ماجرا از يک تماس تلفنی ساده به علیاكبر مرادی، نوازنده برجسته تنبور آغاز شد. تماسی که خبر از افتتاح خانه تنبور در يكی از روستاهای كرمانشاه در حوالی دالاهو میداد؛ افتتاحيهای با حضور بزرگان موسيقی ايران؛ كيهان كلهر، شهرام ناظری ، حسين عليزاده، محمدرضا درويشی و علیاكبر شكارچی. خبر به اندازه كافی جذاب بود كه همسفر استادان موسيقی شوم.
جمعی ١٠، ١٢نفره از استادان موسيقی و چند روزنامهنگار از تهران راهی دالاهو شديم. حضور علیاكبر مرادی، نوازنده مهجور تنبور و تلاشهای ١٠ساله او برای افتتاح اين خانه، در كنار دوستی قديمی و همكاریهای مختلف او با ديگر استادان موسيقی، همه و همه باعث شد اين جمع كه حتی در تهران هم به سختی میشود آنها را كنار هم جمع كرد، در اينجا دور هم جمع شوند و اين اتفاق را در بيستويکمين روز شهريور ٩٦ جشن بگيرند.
بعد از صرف ناهار سنتی كرمانشاه و استقبال، فعاليتهای روزهای گذشته رمق مرادی را گرفته؛ تا آنجا كه رانندگی را به رئوفه، عكاس ما میسپرد و تنها برای لحظاتی به چشمهايش استراحت میدهد. با لهجه شيرين كردیاش به رئوفه میگويد: «شما امانتيد و برای كمک به ما آمدهايد، با احتياط برو». در تمام راه ما را مهمان تنبورنوازیهايش میكند كه از ضبط ماشين در حال پخش است. همينطور كه از كنار مزارع بلال رد میشويم و كوههای دالاهو را از دور میبينيم، از او میپرسم استاد چرا اينجا خانه تنبور را درست كرديد؟ میگويد: «كسانی كه اينجا میآيند، حتما خيلی موسيقی يا تنبور را دوست دارند؛ اينجا آمدن هوسی نيست. وقتی برای كلاسهای من در تهران از سيستانوبلوچستان میآيند، برای خانه تنبور هم میآيند. نگران نيستم. ضمن اين كه زمين اين بنا، ارث پدری من بوده است و من در همين روستا زندگی میكنم.»
بانزلان عليا را رد میكنيم و به بانزلان سفلی میرسیم؛ روستایی از توابع دهستان گورانی، بخش گهواره، شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه. از دور بنای زيبای خانه تنبور را بر فراز تپهای در دشت در كنار درياچه سد آزادی میبينيم. ساعت سهونيم بعدازظهر است. ماشينهای زيادی بيرون محوطه خانه ايستادهاند و صدای سرنا و دهل فضا را پر كرده است.
مردان با لباسهای كُردی و سنجاقسينههايی كه نشانه موسيقی دارد، روی پلهها و اطراف خانه برای خوشامدگويی ايستادهاند. زنان با لباسهای رنگارنگ كردی، با روسریهای شاد، با كودكانشان در دست و بغل، زير نور آفتاب تند شهريور دامنه دالاهو نشسته يا ايستادهاند. گروه گروه مردان، پير و جوان، خودشان را برای رقص كردی آماده میكنند و فضای پرشوری را رقم میزنند. از پيش اعلام شده مراسم ساعت شش شروع میشود. دستهدسته به تعداد آدمها افزوده میشود و استادان موسيقی در هلهله مردم وارد ساختمان خانه میشوند.
طبيعت اطراف چنان همه - بهویژه ما پايتختنشينها - را به وجد آورده كه گذر زمان آسان میشود. مراسم اختتاميه جشنواره كهن آواهای تنبور و افتتاحيه خانه تنبور در ازدحام جمعيت و فريادهای شادی مردم بهویژه برای شهرام ناظری و كيهان كلهر كه همشهریهايشان هستند، آغاز میشود. بعد از خيرمقدم، دو هنرمند سرنانواز و دهلزن لحظات كوتاهی را به اجرای قطعات میپردازند. بعد از آن، علی شبستری، مدير اجرائی جشنواره كهن آواهای تنبور و یوسف شاهحسينی، معاون سياسی - امنيتی استانداری كرمانشاه، صحبتهايی درباره افتتاح اين خانه میكنند و در ادامه، هنرمندان بوكان به اجرای قطعهای میپردازند.
علیاكبر مرادی، مردی كه تمام اين اتفاقها به همت او شكل گرفته، ميان تشويقهای بیامان همشهريانش روی صحنه میآيد. او حالا شمايل مردی است كه نشدنی را شدنی كرده. خارج از فضای پايتخت اتفاقی را رقم زده كه نمیشود ناديدهاش گرفت. جانش را گذاشته تا اين اتفاق بيفتد. پشت ميكروفن میرود: «تنها كسی كه در تمام دنيا به كمک من آمد، بهروز بيات، معمار اين بنا بود؛ اگر ناواردی در آن میبينيد، از چشم من ببينيد. خوشبختانه آقای شاهحسينی مشكل ما را حل كرد. مسئولان در دولت آقای روحانی مشكل مجوز را حل كردند. همينطور همسرم و فرزندم بسيار كمکحالم بودند كه در اين لحظه از آنها سپاسگزارم. اين مركز برای هنر و جايی برای خدمت به هنر است. خانه تنبور برای همه است.»
مرادی در خيل سوتوكفها بدرقه میشود تا سيروان خالدی روی صحنه بيايد و آواز سياهچمانه بخواند.
محمدرضا درويشی سخنران بعدی است. او كه از كمحرفترين اهالی موسيقی است، میگويد: «به عنوان يكی از اهالی موسيقی، خيلی خوشحالم اين جمعيت عظيم را اينجا میبينم؛ جمعيتی كه بهخاطر چيزی جز موسيقی اينجا جمع نشدهاند و تنها برای افتتاح تنبورخانه يا جشنواره آمدهاند. من شهادت میدهم كه مرادی ١٢ سال با جان و مال خودش شخصا در اين برهوت به ساخت اين خانه اقدام كرد؛ مكانی كه بدون كمک هيچ نهادی احداث شده است.
در دولتهای پيشين كارشكنیها تا آنجا پيش رفت كه میخواستند بنای اين خانه را تخريب كنند؛ اما سرانجام اين ادراک به وجود آمد كه اينجا مركزی فرهنگی است برای ساز تنبور، جای سياسی نيست. به جرئت میگويم هركسی از احداث و راهاندازی اين خانه ممانعت كرد، مرتكب اشتباه شده است و تشكر میكنم از هر مسئولی كه سعی در بازگشت به آن داشته است. مرادی بدون هيچ پشتوانهای جان و مالش را برای اينجا گذاشت. من اميدوارم جوانان، نه تنها از دالاهو، بلكه از ديگر نقاط كشور هم از اين خانه تنبور استفاده كنند.»
بعد از او كيهان كلهر كه به تازگی مجموعه كنسرتهايش با موفقيت به پايان رسيده، روی صحنه آمد و در چند جمله كوتاه خوشحالیاش را از وقوع اين رخداد فرهنگی اعلام كرد و گفت: «خوشحالم بعد از ١٥ سال اين اتفاق افتاده. سال ٨١ بود كه مرادی تصميم به احداث تنبورخانه گوران گرفت و حالا بعد از اين سالها خوشحالم از اين كه اين آرزو به ثمر نشست.»
در ادامه شهريار و داريوش قبادی دو نوجوان تنبورنواز به دونوازی تنبور پرداختند تا لحظاتی بعد، شهرام ناظری روی صحنه بيايد. او صحبتهايش را اينطور آغاز كرد: «به همولايتیها و همشهريان خودم سلام میكنم و از حضورشان متشكرم. اين هميت و غيرت علیاكبر مرادی و مهندس بهروز بيات دوست دوران كودكی من است كه امروز اين خانه افتتاح شده و تشكر میكنم از هر دوی آنها. بعدها تاريخ درباره اين خانه قضاوت خواهد كرد و نام آنها به نيكی خواهد آمد، كسانی كه خواستند تخريب كنند روسياهی بر آنها میماند.»
بعد از صحبتهای مجری درباره اهميت جايگاه استاد شجريان و شهرام ناظری، ناظری جمعيت حاضر را مهمان دو قطعه براساس اشعار مولانا و يک قطعه كُردی كرد كه با تشويق فراوان همشهريانش روبهرو شد.
حسين عليزاده هم در پی سخنان و اجرای ناظری كه در چندسال اخير به شواليه آواز ايران مشهور شده است، صحبتهايش را با تشكر از مرادی آغاز كرد و گفت: «نام علیاکبر مرادی نيازی به هيچ عنوانی ندارد. به عقيده من اتفاق امروز يکی از بهترين اتفاقها برای دولت ايران است نه فقط تنبور و موسيقی. ملت ايران هميشه نشان داده وقتی برای عشق دورهم جمع میشوند هيچ تشنج و اتفاقی وجود ندارد و نياز به هيچ حفاظتی ندارد. ما ايرانی هستيم و ساز تنبور به همه ما تعلق میگيرد و حتی به شخص خود من که تنبورنواز نيستم نيز تعلق دارد همانطور که هر ساز ايرانی و هر فرهنگ ايرانی به همه ايرانيان تعلق میگيرد. ايران يکی از سرزمينهای بزرگ دنياست که شايد به لحاظ اينکه فرهنگهای متنوعی را در خود جای داده است نظير آن در دنيا کم باشد و حتی از نظر موسيقی بومی بهلحاظ اقوام متعددی که وجود دارد، ايران يکی از ثروتمندترين کشورهای دنياست.»
او افزود: «کشور ايران دارای موسيقی بسيار غنی است و مردم ايران و دنيا اين مسئله را نمیدانند. ساليان بسياری است که به موسيقی کملطفی شده اما موسيقی به لطف کسی نياز ندارد و در قلب همه وجود دارد و مانند نفسکشيدن هميشه در جريان است. در اطراف ما موسيقی بهطور طبيعی وجود دارد و تنها با ساز نواخته نمیشود؛ مانند يک تابلو نقاشیشده از تصوير يک طبيعت.»
اين آهنگساز در ادامه گفت: «من به شهر کرمانشاه غيرت دارم و تا حدودی با موسيقی اين منطقه آشنا هستم و دو هنرمند بزرگ شهرام ناظری و کيهان کلهر متولد اين شهر هستند بنابراين وقتی صحبت از اين دو دوست میشود، صحبت از دو هنرمند ايرانی است که در دنيا محبوبيت دارند اما دو عنوان وجود دارد که بايد از فرهنگ خودمان حذف کنيم. نخست مسئله شواليه است که نمیدانم چرا اينقدر به اين کلمه تکيه میشود؛ آيا شهرام ناظری بهتنهايی گويا نيست؟! وقتی اسم شهرام ناظری برده میشود قلب همه برای او میلرزد و نيازی به پیشوند شواليه ندارد.
عنوان شواليه برای هنرمند بزرگ کشورمان باب خنده خود فرانسویها شده است. ما بايد افتخار کنيم شهرام ناظری يک هنرمند ايرانی يا کرمانشاهی است و خود من به شخصه برای اينکه ايرانی بمانم و حسين عليزاده باشم نشان شواليه را قبول نکردم. هنرمندان ديگری هم قبل و بعد از شهرام ناظری بودند که عنوان شواليه را گرفتند اما هيچگاه به دنبال اسم خود آن را اضافه نکردند. بهطور مثال هيچکس به آقای شجريان نمیگويند شواليه و او را محمدرضا شجريان خطاب میکنند.»
او در ادامه صحبتهايش درباره كلهر گفت: «دومين موضوع کيهان کلهر است که همه جا اين هنرمند را کمانچهنواز جهانی مینامند. يعنی ما در جهان کشوری به نام ايران نداريم. چرا هر زمان میخواهيم جهانی باشيم نام ايران را حذف میکنيم. کيهان کلهر هنرمند، آهنگساز و کمانچهنواز بزرگ يک ايرانی است و نبايد با عناوين غيرايرانی باعث مسخره کردن خودمان توسط ديگران شويم. اين جوايز حق اين هنرمندان است و مبارکشان باشد.»
بعد از صحبتهای عليزاده، پرتوی كرمانشاهی، شاعر پشت ميكروفن قرار گرفت و به ايراد اشعار كردی پرداخت. اجرای هوره و مور از آواهای باستان لک بخش بعدی مراسم بود. اهدای جوايز به برگزيدگان جشنواره آواهای كهن تنبور با حضور تمامی استادان حاضر موسيقی ايران در این مراسم، پايانبخش این برنامه بود كه بيش از سه ساعت به طول انجاميد اما بارقههای اميد را نهتنها در دل و جان اهالی كرمانشاه كه در دل تمامی ايران روشن كرد.
در حاشيه این برنامه کيهان کلهر و حسين عليزاده با خانوادهای مشهدی که در اعتراض به لغو کنسرتها راهپيمايی ۶۰ روزه خود را از مشهد به دور ايران آغاز کردهاند، ديدار و در اين ديدار از حرکت اين خانواده تقدير کردند.
سميه قاضیزاده
- 15
- 6