به گزارش صبا،این روزها پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر میزبان نمایش مستند داستانی «بهطرز غریبی» نوشته شهاب مهربان و سپهر زمانی و با کارگردانی آوا فیاض شده است. مهدی بوسلیک، مهدی حسینینیا، اسماء رمضانی، سارا شاهرودیان و مریم نقیبی در این نمایش که با شعار «بازیگری یه بازیِ خیلی جدیه که میتونه بهطرز غریبی گیماورت کنه!» معرفی شده است، به ایفای نقش میپردازند. این نمایش براساس داستانهای مستندی از علاقهمندان به بازیگری و تجربیاتشان در این راه است. به بهانه این اجرا، با آوا فیاض؛ کارگردان، روزبه کمالی؛ طراح موسیقی و مهدی بوسلیک، مهدی حسینینیا، اسما رمضانی و مریم نقیبی؛ بازیگران نمایش گفتوگو کردهایم.
چه ضرورتی سبب شد نمایشی مستند و داستانی درباره مسائل بازیگری اجرا کنید؟
آوا فیاض: ۱۰ سال پیش به این نتیجه رسیدم که میخواهم اثری درباره افرادی که دوست دارد بازیگر بشوند بسازم اما درباره مدیوم آن مطمئن نبودم. با چند تن از اساتیدم که صحبت کردم، آنها به من پیشنهاد کردند که از مدیوم تئاتر استفاده کنم چون تاثیرگذاری تئاتر از سایر مدیومها بیشتر است و در این شاخه هنری، مخاطبان بهصورت مستقیمتری با بازیگران در تماس هستند. به همین دلیل فعلا و در این مقطع، مدیوم تئاتر را انتخاب کردهام. از واژه فعلا استفاده میکنم چون ممکن است در آینده این ایده را بسط بدهم و با مدیومهای دیگر هم از این مسئله صحبت کنم.
آیا میتوان بحثهایی که در زمینه بازیگری در نمایش به آنها اشاره میشود را به سایر هنرها بسط داد؟
روزبه کمالی: قطعا همینطور است چون تمام شخصیتها یک داستان دارند که همه آنها رئالیستی است. شاید خود ما یا نزدیکانمان با داستانهای مشابهی درگیر بودهایم. این اتفاق میتواند برای یک نقاش، شاعر و... اتفاق بیفتد. متاسفانه با شرایط هنر در مملکت ما که خیلی دیده نمیشود یا تعدادی هستند که ادعای بسیار زیادی دارند اما در عمل کار چندان خوبی از آنها نمیبینیم، این قصهها میتواند برای هر هنرمندی اتفاق بیفتد و فقط بازیگران نیستند که با این مشکلات دستوپنجه نرم میکنند حتی این اتفاقها میتواند در برهههای مختلف برای افراد عادی هم اتفاق بیفتد. پس میتواند به هنرمندان و حتی مردم عادی بسط پیدا کند.
گفتید که ایده این نمایش ۱۰ سال در ذهن شما بوده است؛ آیا متریالی که برای نگارش بخش مستند استفاده شده است را از گذشته داشتید یا در زمان تمرینها داستانهای دیگری را هم به نمایشنامه افزودهاید؟
آوا فیاض: بهنوعی تلفیقی از این دو است؛ بهمنماه سال ۱۳۹۴ با گروه دیگری برنامهریزی کردیم که نمایش را اجرا کنیم. در آن زمان با گروه بازیگران صندلی داغ را تجربه کردیم تا داستانهایی که از گذشته خطهای جدی آنها را داشتم، در افراد واقعیتری پیدا کنم. در برنامه صندلی داغ، بازیگران زندگی شخصی و تجربیات واقعی خود را برای ما بازگو میکردند تا از آنها در نمایشنامه استفاده کنیم اما در این میان به دلیل فشار روانیای که به بازیگران نمایش وارد شد، چند نفر از جمع ما جدا شدند؛ یکی از بازیگران هم درگیر کار دیگری شد و نمیتوانست در تمرینها حضور پیدا کند. درنتیجه دو نفر از گروه قبلی باقی ماندند و سه بازیگر دیگر به گروه اضافه شدند. از بهمنماه سال گذشته باز با گروه جدید صندلی داغ را تجربه کردیم. از میان داستانهای بازیگران، آنهایی را انتخاب کردیم که هم با یکدیگر متفاوت باشند، هم در میان علاقهمندان به بازیگر و هنرمندان و دانشجویان، مصداقهای بیشتری داشته باشند. درنهایت به داستانهایی رسیدیدم که رنگهای متفاوتی دارند اما در جامعه هنری و بازیگری بسیار تکرار میشود. ۸۰ درصد از صحبتهای بازیگران به خودشان تعلق دارد و ۲۰ درصد باقیمانده را ما، برای دراماتیزه کردن نمایش، از داستانهای مستند و واقعی دیگری استفاده کردیم.
پروسه آمادهسازی متن تا اجرای نمایش چگونه پیش رفت؟
آوا فیاض: البته ایده بخش مستند متعلق به من است اما ایده بخش داستانی نمایش که درباره گم شدن سیاف و... است را شهاب مهربان و سپهر زمانی؛ نویسندگان نمایشنامه طراحی کردهاند و نوشتهاند. البته متن کارگاهی نوشته شده است و تمام بازیگران در نگارش متن دخیل هستند. نمایش واقعا گروهی پیش رفته است و تمام بازیگران با ایده سر تمرینها حضور پیدا میکردند البته من بهعنوان کارگردان از میان اتودهایی که زده میشد، انتخاب میکردم. درواقع نمایشنامه از دل همه اعضای گروه بیرون آمده است. نگارش متن، تمرینها، فضاسازی و پروسه شناخت بازیگران از یکدیگر حدود سهماه به طول انجامید. در این نمایش شناخت بازیگران از یکدیگر بسیار اهمیت داشت چون جنس بازی بچهها ناتورال است و باید تمرینهای طولانیمدتی را از سر میگذراندند. حدود یک ماه پیش از اجرا، متن آماده شد و تمرینهای نهایی انجام شد.
مریم نقیبی: برخی از بازیگران با گروه قبلی همراه بودند و باقی در زمانهای مختلف به گروه اضافه شدیم. هر کدام جلسهای با آوا فیاض داشتیم که او درباره کار با ما صحبت کرد و فضای نمایش را برای ما توضیح داد. چون قبلا در حوزه مستند کار کرده بودم، فضای این دست آثار برایم جذاب است. از سویی دیگر این نمایش به فضای کاری ما بسیار مربوط است و ناخودآگاه نوعی چالش همراه خود داشت که مرا برای حضور در نمایش بهشدت ترغیب کرد.
مهدی بوسلیک: من دیرتر از تمام اعضای گروه، به پروژه اضافه شدم. با آوا فیاض در پروژهای همکاری میکردم. درباره این ایده با من صحبت کرده بود. مدتی گذشت و تمرینهای این پروژه آغاز شده بود که فیاض با من تماس گرفت و گفت که پروژه را آغاز کرده است. بسیار خوشحال شدم، چون همان زمان که با من درباره ایده صحبت کرده بود، احساس کردم پروژه بامزهای است. مستند بودن نمایش برای من چالش ایجاد کرد و به همین خاطر دوست داشتم در نمایش حضور داشته باشم.
مهدی حسینینیا: آوا فیاض را دورادور میشناختم و در زمان نمایش «صور اسرافیل» که با هم همکاری داشتیم، درباره طرح و ایده خود به من گفت. برای من جذاب بود که برخی اتفاقها که برای بازیگران افتاده است بازگو شود و همچنین شاید شراکتی که خودمان در کار داشتیم برایم بهشدت جذاب بود.
اسماء رمضانی: من با سارا شاهرودیان دوست بودم و او قبلا با آوا فیاض کار کرده بود و با هم دوست بودند. به من ایده آوا را گفت که قرار است درباره افرادی که به سمت بازیگر شدن آمدهاند و آن اتفاقی که میخواستند برای آنها نیفتاده است و در این راه چه سختیهایی کشیدهاند و درگیر چه حواشیای شدهاند، نمایش اجرا کند. بهمنماه سال ۱۳۹۴ کار را آغاز کردیم، ابتدا در صندلی داغ پیرامون اتفاقهایی که از بدو تولد برایمان افتاده است، صحبت کردیم. تقریبا در هر جلسه شاهد بودیم که اتفاقهای دیگری در زمان میان دو جلسه برای بازیگران افتاده است که آنها را هم در میان میگذاشتیم. بازیگری برای افرادی که به این حوزه وارد میشوند، بسیار مهم است چون هرکسی که وارد بازیگری میشود، اتفاقهای عجیبوغریبی میبیند و برای من هم مهم بود که این مسائل به نحوی نشان داده شوند. آدمها دوست دارند زندگیشان در کتاب، فیلم یا نمایشی روایت شود و مردم آن را ببینند. واقعا برای من تجربه هیجانانگیز بود چون میتوانستم زندگی واقعی و تجربیات بچهها را بشنوم. البته حالا که بهصورت نمایش درآمده است برای من هیجانانگیزتر هم شده است.
واقعا احساس میشد که انگار گروه در کنار هم زندگی کردهاند و نوعی صمیمیت در میان اعضای گروه وجود داشت. چگونه تجربیات خودتان را با خط داستانی نمایش تلفیق کردید که شخصیتها حفظ شوند؟
مریم نقیبی: در بخشهایی باید شخصیت متفاوتی از شخصیت داستانیمان را نشان میدادیم اما چون کار بهصورت کارگاهی و باتوجه به اتودهای ما روی یک خط داستانی پیش رفت و چون فضای کار مستند است، خط کلی شخصیتپردازیها چندان از خود ما دور نیست. شاید کمی از لحاظ کاراکتری در بخش داستانی با واقعیت خودمان تغییر کرده باشیم اما این دو بخش، خیلی از هم دور نیستند.
مهدی بوسلیک: هیچ مرزی میان بخش داستانی و مستند وجود ندارد چون شاید تنها موقعیت تغییر کرده باشد اما آدمها، متفاوت نیستند. در بخش داستانی، با نام، نامخانوادگی، شخصیت و... خودمان حضور داریم. موقعیت ما هم حضور در یک گروه نمایش است که باز هم از خود ما دور نیست. مدل تمرینها، کانسپت کار و... هم از ما دور نبوده است. فقط شاید کمی نمایشیتر حضور داریم. البته این شیوه کار بسیار دشوار بود چون مواجهه با خود و اجرا کردن آن برای مخاطب، بهشیوهای دیگر کار سختی است و درگیریهای ذهنی و رفتاری زیادی با خود بههمراه میآورد که من با آنها درگیر بودم و در تمرینها سعی میکردم با راهنماییهای آوا فیاض بهعنوان کارگردان نمایش که از بیرون بازیها را میبیند و ادیت نهایی را انجام میدهد، کار را ارائه کنیم که هم خوشایند او و هم برای خودمان در این برهه از زمان جذاب باشد.
مهدی حسینینیا: بخش داستانی را بازی میکنیم و بخش مونولوگ، تقریبا داستانهای خودمان است. در هر دو بخش، بازیگری شکل میگیرد اما رئالیسمی که قرار است در بخش داستانی اتفاق بیفتد، شبیه خودمان است چون خودمان بازی میکنیم و تا حد زیادی شخصیتها شبیه خودمان هستند اما شاید برخی از عکسالعملها در بخشهای مختلف، جابهجا شده باشد. بالاخره نمایش کارگاهی پیش رفته است و چندین ماه درگیر پروسه تمرین بودهایم، در اتودها، بعضی عکسالعملها انتخاب شده است که برخی جایگزین شدهاند اما بسیاری از بخشها به خودمان تعلق دارد.
اسماء رمضانی: پیش بردن این دو بخش بسیار دشوار بود چون درست است که ما بازیگر هستیم و هر بازیگری میتواند با تمرین و تلاش این دو بخش را مجزا کند اما خیلی پیچیده بود. بعضی وقتها خودمان نمیفهمیدیم الان باید چه عکسالعملی داشته باشیم. سر هر موضوعی با خودم فکر میکردم در بخش مستند، اسماء باید چه ریاکشنی نشان دهد و اسماء داستان چه ریاکشنی دارد که مسیر را بسیار پیچیده میکرد. شکستهایی که در کار اتفاق میافتد هم کار را بسیار دشوار میکرد چون هر پرده با پرده دیگر فرق داشت و این، کار را سخت میکرد. خوشبختانه آنقدر تمرین داشتیم و کارگردان ما را درست هدایت کرد که فکر میکنم آن اتفاق افتاد.
آوا فیاض: صمیمت و دوستی میان اعضای گروه در پروسه تمرین شکل گرفته است. جالب اینجاست که بدانید بخش زیادی از این صمیمیت بهدلیل دعواها، دلخوریها، قهرها و... که در زمان تمرینها میان تمام اعضای گروه پیش آمد، شکل گرفت و از دل آنها بیرون آمده است. در زمینه انتخاب بازیگر، تلاش کردم افرادی را انتخاب کنم که چه بهلحاظ ظاهر و چه اخلاقی با هم متفاوت باشند و هیچ نقطه مشترکی میان آنها نباشد. در جریان تمرینها اصلا تلاش نکردم بازیگران از خود واقعیشان دور شوند تنها در پروسه تمرین عکسالعملهایشان به مسائل مختلف را آنالیز میکردم و آن را در جایی از نمایش که از دید من مناسب بود، به کار میبردم. بهعنوان مثال ریاکشن برخی از بازیگران به صحنهای، خندیدن بود اما من از عصبانیتشان در صحنهای دیگر برای آن صحنه استفاده میکردم تا با مستند بودن تئاتر همسو باشد و بازیگران خودشان را بازی کنند!
روزبه کمالی: یکی از جذابیتهای نمایش این بود که اغلب اعضای گروه، از دوستان صمیمی من بودند و دوست داشتم با آنها همکاری کنم چون میتوانستم در این فضای دوستانه راحتتر کار کنم.
در جریان نمایش شاهد هستیم که مخاطب بههمراه بازیگران در این تردید بهسر میبرد که آیا گم شدن سیاف و ماجراهای بعد، به تمرین نمایش مربوط است یا دارد اتفاق میافتد که کاملا با بخش مستند در تضاد است. کمی درباره افزوده شدن بخش داستانی نمایش، بگویید
آوا فیاض: «بهطرز غریبی» دقیقا از دو بخش مستند و داستانی تشکیل شده است که بخش داستانی برعهده نویسندگان نمایشنامه بود. بخش داستانی در تضاد با واقعیتش، کاملا مستندگونه بازی میشود و بخش مستند باز هم در تضاد با درونمایهاش، بهصورت تئاتریکال و مونولوگ با نور و موسیقی اجرا میشود؛ ایده نویسندگان نمایشنامه را بسیار دوست داشتم چون چه در زمان ساختن فیلم و چه در تئاتر به گول زدن تماشاگر علاقهمندم و در فیلمهایی که ساختهام، این اتفاق را داشتهام! از سویی دیگر ما در تمام نمایش درباره بازیگری صحبت میکنیم و با بخش داستانی نمایش، به مخاطب نشان میدهیم که بازیگری میتواند چه قدرتی داشته باشد و میتواند هیچ مرزی میان واقعیت و بازی، وجود نداشته باشد.
اگر این اتفاق واقعا برای شما میافتاد و فایل صحبتهای خودتان گم میشد، چه واکنشی نشان میدادید؟
مریم نقیبی: این مسئله دقیقا بخشی بود که در زمان تمرینها بسیار درباره آن حرف میزدیم. خود من نمیتوانم بهصورت قطعی بگویم که اگر این اتفاق میافتاد، چه واکنشی داشتم!
مهدی بوسلیک: سعی میکردم در موقعیتی که قرار است مسائلی را برای کار مستند جلوی دوربین بگویم که میتواند آبروی مرا بهخطر بیندازد، قرار نگیرم، اما اگر این شرایط بهوجود میآمد، با مسئله منطقی برخورد میکردم.
مهدی حسینینیا: اگر به هر دلیلی اتفاقی برای سیاف بیفتد، من یک ثانیه هم سر تمرین نمیمانم و ادامه نمیدهم. اگر هم سیاف به کسی داده شده باشد که آن را ببیند، فقط مینشینم تا دلیل این کار را از او بشنوم.
اسماء رمضانی: اگر واقعا سیاف گم شده بود، عصبی میشدم و استرس میگرفتم. بیخودی به همه شک میکردم و با آنها دعوا میکردم چون در واقعیت هم حرفهای مهمی در آن سیاف زده بودم و فایل صوتیای از این حرفها وجود دارد. هر بار که سر تمرینها فکر میکردم اگر واقعا این اتفاق بیفتد، چهکار میکنم، خودم را از قضیه دور میکردم چون شرایط بسیار پیچیدهای است. البته شاید برخورد تندتر و بدتری میکردم. خودمان درباره این مسئله حرف میزدیم. سارا میگفت مکان را ترک میکرد و میرفت. نمیتوان منطقی به قضیه فکر کرد. البته بهنظر نویسندهها چون در جریان تمرینها حضور داشتند و ما را میشناختند، عکسالعملهای درستی برای ما نوشته بودند.
به موسیقی اشاره کردید. آیا در بخش موسیقی، شخصیت بازیگران، تم داستان و... را هم برای انتخاب موسیقی لحاظ کردهاید؟
آوا فیاض: موسیقی نمایش انتخابی است. براساس ریتم بازیگر، نوع مونولوگ و حسوحالی که از بازیگران خواستهام در زمان گفتن مونولوگها داشته باشند، این موسیقی انتخاب شده است. چندین موسیقی را بارها اتود زدیم تا فضای ذهنی کار و من بهعنوان کارگردان حفظ شود.
روزبه کمالی: باتوجه به شخصیتپردازیای که نویسندگان و کارگردان «بهطرز غریبی» انجام داده بودند، ترجیح دادم موسیقیها، روان، ساده و در راستای داستانها باشد تا داستان و شخصیتپردازی را همپوشانی کند. به همین دلیل ترجیح دادم از موسیقیهایی استفاده کنم که در خدمت شخصیتپردازیها باشد. موسیقیها از قطعات معروف موزیسینهای بزرگ دنیا انتخاب شده است اما به این نکته توجه داشتیم که کمتر کسی این قطعات را شنیده باشد. البته این موسیقیها در سینمای جهان جایگاه بسیار بسیار مشخصی دارند. به همین دلیل زمانیکه متن را خواندم و سر تمرینها حاضر شدم، رنگ صدای هر کدام از بازیگران بر انتخاب موسیقی من تاثیر گذاشت. اغلب مردم بهغیر از افرادی که در حوزه موسیقی و صدا فعالیت میکنند، نمیدانند که هر صدا و شخصیتی یک رنگ خاص دارد. این مسئله کمی کار مرا پیچیده کرد چون بهعنوان مثال مریم نقیبی یک رنگ صدا دارد، مهدی حسینینیا یک رنگ دیگر و... به همین دلیل این کار برای من چالش عجیب و جالبی بود. درنهایت خودم از نتیجه کار راضی هستم و فکر میکنم به آنچه در ذهنم بوده است، رسیدهام و موسیقی من درخدمت بازیگر، کارگردانی و متن است.
در طراحیصحنه شاهد لباسها و کفشهای قرمز رنگی هستیم که بازیگران را احاطه کرده است؛ کمی درباره استفاده از این اشیاء بگویید.
آوا فیاض: امیرحسین دوانی؛ طراح صحنه و لباس نمایش، ایدههای بسیار زیادی داشت که برخی از آنها برای من بسیار جذاب بود اما از یکسو باید امکانات سالن را در نظر میگرفتیم که سقف کوتاهی دارد و عرضی اندک. از سویی دیگر بحث هزینهها را هم باید در نظر میگرفتیم. البته طراحی صحنه کنونی نماشی را نیز بسیار دوست دارم چون هر مخاطب میتواند برداشت شخصی خود را داشته باشد. امیرحسین دوانی دایره میانی نمایش را جایی که بازیگران و همچنین تمام افرادی که پشتصحنه حضور دارند دوست دارند به آن برسند و همچنین تمام آنچه در راه این آرزو، از دست دادهایم، دانسته است.
به امکانات سالن اشاره کردید. در این نمایش نور و صدا بسیار اهمیت دارد؛ شرایط پلاتو اجرا از این جنبه چگونه است؟
آوا فیاض: این سالن امکانات نوری خوبی دارد. تنها مسئلهای که در پلاتو اجرا به چشم میخورد، این است که تنها سالنی است که اپراتور ندارد و گروه باید اپراتور داشته باشد. فقط چون سقف کوتاه است، شدت نور بسیار زیاد میشود و همچنین عمق نور هم کم میشود.
تعداد اجراهای نمایش «بهطرز غریبی» در پلاتو اجرا، ۱۶ در نظر گرفته شده است. باتوجه به ظرفیت اندک سالن که بیست نفر است و این تعداد اندک اجرا، چه برنامهای برای آینده این نمایش دارید؟
آوا فیاض: قطعا دوست دارم این نمایش بیشتر ادامه داشته باشد چون معتقدم ۳۰ اجرا، حداقلِ اجراهای یک نمایش، است. قطعا ۱۶ اجرا در سالنی که ۲۰ صندلی دارد، شوخی است! اما باید از یک جایی شروع میکردم و همینجا از تمام اعضای گروهم تشکر میکنم که با این تعداد اندک تماشاگر به اجرای نمایش میپردازند. بلیت نمایش هم ۱۵ هزار تومان است که قطعا جوابگوی هزینههای ما هم نیست. میتوانستم یک متن آماده را با بازیگران چهره روی صحنه ببرم و در سالنی خصوصی نمایش را اجرا کنم اما تمایل داشتم ایدهای که ۱۰ سال دغدغه اجرای آن را داشتم را اجرا کنم و همچنین برای من مهم بود در چه سالنی تئاتر اجرا میکنم. تئاتر شهر برای من نوستالژی دارد، از هشتسالگی در این مجموعه تئاتر دیدهام و همواره در پشتصحنه این مجموعه حضور داشتهام. این نوستالژی برای تمام افرادی که تئاتر کار میکنند یا عاشق بازیگری هستند، وجود دارد. البته برنامههایی برای آینده داریم. تمایل دارم این نمایش را در شهرستانها هم روی صحنه ببرم و همچنین در جشنوارههای مختلف شرکت میکنم. تا آنجا که در توان داشته باشم، تلاش میکنم بازیگران و گروه این نمایش دیده شوند.
در طراحی پوستر هم به تنوع سنی و... بازیگران پرداختهاید. چقدر طراحی پوستر، بروشور و عکاسی از نمایش، به شناساندن نمایشهای به مخاطبان کمک میکند.
آوا فیاض: در طراحی پوستر تلاش کردیم کانسپت اصلی کار مشخص باشد چون عكس و گرافيك مهمترين بخش يك اثر در زمينه اطلاعرسانى هستند، دو وجهى از كار كه تماشاگر قبل از تصميمگيرى براى خريد بليت آنها را مىبيند. این دو بخش، هميشه براي من اهميت زيادى داشته است، خوشحالم در اين پروژه سينا افشار؛ بهعنوان طراح گرافيك و محمدصادق زرجويان؛ بهعنوان عكاس حضور دارند که هر دو از حرفهاىهاى رشته خود هستند و مرا همراهى مىكنند.
در «بهطرز غریبی» شاهد داستانهای بسیار زیادی هستیم که هرکدام میتوانست دستمایه یک تئاتر باشد؛ چه شد که تصمیم گرفتید تمام این داستانها بدون شاخهوبرگ اضافی و با ریتمی تند، در پنجاه دقیقه اتفاق بیفتد؟
آوا فیاض: شخصیتها حدود ۱۰ داستان تعریف میکنند. حتی همین پنج بازیگر نمایش، تعداد داستانهایی که در زندگی خود داشتند، بسیار بیشتر است و واقعا هر کدام از این داستانها میتواند یک نمایش باشد. دوست داشتم مصاحبههای بیشتری بگیرم و داستانهای بیشتری را هم روایت کنم. در ابتدا هم میخواستم فیلمی مستند را با این مضمون بسازم چون در مدیوم فیلم، دست کارگردان بسیار بازتر است اما در تئاتر چهارچوبهایی وجود دارد که باید در آنها حرکت کرد. دیگر مخاطب امروز تئاتر، تمایلی به دیدن نمایشهایی که بیش از یکساعت مدت زمان اجرای آنها است را ندارد و خسته میشود چون نه سالنها شرایط مناسبی دارند و نه وضعیت روحی آدمها. تمایل داشتم در کمترین زمان ممکن حرف خود را بزنم اما حرفم تاثیرگذار باشد چون اگر آدمها در زمان دیدن نمایش خسته میشوند، از تاثیرگذاری آن، کاسته میشود؛ درنتیجه تصمیم گرفتم به اتفاقهای پشتصحنه و سختیهایی که این شغل جذاب دارد، اشارهای بکنم. بازیگری شغل جذابی است اما وارد شدن به آن، با سختیهای بسیار زیادی مواجه است تازه وقتی فردی تمام این سختیها را پشتسر بگذارد، لزوما به یک ستاره تبدیل نمیشود.
- 12
- 4