بشود اما باز پذیرش آن سخت است. بازخوردی که از یکی، دو کنسرت اخیر گرفتم نشان داد که کارمان حتی از اورجینال‌هایشان هم بهتر است.

 

 این دیگر از آن حرف‌هاست!

نوید: پیشنهاد می‌دهیم تست کنید. اجرای زنده بعضی از آهنگ‌ها را در اینترنت گوش کنید و خودتان مقایسه کنید. مسئله این است که آنها هرچه بزنند، همه می‌گویند بهترین است.

 

 در دوره‌ای که مجوز نداشتید، در فستیوال‌های مختلف شرکت کردید. آنجا سطح‌تان در مقایسه با سایر گروه‌ها چطور بود؟

شهروز: وقتی از ایران به کشور دیگری برای فستیوال می‌روید، همان ابتدا اصلا شما را  جدی  نمی‌گیرند. حتی جایی از من پرسیدند از عراق آمده‌ای؟ و وقتی تأکید کردم که از ایران آمده‌ام، دیدم خیلی ما را نمی‌شناسند. اما وقتی اجرایمان را دیدند، رفتارشان واقعا متفاوت شد. قبلش فکر می‌کردم اینها از ما خیلی قوی‌تر هستند اما بعد دیدم که آنها از ما خیلی قوی‌تر نیستند؛ فقط ما اینجا شرایط ارائه کار را نداشتیم وگرنه خارج از ایران هم خبری نیست.

نوید: یک دلیلش هم این است که الگوی ما اینترنتی است و خودمان را با بهترین‌ها مقایسه می‌کنیم و این خودش فاصله را کم می‌کند.

 

 ما در ایران خیلی دیر به راک رسیدیم...

نوید: خیلی دیر به موسیقی رسیدیم.

 

 شاید این دیررسیدن به نفع شما هم شد، چون الان پخته‌ترین شکل راک را تجربه می‌کنید...

نوید: اتفاقا این بد است چون بازه تجربه‌ای‌مان کوتاه بود. دید ما فقط در مرزهای ایران نیست. می‌خواهیم بهترین  و بین‌المللی باشیم. نمی‌دانم اتفاق می‌افتد یا نه ولی حداقل خواسته ما این است.

 

  جریان راک ایرانی این‌طوری است که بسیاری از خواننده‌ها پاپ را قاتی راک کرده‌اند. اما به نظر می‌آید شما خودتان را راک ایرانی نمی‌دانید. درست است؟

بهزاد: راک یک سبک مشخص است و اینکه کلمه ایرانی پشت آن استفاده می‌کنند، صرفا به خاطر وجود شعرهای فارسی است. متأسفانه همان اوایل، آدم‌هایی از ندانستن مردم سوءاستفاده  و عوام‌فریبی کردند و جریانی راه انداختند که اسمش را راک ایرانی یا راک فارسی گذاشتند. این خیلی ضربه وارد کرد. چون عده‌ای طرفدار اینها شدند و فکر کردند که بقیه دیگر هرچه می‌زنند حداقل راک نیست. این اشتباه بزرگی است. از طرف دیگر تعدادی از شنونده‌های عام به خاطر اینکه از سبک آن خواننده‌ها خوششان نیامد، کلا از موسیقی راک صرف‌نظر کردند. کاری که ما شروع کرده‌ایم چون شبیه به آن الگوها نیست، سعی می‌کنند اسم دیگری برایش پیدا کنند و جور دیگری تعبیرش کنند. این حتی روی مسئولان هم تأثیر گذاشته. می‌گویند ته راک این است که می‌شناسیم. اگر چیز دیگری کمی متفاوت باشد مجوز نمی‌گیرد همان‌طوری که در سال‌های طولانی نگرفت. بنابراین بزرگ‌ترین ضرر را همین جامعه به خودش زد.

 

 مرز تشخیص راک ایرانی با راک درست و راستین چیست؟

سهیل: اعتقاد زیادی به این مرزبندی ندارم. در ایران اگر در یک موسیقی الکتریک‌ گیتار و بیس گیتار و درامز وجود داشته باشد به صورت اتوماتیک راک محسوب می‌شود در حالی که این‌طور نیست. چون در همه ژانرها می‌شود صدای این سازها را شنید. بیشتر نوع بیان و حرفی که زده می‌شود، در راک با پاپ راک متفاوت است.

 

شهروز: اصلا این کلمه راک ایرانی زمانی به وجود آمد که گفتیم این موسیقی که راک نیست. گفتند خب پس راک ایرانی است. راک سبکی مشخص است که می‌تواند شاخه‌ها و ژانرهای مختلف داشته باشد. حتی تکلیف توالی آکوردهای راک روشن است. تشخیص این جزئیات را از عامه مردم انتظار نداریم اما آن آدمی که به شکل‌های مختلف خودش را در این زمینه معرفی کرده، به خاطر گرفتن مجوز، فرمان ماشینی که به سمت جلو حرکت می‌کرد را یک‌دفعه چرخانده‌اند و ماشین را برگردانده‌اند. اینکه چقدر می‌توانیم در این زمینه موجب پیشرفت شویم، دیگر با خداست.

 

محمد: خیلی سال پیش داستانی اتفاق افتاد به این صورت که عده‌ای با این سازها آشنا بودند و می‌خواستند اولین باشند. کاری که ارائه می‌دادند اصلا راک نبود اما به عوام گفتند که کارمان راک است. از همه بدتر این بود که این موسیقی باید جایی نمایش داده می‌شد. جاهایی که این موسیقی باید ارائه می‌شد، جهت‌گیری داشتند و نمی‌دانم چرا موسیقی ناب را نشان نمی‌دادند. از شبکه‌های ماهواره‌ای تا تلویزیون خودمان. به کنسرت‌های خوب مجوز داده نمی‌شد. دلیل این جهت‌گیری‌ها را واقعا نمی‌دانم اما مشکلی جایی بود که باعث شد از کارهای ضعیف استقبال شود. گوش مخاطب هم به شنیدن این کارها عادت کرد و فکر کرد اینها درست هستند. ما هم داشتیم می‌جنگیدیم که ثابت کنیم  آنچه ما می‌گوییم درست است،  اما از آنجایی که این سوءتفاهم پیش می‌آید که دارید از خودتان تعریف می‌کنید، بیشتر از مقداری نتوانستیم در این زمینه کاری انجام دهیم. راک ایرانی معلوم نیست ساخته دست کیست اما خیلی عجیب است.

 

 درواقع پاپ با مایه‌های راک بوده اما ژست راکربودن در آن پررنگ‌تر بود.

شهروز: اما قرار است یک مایه درست وجود داشته باشد.

 

بهزاد: رقابت ما هیچ‌وقت عادلانه نبوده و نیست وگرنه هر موزیکی می‌تواند جایگاه خودش را داشته  و وجود داشته باشد. اما خیلی قشنگ‌تر می‌شود اگر هرکسی این موقعیت را داشته باشد که کارش را ارائه کند و بعد مخاطب خودش انتخاب کند.

 

نوید: الان هرکسی که  کمی شل بخواند و گیتارالکتریک هم داشته باشد، راک محسوب می‌شود در حالی که حتی اگر نت فالش بخواند، می‌گویند این ژستش است. در حالی که اینها پایه‌ای‌ترین قانون‌های موسیقی است، اما چون هیچ هیئتی نیست که اینها را از اول بررسی کند و درست و غلطش را نشان دهد، هرکسی می‌تواند بگوید این راک من است؛ اگر شما دوست ندارید، دلیل نمی‌شود بر اینکه من اشتباه می‌خوانم. نکته دیگر اینکه تا چندین سال پیش، صدای گیتارالکتریک را صدای سوزن تزریق اعتیاد می‌دانستند! یعنی انگار همه را به یاد فضای اعتیاد و سیاهی و بدبختی‌های جامعه می‌انداخت!

 

 مثل تیتراژ بعضی از برنامه‌های تلویزیونی که روی چنین تصاویری این موسیقی را می‌گذاشتند و این تنها جایی بود که می‌شد موسیقی راک را شنید!

نوید: دقیقا. و این یک تبلیغ منفی بود. مسئولان که می‌خواستند مجوز بدهند، همین که می‌فهمیدند گیتارالکتریک داریم، برایشان اشاره‌ای به اعتیاد و انحراف تلقی می‌شد. نقش‌های منفی پول‌دار در تلویزیون هم در خانه‌شان راک گوش می‌دادند و همه اینها باعث جهت‌دهی منفی می‌شد.

 

 برای جمع‌بندی می‌شود گفت  یکی از اهداف مهم گروه گره این است که سلیقه شنیداری مخاطب را ارتقا دهد. درست است؟

بهزاد: دقیقا. اصلا بخشی از کارکردهای این موسیقی این است که وقتی انرژی‌ای که آدم دارد در آن تخلیه می‌شود، نه ذهنش به سمت اعتیاد می‌رود و نه ‌هزار تا کار منفی دیگر که می‌تواند انجام دهد. یعنی طرف به جای تزریق‌کردن، یک بار به کنسرت راک می‌‌آید، لذتش را می‌برد، یک ماه هم آرامش درونی دارد! اما چیزی که جلوه داده شده برعکس این است.

 

 چند تراک اورجینال دارید؟

شهروز: در کامپیوتر زیاد داریم ولی آنهایی که مجوز گرفته‌اند دو تا هستند.

 

 کلام فارسی هم ندارند؟

شهروز: هر دو انگلیسی هستند اما قرار است در آلبوم به خاطر اینکه بتوانیم ارتباط‌مان را گسترده‌تر کنیم، می‌خواهیم سه، چهار تراک فارسی هم داشته باشیم. پایه اصلی این سبک با کلام انگلیسی است و حتی تأکیدهای موسیقی با این کلام تطبیق دارد و غیر از این مثل این است که روی موسیقی سنتی ایرانی کلام انگلیسی بگذارید. اما به‌هرحال ما تحقیق‌هایمان را کرده‌ایم و می‌خواهیم یک موزیک باکیفیت با کلام فارسی تولید کنیم. این کار را حتما خواهیم کرد اما باید همه‌چیزش دقیق و تمیز باشد تا به گوش مخاطب خوب بیاید. باید طبق استاندارد باشد نه اینکه در کار تقلب وجود داشته باشد. می‌دانم  این اتفاق خواهد افتاد اما اگر شدنی نباشد، اصلا انجامش نمی‌دهیم.

 

 

 

  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش