شنبه ۰۷ مهر ۱۴۰۳
۱۸:۰۱ - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۴۱۴۴
تئاتر شهر

سید محمد مساوات:

آنکه بر در کوبید، به کشتن چراغ آمده بود

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,نمایش بی‌پدر

سکوت و تعلیقی طولانی در سالن جاری می‌شود، تنها چند چراغ شمعی در راهروهای دکور روشن شده‌اند و صدای پچ‌پچ چندنفر شنیده می‌شود. شنگول و منگول و حبه انگور هستند که از شنیدن صدای مشتی که به در می‌کوبد ترسیده‌اند. قصه قصه شنگول و منگول است اما انگار مامان‌بزی تصمیم گرفته با آقا گرگه ازدواج کند. این تصمیم ابتدا فضایی مضحک در ذهن ایجاد می‌کند. اما خب فقط غیرممکن غیرممکن است. کم‌کم وصلت گرگ و بز را باور می‌کنی. اما قصه به این شیرینی ختم نمی‌شود، فضایی که «بی‌پدر» ساخته است سرشار از روحی جهنمی است، سرشار از تعلیق‌هایی که تماشاچی می‌ماند که آیا می‌شود یک نمایش تا این اندازه به عمد تماشاگر را آزار دهد؟! «بی‌پدر» از تأثیرات همزیستی بر خلقیات سخن می‌گوید، اینکه حتی بزها هم خوی درندگی در گوشه‌ای از وجودشان نهفته و آماده سربرآوردن است.صدای هر کوبه که  طی نمایش به گوش می‌رسید این شعر بامداد در ذهن می‌چرخید که: «آن‌که بر در می‌کوبد شباهنگام/ به کشتن چراغ آمده است/ نور را در پستوی خانه نهان باید کرد/ آنک قصابان‌اند بر گذرگاه‌ها مستقر/ با کنده و ساتوری خون‌آلود/ ابلیس پیروزْمست، سور عزای ما را بر سفره نشسته است...»  نمایش «بی‌پدر» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات تا ۲۹ اردیبهشت در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر اجرا می‌شود. در ادامه گفت‌وگوی «ایران» با مساوات برای بررسی دلایل این تلفیق متفاوت را می‌خوانید.

 

«بی پدر» پر از گروتسک و تعلیق‌های آزاردهنده و مشمئزکننده است. هدفتان از این طراحی چه بود؟

(خنده). احتمالاً رویکردی سادیستی. روحیه دیگرآزاری که حق حیات دارد. وقتی شما دست به تولید نمایشی می‌زنید حتی اگر رویکردتان سادیستی باشد حقوق شما محفوظ می‌ماند، برعکس سایر شئون اجتماعی. ویژگی منحصربه‌فردی که شمایل و ریخت نمایش، هم از نظر متنی و هم انتخاب‌های طراحی‌ها دارد مرا مجاب کرد به این رویکرد دیگرآزاری دامن هم بزنم. اتفاقاً هرچه به این رویکرد نزدیک‌تر می‌شوم نمایش موفق‌تر می‌شود و از این بابت خوشحالم.

 

ایده تلفیق و زندگی مشترک دو موجود از دو جنس متفاوت و در پی آن تغییر و تبدیل ماهیت آنها به هم از کجا آمد؟

در هنگام اجرای نمایش «خانه.وا.ده» که طی آن واقعیت‌های بیرونی وارد دنیای نمودهای ذهنی می‌شد و به نوعی رئالیسم انتزاعی بود و هویت فردی‌ در آن اهمیت داشت، ایده نمایش «بی‌پدر» به ذهنم رسید و طی فرآیندهای تمرینی متناوب و بازنویسی‌های متعدد و متنوعی که طی سه سال انجام شد به این ایده نهایی رسیدم.

 

«بی پدر» به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و خانوادگی قابل ارجاع است، کدام یک از اینها مد نظر خودتان و ذهن استعاری‌تان بود؟

پیش‌ترها فکر می‌کردم خیلی مفهومی و محتوایی برخورد کنم اما امروز به نظرم می‌رسد که اساساً هرکاری انجام دهم نمی‌توانم  جدا از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بنویسم. بنابراین با خیال راحت مستقیم به سراغ اصل قصه می‌روم و این وجه و بخش آرتیستیک و خود تئاتر برایم اهمیت بیشتری از هر رویکردی دارد.

 

اما بخش محتوایی کار شما بر وجوه دیگر غالب است.

قاعدتاً. شاید اساساً از آنجایی که مفهوم با یک قدرت فرساینده‌ای به سمتم پرتاب شده سعی می‌کنم از آن دوری هم کنم. بخصوص در گفت‌وگوها تلاش می‌کنم وارد مسائل تحلیلی نشوم. چون آنچه در اجرا اتفاق می‌افتد آنقدر صریح و روشن و بی‌پرده است که نیازی به توضیح دیگری ندارد.

 

تئاتر شما هم فضاهای آبزورد دارد و هم غیرآبزورد. گاهی تماشاچی را به پوچی محض می‌برید و بلافاصله و ناگهان سرتاپای او را در اکسپرسیونیسم فرو می‌کنید. این ترکیب از کجا نشأت گرفته است؟

من قائل به منحصر شدن در یک قالب و سبک مشخص نیستم و به نوعی تلفیق ژانریک را تمرین می‌کنم. اینکه چطور می‌شود در یک نمایشی از پایه بر گونه مشخصی نمانیم و رویکردها و مکاتب مختلف را در هم آمیخت و به یک محصول یکپارچه رسید. در این نمایش شاهد کمدی سیاه هستیم، برخی جاها فضاها کاملاً اکسپرسیونیستی می‌شود و برخی جاها به سمت گروتسکی می‌رود که شاید تولید مضحکه کند. اما این عمدی است که در«خانه.وا.ده» هم تمرینش کردم و بسیار برایم جذاب است که بتوانم مزه‌های مختلف را در ظرف نمایشی خودم بگنجانم.

 

شما با استفاده از رنگ خون و آکسسوارهای خشن فضایی هولناک ساختید. نمی‌خواستید از عنصرهایی چون بو برای تولید یک تئاتر همه‌جانبه (immersive theatre) استفاده کنید؟

بله، اتفاقاً چنین چیزی در نمایش داریم. آن روده‌ای که در پایان نمایش دست‌به‌دست می‌شود واقعی است و شاید ردیف‌های جلوتر بو را بهتر استشمام کنند. راستش من تمهیدی در این زمینه نداشتم و با بو دست به گریبان هستیم. البته ترجیح می‌دهم حواس دیگر را خیلی دخیل نکنم زیرا میزان کنش صحنه‌ای آنقدر زیاد است که فکر می‌کنم همین میزان رنج برای تماشاچی کافی است.

 

چقدر از سینما الهام گرفته‌اید؟ ویژگی‌هایی چون روح جهنمی، تعلیق، دلهره و خون‌بازی سینماگران بسیاری چون پولانسکی، تارانتینو و هیچکاک در کارتان نمود داشت.

هر هنرمندی در امتداد سیر تطور تاریخ هنرمندان پیش از خود حرکت می‌کند. بجز اینهایی که نام بردید من خودم فرانسیس بیکن نقاش را در کارم می‌بینم، اعوجاج در شخصیت‌پردازی ورگوس لانتیموس، گروتسک روی آندرسون و فضای اثیری پولانسکی و همه آرتیست‌های مورد علاقه‌ام را. این گونه نیست که درباره اینها اندیشیده باشم بلکه در طی زمان این ویژگی‌ها در ناخودآگاه من نفوذ کرده و نهادینه شده است.

 

با اینکه ریشه قصه ایرانی است اما دکور شبیه خانه‌های غربی است. دو در بالا و پایین پله‌ها دیده می‌شود. این طراحی برای القای فضای هولناک است یا این اختلاف طبقاتی ظاهری معنایی باطنی در ذهن‌تان دارد؟

وجوه دیداری صحنه برایم اهمیت بیشتری دارد. ما هرگاه از فاصله طبقاتی حرف می‌زنیم ذهن‌ها به سمت مسائل اجتماعی می‌رود اما هدف اصلی من اختلاف سبک‌ها و اختلاف فواصلی است که برای بازیگرانم ایجاد کرده‌ام. کما اینکه می‌توان به بعد اختلاف طبقاتی اجتماعی نیز فکر کرد.در مورد اینکه صحنه شکل غربی به خود گرفته است من ترجیح می‌دادم خیلی شکل ایرانی به خود نگیرد و شائبه خودزنی و خوددرگیری را از میان بردارم و به دلیل گزنده بودن مضمون و متن خواستم همه عناصر را از محدوده جغرافیای خودمان خارج کنم و نمایش را به سمت و سوی لامکان و لازمان ببرم.

 

بازیگران را چگونه انتخاب کردید و روند تمرین‌تان به چه صورت بود؟

از سه سال پیش که ایده این متن به ذهنم خورد دفعات بسیاری تمرین و تکرار داشتیم تا عاقبت تصمیم گرفتم با گروه خیلی جوانی که اشتیاق دارد کار کنم و چهره‌ها را به خاطر مشغله بسیاری که دارند فراموش کنم. برای انتخاب بازیگران دوماه زمان صرف شد و بعد از آن ۵ماه تمرین کردیم و به اجرا رسیدیم. استقبالی که از این کار شده است و دواجرایی شدن آن و تمام نظرات مثبتی که دریافت کرده‌ایم نشانه خوبی است مبنی بر اینکه هنوز می‌شود تئاتر را جدی گرفت و آن را تمرین کرد، بدون اعتنا به حضور چهره‌ها. همه اینها موجب می‌شود من در ادامه مسیر دلگرم‌تر باشم. می‌دانید که کار کردن در شرایطی که از عاقبت کارتان بی‌خبر باشید بسیار دشوار است. این ماهیت رویکردهای تجربی و اکسپریمنتال است.

 

یعنی کارتان را تجربی می‌دانید؟

نه، لزوماً تئاتر تجربی نیست بلکه دارای رویکردی تجربی است.

گریم کاراکترها مانند رنگ سیاه که برای گرگ‌ها و رنگ روشن که برای بزها در نظر گرفته بودید نمادین بود؟

«بی پدر» دومین همکاری من با خانم تینا بخشی است. در نمایش «خانه.وا.ده» به یک درک مشترک و متقابلی از رویکردهای من و توانایی‌های خانم بخشی رسیده بودیم. در ابتدا سعی کردم بازیگران و کاراکترهایم را به سمت بز بودن یا گرگ بودن نبرم و آنها را از شکل اولیه خاررج کنم و آنها بیش از اینکه شبیه گرگ و بز باشند شبیه آدم باشند. هم در طراحی لباس این اتفاق لحاظ شده است و هم در طراحی صحنه که محل زیست آنهاست. این برایم بازی و چالش جالبی بود، اینکه چطور می‌شود متن را در این فضا و اتمسفر مدیریت کرد، به نوعی که هیچ‌کدام ا زمواد اجرایی‌مان از هم جدا نشوند و اجزایمان لاینفک باشند و همبستگی‌شان حفظ شود و همگی حول یک هدف مشترک گرد هم آیند.

 

 

 

 

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش