چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۳۹ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۸۰۹
تئاتر شهر

آرسن به روایت کارگردان، بازیگران و عوامل صحنه

عوامل تئاتر آرسن,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
شقایق فرشته: بهزاد صدیقی معتقد است که توجه هنرمندان به مسائل اجتماعی مسئولان را ناچار به واکنش به این معضلات می‌کند

به گزارش هنرآنلاین: چندی است که هنرمندان تئاتر کشور معضلات اجتماعی را مورد توجه قرار داده‌ و آن‌ها را به عنوان سوژه نمایشی بر صحنه تئاتر، نمایش می‌دهند. زندگی گورخواب‌ها و زنان کارتن‌خواب از جمله این مسائل اجتماعی است که به عنوان اثری نمایشی به صحنه آمده است.

 

هم اکنون نیز بهزاد صدیقی نمایشنامه‌نویس، منتقد و پژوهشگر، نمایش "آرسن" که نگاهی به زندگی کودکان خیابانی دارد را در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر اجرا می‌کند. به بهانه اجرای این نمایش گفت‌وگویی با کارگردان، بازیگران و عوامل این اثر نمایشی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانیم.

 

آقای صدیقی، شما خودتان نمایش­نامه‌‌نویس هستید و معمولاً نمایش­نامه‌های خودتان را کار می‌کنید، اما چه شد که این‌بار تصمیم گرفتید نمایش‌نامه  ارمنی "آرسن" نوشته ­کارینه خودیکیان را روی صحنه ببرید؟

بهزاد صدیقی:پنج سال پیش نمایش­نامه "نوه سفارش دادید؟" یا "آرسن" نوشته کارینه خودیکیان به همراه یکی- دو نمایش­نامه ارمنی دیگر به پیشنهاد آقای آندرانیک خچومیان مترجم این اثر را خواندم و بیش­تر از همه آن­ها به همین نمایشنامه "نوه سفارش دادید؟" علاقه­‌مند شدم. حدود  چهارسال پیش نمایش­نامه‌خوانی این اثر را با حضور مائده طهماسبی، خانم لیلی رشیدی و عزت‌‌الله مهرآوران در فرهنگسرای ابن ­سینا انجام دادم و به علت استقبالی که از آن نمایش­نامه‌خوانی شد، تصمیم به اجرای صحنه‌ای این متن گرفتم و البته یک سال قبل از این نمایش­نامه­‌خوانی، حدود یک ماه و نیم هم آن را با یک گروه دیگر از بازیگران تمرین کرده­ بودم اما متأسفانه تغییر مدیریت تئاترشهر باعث شد که این نمایش در آن سال روی صحنه نرود. بعد از آن درخواست‌های دیگری هم به مدیران تئاتر شهر برای اجرای صحنه‌ای این نمایش­نامه ارائه دادم تا این‌که سال گذشته با حضور آقای پیمان شریعتی به عنوان مدیر تئاترشهر، قول اجرای این نمایش در سال ۹۶ به من داده‌ شد. بعد از تعطیلات نوروز امسال هم از طرف تئاترشهر تماس گرفتند و تاریخ قطعی اجرای آن را به من اطلاع دادند. از آن‌جا به بعد من دیگر شروع به مذاکره با عوامل نمایش کردم و خوشبختانه گروه بازیگران که عضو گروه نمایش‌های من نبودند، همگی پذیرفتند در این نمایش حضور پیدا کنند. نمایش­نامه "آرسن" با نام قبلی "نوه سفارش دادید؟" را دو بار تمرین کردم. یک بار با گروه قبلی و یک بار با گروه جدید. خوشبختانه با تمام مشکلاتی که وجود داشت، بالأخره این نمایش­نامه روی صحنه رفت.

 

چه چیزی در متن "آرسن" باعث شد که شما جذب آن شوید و تصمیم به نمایش­نامه‌خوانی و اجرای صحنه‌ای آن بگیرید؟

بهزاد صدیقی:موضوع نمایش­نامه "آرسن" موضوع حساس اجتماعی و به روزی است. این نمایش­نامه به موضوع کودک و نوجوان خیابانی و مسأله تجاوز و تعرض به این کودکان می‌پردازد. این‌که نمایش­نامه دارد به موضوع تکان‌دهنده اجتماعی اشاره می‌کند و دغدغه آن دغدغه­‌­ای است که در جامعه خودمان هم هست. این مسئله مرا به اجرای آن ترغیب کرد. از طرفی، متن "آرسن" یک متن موجز دو پرسوناژی است که آن را می‌شود در زمان یک ساعت روی صحنه برد و من هم نمایش­نامه‌‌­های این چنینی را دوست دارم. همه این‌ها باعث شد که نمایش­نامه "آرسن" را روی صحنه ببرم. ضمن آن‌که نمایشنامه‌های دیگری از خودم داشتم که دوست داشتم آن نمایش­نامه‌ها هم اجرا شود اما فعلاً شرایط اجرای تئاتر "آرسن" پیش آمد. به هر حال از روی صحنه رفتن  "آرسن" خوشحالم و امیدوارم استقبال خوبی از آن شود. این نمایش دارد به یک مسئله مهم اجتماعی می‌پردازد و من خیلی دوست دارم نمایندگان مجلس که ادعای زیادی در پیگیری حل مشکلات مردم و جامعه دارند هم به تماشای این نمایش بیایند و از عمق چنین مسائلی در حوزه اجتماع آگاه شوند.

 

به نظرتان چرا به یک‌باره در طی سال‌های اخیر مسأله کودکان خیابانی، زنان کارتن‌خواب و یا گورخواب‌ها تا این اندازه مورد توجه هنرمندان و مسئولان قرار گرفته ­است؟

بهزاد صدیقی: به نظرم دلیل اصلی‌اش توجه و پرداختن هنرمندان به چنین مسائلی است. در واقع وقتی هنرمندان به چنین مسائلی می‌پردازند، این مسائل  اهمیت بیشتری پیدا کرده و مسئولان هم ناچار به واکنش در این زمینه هستند. سال گذشته که خبر وجود کارتن‌خواب‌ها در رسانه‌ها منتشر شد و آقای اصغر فرهادی هم به این موضوع واکنش نشان داد و واکنش عظیمی در جهت حمایت از کارتن‌خواب‌ها و نقد وضعیت پیش‌آمده برای آن‌ها شکل گرفت. واکنش هنرمندان، مدیران و افراد خاص همیشه مورد توجه عموم قرار می‌گیرد. البته مسئولان ما آن­قدر درگیر مشکلات روزمره­ سیاسی هستند که خیلی کمتر فرصت می‌کنند به چنین مسائلی بپردازند. معمولاً آن‌ها در همان لحظه­ اول یک واکنش خیلی لحظه‌­ای به این موضوع دارند و بعد از مدتی دیگر هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دهند. بنابراین در این شرایط یا هنرمندان هستند که به این معضلات واکنش نشان می‌دهند و یا مردم که البته صدای آن‌ها ظاهرا به راحتی به جایی نمی‌رسد چون مردم رسانه‌ای ندارند. هرچند در سال‌های اخیر شبکه‌های مجازی به عنوان یک رسانه باعث شده مردم تلنگر بیشتری به مسئولان بزنند اما باز هم کافی نیست و صدای مردم آن‌طوری که باید شنیده نمی‌شود. هرچند این نمایش­نامه را پنج سال قبل انتخاب کرده­ بودم اما این یکی دو سال اخیر موضوعش، موضوع روز جامعه خودمان هم شد.

 

پریدخت عابدین‌نژاد: من معتقدم که جامعه­ ما سال‌هاست به این آسیب‌های اجتماعی مبتلا شده اما به هر حال این آسیب‌ها یک روزی سرریز می‌شوند که امروز همان روز سرریز شدن این آسیب‌هاست و باعث شده موج بیشتری به آن واکنش نشان بدهند. آقای صدیقی از چند سال پیش قصد اجرای نمایش "آرسن" را داشت اما به نظرم امروز بهترین فرصت برای اجرای آن بود. امروز صداهای مختلفی در جامعه به وجود آمده و به این وضعیت‌ها اعتراض می‌کنند و همین موضوع باعث شده دولت هم متوجه حساسیت‌های موضوع شود تا بخواهد فکری به حال رفع این آسیب‌های اجتماعی کند.

 

خانم طهماسبی گویا در رسانه‌ای گفته بودید که دوست داشتید نمایش "آرسن" را شما کارگردانی کنید. این موضوع صحت دارد؟

مائده طهماسبی: خیر. این یک تیتر غلط بود که دوستان زده بودند. گویا یک سوء‌تفاهم شده بود و از حرف‌های من بد برداشت کرده­ بودند. هیچ‌­وقت همچینن قصدی برای کارگردانی این اثر نداشته‌ام و اتفاقاً در این کار برای اولین بار با خودم عهد کردم که به عنوان یک بازیگر وارد کار شوم و دغدغه­ چیز دیگری را نداشته باشم. اصولاً من و آقای فرهاد آئیش وقتی یک نمایشی را روی صحنه داریم، آن­قدر درگیر مسائل مختلف آن می‌شویم که خودمان آن­قدری که باید از کار لذت نمی‌بریم. معمولاً ما تهیه‌کننده کارهای خودمان هستیم و با جای مختلفی قرارداد نمی‌بندیم. خودمان کار را تولید می‌کنیم، خودمان با بازیگرها قرارداد امضاء می‌کنیم و خودمان کارهای تولیدی آن نمایش را انجام می‌دهیم. اما در مورد نمایش "آرسن" من از همان ابتدا تصمیم داشتم که فقط روی بازیگری متمرکز شوم.

 

من ابتدا با خانم حاتمی کار می‌کردم و بعد هم خانم نوشهری جایگزین ایشان شد و ماجرا یک مقدار تغییر کرد. روش کار من با خانم نوشهری کمی متفاوت بود و ما چالش‌های زیادی را پشت سر گذاشتیم تا این‌که در نهایت به یک حس و ارتباط خوب رسیدیم. من خیلی خوشحالم که در این نمایش فقط به عنوان بازیگر حضور دارم. گاهی یک سری پیشنهادات در مورد نمایش ارائه می‌دهم اما در نهایت من فقط بازیگر این تئاتر هستم.

 

نمایش­­نامه "آرسن" و نقش‌های‌ "آنت" و "آرسن" چه جذابیت‌هایی داشتند که پذیرفتید در این نمایش حضور داشته باشید و با آقای صدیقی کار کنید؟

مائده طهماسبی: من از همان ابتدا که نمایش­نامه را خواندم، از کلیت متن و قصه خیلی خوشم آمد. به خصوص آن‌که یک سورپرایز خیلی بزرگ در این متن دیدم و آن سورپرایز نگاه ویژه نویسنده به کودکان خیابانی بر می‌گردد. من چند سال پیش به مؤسسات نگهداری از معلولین می‌رفتم و در آن‌جا با دوستان‌مان تئاتر اجرا می‌کردیم. همیشه فکر می‌کردم که ما برای بچه‌ها برنامه اجرا می‌کنیم و مراقب‌شان هستیم اما وقتی اجرا‌ی‌مان به اتمام می‌رسد، توجه‌مان به آن بچه‌ها هم تمام می‌شود و تداوم ندارد. در مورد کودک‌های خیابانی هم همین­طور است و امکان دارد ما در خیابان به آن‌ها یک توجهی داشته باشیم اما این توجه خیلی زود تمام می‌شود.

 

من متوجه می‌شدم که حمایت از این بچه‌ها به یک چتر بزرگ‌تری احتیاج دارد و کودکان خیابانی باید بیشتر و مرتب حمایت شوند و به جایی برسند که در جامعه بزهکار نشوند. خانم کارینه خودیکیان که نویسنده نمایش­نامه "آرسن" است، این موضوع را خیلی قشنگ دیده و تجزیه و تحلیل کرده است. ایشان یک کاراکتر بچه باهوش را در متن گذاشته که یک برنامه‌ تلویزیونی را می‌بیند و در عرض چند دقیقه یک سناریو می‌نویسد و می‌­رود به سوی کاراکتر زن. خود این نشان می‌دهد که بچه‌های خیابانی چقدر باهوش هستند. آن بچه در مراوداتش با کاراکتر زن دچار چندگانگی می‌شود و در آخر قصه کاراکتر زن را می‌کشد. این اتفاق خیلی تکان‌دهنده بود و با وجود این اتفاق و اتفاق‌های دیگر، من متن را خیلی چالش‌برانگیز دیدم. وقتی شما به عنوان یک بازیگر این متن را می‌خوانید، توجه‌تان خیلی به آن جلب می‌شود و خیلی دل‌تان می‌خواهد آن را بازی کنید. برای من هم از همان ابتدا جذاب بود که در این نمایش بازی کنم و خوشبختانه همین اتفاق هم افتاد.

 

آیلار نوشهری: واقعیت ماجرا این است  که من فرصت زیادی برای انتخاب نداشتم ولی فکر می‌­کنم یک بازیگر خوب اول از همه باید باهوش باشد و ببیند در چه موقعیتی قرار گرفته. من متن را نخوانده بودم و اجرای دیگری را که دوستان انجام داده بودند، هم ندیده بودم. وقتی خانم مونا گلپایگانی به عنوان دستیار‌ کارگردان و برنامه‌ریز پیشنهاد حضور در این نمایش را از طرف آقای صدیقی با من مطرح کرد، در ابتدا کمی مردد بودم چون همزمان در تمرین یک نمایش دیگری هم بودم. از طرفی دیگر، آن روزی که خانم گلپایگانی با من تماس گرفت، روز چهارشنبه بود و طبق برنامه قرار بود نمایش "آرسن" در روز یک‌شنبه هفته بعد روی صحنه برود. به خانم گلپایگانی گفتم شما فکر می‌کنید من در این چند روز می‌توانم خودم را به اجرا برسانم؟ خانم گلپایگانی گفت به نظرم می‌توانی این کار را انجام بدهی. من یک ساعت بعد از تماس خانم گلپایگانی، رفتم و آقای صدیقی را دیدم و بدون این­که نمایش­نامه را بخوانم تصمیم گرفتم در این اجرا کنار دوستان باشم. آقای صدیقی متن نمایش­نامه را به من داد و با من درباره متن صحبت کرد. بعد از آن نمایش­نامه را بردم و در خانه خواندم. فردای آن روز هم با خانم طهماسبی شروع به تمرین کردم و خوشبختانه طی همان یکی- دو روز اول دیالوگ‌ها را حفظ بودم و تا حدودی به حال و هوای نمایش نزدیک شده بودم.

 

چه شد که خانم نوشهری را بعد از مصدومیت بازیگر قبلی خانم خاطره حاتمی، برای این نقش انتخاب کردید؟

بهزاد صدیقی: من متاسفانه قبلاً از خانم نوشهری بازی­ ندیده ­بودم اما وقتی ایشان به من معرفی شد و با ایشان صحبت کردم و تمرین‌های فشرده ما آغاز شد، طوری با خانم طهماسبی هماهنگ شد که در همان شروع تمرین تمام شک‌های من برطرف شد. خانم نوشهری با پشتکار و تلاشی که داشت، طی سه چهار روز به آن‌چه که من می‌خواستم رسید و من بابت این موضوع از ایشان سپاس­گزارم. در کارهای دیگر هم این اتفاق افتاده که یک بازی­گر به هر دلیلی چند روز مانده به اجرا از گروه اجرایی جداشده، اما در این وضعیت خیلی سخت است که یک بازی­گر دیگر به نمایش اضافه شود و خودش را در مدت کمی به اجرا برساند اما خوشبختانه خانم نوشهری از پس این موضوع برآمد. من هم در تمرینات سعی کردم بیشتر با ایشان صحبت کنم تا زودتر به نقشش برسد. بازی خانم نوشهری در این چند شب و نگاهی که ایشان به نقشش دارد، برای من خیلی حیرت‌انگیز است. طبیعتاً اکثر بازیگرهای خوب، پشتکاری و جدیتی را که خانم نوشهری در این کار به خرج داد، در کار خودشان دارند و تجربه‌های قبلی‌شان هم به کمک‌شان می‌آید که موفق شوند. معتقدم همیشه معجزه­تئاتر وجود دارد و کارگردان هم وظیفه مهمی دارد که انتخاب‌های درستی انجام بدهد تا اثرش به اجرای خوبی نزدیک شود. خانم خاطره حاتمی هم بازیگر با استعداد و با تجربه‌ای است اما حادثه‌ای که برایش پیش آمد متاسفانه نتوانست در ادامه اجراهای تئاتر "آرسن" در کنار گروه باشد و خانم آیلار نوشهری با تمرینات فشرده جایگزین ایشان شد.

 

خانم نوشهری، شما پیش از این تجربه کارگردانی هم داشتید.

آیلار نوشهری:  بیشتر فعالیت من در حوزه بازیگری بوده. هیچ‌­وقت یک اجرای صحنه‌ای را کارگردانی نکرده‌ام اما تاکنون چند نمایش­نامه‌خوانی انجام داده‌ام. ۷- ۸ سال پیش در تالار مولوی یک نمایش­نامه‌خوانی را کارگردانی کردم که آن کار جایزه هم برد. هم­چنین کارگردانی دو نمایش­نامه‌­خوانی، یکی "کوکوی کبوتران حرم" نوشته آقای علیرضا نادری و هم­چنین "همه­ دزدها دزد هستند" به نویسندگی آقای علی پوریان را هم در کارنامه کاری خودم دارم.

 

خانم نوشهری همان­طور که می‌دانید آقای صدیقی خودشان منتقد تئاتر هستند و کار کردن با ایشان سخت است. از طرفی، شما اشاره کردید که متن "آرسن" و قصه نقش خودتان را نخواندید و سر تمرین‌های این نمایش حاضر شدید. این کار را به چه اعتباری انجام دادید و چطور ریسک کردید وارد کاری شوید که می‌بایست در مدتی کوتاه خودتان را برای اجرا آماده می‌کردید؟

آیلار نوشهری: من فکر می‌­کنم خیلی خوشایند نیست یک بازیگر در بدو شروع اجراهای یک نمایش اتفاقی برایش پیش بیاید و بازیگر دیگری جایگزین او شود اما به این مساله هم باور دارم که به تعداد همه بازیگران در دنیا "هملت" وجود دارد  ولی هیچ‌کدام شبیه به هم نیستند. پس من هم آرسنی را روی صحنه می‌­برم که از فیلتر آیلار نوشهری رد شده ­باشد و تحلیل‌­هایی که من از نقش دارم و جنس بازی که برایش تعریف کردم. این موضوع تا حدودی مشکل مرا برای حضور در نمایش "آرسن" حل کرد. هم­چنین گروه حرفه‌ای این نمایش و حضور خانم طهماسبی به عنوان پارتنر و حضور آقای صدیقی به عنوان کارگردان هم باعث شد که من برای حضورم در این نمایش مصمم شوم. بعد از آن‌که متن را خواندم، تازه متوجه شدم که با پذیرفتن حضور در این نمایش چه کار خوبی انجام داده‌ام. من خودم هم یک بچه ۸ ساله دارم و اتفاقاتی که برای کودک‌های خیابانی می‌افتد، حال مرا خیلی بد می‌کند. بنابراین کانسپت نمایش مرا خیلی درگیر خودش کرد و در این بین کمک‌های خانم طهماسبی و همچنین راهنمایی‌­های آقای صدیقی باعث شد من طی سه روز خودم را به نمایش برسانم. همراه بودن خانم طهماسبی برای من یک درس بود و من واقعاً از ایشان متشکرم.

 

آقای عظیمی‌نژاد و خانم عابدین‌نژاد، شما چقدر با متن "آرسن" ارتباط گرفتید و این متن کارتان را تحت تأثیر قرار داد؟

نیما عظیمی‌نژاد: مسئولیت یک هنرمند نمایش لایه‌های پنهان زندگی است. متن "آرسن" در مورد یکی از این لایه‌هاست. لایه‌­ای که دوست نداریم درباره آن حرف بزنیم به خاطر غم‌­انگیز بودن داستان و مسئولیت ­پذیر نبودن خودمان. شاید چیزی به عنوان درمان برای این نوع از آسیب‌های ذهنی وجود نداشته­ باشد و به نظر من تنها راهکار پیشگیری است. هر چقدر بیشتر درباره ­این مسائل صحبت شود، جامعه آگاه­‌تر می‌شود و این آگاهی پیش­ نیاز هرگونه گشایشی است. معضل کودکان خیابانی، فاجعه تکان‌دهنده‌ای است. این عزیزان به خاطر تجربه‌های دهشتناکی که داشته‌­اند، زیر بار این اندوه بی‌پایان، بدون هیچ طراوتی زندگی می­‌کنند. جامعه ما باید ظرفیت پرداختن به این موضوعات را پیدا کند. متن نمایش­نامه­ "اعتراف" به کارگردانی شهاب حسینی هم در همین راستاست. یکی از نقاط قوت نمایش "آرسن" این است که انتهای آن را نمی‌توان حدس زد. امیدوارم نمایش ما بتواند کمکی برای آگاهی بیشتر افراد جامعه باشد. تک تک ما نسبت به این دردهای اجتماعی مسئولیم.

 

پریدخت عابدین‌نژاد: من با آقای عظیمی‌نژاد موافقم که اشخاص خیلی نمی‌توانند کار خاصی برای معضلات اجتماعی بکنند و در چنین مواردی لازم است که دولت‌ و دیگر نهادها ورود کنند. این یک آسیب اجتماعی است چون وقتی کودکی به این وضعیت دچار می‌شود، یعنی در پرورشگاه که یک مؤسسه دولتی است آن اتفاق برایش افتاده. چنین موضوعی را باید از معضلات خانوادگی جدا کرد. یک زمانی به علت مشکلات پدر و مادر یک بچه دچار وضعیت نابسامانی می‌شود که آن موضوع جداگانه‌ای است اما ما در این‌جا داریم در مورد یک معضل بزرگی اجتماعی صحبت می‌کنیم که همه در برابرش مسئول هستیم. به نظرم در این زمینه فقط دولت است که می‌تواند گام‌های بزرگ بردارد و به حل مشکلات این آدم‌ها کمک کند.

 

نیما عظیمی‌نژاد:آسیب‌های اجتماعی نیاز به پیش­گیری دارند. یک کودک باید از لحاظ حمایت‌­های عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و نیازهای فرهنگی، حداقل‌ امکانات ممکن را داشته باشد. تنها در این صورت است که ذهن، نسبتا متعادل رشد می­‌کند.

 

درباره شخصیت‌پردازی آنت کمی توضیح بدهید. آیا آنت حق داشت به این سرعت عصبانی شود و "آرسن" را از خانه‌اش بیرون بیندازد؟

نیما عظیمی‌نژاد: من در مورد شخصیت‌پردازی کاراکتر آنت دچار مشکل هستم. بعضی از مواقع به کاراکتر آنت حق می‌دهم و بعضی مواقع هم نه. مثلاً با خودم می‌گویم که آنت چرا آنقدر زود عصبانی شد و پافشاری کرد که آرسن را از خانه بیرون بیندازد؟ و زمانی دیگر به حفظ حریم خصوصی‌اش احترام می‌­گذارم.

 

مائده طهماسبی: به نظرم آنت، آرسن را از خانه بیرون نمی‌کند. آرسن از دست آنت عصبی می‌شود و می‌گوید چرا این لباس را  به تن من کردی؟ در ادامه همه چیز سریع اتفاق می‌افتد و شاید به خاطر آن‌که در آن پارت دیالوگ‌های کمتری وجود دارد، همه دچار این تضاد می‌شوند که آنت، آرسن را از خانه بیرون کرده. از لحظه‌ای که آرسن لباس تنش می‌کند و از خانه بیرون می‌رود، چیزی حدود یک دقیقه و سی ثانیه می‌گذرد. آن‌جایی که آنت به آرسن می‌گوید پیشنهادت چیست؟ معنایش این است که برو لباس‌هایت را بپوش چون نیازی نداری این لباس‌ها را تنت کنی. این بخش از متن در کار ما تغییر کرد. ما در تمرین‌ها خیلی فکر کردیم که از کدام عبارت استفاده کنیم؛ بگوییم "لباست آن‌جاست" یا بگوییم "زمان چقدر زود می‌گذرد"؟ به نظرم کاراکتر "آنت" اصلاً عصبی نیست. در یکی- دو قسمت نمایش، آرسن سعی می‌کند آنت را عصبی کند اما در نهایت این اتفاق نمی‌افتد. اصلاً پیشنهاد نویسنده هم این نیست که آنت سر آرسن فریاد بزند. من فکر می‌کنم آقای عظیمی‌نژاد اجراهای ابتدایی ما را دیده‌ چون در اجراهای جدید، آنت عصبی نمی‌شود و بیشتر یک شوک به او وارد می‌شود.

 

پریدخت عابدین‌نژاد: من فکر می‌کنم که آنت هم شوکه شده و هم ترسیده. رفتار آنت درست است چون هر آدم دیگری هم اگر به جای آنت بود، با رفتار آرسن دچار این وضعیت می‌شد. در این‌جا فقط معلوم نیست که چرا آرسن عصبی می‌شود!

 

بهزاد صدیقی: شخصیت آرسن کاملاً دوگانه است. شخصیت او هم از بعد روان­شناسی و هم از بعد اجتماعی و جامعه‌­شناسی. آرسن گاهی اوقات آرام است و گاهی خیلی عصبی. زمانی که عصبی می‌شود، مدام کلمه­ "بعد" را استفاده می‌کند و با عصبانیت می‌گوید بعدش چه؟ طبیعتاً واکنش آرسن به همه زندگی رقت‌­بار و و پر از خشونت گذشته‌­اش برمی‌گردد. انگار همه گذشته‌اش به یک‌باره جلوی چشمش می‌آید و یک‌دفعه فوران می‌کند. شاید نویسنده باید در این‌ جا یک نشانه‌ای می‌گذاشت. من سعی نکردم این بخش از نمایش­نامه را تغییر بدهم، وگرنه می‌توانستم یک صفحه دیالوگ اضافه کنم تا آن تضادی که می‌گویید از بین برود. شاید اگر این نمایش در خود ارمنستان اجرا می‌شد، کسی در مورد آن واکنش‌ها سؤال نمی‌کرد اما در ایران همه به دنبال علت و معلول هستند. آرسن مثل هر آدم آسیب‌پذیر دیگری در آن لحظه دست به یک عمل پیش‌بینی‌ناپذیر و غیر مترقبه می‌زند. من قبلاً هر بار که نمایشنامه را می‌خواندم، پایانش برایم مثل بار اول شوک‌آور و هول­‌انگیز بود و فکر می‌کنم که این مسئله یکی از ویژگی­‌های مهم این نمایش­نامه است.

 

نیما عظیمی‌نژاد: یکی از غم­ناک‌ترین گفته‌های  آرسن، این است که می­‌گوید "سیندرلا ، قصه تمام بچه‌­های یتیم خانه است".  ما در موسیقی پایانی، ۱۲ بار صدای زنگ ساعت نیمه شب را می‌شنویم که به آرسن نشان می‌دهد جادوی او در حال باطل شدن است و تاریکی انتظارش را می‌­کشد.

 

نمایش شما با پخش یک ویدئو آغاز می‌شود که آقای فرهاد آئیش هم در آن ویدئو حضور دارد. چه شد که تصمیم گرفتید از ویدئو استفاده کنید و همکاری‌تان با آقای آئیش چطور اتفاق افتاد؟

بهزاد صدیقی: در ساختار نمایش­نامه، بخش اول آن به صورت تلویزیونی و ویدئویی تعریف شده‌ ­است. در آن بخش کاراکتر "آنت" که کاراکتر اصلی نمایش­نامه است، یک گفت‌­­وگوی تلویزیونی دارد و آقای آئیش نقش مجری این برنامه تلویزیونی را برعهده دارد. در واقع آن گفت‌وگو را قبلاً آنت انجام داده و بعد در شروع داستان نمایش­نامه از تلویزیون می‌­ببیند. نویسنده در این گفت‌­وگوی تلویزیونی، از شخصیت آنت معرفی اولیه­‌ای ارائه می‌­دهد که تکمیل معرفی او در طول داستان با شخصیت غایب کارینه که در متن اصلی گوهر نام داشت، و به صورت تلفنی متوجه حضورش می‌­شویم و نیز شخصیت اصلی نمایش­نامه به نام آرسن یا همان زارا اتفاق می‌افتد. "آرسن" یا "زارا" یک نفر است. یکی شخصیت حقیقی که زارا است و دیگری یک شخصیت غیر واقعی و دروغین به نام آرسن. در صحنه اول و شروع صحنه دوم نمایش، بیش­تر شخصیت دروغین زارا که همان آرسن باشد، دیده می‌شود و از آن به بعد تازه شخصیت واقعی این آدم از طریق دیالوگ‌هایی که با آنت برقرار می‌کند به مخاطب معرفی می‌شود. شخصیت مجری که آقای آئیش به ما افتخار داده و آن را بازی می‌کند، یک شخصیت فرعی در نمایش است که به ادام­ه داستان و حضور و شکل‌گیری شخصیت آنت کمک می‌کند. من خیلی خوشحالم که آقای آئیش در کنارم بود. امیدوارم در آینده فرصتی پیش بیاید که از حضور ایشان بیشتر استفاده کنم.

 

فضای نمایش شما رئال است اما طراحی صحنه‌تان را رئال انجام نداده‌اید و بیش­تر از عناصری شفاف برای طراحی صحنه استفاده کرده‌اید. لزوم استفاده از آن عناصر چیست و چرا نخواستید طراحی صحنه‌تان رئال باشد؟

بهزاد صدیقی: آقای آئیش چند سال پیش که نمایش­نامه‌خوانی "آرسن" انجام شد، از اجرای صحنه‌ای این نمایش­نامه استقبال کرد و قرار بود در طراحی صحنه این نمایش هم به ما کمک کند اما سفری خارجی که برای ایشان پیش آمد، باعث شد نتواند بیش­تر از بخش ویدئویی با ما همکاری داشته باشد. بنابراین من به سراغ آقای عادل بزدوده رفتم تا ایشان طراحی صحنه کار ما را انجام بدهد. خوشبختانه نگاه من و آقای بزدوده خیلی به هم نزدیک بود و چند روز بعد از آن‌که با هم­دیگر صحبت کردیم، ایده‌­هایمان را به مرحله اجرا رساندیم و دکور صحنه نمایش ما دو روز مانده به اجرا آماده شد. تم نمایش­نامه "آرسن" آن­قدر تکان‌دهنده بود که دوست داشتم هیچ عنصر رئالیستی امروزی در صحنه نباشد و همه چیز معطوف به بازی بازیگر و شکل بصری کار شود.  سعی کردم واقعیت تلخ اجتماع را به صورت عریان، شفاف و بدون هیچ عنصر حائلی روی صحنه نشان بدهم.

 

 دوست داشتم تکنولوژی تئاتر ایران در بخش ساخت و ساز طراحی صحنه نمایش به ما اجازه بدهد که کل نمای جلوی صحنه را شیشه‌ای یک تکه و بزرگ بگیرد اما متأسفانه این تکنولوژی وجود نداشت. کاربرد استفاده از شیشه در صحنه نمایش این است که وقتی نمایش گفت‌وگوی تلویزیونی تمام می‌شود، مخاطب حس کند که شخصیت آنت از قاب تلویزیون وارد قاب زندگی خودش می‌شود. جدا از این، ما از طریق آن شیشه انگار که داریم یک مرزی بین واقعیت و غیر واقعیت ایجاد می‌کنیم. من دوست داشتم کل نمای جلوی صحنه را شیشه پر کند و هیچ قاب دیگری در کنار آن نباشد اما این کار میسر نشد. همچنین دلم می‌خواست یک قاب بزرگ برای پخش ویدئویی ابتدای نمایش داشته باشم که ابتدا این موضوع میسر نشد اما چند روز بعد یک پرده بزرگ روی صحنه نصب کردیم و تصویر قاب آن گفت‌وگوی تلویزیونی بزرگ‌تر شد و بعدتر پرده را در روی آینه انتهای صحنه قرار دادیم که اتفاقا نتیجه بهتری گرفتم.

 

وجود آینه‌ها در صحنه نمایش هم به خاطر انعکاس تصویر تماشاگرها و همین­طور انعکاس کاراکترهای روی صحنه در هم­دیگر بود. وجود آینه‌ها باعث می‌شود که حس کنیم تماشاگرها به کاراکترها و کاراکترها به هم­دیگر نزدیک هستند. وجود آینه‌ها نشانه‌ای از این است که تماشاگران با شخصیت‌های اصلی نمایش هیچ تفاوتی ندارند و به هم­دیگر نزدیک هستند. تماشاگرها هم از طریق دیدن کاراکترهای نمایش و هم از طریق دیدن خود در آن آینه‌ها، انعکاسی از واقعیت‌های اجتماع را می‌بینند. در مورد طراحی صحنه یک سری از ایده‌های من عملی شد اما به علت نبود سخت‌افزارهای مناسب و هم­چنین مناسب نبودن سالن قشقایی برای اجرایی کردن یک سری از ایده‌ها، همه ایده‌آل‌های من در طراحی صحنه نمایش "آرسن" اتفاق نیفتاد.

 

خانم عابدین‌نژاد طراحی لباس کاراکترهای نمایش "آرسن" را چطور انجام دادید و آقای صدیقی چقدر در این خصوص به شما مشورت دادند؟

پریدخت عابدین‌نژاد: همه چیز با صحبت‌های آقای صدیقی و سایر دوستان شکل گرفت. کاراکتر آرسن یک بچه‌ای است که در خیابان بزرگ شده و لباس‌هایش را از سطل آشغال و محل دورانداختنی‌های دیگران بر می‌دارد. طبیعتاً لباس‌های این کاراکتر باید کثیف و کهنه‌تر طراحی می‌شد که من این کار را انجام دادم اما سعی کردم لباسش خیلی هم کهنه و کثیف نباشد تا به زیبایی صحنه لطمه نزد. شخصیت آنت درست برعکس آرسن است و به عنوان یک زن مرفه و خوش‌پوش، باید لباس متفاوتی را برای او طراحی می‌کردم. من سعی کردم که لباس‌ها بیشتر رئال باشد اما در آن‌ها یک سری از المان‌های فانتزی نیز وجود داشته باشد.

 

فکر می‌کنید چرا در سال‌های اخیر توجه کارگردان‌ها به طراحی لباس کمتر شده و خیلی از کارگردان‌ها به جای استفاده از یک طراح متخصص، خودشان طراحی لباس کارهای‌شان را انجام می‌دهند؟

پریدخت عابدین‌نژاد: دلیلش به اقتصاد تئاتر بر می‌گردد. تا چند سال پیش مرکز هنرهای نمایشی یک کمک هزینه‌ قابل قبولی به تئاترها می‌داد و گروه‌های تئاتری این مبلغ را بین عوامل خود تقسیم می‌کردند اما مادامی‌که این کمک هزینه قطع یا کم شد، گروه‌ها به لحاظ اقتصادی به مشکل خوردند و کارگردان‌ها حس کردند که باید از هزینه­ کارشان کم کنند و در نتیجه خودشان یک سری از کارهای دیگر نمایش را هم انجام دادند. الان کارگردان‌های کمی مثل آقای صدیقی پیدا می‌شوند که حس کنند طراحی لباس جزو رکن‌های اصلی صحنه و اجرا است. خبرنگارها و منتقدان هم کمتر در مورد طراحی لباس صحبت می‌کنند و شاید آقای صدیقی جزو معدود افرادی است که من هر بار دیده‌ام درباره طراحی لباس هم نظراتش را بیان می‌کند. یک دلیل دیگر بی‌­توجه‌ای به طراحی لباس هم به نبود آگاهی در این زمینه بر می‌گردد. یک لباس ممکن است خیلی زیبا طراحی شود اما مناسب کاراکتر روی صحنه نباشد. به این مسائل باید خیلی توجه شود و لزوم نوع طراحی لباس باید مدنظر قرار بگیرد. خوشبختانه من در زمینه طراحی لباس به مشکل خاصی برخورد نکرده‌ام و به هر کاری که دعوت شده‌ام، کارم را انجام داده‌ و زیر بار حرف زور هم نرفته‌ام. بیشتر در مورد طراحان جوان پیش می‌آید که به کارها دعوت می‌شوند و یک پول کمی می‌گیرند و معمولاً کارگردان نظر خودش در زمینه طراحی را هم غالب می‌کند. من امیدوارم به مقوله طراحی لباس در صحنه توجه بیشتری شود چون گاهی ممکن است یک بازیگر هیچ حرفی نزند و لباس او حقیقت شخصیتش را نشان دهد. حیف است که توجه به این مقوله مهم در تئاتر مغفول بماند.

 

نیما عظیمی‌نژاد: باید ساختار صنعت هنر (صنعت تئاتر، صنعت سینما، صنعت موسیقی و...) در این سرزمین شکل بگیرد چون تا زمانی که این اتفاق نیفتد، چنین اشکالاتی همچنان پابرجا خواهد بود. وقتی هیچ تعریف حرفه‌ای و مجزایی در مورد طراحی لباس، طراحی صحنه، طراحی موسیقی و... صورت نمی‌گیرد، انتظاری هم نیست که چنین تخصص‌هایی در معرض توجه باشند. در هنر دنیا تخصص‌هایی وجود دارد که هنر ما کاملاً با آن­ها بیگانه است. وقتی در هنر، صنعت هنری وجود نداشته باشد، نه تنها نگاه متخصصانه به هنر وارد نمی‌شود، بلکه لزوم نگاه تخصصی هم نادیده گرفته‌ ­می‌شود.

 

آقای عظیمی‌نژاد در طراحی موسیقی این نمایش چقدر سعی کردید آن محتوای تکان‌دهنده قصه را  به زبان موسیقی بیان کنید؟

نیما عظیمی‌نژاد: آن­قدر غم عمیقی در این تجربیات وجود دارد که من دوست داشتم موسیقی این نمایش هم احساسی از بی‌انتهایی به مخاطب بدهد. شما وقتی با چنین رنج‌های بشری  مواجه می‌شوید، در ذهن‌تان یک خلأ ایجاد می‌شود، خلأیی همراه با غمی سنگین. من دوست داشتم این احساس خلأ را در موسیقی‌ نمایش به وجود بیاورم.ضمناً با این­که این­گونه متن­‌های نمایشی در جغرافیا نمی­‌گنجد و درد مشترک دنیاست در کنار موسیقی خودم از یک دودوک ارمنی هم در بخش پایانی نمایش استفاده کردم تا به تأثیرگذاری آن بخش بیفزاید.

 

 

بهزاد صدیقی: من نیما عظیمی‌نژاد را مدت بسیاری  است که می‌شناسم. ما نمایش دیگری هم با یکدیگر انجام دادیم که البته به سرانجام نرسید. نیما در کارش خیلی خلاق است و خیلی متنوع کار می‌کند. انتخاب ملودی‌های نیما بر حسب موضوع و فضای داستان خیلی به جا است. از طرفی نیما موسیقی را طوری طراحی کرده که کاملاً هم‌پای شخصیت‌ها و فضای داستان نمایش باشد و یک فضای کاملاً غیر رئال و حسی را ایجاد کند. موسیقی نیما عظیمی‌نژاد هم مثل طراحی صحنه خیلی مینی‌مال است و خیلی آرام و غیر مستقیم وارد جریان تئاتر می‌شود. من در سال‌های اخیر یک سری موسیقی در فضای تئاتر کشور شنیده‌ام که انگار موسیقی به اجرای نمایش سنجاق شده. گویا اغلب می‌خواهند یک موسیقی عجیب، فانتزی و یا شاد خلق کنند که در نمایش استفاده شود و دیگر مهم هم نیست که ربطی به نمایش داشته­ باشد یا نه.

 

اما من معتقدم که موسیقی تئاتر بایستی در راستای فضاسازی کار اتفاق بیفتد و باید بتواند به روند قصه کمک کند. خیلی از گروه‌ها اولین چیزی که برای موسیقی نمایش به ذهن‌شان می‌رسد این است که از یک گروه موسیقی زنده برای اجرا دعوت به عمل بیاورند و یا اگر این اتفاق هم میسر نبود، موسیقی ساخته‌­شده­ قبلی را پخش کنند. من به دنبال چنین چیزی نیستم و می‌خواهم موسیقی نمایش مطابق با خود نمایش باشد. به همین دلیل زمانی که برای موسیقی نمایش "آرسن" با نیما عظیمی‌نژاد تماس گرفتم، از ایشان خواستم برای ما موسیقی بسازد که در راستای اجرا و هم‌گام با فضای نمایش باشد. من خواستم موسیقی نمایش خیلی رو و در سطح نباشد. می‌­خواستم از موسیقی، استفاده ابزاری برای دیده شدن نمایش نکنیم و از آن به صورت کاربردی و در راستای محتوای متن و به صورت بطنی استفاده کنیم

 

. خوشبختانه نیما عظیمی‌نژاد آن­قدر تجربیات خوبی در حوزه­ موسیقی داشته که وقتی ­چنین موضوعی را با او مطرح می‌کنید، خیلی درست و خوب با این موضوع برخورد می‌کند و یک موسیقی مرتبط به شما تحویل می‌دهد. نیما برای تئاتر کودکی که من در دست تهیه دارم، یک موسیقی جذاب فانتزی ساخته که برای تئاتر کودک ما اتفاق بزرگی است. امیدوارم  هر چه زودتر شرایط اجرای آن هم میسر شود تا شاهد شنیده شدن آن در صحنه تئاتر کودک و نوجوان شویم.

 

در نمایش‌تان یک سری حرکات موزون هم دارید. ایده استفاده از این حرکات از کجا آمد؟

مائده طهماسبی: این پیشنهاد را خاطره حاتمی مطرح کرد. خاطره گفت چه خوب است اگر آنت و آرسن در صحنه با همدیگر جشن بگیرند و شادی کنند. نمایش ما خیلی فشرده است و به نظرم آن رقصی که در وسط نمایش انجام می‌شود، فضا را کمی متحول می‌کند و لازم است. به خصوص که آقای عظیمی‌نژاد هم یک موسیقی بسیار زیبا برای آن صحنه انتخاب کرده است.

 

بهزاد صدیقی: البته این ایده از آن جایی مطرح شد که من در تمرینات خواستم در آغاز صحنه شام، صحنه میز شام باشد که در نمایش­نامه این وجود نداشت و بعد هم ایده­ یک رقص کوتاه پیشنهاد شد و من هم از آن استقبال کردم؛ چون به نوعی جریان زندگی را بین این دو شخصیت تقویت می‌­کند.

 

اسم اصلی نمایشنامه کارینه خودیکیان، "نوه سفارش دادید؟" است و حتی شما نمایش­نامه‌خوانی‌تان را هم با همین عنوان اجرا کردید اما چه شد که برای اجرای صحنه‌ای این متن، تصمیم گرفتید عنوان "آرسن" را جایگزین آن کنید؟

بهزاد صدیقی: من از همان ابتدا با اسم قبلی این نمایش­نامه خیلی موافق نبودم. اصولاً با اسم‌های کوتاه بیشتر موافقم و از آن‌جایی که ترجمه اسم اصلی نمایش­نامه هم خیلی ایرانی نبود، تصمیم گرفتم یک اسم کوتاه برای آن انتخاب کنم. البته من اسم‌های بلند و جمله‌ای را هم دوست دارم اما به شرط آن‌که آن جمله و عبارت، خوش‌ ترکیب باشد. یک نمایش­نامه‌نویس باید برای نمایش­نامه‌اش اسم خوبی انتخاب کند چون اساساً یک اسم، شمای کلی آن نمایش­نامه را نشان می‌دهد. من خودم هم معمولاً دغدغه انتخاب اسم برای نمایش­نامه‌هایم را دارم. در مورد این نمایش هم دوست داشتم یک اسمی برای آن انتخاب کنم که سؤال برانگیز باشد. به همین خاطر اسم کاراکتر "آرسن" را روی نمایش‌نامه گذاشتم تا هم یک اسم متفاوت و کوتاه باشد و هم مخاطب ترغیب شود که بداند عنوان این نمایش­ چه مفهومی دارد.

 

نیما عظیمی‌نژاد: با این­که عنوان "نوه سفارش دادید؟" در ذهن مخاطب چالش برانگیزتر است، تغییر نام نمایش­نامه به "آرسن" نکته زیبایی در خود دارد. معمولاً ارزش اجتماعی کودکان خیابانی پایین است اما در این‌جا انتخاب اسم "آرسن" برای عنوان نمایش­نامه، به این کودکان خیابانی بها و ارزشی می‌دهد که شاید تا به حال آن را لمس نکرده ­باشند و این­که ما باید یاد بگیریم که آن­ها  را به اسم صدا کنیم؛ آن‌ها  انسانند و نیازمند دوست­ داشته­ شدن هستند.

 

 

 

 

 

  • 11
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش