اگرچه اركستر سمفونيك تهران با پيشينه ٨٥ سالهاش از قديميترين اركسترهاي خاورميانه به شمار ميرود اما اين سبقه طولاني دليلي بر حضور مستدام و پيوسته آن بر بدنه هنري ايران نيست. از سال ١٣١٢ كه غلامحسين مينباشيان اركستر بلديه را راهاندازي كرد، در برهههاي زماني مختلف و به فراخور فراز و نشيبهاي سياسي- اجتماعي، اين اركستر هم پستي و بلنديهاي فراواني را تحمل كرد. از تعطيلي در سالهاي ١٣٢٤-١٣٢٠ (بهواسطه تبعات جنگ جهاني دوم و بركنار شدن مينباشيان) گرفته تا وقفهاي كه در سال ١٣٢٩ به دليل مهاجرت پرويز محمود، رهبر اين اركستر به وجود آمد.
هر چند تا اوايل دهه ٥٠ با كمكهاي دولتي و بودجه مستقل، اركستر سمفونيك توانست كجدار و مريز به كار خود ادامه دهد اما با وقوع انقلاب ٥٧ و پس از آن جنگ بين ايران و عراق، اين اركستر باز هم دچار نابساماني شد. چنان كه سرانجام با انصراف حشمت سنجري از رهبري اركستر در سال ١٣٦٨ اين اركستر تعطيل شد. پس از سنجري رهبران مختلفي (مثل فرهاد مشكات، فريدون ناصري، نادر مشايخي، ايرج صهبايي و علي رهبري و غيره) زمام امور را به دست گرفتند اما گاه و بيگاه به دليل نبود بودجه مشخص و كماهميت پنداشتن موسيقي (بالاخص موسيقي كلاسيك) سايه بيثباتي و تشويش بر سر اركستر و نوازندگانش پهن بود.
حالا اگرچه سالها از آن دوران مبهم و پراغتشاش، آخرين تغيير و تحولات اركستر، غضب علي رهبري و عزيمتش از ايران ميگذرد اما شهرداد روحاني بيش از دو سال است كه چوب رهبري اركستر را به دست گرفته و با برنامهريزي مدون تلاش كرده تا نوازندگان جوان آن را براي حضور در عرصههاي جهاني آماده كند.
اركستر سمفونيك تهران قرار است ٢٨ ارديبهشت ماه در تالار وحدت روي صحنه رود اما اين گفتوگو نه فقط درباره اين اجرا بلكه درباره حضور آن در بازيهاي جام جهاني ٢٠١٨ روسيه است. شهرداد روحاني براي اين اجراها دو قطعهسازي نوشته كه قرار است در سه شهر روسيه (مسكو، كازان و سنپترزبورگ) به همراه برخي قطعات ديگر اجرا شود. با اين آهنگساز و رهبر اركستر درباره اجراي اركستر سمفونيك تهران در تالار وحدت و البته چند و چون حضورش در بازيهاي جام جهاني فوتبال گفتوگو كردهايم.
در اجراي ٢٨ ارديبهشت ماه قرار است با اركستر سمفونيك تهران قطعاتي از دورژاك، موزارت و بتهوون را روي صحنه اجرا كنيد. در وهله اول بد نيست به اين بپردازيم كه رپرتوار اجرايي هر كنسرت را بر چه اساسي انتخاب ميكنيد؟
در اين كنسرت سعي كردم از موسيقي دوران كلاسيك و رمانتيك استفاده كنم؛ چنانچه اشاره كرديد؛ يكي از قطعات اووِتور «Coriolan» از بتهوون خواهد بود كه يك پيش درآمد براي نمايشي با همين عنوان است و ما هم به عنوان پيشدرآمد كنسرت آن را اجرا خواهيم كرد. قطعه ديگر سمفوني شماره ٤٠ موزارت است كه به نظر من سمفوني بسيار زيبايي است و احتمال ميدهم مردم آن را شنيده باشند. در مجموع قصد داشتم قطعاتي انتخاب كنم كه مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. يكي از وظايف من به عنوان مدير هنري و رهبر اركستر سمفونيك تهران، اين است كه مردم را بيشتر با موسيقي كلاسيك آشنا كنم.
متاسفانه در ايران، برخلاف كشورهاي اروپايي كه بچهها از سنين كودكي تحت آموزش موسيقي قرار ميگيرند، موقعيت آشنايي با موسيقي كلاسيك كمتر وجود دارد. البته سمفوني شماره ٤٠ موزارت يكي از قطعات معروف اين آهنگساز است و در تمام دنيا اجرا ميشود. مردم ما هم احتمالا با آن آشنا هستند. انتخاب اين قطعات باعث ميشود كساني كه كمتر با موسيقي كلاسيك آشنايي ندارند، توجهشان به اركستر جلب شود و برنامههاي ما و موسيقي كلاسيك را بيشتر دنبال كنند.
يك قطعه ديگر سمفوني شماره ٩ دورژاك، معروف به سمفوني «دنياي نو» است كه حتمامردم ما موومان آخر آن را به خاطر دارند...
دورژاك سمفوني «دنياي نو» را در اولين سفرش به امريكا نوشته است. او براساس آثارش، جزو آن دسته از آهنگسازاني است كه همواره سعي داشته از موسيقي فولكلور سرزمين مادرياش (چكسلواكي) وام بگيرد. دورژاك در «دنياي نو» پس از حضور در امريكا و برعهده گرفتن مديريت كنسرواتوار ملي موسيقي اين كشور، از موسيقي «جز» بهره ميگيرد. چنان كه ميدانيد، كشور امريكا برخلاف اروپا سابقه موسيقي كلاسيك ندارد اما موسيقي «جز» دستمايه آهنگسازي دورژاك در ساخت سمفوني «دنياي نو» شده است.
او وقتي براي اولينبار وارد امريكا شد، تلاش كرد موسيقي فولكلور اين سرزمين را پيدا كند. از اين رو گامهاي «جز» توجه او را به خود جلب كردند. چهار موومان متضاد اين سمفونيك با مواد تماتيك يكسان، انسجام و يكپارچگي خاصي ايجاد ميكنند. در نهايت در موومان چهارم همان گامهاي «جز» و تمهاي موومانهاي پيشين يادآوري ميشود. او در مدت زماني كه مدير كنسرواتوار موسيقي ملي نيويورك بود مدام به موسيقيدانان كلاسيك امريكا تاكيد داشت از تمهاي موسيقي خودشان بهره بگيرند.
با توجه به كنسرتهاي اخير اركستر سمفونيك ميتوان گفت بيشتر از قطعات موزيسينهاي دوره رمانتيك مثل «ريشارد اشتراوس»، «شوپن»، «برامس» و غيره برنامه اجرا كردهايد. شما الان هم به عدم آگاهي مردم از موسيقي كلاسيك اشاره كرديد و هم فرصت تمرين نوازندههاي اركستر كه دو مولفه اصلي در انتخاب قطعات كنسرتهاي اركستر سمفونيك تهران هستند اما تا چه حد سليقه شخصي شما در انتخاب قطعات اركستر سمفونيك دخيل است؟
من معتقدم براي آشنا كردن مردم با موسيقي كلاسيك، بهتر است از دورههاي متاخر و به صورت پلهپله شروع كنيم.ضمن اينكه در برنامههاي بعدي اركستر قرار است از آثار آهنگسازان فرانسوي مثل «كلود دبوسي» و «موريس راول» هم اجرا داشته باشيم. شكي در آن نيست انتخابهايي كه تا امروز صورت گرفته متاثر از سليقه من نيز بوده است، ولي فقط سليقه من دخيل نيست. شايد اگر فقط سليقه من مطرح بود قطعات ديگري را براي اجرا با اركستر انتخاب ميكردم.
هر بار كه ميخواهم رپرتوار اجرايي اركستر را انتخاب كنم، بايد در نظر بگيرم كه آن قطعه تا چه حد قدرت نوازندگي نوازندههاي اركستر سمفونيك را بالا ميبرد. نيز بايد در نظر بگيرم قطعات انتخابي با تعداد تمرينهاي اركستر متناسب باشد. البته فراموش نكنيد ما از «ايگور استراوينسكي» (آهنگساز روس) و برخي آهنگسازان معاصر ايران مثل احمد پژمان هم آثاري را اجرا كردهايم و بنا داريم در برنامههاي آينده از ديگر آهنگسازان ايراني كارهايي را روي صحنه ببريم.
در مجموع بايد بگويم اين مسائل به گذر زمان نياز دارد اما من فكر ميكنم اركستر سمفونيك، امتحانش را_ در انتخاب قطعات و جذب مخاطب_ پس داده است. تا امروز، تمام بليتهاي كنسرتهاي ما از هفتهها قبل تمام شده در صورتي كه قبلا اينطور نبود. اين استقبال نشان ميدهد مردم به موسيقي كلاسيك و اركستر سمفونيك علاقهمند شدهاند.
شما وقتي به ايران بازگشتيد تا رهبري اركستر سمفونيك تهران را برعهده بگيريد قطعا روياها و خواستههايي داشتيد كه شما را به اين كار ترغيب ميكرد. حتي خاطرم هست در نامهاي به وزير ارشاد نگرانيتان را از سرنوشت اين اركستر ابراز كرديد. حالا بيش از دو سال از رهبري شما بر اركستر سمفونيك تهران ميگذرد. در اين مدت چقدر توانستهايد به روياهايتان برسيد و چقدر از اين خواستهها دستنيافتني بوده است؟
من وقتي مسووليت اركستر سمفونيك تهران را برعهده گرفتم، ميدانستم اين اركستر را در چه شرايطي دارم تحويل ميگيرم. نيز ميدانستم شرايط و اوضاع موسيقي در كشورم به چه صورت است. بنابراين با آگاهي از اين مسائل، رهبري اركستر سمفونيك را پذيرفتم و بايد بگويم آرزو يا روياي خامي نداشتم كه غير طبيعي باشد. توانايي نوازندههاي اركستر ما مشخص است اما من به عنوان رهبر، بايد طوري برنامهريزي ميكردم كه روز به روز كيفيت بهتر شود، مخاطبان بيشتري جذب موسيقي سمفونيك شوند و نوازندهها را از مسائل حاشيهاي دور كنيم. به جرات ميتوانم بگويم، روز به روز به آن برنامهاي كه از پيش در نظر داشتم، رسيدهايم و هنوز هم در حال ادامه دادن هستيم.
اگرچه هنوز به آن نقطه ايدهآل مورد نظرم نرسيدهايم اما خوشبختانه داريم در مسير درستي گام برميداريم و بسيار خوشحالم اين پيشرفت رخ داده است. اركستر سمفونيك روز به روز بهتر شده و جو حاكم بر آن بسيار حرفهاي و سالم است، بدون هيچ مشكل حاشيهاي. البته جا دارد اينجا از بنياد رودكي و شخص آقاي علياكبر صفيپور (مديرعامل بنياد رودكي) تشكر كنم. چون من فقط بخشي از كار هستم و تنها مسائل هنري اركستر را پيش ميبرم.
اگر مسائل اداري اركستر، حقوق نوازندهها و بيمه آنها درست نباشد مشكل ايجاد ميشود و با همكاريهايي كه به نحو احسنت انجام شده توانستهايم از اين مسائل دور باشيم و مشتركا كار را پيش بريم. كار ما يك كار گروهي است و با تكروي انجام نميشود. اگر تكروي وجود داشته باشد همان مسائل گذشته دوباره تكرار ميشود ولي وقتي همه احساس كنند كه اين كار، گروهي است و هر كس به بهترين شكل وظيفهاش را پيش ببرد، شاهد پيشرفت مجموعه خواهيم بود.
شايد به عنوان يكي از مظاهر اين پيشرفت بتوانيم به اجراي مشترك اركستر سمفونيك تهران و اركستر ايتاليا به رهبري ريكاردو موتي اشاره كنيم كه اتفاق بسيار مهمي بود...
وقتي رهبر بزرگي مثل ريكاردو موتي كه در تمام دنيا مطرح است پس از اولين تمرين اركستر سمفونيك به اتاق من ميآيد و ميگويد: انتظار نداشتم اركستر شما قطعات «جوزپه وردي» را اينقدر خوب اجرا كند، براي من بهترين علامت از سطح پيشرفت اركستر است. او قبل از اينكه به ايران بيايد رپرتوار اجرايي را مشخص كرده بود و من آن را با نوازندهها تمرين كرده بودم. ايتالياييها ميگويند وردي يعني خود ايتاليا! آن قدر به او افتخار ميكنند و موسيقياش را ميشناسند كه اگر جايي كم و كاستي وجود داشته باشد، مطمئنا متوجه ميشوند.
وقتي «موتي» بعد از اولين تمرين اركستر اينچنين به وجد ميآيد نشان ميدهد كار درست انجام شده و صحيح پيش رفته است. بعد از آن اجرا اركستر سمفونيك براي حضور در فستيوال «راونا» ايتاليا دعوت شد و جلوي تقريبا ١٨٠٠ نفر، به همراه اركستر ايتاليا برنامه اجرا كرد. جالب است بدانيد تلويزيون سراسري ايتاليا (Rai) هم اين برنامه را ضبط و پخش كرد. اين موارد نشان ميدهد كه امروز پس از سالها تلاش و زحمت، اركستر در سطح خوبي است و توانسته از پس چنين اجرايي برآيد. خوشبختانه اركستر سمفونيك تهران به عنوان يك مجموعه فرهنگي، جاي خودش را در سطوح مختلف كشور باز كرده و اين ساده به دست نميآيد.
اركستر سمفونيك خوشبختانه حالا آنقدر جايگاه خود را پيدا كرده كه قرار است به همراه تيم ملي فوتبال ايران براي اجرا در روسيه اعزام شود. اين اتفاق چقدر در همه دنيا مرسوم است؟
اگر اخبار اخير را دنبال كرده و در جريان ملاقات كره شمالي و جنوبي باشيد، حتما ميدانيد اين اتفاق بيسابقه بوده است چون هميشه احتمال جنگ بين اين دو كشور وجود داشت. مذاكرات بين دو كره از بازيهاي زمستاني در كره جنوبي آغاز شد و براي اولينبار كره شمالي در اين بازيها حضور پيدا كرد. هر چند اين كشور مقامي كسب نكرد اما توانست از اين رويداد به نحو احسنت در ايجاد مذاكره استفاده كند. در همين بازيها بود كه اعضاي اركستر سمفونيك كره شمالي و خوانندگان كر آن كشور، تيم اعزامي خود را همراهي كردند.
حضور اين اركستر باعث دوستي بين دو كشور شد چنانچه الان در همه دنيا صحبت از اين اتفاق است. به نظر من اين سفيران فرهنگي اگرچه كم هزينه و كم دردسر هستند اما ميتوانند از بعضي مذاكرهكنندگان موثرتر باشند. حضور اركستر سمفونيك تهران در كنار تيم ملي هم ميتواند همين حكم را داشته باشد. ما در سه شهري كه تيم ملي بازي دارد، كنسرت خواهيم داشت كه اتفاق بسيار فرخندهاي است. در اين كنسرت قرار است قطعاتي از آهنگسازان روس مثل «چايكوفسكي»، «موسورگسكي» و آهنگسازان كلاسيك چك مثل «دورژاك» اجرا كنيم.
در عين حال با اجراي برخي قطعات از آهنگسازان ايراني مثل حسين دهلوي، احمد پژمان و حشمت سنجري سعي در معرفي آنها به مردم دنيا داريم. اما از آنجا كه اين مراسم يك رويداد ورزشي است، بنياد رودكي نيز چند قطعه به چند آهنگساز سفارش داده تا در اين كنسرتها اجرا شوند. از جمله قطعات، دو اثر از من است كه براي اين رويداد نوشتهام.بنابراين در يك برنامه چند منظور را پي ميگيريم؛ افزايش توانايي اركستر سمفونيك تهران، اجراي آثار آهنگسازان روس و اجراي آثار تعدادي از هنرمندان خودمان كه در همان شيوه آهنگسازي ميكنند. شايد جهانيان درك درستي از جريان فرهنگي و هنري ايران نداشته باشند اما با چنين رويدادهايي ميتوان به شناخت هرچه بيشتر و بهتر هنر ايران كمك كرد. من معتقدم گروههاي هنري ديگر هم ميتوانند سفيران فرهنگي خوبي براي كشور ما در دنيا باشند.
كشوري مثل روسيه بعد از اتريش، شايد دومين مهد موسيقي جهان باشد كه آهنگسازان بسيار شاخصي هم دارد. اجراي اركستر سمفونيك تهران در چنين كشوري شجاعت و جسارت زيادي ميخواهد. آيا واقعا اركستر سمفونيك ما توان اين را دارد تا براي مردمي كه موسيقي كلاسيك را به خوبي ميشناسند برنامه اجرا كند؟
من براي اين اجراها روز شماري ميكنم.اي كاش اجراي ما همين فردا بود تا روسها ميديدند اركستر سمفونيك تهران در چه سطحي است. اتفاقا ارزش كار ما هم در همين است. ما قصد نداريم اركسترمان را با اركستر فيلارمونيك برلين يا اركستر مارينسكي روسيه مقايسه كنيم. همانطور كه رويارويي تيم ملي ايران با تيمهاي برتر جهان مثل اسپانيا و پرتغال را بايد به فال نيك بگيريم اين اتفاق هم مهم است. نبايد با نااميدي بگوييم كه تيم ما حتما بازنده ميشود. همين كه اين موقعيت پيش آمده كه در سطح جهاني با بزرگترين تيمهاي دنيا مسابقه دهيم، نشان ميدهد ما به سطح قابل قبولي رسيدهايم. همين جريان درباره اركستر سمفونيك تهران هم صادق است.
من روزشماري ميكنم تا در روسيه روي صحنه برويم و نشان دهيم اركستر سمفونيك تهران از عهده اين كار برميآيد. به اين ترتيب نه تنها با اجراي آثار آهنگسازان آنها بلكه با اجراي قطعات آهنگسازان خودمان، هنر اين سرزمين را به روسهايي كه شايد شناخت دقيقي از ما نداشته باشند، معرفي ميكنيم. البته نبايد اين نكته را فراموش كنيم كه ممكن است قيمت يكي از سازهاي نوازندگان اروپايي به اندازه تمام سازهاي اركستر سمفونيك ما باشد.
اين مساله در صدادهي اركستر تاثير بسيار زيادي دارد. هيچ شكي نيست ما كمبودهايي داريم اما نبايد بگوييم چون اين كمبودها هست نبايد كاري انجام دهيم. كاش ميشد سازها و ابزارهاي بهتري داشته باشيم كه تاثير مستقيمي بر صدادهي اركستر ميگذاشتند اما به هر حال اين تمام داشتههاي ما است و بايد بهترين تواناييمان را بر مبناي آن نشان دهيم.
شما هيچ پيشنهادي به بنياد براي خريد ساز يا در نظر گرفتن تسهيلات براي نوازندهها ندادهايد؟
ما پيشنهادهايي دادهايم و تا حدودي هم كارهايي انجام شده است ولي نميتوان به يك باره انتظار داشت تمام اين كاستيها مرتفع شوند. يك ويلنسل (نسبتا معمولي) بين ١٥ تا ٢٠ هزار يورو قيمت دارد و نميتوان آن را به راحتي تهيه كرد. از سوي ديگر ميانگين سني اركستر سمفونيك تهران حدود ٢٤-٢٣ سال است و از اين منظر اركستر بسيار جواني است. اين اركستر جوان احتياج به زمان، تجربه و تمرين دارد تا جاي خودش را در سطح بينالمللي باز كند اما خوشبختانه با در نظر گرفتن تمام اين شرايط به نظر من بسيار خوب پيش رفتهايم و بالاخره به نقطه ايدهآلمان خواهيم رسيد.
پيش از اين شما به عنوان آهنگساز هم بسيار فعال بوديد اما به نظر ميرسد در اين دو سال بيشتر روي رهبري اركستر تمركز داشتهايد. با اين حال قرار است دو قطعه تازه از ساختههايتان براي اجرا در بازيهاي جامجهاني توسط اركستر سمفونيك تهران آماده شود. درباره اين قطعات و ساختار آنها بيشتر توضيح ميدهيد؟
طبيعتا اين روزها بيشتر تمركز من روي اركسترسمفونيك است و فرصت كمتري براي آهنگسازي دارم. اما با اين حال كار آهنگسازيام را نيز ادامه ميدهم مثل دو قطعهاي كه براي بازيهاي جام جهاني ساخته و سعي كردهام تا حال و هواي اين رويداد مهم ورزشي را در موسيقيام پياده كنم. من حدود ٢٠ سال پيش هم تجربهاي شبيه به اين داشتم.
وقتي ايران در بازيهاي آسيايي تايلند در شهر بانكوك حضور پيدا كرد از من و آهنگسازان ديگري از كشورهاي مختلف درخواست شد تا براي افتتاحيه و اختتاميه قطعاتي بنويسيم. من دو قطعه نوشتم كه به همراه يك گروه كر ٢٠٠ نفره با اركستر سمفونيك بانكوك اجرا شد. بنابراين وقتي پيشنهاد ساخت قطعاتي براي بازيهاي جام جهاني مطرح شد، برايم بسيار خوشايند بود. من سعي كردم در اين دو قطعه شور و حركت ورزش را حفظ كنم و به عنوان يك آهنگساز ايراني، از وجوه موسيقي سرزمينم بهره بگيرم.
پيش از اين قرار بود عليرضا قرباني به عنوان خواننده يكي از اين قطعات، اركستر سمفونيك را در روسيه همراهي كند اما از اين كار انصراف داد. دليل اين انصراف چه بود؟
آن قطعه چيز ديگري بود و قرار بود آقاي عليرضا قرباني از روي شعر زيبايي از آقاي ساعد باقري با محتواي ملي- ميهني بخوانند اما به دليل برخي مسائل شخصي ترجيح دادند در اين برنامه حضور نداشته باشند. اما من براي اين بازيها دو قطعهسازي نوشتهام كه مولفهها و مشخصههاي ايراني دارند.
وقتي صحبت از مولفههاي ايراني ميشود اولين تلقي استفاده از سازهاي ايراني است. آيا در اين قطعات از سازهاي ايراني بهره گرفتهايد يا اينكه ساختار كلي موسيقي برگرفته از مولفههاي موسيقي ايراني است؟
براي رسيدن به هويت ايراني ميتوان از اين سازها در آنسامبل اركستر بهره برد اما استفاده از سازهاي ايراني، صرفا قطعه را ايراني نميكند. كما اينكه اگر قطعهاي براي اركستر سمفونيك بنويسيد لزوما غربي نخواهد بود. مثلا قطعاتي كه احمد پژمان، حشمت سنجري يا حسين دهلوي براي اركستر سمفونيك نوشتهاند اگرچه ساختار اركستر غربي دارند اما وقتي اجرا ميشوند پيداست كه آهنگسازي از مشرقزمين آنها را نوشته است. من هم در قطعاتي كه ساختهام تلاش كردهام تا اين قوانين را رعايت كنم.
در خبرها اعلام شده بود تركيبي از دو اركستر سمفونيك و ملي براي اجرا در روسيه آماده ميشوند. اين تركيب به چه شكل خواهد بود؟
وقتي به چنين سفرهايي ميرويد محدوديتهايي از نظر هزينه وجود دارد. چنانچه اعلام شده قرار است تعدادي از نوازندههاي اركستر ملي به اركستر سمفونيك اضافه شوند. بنابراين ما مجبور شديم اركستر سمفونيك را كمي كوچكتر كنيم تا برخي از نوازندههاي اركستر ملي به ما ملحق شوند.
نوازندههاي اركستر سمفونيك تهران اكثرا يا فارغالتحصيلان هنرستان موسيقي هستند يا دانشجويان دانشكدههاي موسيقي. با توجه به اينكه شما در تعامل مستقيم با آنها قرار داريد، وضعيت آموزش موسيقي در ايران امروز را چطور ارزيابي ميكنيد؟
جا دارد اينجا از معلماني كه دارند هنرجو تربيت ميكنند تشكر كنم. معلمها كار بزرگي انجام ميدهند. ٩٩,٩ درصد اين نوازندهها در ايران تحصيل كردهاند. ما پيش از اين با كمبود نوازنده هارپ در ايران روبرو بوديم و اين مساله هميشه مشكلساز بود اما با تعليم معلمان خوبي كه در اين رشته فعال هستند در حال حاضر چهار نوازنده هارپ براي اركستر داريم كه نشان ميدهد آنها كار خودشان را به بهترين شكل انجام دادهاند. ولي اين كار بايد مثل دورهاي كه من در ايران درس ميخواندم، سيستماتيك شود. آن زمان از ١٠ سالگي وارد هنرستان موسيقي ميشديم و با برنامههاي مدون و معلمان خوبي كه براي ما در نظر گرفته شده بود، قدم به قدم پيش ميرفتيم تا به مرحله اخذ ديپلم و بعد هم دانشكده و دانشگاه برسيم. الان اين سيستم به هم ريخته است.
با اين حال همين نزديك ٨٠ نفر نوازنده اركستر سمفونيك، همه تعليم ديده هنرستانها، دانشگاهها و بخش خصوصي هستند. معلمان كارشان را خوب انجام ميدهند و نمونه آن شاگرداني است كه به بدنه اركستر اضافه شدهاند ولي براي به ثمر رسيدن يك نتيجه ايدهآل نيازمند حمايت دولتي آن هم در همه شهرها (و نه فقط در تهران) هستيم. كاش ميشد هر شهري يك هنرستان موسيقي فعال داشته باشد. هر چند در حال حاضر بعضي شهرها هنرستان موسيقي دارند، اما كامل نيستند چون در كل حمايت علمي و آكادميك از آنها نميشود. اينها كمبودهايي است كه به بدنه موسيقي ما آسيب ميرساند. اگر حمايت از اين نسل مورد توجه قرار ميگرفت و بودجه روشني داشت، نتيجه بهتري ميگرفتيم. ما جوانان با استعداد زياد داريم اما امكانات كافي ندارند.
همين چند روز پيش ديدم كه بنياد رودكي فراخواني براي جذب نوازنده صادر كرده بود. اين نوازندهها قرار است به بدنه اركسترها تزريق شوند يا اينكه برنامه ديگري داريد؟
خوب است كه اين فراخوانها صادر شوند چون معتقدم يك كشور نبايد فقط يك اركستر سمفونيك داشته باشد. ما بايد اركسترهاي مختلف داشته باشيم. من پيشنهاداتي مبني بر تشكيل اركسترهاي متنوع دادهام كه اين فراخوان بيشتر آن بخش را در برميگيرد. هر چه تعداد نوازندهها بيشتر باشد تعداد اركسترهايي كه ميتوانند شكل بگيرند هم بيشتر ميشود. خوب است ما از شهرستانهاي مختلف نوازندهها را براي حضور در اركسترهاي مختلف دعوت كنيم تا فعاليتشان را به صورت حرفهاي دنبال كنند.
نيوشا مزيدآبادي
- 9
- 3