«تئاتر مثل گندم برای جامعه ضروری است». این جمله را شاید در بادی امر نشود پذیرفت، خیلیها هستند که زیر بارش نمیروند و اساسا معتقدند هنر فرعی است بر سایر نیازهای اجتماعی. به همینخاطر هم است که افراد مختلف وقتی پا به میدان سیاست میگذارند و سعی میکنند توجه طبقات مختلف اجتماعی را به سمت برنامههایشان معطوف کنند، کمترین توجهشان به گوهر نابی است که سالهاست تاثیرش را در بافتهای مختلف اجتماعی و در جا انداختن مفاهیم مختلفی چون امید، اندیشه، سرنوشت و... نشان داده است.
برای مظلومبودن هنر و خاصه هنر نمایش به احتمال حاجت به استدلال خاصی نیست. کافی است دوروبرمان را خوب ببینیم و از کلام آنها که دل به ردای ریاستجمهوری کشوری با این تمدن ژرف خوش کردهاند، درک و دریافتشان از هنر را استخراج کنیم. آن موقع است که به جای بحث درباره «تئاتر مثل گندم برای جامعه ضروری» است، باید بخشی از شعر ماندگاری را که به واسطه تاثیرگذاریاش سالهاست بهعنوان ضربالمثل به کار میرود با خود تکرار کنیم: «ما هنوز اندرخم یک کوچهایم»... آنها که مناظرهها و برنامههای تبلیغاتی نامزدهای دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را از نظر گذراندهاند، احتمالا معترف خواهند بود که هنر کمترین جایگاه را در برنامه بسیاری از نامزدهای این دوره دارد. حالا کافی است پای حرف هنرمندان جدی و کاربلد بنشینید تا ببینید چه چیزها که از دست رفته و چه هنرها که به واسطه همین درک حداقلی نادیده مانده است. امیر دژاکام یکی از هنرمندان شناختهشده تئاتر ایران است که معتقد است «تئاتر مثل گندم برای جامعه ضروری است». او به واسطه درکی که از این هنر دارد میداند کجا ایستاده، چالشهای هنر تئاتر را میشناسند و پیشرفتهای صورتگرفته در زمینه توسعه تئاتر در دولت یازدهم را کتمان نمیکند. او میداند که افزایش حضور بخش خصوصی در هنر نمایش، به روی صحنه رفتن چند برابری تئاترها در یک بازهزمانی سهونیم ساله، آزادانهتر عملکردن هنرمندان تئاتری در سالهای اخیر و... چه تاثیراتی در بلندمدت بر جامعه ما خواهد گذاشت. او منکر ایرادها نیست، اما درک و دریافتش از شرایط امروز تئاتر ایران با درنظر گرفتن آنچه در سالهای قبل از رویکارآمدن دولت یازدهم بود، ترغیبش کرده از عملکرد دولت روحانی سخن بگوید. او آرزو دارد روحانی برای بار دوم هم بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شود و بتواند در فرصت پیشرو کارهای نیمهتمامش را به فرجام برساند. با دژاکام که از ٢٤اردیبهشت تا ١١خردادماه نمایش «صعود مقاومتپذیر آرتورو اویی» را در سالن اصلی تالار حافظ به روی صحنه میبرد، درباره عملکرد دولت یازدهم و راههای ادامه این مسیر گفتوگویی انجام دادهایم. شرح گفتوگو با این هنرمند را در ادامه مطلب بخوانید:
فکر میکنید شرایط فرهنگ و هنر بهخصوص در حوزه تئاتر طی سهسالونیم اخیر چطور بوده است؟
اساسا در چندسال گذشته کشور در زمینه چاپ نمایشنامه و کتب فارسی و همچنین جذب دانشجو با رشد چمشگیری مواجه بوده است. الان چندین سالن خصوصی فعالیت میکنند و روزانه حدود ١١٠تئاتر در سطح شهر تهران اجرا میشود. البته سالنهای خصوصی مشکلات خاص خودشان را دارد، ولی به مرور با ساخت مجموعههایی جدید این مشکلات هم رفع خواهد شد.
با توجه به گستردگی فضا برای هنر و فرهنگ در دوره اخیر، چه مخاطراتی میتواند بر سر راه عرصه فرهنگ در این شرایط قرار بگیرد؟
باید توجه کرد که مبادا تئاتر به سمت دلالی حرکت کند و به بازار خریدوفروش تبدیل شود. مبادا کسی که میخواهد دلار بخرد، با خودش بگوید که سر تئاتر هم میتواند پول به دست بیاورد، پس به سمت سرمایهگذاری در تئاتر بیاید و درنهایت پول برداشت کند. من امیدوارم همکاران ما حتی به اجبار هم درگیر این ماجرا نشوند.
به لحاظ اقتصادی اوضاع در سالهای اخیر برای مولفان و عوامل عرصه هنر چطور پیش رفته است؟ آیا برخورداری از منافع بیشتر باعث شده شما از سیاستهای فرهنگی دولت آقای روحانی دفاع کنید؟
من الان درگیر تولید یک تئاتر هستم، ولی چند چک دارم که نمیدانم آنها را چطور باید پرداخت کنم. رزومه من در تئاتر مشخص است و نمایشهای متعددی را در ٣٥سال فعالیتم در عرصه تئاتر به روی صحنه بردهام. رزومه من صد نمایشنامه در مهدکودک نیست. من در تالار وحدت، سالن چارسو، جشنواره مونترال کانادا، جشنواره روسیه و جشنواره رمانی اجرا کردهام و نمایشهایم را بدون کمترین کمکی به روی صحنه بردهام. خودم کرایه سالن دادهام که کار سختی است. من این کار را کردم که تئاتر به سمت تجارت دلالی نرود.
آنچه تئاتر ایران توانسته در دوره ریاست دولت یازدهم بهدستآورد بیشتر در چه حوزهای بوده است؟
من معتقدم تئاتر در این سالها آزادی بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده و به واسطه این آزادی، هنرمندان بیشتری درگیر تئاتر هستند، ولی نارساییهای تئاتر همچنان زیاد است.
آزادیهای تئاتر در زمینه امور ملودراماتیک داده شده است. در زمینه تئاتر و همینطور کتاب و روزنامه، همچنان انتقادات سطحی صورت میگیرد و جا دارد که انتقادات عمیقتر شود. بهنظر میرسد جامعه کشش انتقاد عاقلانه، دلسوز و خردمندانه را کمتر دارد که این کشش باید بیشتر شود و همه بتوانند حرف خودشان را بزنند تا درنهایت به نفع تئاتر، فرهنگ و کل جامعه شود.
من دلم میخواهد سیاستهای تئاتر به همین شکل ادامه پیدا کند، ولی مسئولان در یک زمینه تجدیدنظر کنند و نگذارند تئاتر ما به تئاتر تجاری تبدیل شود.
اشکال ندارد که یک گوشهای از هنرمندان از طریق هنر تجارت کنند، اما کل پیکره تئاتر نباید تجاری شود. حرکتهایی که طی این سهسال در زمینه سینما و کتاب انجام شده، حرکتهای خوبی بوده، ولی بهنظرم تئاتر همچنان مهجورترین هنر ما است.
ما حتی یک سالی را هم به نام سال تئاتر نامگذاری کردیم، ولی خود مسئولان هم گفتند که در سال تئاتر کاری
نکردند.
بازگشایی خانه سینما اتفاق خوبی بود که در دولت فعلی اتفاق افتاد. الان درصدد بازکردن انجمن صنفی روزنامهنگاران هم هستند و احتمالا این اتفاق بهزودی میافتد. من نمیدانم چرا با دادن اجازه نشر به خود ناشران مخالفت شد.
به نظرم هر نشری که این رویکرد را میپذیرد، باید اجازه نشر را بگیرد و هر نشری هم که موافق این رویکرد نیست آن را انجام ندهد. ما خودمان در موسسه ماهان یک انتشاراتی به نام «مهپاره» داریم که تنها انتشاراتی است که کتابهای دو زبانه دارد. البته فعلا ٨-٧ کتاب منتشر کردهایم و تعداد کتابهایمان به قدری نبود که به ما در نمایشگاه غرفه بدهند.
در پایان من امیدوارم جریانها و سیاستهای دولت آقای روحانی ادامه پیدا کند و مدت خدمت این دولت تمدید شود. من بهعنوان یک شهروند به آقای روحانی رأی میدهم و امیدوارم دولت ایشان
موفق باشد.
شما بهعنوان یک معلم، بخش آموزشی در کشورمان را چطور ارزیابی میکنید؟ ما در زمینه آموزشوپرورش شرایط قابلدفاعی داریم؟
بهنظر من مشکل اصلی ما در این حوزه، منیت و حس امپراتوری است که باید از آموزش کنار گذاشته شود. معلم، امپراتور نیست و معلمی جایی برای تحقیر دانشجو نمیگذارد. همانطور که محمدحسین نظیری نیشابوری میگوید درس معلم ار بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را! واقعا اینطور است. آموزشدادن، یعنی کیفکردن و لذتبردن. آموزش اصلا چیز ترسناکی نیست و شما وقتی بهعنوان معلم یا استاد با آموزش به شکلی ترسناک برخورد نمیکنید، دانشآموز و دانشجو از آن حظ میبرد. فهمیدن، حظ بسیار بالایی است. شاید در دنیا حظی مثل فهمیدن وجود نداشته باشد. شما وقتی چیزی را میفهمید و دریافت میکنید، آن موقع میتوانید جوری از آن فهم و دریافت استفاده کنید که نفعش را در زندگیتان ببینید. آدمی که اهل قلم و کاغذ است، اهل خرید و فروش جنس نیست و کارش برای گسترش فهم و خرد است، نه برای گسترش تجارت.
شما کلاسی را درنظر بگیرید که قرار است در آن دانشآموزان یکییکی از روی کتاب گلستان سعدی روخوانی کنند و نمره بگیرند. احتمالا همه دانشآموزان ترسیدهاند و دستوپاهایشان دارد میلزرد. چرا؟ من در تدریس کتاب گلستان معتقدم نخستین معلم برای تعلیم این کتاب خود سعدی بوده و دومین معلم، نسخه گلستان خلیل خطیب رهبر است. سومین معلم، اشتباهی است که خود دانشجو در خواندن گلستان انجام میدهد و معلم بعدی هم اشتباه دوستان او است که باعث میشود دانشجو دیگر اشتباهات قبلی خودش و دوستانش را تکرار نکند. معلم بعدی هم استنباط خود فرد از کتاب است. همه اینها معلمهایی هستند که باعث میشوند یک دانشجو به کتاب گلستان سعدی علاقهمند شده و آن را درست مطالعه کند. بخشی از اینکه یک دانشجو چقدر ممکن است به گلستان علاقهمند شود و چقدر امکان دارد از آن بیدار شود، به معلم و شگردی که او در تدریس دارد
برمیگردد.
معلمان باید چه کنند که دانشآموزان سر کلاس روخوانی از گلستان به جای ترسیدن کیف کنند و لذت ببرند؟
من اگر بهعنوان معلم به دانشجو اجازه کشف اشتباهش را ندهم و مدام به او بگویم که فلان بخش را اشتباه خواندی و همین را مدام توی سرش بزنم، باعث سرخوردگی دانشجو میشود و در نتیجه به بیزارشدنش از کتاب منجر خواهد شد.
با توجه به شرایط فرهنگی و هنری که دولت یازدهم در رقمزدن آن تاثیرگذار بوده، نسل جوان ما چه آیندهای خواهد داشت؟ آیا حمایتهای دولت از امر فرهنگ برای داشتن فضای هنری و فرهنگی باکیفیت کفایت میکند یا خیر؟
نسل جوان ادبیات نمایشی و تئاتر ما، نسل بسیار پرشوری هستند که دارند تجربه کسب میکنند. بعضی از این افراد مثل محمد مساوات و عباس عبداللهزاده نمایشنامهنویسان بسیار خوبی هستند. یا ما جوانان پرشوری داریم که خیلی خوب کارگردانی میکنند؛ مثل مرتضی میرمنتظمی، محمد مساوات، کاوه مهدوی و غیره. نسل جدید تئاتر ما نسل تحصیلکردهای است که خوب کارگردانی میکنند، خوب مینویسند و خوب بازی میکنند. جوانهایی داریم که بازیگران خوبی هستند، ولی متاسفانه از امکانات رسانهها برخوردار نیستند و رسانهها دایما به سمت مرکزیت خاصی حرکت میکنند و همان آدمها را میبینند. اگر به این جوانها نگاه کنید، آنها میتوانند در شرایط بد اجتماعی و اقتصادی کشور ما تاثیرات زیادی بگذارند و امیدهای آینده ما باشند.بیاثر خواندن اقدامات دولت، بیخردی است.
برگزاری نمایشگاه کتاب با مختصات کنونی یکی از اقداماتی است که در دولت تدبیر و امید رخ داده است. شما نظرتان درخصوص افزایش کمیت آثار ادبیات نمایشی چیست و فکر میکنید وضع تولید و نشر نمایشنامه باید چطور پیش برود که دردی از ادبیات نمایشی کشور دواکند؟
خیلی بیخردی است اگر بگوییم این همه فعالیت، تلاش و کار تاثیری ندارد. هر کسی که توانایی کار کردن و نوشتن دارد، باید این کار را انجام دهد تا از میان هزارانهزار یک کتاب مثل غزلیات حافظ دربیاید. جالب است که وقتی کانون نویسندگان میخواست عضوهای جدید بگیرد، شرایطی تعیین کرده بود که براساس آن شرایط نویسنده متقاضی زمانی میتوانست به عضویت کانون دربیاید که دو کتاب نوشته باشد! یکی از دوستان به اعتراض میگفت که اگر اینطور است، حافظ هم نمیتواند در کانون عضو شود، چون فقط یک کتاب دارد. در ادبیات جهان هم کتابهای زیادی وجود دارد، اما درنهایت این مردم هستند که مشخص میکنند کدام کتابها حایز اهمیت بیشتری هستند و ماناتر خواهند بود. آثاری چون «کمدی الهی» اثر دانته یا «جان شیفته» نوشته رومن رولان آثار ماندگار ادبیات جهان هستند، اما این بدان معنا نیست که فقط دانته و رولان باید بنویسند و بقیه باید کنار بکشند. درنهایت این مادر فرهنگ است که قرار است بچههای خودش را شیر بدهد. فرهنگ زاینده سرزمین است و جامعهای که فرهنگ ندارد، خانه هم ندارد. مادر فرهنگ، فرزند اندیشه را شیر میدهد و فرزند اندیشه میشود فردوسی، هگل، گوته و غیره. کمیت و کیفیت، دو جریانی است که هیچکدام را نمیشود نفی کرد. شما نمیتوانید بگویید که فلان اثر کیفیت ندارد و من اجازه نمیدهم که چاپ شود. درنهایت سه عنصر مردم، زمان و مکان هستند که مشخص میکنند چه اثری کیفیت دارد و چه اثری کیفیت ندارد. اگر یکنفر ٥هزار کتاب هم چاپ کرده باشد و آثارش کیفیت نداشته باشند، سه عنصر مردم، زمان و مکان آنها را رد خواهند کرد. کتاب «آنتیگونه» نوشته سوفوکل برای ٤٠٠سال قبل از میلاد حضرت مسیح است، اما همچنان دارد چاپ میشود. چرا کتابهایی چون «آنتیگونه»، «هملت» یا «فتحنامه کلات» باقی میمانند و از بین نمیروند؟ چون مادر فرهنگ به اینها شیر داده و کیفیت در آنها لحاظ شده است. بنابراین کیفیت و کمیت را نمیشود انکار کرد و باید اجازه داد که هرکس هر چه میداند بنویسد و نگران چیزی هم نبود، چون همانطور که اشاره کردم، مردم، زمان و مکان مشخص میکنند که کدام آثار باید از بین بروند و کدام آثار ماندگار شوند.
شما در حوزه تئاتر، نظر و عمل را توأمان تجربه کردهاید. فکر میکنید وضع تئاترمان در زمینه شیوهها، فنون، تکنیکهای اجرا و مباحث دیگر در هنر نمایش چطور است؟
ما در زمینه کارگردانی و بازیگری آنچه داریم مفید و کافی نیست. مثلا من با ضرس قاطع میتوانم بگویم که کسی با خواندن اکثر کتابهای کارگردانی موجود، تبدیل به یک کارگردان نمیشود. هیچکدام از کتابهای کارگردانی مبحث کمپوزیسیون کارگردانی را کامل درس ندادهاند. در کتابهای موسیقی و تجسمی هم همینطور است. مؤلفهای داخلی ما یا بیشتر با حوزه نظری سروکار دارند که این حوزه را نمیشناسند یا مثل من در حوزه عملی گرفتار میشوند و برای نوشتن وقت نمیگذارند، چون وقتی برایشان باقی نمیماند. کتابهای بازیگریمان نیز که اکثرا ناقص هستند، حتی کتابهایی که لی استراسبرگ یا استلا ادلر نوشتهاند به لحاظ محتویات پزشکی، زیستشناسی و روانشناسی اشتباهات زیادی دارند که همه این اشتباهات اهمیت دارد و متاسفانه مولفان داخلی هم آنها را تکرار میکنند، چون یا آنها را پالایش و آزمایش نکردهاند یا اگر این کارها را انجام دادهاند، نتایجشان درست نبوده است. در نتیجه این کاستیها در حوزه رفرنس کارگردانی و بازیگری در کشورمان وجود دارد. آنچه عرض کردم حاصل ٣٥سال فعالیت مداوم در عرصه کارگردانی، بازیگری و تالیف در حوزه نمایش است.
در حالحاضر چه تالیفهایی را در دست انتشار دارید؟
من پنج اثر جدید نوشتهام که به خاطر آنکه درگیر کارهای تولیدی بودم یک مقدار نشر آنها به تعویق افتاد. دو تالیف درخصوص پارادوکس کارگردانی و پارادوکس بازیگری نوشتهام که انشاءالله توسط نشر نیستان چاپ خواهند شد. امیدوارم کارهای سه کتاب دیگر با نامهای «بندر آمستردام»، «مجموعه نمایشهای ایران باستان» و «تمرکز در بازیگری» هم تمام شده و این آثار نیز به چاپ برسند.
- 17
- 4