مهمترین عناوین خبری
یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۶:۴۷ - ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۲۲۹۵
موسیقی

نگاهی به ترین‌های مارکت موسیقی داخلی در سالی که گذشت

طلا و تمشک ملودیک ٩٧

رویدادهای سال 97 موسیقی ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

در سالی که گذشت اتفاقات خوب و بد در بازار موسیقی ایران کم نبود، اما اگر قرار باشد مهمترین ‏اتفاق موسیقایی ‌سال را معرفی کنیم، باید از حمید سعیدی موزیسین ایرانی به‌عنوان یکی از چهره‌‏های مهم موسیقی ایران یاد کنیم.این آهنگساز و نوازنده ایرانی سرپرست گروه  (‏Opium ‎Moon‏) بود و دومین ایرانی شد که توانسته جایزه گرمی را به خانه ببرد.‌ سال ٩٧ برای گروه‌ها و ‏نام‌های زیادی در مارکت موسیقی ایران، خوب به پایان رسید و گروه‌ها و اشخاصی هم   کم ‏فروغ یا بی‌فروغ بودند. در این گزارش با نگاهی به بازار موسیقی در ایران، تلاش کرده‌ایم مهمترین ‏پیروزی‌ها و البته شکست‌ها را بیاوریم.   ‏

 

مرتضی پاشایی دوم‎! ‎

‏(محسن ابراهیم‌زاده)‏

تهیه‌کننده یا استعدادیاب فرقی ندارد! هرچه می‌خواهید اسمش را بگذارید. آسانسور شهرت محسن  ابراهیم‌زاده را مهدی کُرد طراحی کرده. همان چهره‌‌ای که دست گذاشت روی مرتضی پاشایی و ‏جای خواننده مرحوم را چندماهه میان هواخواهان موسیقی پاپ باز کرد. انگار فرمول یک‌شبه ‏مطرح‌شدن دست او و تعداد محدودی از همکارانش باشد.آنها تبحرشان مطرح کردن صداهایی ‏است که ممکن است از سال‌ها قبل هم خوانده باشند، اما هنوز به نامی و نانی در بازار ‏عجیب‌وغریب موسیقی پاپ ایران‎ نرسیده باشند! ‎

 

محسن ابراهیم‌زاده سال‌ها قبل از آن‌که مهدی کرد در فضای مجازی با او آشنا شود و مقدمه یک ‏همکاری پرزرق و برق و پول‌ساز میانشان شکل بگیرد، می‌خوانده است. اما جوان متولد تربت‌حیدریه در ۳۱ ‏سالگی موقعیتی به‌دست آورد که شاید دو‌سال پیش هم فکرش را نمی‌کرد‎.

 

از‌سال ٨٨ سراغ آموختن فن خوانندگی رفت و بعد هم‌دست گذاشت روی یکی از ملودی‌های ‏ماندگار موسیقی پاپ ایران که سال‌ها پیش از او با صدای تورج شعبانخانی شنیده ‌شده بود:   «هنوزم ‏وقتی می‌خندی...»‏

 

این تلاش زودهنگام برای شهرت ناگهانی خواننده جوان کافی نبود. سال‌ها گذشت تا بعد از این‌که کنسرتی ‏ در کرج برگزار کرد، خواندن تیتراژ برنامه مهتاب شبکه تهران مقدمه‌ای شد برای سوارشدن ‏ابراهیم‌زاده بر آسانسور شهرت‎!‎

همان تیتراژ ویدیویی که اسمش «سال نو» بود کاری کرد که نامش بر سر زبان‌ها بیفتد و از ناکجاآباد ‏‏«مرتضی پاشایی ٢» صدایش بزنند.  در بازار موسیقی که شهرت‌های یک‌شبه دارد به یک رویه ‏تبدیل می‌شود، ابراهیم‌زاده تلاش می‌کند به همان سرعتی که مطرح‌شده فراموش نشود‎.

 

آتش‌بازیِ ابراهیم

‏(محسن چاووشی)‏

 از همان ابتدا با ترس بیگانه بود، حتی محبوبیت کم‌نظیرش در میان مخاطبان جوان موسیقی پاپ ‏باعث نشد که برای تجربه سبک‌های جدید دل به دریا نزند. روزگاری صدایش، تداعی‌گرِ نوای خواننده‌ای ‏غربت‌نشین بود، ولی خیلی زود راهش را جدا کرد. پچ‌پچ‌ها بسیار بود، می‌گفتند صدایش، دستگاهی ‏است! انزوا و دوری از رسانه را گره زدند با بیش از یک دهه امتناع از برگزاری کنسرت تا نتیجه ‏بگیرند که صدا، صدای خودش نیست. او اما در دنیای دیگری سِیر می‌کرد‎.‎

 

اما او که طی این سال‌ها آلبوم‌های متنوعی داشته در «ابراهیم»   به بلوغ رسید. آلبومی به معنای واقعی شمایلِ یک تفکر است. امیر ارجینی در میانه ‏راه دلخور شد و رفیقِ نیمه‌راه لقب گرفت اما هر چه گذشت، روح چاووشی و صفا بیشتر در هم چِفت ‏شد. دغدغه‌های چهل سالگی و جوگندمیِ خود را پیوند زدند و ققنوسِ «ابراهیم» را از دلِ آتش ‏بیرون کشیدند. صفا، هشت ترانه را سپرد به چاووشی؛ هشت ترانه منحصربه‌فرد و حتی عجیب. عباراتی ‏چون «بِبُر به نام خداوندت که لطف خنجر ابراهیم به تیز بودن احکام است»، «اما پسر شدم که تو را ‏آرزو کنم» و اشعار دو قطعه ممنوعه «تو در مسافت بارانی» و «گاو، اسب، انسانیم» سیمایی جدید از ‏محسن چاووشی به موسیقی ایران

نشان داد‎.‎

 

هنوز هم صبور است و فارغ از هیاهوی جهانِ پیرامونش. وقتی شعرِ مولانا را روی ‏سرش خالکوبی کرد، انگار باز هم پچ‌پچه‌ها برایش اهمیتی نداشت. روی سرش نوشت:   «خنک آن قماربازی که ‏بباخت آن چه بودش/ به نماند هیچش الا هوس قمار دیگر». انگار بعدش یَله کرد در خلوت و رفت ‏آلبوم بعدی‌اش را بسازد؛«قمارباز‎.»

 

ورژنِ دلپذیر آواز

‏(محمد معتمدی)‏

 همکاری با زنده‌یاد محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، مجید درخشانی و بسیاری دیگر از نامداران ‏موسیقی سنتی ایران نام محمد معتمدی را از سال‌ها قبل میان هواداران موسیقی سنتی بر سر ‏زبان‌ها انداخته بود. آوازخوان کاشانی در بسیاری از کشورها برای حضور در فستیوال‌های ‏موسیقی معتبر رفت. یکی از افتخاراتش در آن ‏دوره انتخاب به‌عنوان بهترین خواننده‌سال رادیو فرانسه بود. جایزه موسیقی «بابل مد» را به ایران آورد، اما خیلی‌ها اصلا خبردار هم نشدند. معتمدی در همه ‏آن سال‌ها هم خواننده موفقی در میان جوان‌های موسیقی ایرانی به حساب می‌آمد.

 

بااین‌وجود، ‏سالی که گذشت برای معتمدی خیلی توفیر داشت با سال‌های قبلش. می‌شود گفت آن‌قدر با خودش ‏سروکله زد تا بالاخره متقاعد شود شنوندگان امروز آواز با دیروزی‌ها خیلی فرق دارند. آنها نه آن‌قدر ‏حوصله دارند که بنشینند پای یک سازوآواز تکنیکی و نه حوصله شنیدن چهچهه‌های بلبلی و اوج و ‏فرود خواننده‌ای توانا، برایشان معنی بخصوصی دارد. معتمدی در‌سال ٩٧ با جرأت و جسارت تغییر ‏ژانر داد و حالا شده یک خواننده احتمالا پاپ. البته که آن‌قدر کارش را بلد بوده که آواز ایرانی را ‏بکند سنگ بنای خواندنش. حالا «لحظه گرگ‌ومیش» که از معدود سریال‌های پرطرفدار سال‌های ‏اخیر تلویزیون هم هست، اقبال عمومی را نصیبش کرده. ‎

 

او آن‌قدر کارش را بلد است که حتی وقتی ترانه‌هایش رنگ و بوی پاپ به خودشان می‌گیرند بازهم ‏برمدار موسیقی ردیفی می‌خواند؛ آن‌قدر خوب می‌خواند که نیازی نباشد برای جلب مخاطب دست ‏به هر کاری بزند.  در روزهای آخر سالی که گذشت هم معتمدی با همراهی فرید سعادتمند «حالا ‏که می‌روی» را روانه بازار کردند. آلبومی که تنها یک قطعه‌اش قبل‌تر در سریال «گرگ‌ومیش» ‏ارایه‌شده بود:  «حالا که می‌روی‎! ‎‏»‏‎

آوازِ ترانه

‏(روزبه بمانی)‏

 آقای ترانه‌سرا در سالی که گذشت، با «کجا باید برم» همه مخاطبانش را شگفت‌زده کرد. خیلی‌ها از ‏قبل روزبه بمانی را می‌شناختند. ترانه سال‌های اخیر موسیقی پاپ در داخل و خارج از ایران تا حد ‏زیادی وامدار سروده‌های مستحکم و عاشقانه اوست. پارسال اما روزبه بمانی با اولین آلبومش همه را ‏انگشت‌به‌دهان گذاشت‎.‎

او البته ١٣‌سال قبل برای نخستین‌بار با خواندن تیتراژ شب شیشه‌ای صدایش را به گوش هموطنانش ‏رساند. فاصله میان اولین ترانه‌ای که خواند تا مطرح‌ترین تک‌آهنگی که رسما منتشر کرد هم، کمتر ‏از ١١‌سال نیست. «کجا باید برم» نام ترانه‌ای است از او که علیرضا افکاری آهنگسازی‌اش کرد. ‏انتشار این قطعه به‌عنوان تیتراژ پایانی فیلم سینمایی «لاتاری» مقدمه‌ای شد برای قرارگرفتن بمانی ‏در مسیری جدید. این قطعه مگاهیت بر سر زبان‌ها افتاد و همکاری زوج موفق بمانی- افکاری را وارد ‏فاز جدیدی کرد. فروش آلبوم «کجا باید برم» خیلی بیشتر از آن چیزی بود که هر منتقدی ‏می‌توانست پیش‌بینی را بکند. با این ‌وجود روی جلد آلبوم هیچ اثری از نام آهنگساز نیست. ظاهرا ‏وزارت ارشاد مانع قید نام افکاری شده بود.‎

 

 در «کجا باید برم» خبری از نفرین معشوق نیست. ملودی و صدا و ترانه می‌سوزند و می‌سازند. در ‏‏«به من نگو عاشق» که یکی از قطعات جذاب آلبوم بمانی است، عاشق خودش را محاکمه می‌کند. ‏خودش را که توانسته یک روز بی‌معشوق زنده بماند و شاید خم به ابرو نیاورد. مدارا و لذت‌بردن از ‏خاطرات گذشته تجربه خوبی است در «کجا باید برم». تجربه‌ای که همصدای خواننده پیش‌روی ‏مخاطب قرار داده هم، تصویرسازی ترانه‌های آلبوم و البته ملودی‌های علیرضا افکاری است. بیراه نیست ‏اگر آلبوم روزبه بمانی را مهمترین آلبوم پاپ ‌سال ٩٧ بدانیم.‏

 

 پایان روزگار همایونی

(حامد همایون)‏

 ‏«قراردادی که با سیدحامد محمودزاده بسته‌ام، ١٠ساله است». محسن رجب‌پور در نشست محک ‏این را گفته بود.بلیت‌های کنسرت جوان شیرازی که حالا نامش شده بود حامد همایون، خیلی زود ‏و قبل از این‌که تعداد قطعات منتشرشده‌اش به ‌اندازه اجرای یک کنسرت برسد، یکی پس از ‏دیگری و در فاصله چند دقیقه فروخته می‌شد و خبر از ثبت رکوردهای جدیدی در «سولد اوت»‏شدن کنسرت‌ها می‌داد. محسن رجب‌پور به‌عنوان تهیه‌کننده و صاحب برند حامد همایون همان ‏روزها گفته بود که یک تاجر است و با هرکسی مواجه می‌شود، به این فکر می‌کند که چطور می‌تواند ‏از او پول دربیاورد. قصه حامد همایون هم ظاهرا همین‌طور بود؛ محصولی که باید از او پول درآورد.

 

‏سیدحامد محمودزاده‌ای که یک روزی در دوران خدمت سربازی وقتی داشت از کنار برج میلاد ‏می‌گذشت، منقلب شد و فریاد کشید؛ فریادی که شاید پشتش حسرت یا آرزوی خواندن در این برج ‏پنهان شده بود. او بالاخره پا به برج آرزوهایش گذاشت و کنسرتش را هم نه یک‌بار بلکه بارها در آن ‏برگزار کرد. به قول محسن رجب‌پور صاحب برند حامد همایون در ٥ماه نخست ‌سال ٩٦ این نام ‏‏٢٣٩ کنسرت را روی صحنه برد و قرار هم شده بود که این رکورد در کتاب گینس ثبت شود. ‏همایون اما در سالی که گذشت، دیگر رونق قبل را نداشت. انتشار چند آهنگ و موزیک ویدیوی ‏جدید هم نتوانست چندان کمکی به او کند برای بازگشت به صدرنشینی قبلی.   ‏اصلا شاید بهترین تعبیر برای معرفی حامد همایون رنگ‌سال باشد؛ رنگی که امسال مد می‌شود و ‏سال بعد نوبتش را به رنگ دیگری می‌دهد. راستی رنگ امسال چه بود؟!‏

 

رکورد دو برادر‎

(آرش و مسیح)‏

 رکورد کنسرت‌های موسیقی ایران در‌سال ٩٧ متعلق به دو برادر نوظهور است:  آرش و مسیح. ‏برادران تازه‌وارد  مارکت موسیقی پاپ مجاز، ٥‌سال است به‌صورت جدی کارشان را شروع کرده‌اند. ‏از‌سال ٩٢ وقتی خواننده‌های زیرزمینی به‌حساب می‌آمدند با «بیا بازم»، «هنوز همونم»، «خودتو ‏برسون» و «دیوونه وار» نامشان بر سر زبان‌ها افتاد. پخش موزیک ویدیوهایشان در شبکه‌های ‏ماهواره‌ای زمینه‌ساز شهرت سریع‌شان شد. بعد هم یکی از شناخته‌شده‌ترین تهیه‌کننده موسیقی ‏پاپ وارد عمل شد:   «محسن رجب‌پور‎!‎‏»‏

 

رجب‌پور که متخصص سرمایه‌گذاری روی چهره‌های مستعد موسیقی پاپ است هم تسلط برادران ‏عدل‌پرور را به موسیقی پسندیده بود و هم با توجه به سبک و سیاقی که آنها دنبال می‌کردند، ‏می‌دانست سرمایه‌گذاری روی آرش و مسیح برایش آورده مالی قابل‌توجهی خواهد داشت. حالا دو ‏برادر رکورددار برگزاری کنسرت در سالی که گذشت به‌حساب می‌آیند‎.

 

‏«بیا بازم» معروف‌ترین و پربازدیدترین آهنگ مسیح و آرش‌ای پی حالا ورد زبان بخشی از مخاطبان ‏نوجوان و جوان آنهاست. «تو که نیستی پیشم»، «چه قشنگ»، «آرومه دل» هم شناخته‌شده‌ترین ‏کارهای دو برادر بعد از ورود به مارکت مجاز به‌حساب می‌آیند‎

.‎

آنها علاوه بر آهنگسازی کارهایشان، ترانه را هم خودشان می‌گویند. حالا علاوه بر کار روی نخستین ‏آلبوم رسمی‌شان برای دیگر فعالان عرصه موسیقی پاپ هم کار می‌نویسند. محمدرضا گلزار، مهدی ‏آذر، مهدی دارابی (هورش باند)، ماکان بند و علی لهراسبی شناخته‌شده‌ترین کسانی هستند که ‏مسیح و آرش دارند با آنها همکاری می‌کنند‎

.‎

برادران عدل پرور‌سال ٩٧ را در اوج توفیق و موفقیت پشت سر گذاشتند. هم به شهرت زیادی ‏رسیدند، هم رکورددار کنسرت در سالی که گذشت بودند و هم با شناختی که از موسیقی دارند ‏نشان دادند فقط یک مجری به حساب نمی‌آیند. آنها خودشان تولید می‌کنند و بعد آن‌چه ساخته‌اند را ‏می‌خوانند. این شاید برای عدل پرور‌ها یک برگ برنده باشد. مهم آن است که بعد از حضور مستمر ‏چندماهه در بازار نه خودشان اشباع شوند و نه آن‌قدر اسیر تکرار تا مخاطبانشان مثل بسیاری از ‏چهره‌های ناگهان مطرح‌شده دوروبرشان را خالی نکنند. باید دید حالا که نوبت حفظ جایگاهشان ‏است آیا می‌توانند دست‌کم چند سالی در مارکت موسیقی پاپ در اوج بمانند یا فرجام کار آنها هم ‏فراموشی زودتر از موعد خواهد بود؟‎!

 

رضا نامجو

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش