جشنواره تئاتر کودک و نوجوان برای به دست آوردن بیلان کاری برگزار میشود و کسی نگران میزان تأثیرگذاری جشنواره نیست. البته منظور من افراد دغدغهمند که با عشق در تئاتر کودک و نوجوان کار میکنند، نیست، اما مسئولان فقط جشنواره را برگزار میکنند تا این کار را انجام داده باشند و به نوعی آن را از سر خودشان باز کرده و بیلان کاری مربوط به دوره مدیریتشان را تحویل دهند.
نمایشهایی که در جشنواره روی صحنه میروند بر روند یکساله تئاتر کودک و نوجوان تأثیر نمیگذارد؛ چراکه نمایشهای تأثیرگذار در جشنواره اجرا نمیشود؛ زیرا کسانی که در جشنواره حضور دارند نمیتوانند نمایشهای دیگران را ببینند. آنها یک روز قبل از اجرا به جشنواره میآیند و یک روز بعد از اجرا از جشنواره بیرون میروند؛ به همین دلیل موفق نمیشوند دیگر نمایشهای جشنواره را ببینند. من تقریبا در ۱۹ دوره از جشنواره تئاتر کودک و نوجوان شرکت کردهام؛ وقتی نمایشی پنج جایزه در این فستیوال میگیرد باید تلاش شود در شهرهای مختلف هم روی صحنه برود، اما درواقع هیچ امکانی برای نمایشهای موفق در جشنواره وجود ندارد.
همه برگزارکنندگان جشنواره زحمت زیادی میکشند؛ چه دورهای که آقای رحماندوست دبیر جشنواره بود و چه دورههایی که آقایان صالحپور و شهرام کرمی دبیر بودند و حالا که مریم کاظمی دبیر جشنواره است، زحمت زیادی برای آن کشیده شده است، اما توان و امکاناتِ در اختیار آنها آنقدر زیاد نیست که بتوانند تصمیمات مهمی بگیرند؛ درواقع آنها تصمیمگیرندههای اصلی نیستند. جشنواره با اجرای نمایشهایی که سال گذشته روی صحنه رفتند، برگزار میشود و درواقع کیفیت جشنواره را نمایشهایی تعیین میکنند که سال قبل اجرا شدهاند. آیا مسئولانی که باید دوره بعدی را برگزار کنند از حالا به فکر این هستند که نمایشهای بهتری روی صحنه برود و از لحاظ کیفی کارها را رصد میکنند تا سال آینده شاهد جشنواره باکیفیتتری باشیم؟
مدیران تئاتر کودک همیشه گفتهاند بزرگترین معضل این گونه نمایشی نبود متن مناسبِ ایرانی است و ما این امکان را نداریم که متن درخور و شایسته تئاتر کودک و نوجوان داشته باشیم؛ همه اینها به خاطر آن است که دستمزد نویسندگی در تئاتر کودک و نوجوان بین دو تا پنج میلیون تومان است؛ درحالیکه در تئاتر بزرگسال این رقم بین هفت تا هشت میلیون تومان است.
طبیعی است که نویسنده برای نوشتن متن کودک وقت نمیگذارد تا ۶ ماه بعد دو میلیون پول به او برسد و ترجیح میدهد وقت خود را صرف نوشتن نمایشنامهای برای بزرگسالان کند. ما پیشنهاد برگزاری جشنواره نمایشنامهنویسی تئاتر کودک و نوجوان را با بودجه ۱۰۰میلیونی به مرکز هنرهای نمایشی ارائه دادیم. این میزان مبلغ زیادی برای برگزاری یک فستیوال نیست، اما آنها حاضر نشدند چنین کاری انجام دهند؛ درحالیکه با برگزاری فستیوال نمایشنامهنویسی میتوانیم به متنهای خوبی برسیم و حتی سفارش بدهیم که کارگردانان مهم این متنها را روی صحنه ببرند.
در طول بیش از ۲۰ سال که از برگزاری جشنواره تئاتر کودک و نوجوان میگذرد، حتی یک سالن هم برای اجرای این نمایشها ساخته نشده است؛ درصورتیکه ظرفیت مخاطب تئاتر کودک و نوجوان ۱۸ میلیون نفر در کل کشور است و در همین تهران ۶ میلیون مخاطب برای این گروه نمایشی داریم که همه آنها نمیتوانند در تنها سالنی که در تهران به کودک و نوجوان اختصاص داده شده است به تماشای نمایشها بنشینند.
مخاطب کودک و نوجوان در قیاس با گذشته تفاوت زیادی کرده است و دیگر نمیتوان بچهها را گول زد. آنها بسیار باهوش شدهاند. دغدغههایی که در گذشته برای سن نوجوان در نظر میگرفتیم حالا باید برای مخاطب کودک لحاظ کنیم و نمایشهای کودک را با این دغدغهها طراحی کرده و روی صحنه ببریم.
این تفاوتها در قیاس با گذشته از لحاظ فرهنگی کاملا نمود دارد و مخاطب کودک و نوجوان بسیار باهوشتر از گذشته شده است. بنابراین افرادی که وارد کار کودک میشوند باید تخصص آن را داشته باشند و براساس آگاهی، دانش و تجربه وارد این کار شوند؛ این در حالی است که هماکنون در تمام ارگانها و نهادهای دولتی بودجههای زیادی برای کار کودک و نوجوان صرف میشود، اما این بودجهها به دست غیرمتخصصان میرسد.
تئاتر هنر اندیشه است و در تمام دنیا تئاتر را معیار پیشرفت جامعه قرار میدهند؛ یعنی محاسبه میکنند که در یک جامعه چه تعداد تماشاگر تئاتر وجود دارد و آن را تقسیم بر سازوکارهای اجتماعی و معیارهای جمعیتی میکنند. تئاتر تأثیرگذارترین رسانه دنیاست و مخاطب کودک و نوجوان تأثیرپذیرترین مخاطب است؛ پس وقتی تأثیرگذارترین رسانه مقابل تأثیرپذیرترین مخاطب قرار میگیرد، میتواند معجزه اتفاق بیفتد که جمعیتی را با خود همراه کند و تحت تأثیر قرار دهد. چون این تاثیرپذیری بالاست میتوانیم با تئاتر کودک و نوجوان تئاتر آینده کشور را تغییر دهیم، اما جالب اینجاست که ما به آن بیتفاوت هستیم و آموزش و پرورش تئاتر را بهعنوان یک رسانه تأثیرگذار قبول ندارد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
هنر همواره پیوند جدی و اساسی با رشد افراد و درمان آسیبهای اجتماعی داشته است. هنر و ادبیات همیشه توانسته به رشد هیجانی ما کمک کند و راهی باشد برای اینکه بتوانیم به کیفیت رشد خود آگاه باشیم.
در حوزه ادبیات، شعر و در حوزه هنر، تئاتر نقش بهمراتب بیشتری دارند. هنر درمانی و بهویژه تئاتر درمانی میتواند به ما کمک کند خشم را بشناسیم و بدانیم در مواقع خاص این خشم و عصبانیت از کجا نشئت میگیرد و راهی برای کنترل آن بهدست بیاوریم.
این موضوع البته درباره تئاتر اهمیت بیشتری پیدا میکند. تئاتر راهی است برای ابراز هیجانات و محلی است برای ارائه نقشهای مختلف و تماشای مسیری که بسیاری افراد از آن عبور کردهاند و ما میتوانیم شاهد آن باشیم.
این مسئله در دوران کودکی اهمیت بیشتری دارد چراکه این دوران شروعی است برای رشد شخصیت افراد و آنچه قرار است در آینده با آن در جامعه حضور داشته باشد. همه ما تجربه تئاتر بازی کردن را در دوران کودکی خود داریم.
وقتی خالهبازی میکنیم درواقع در حال پذیرفتن نقشی هستیم که فرسنگها از آن فاصله داریم. نقشی که به ما کمک میکند از دنیای کودکی فاصله بگیریم و وارد دنیای بزرگسالی شویم.
این مسئله زمانی پر رنگ میشود که بدانیم کودکان ما امروز بهواسطه توسعه فناوری از بازیهای گروهی محروم ماندهاند و خاطره خالهبازی در ذهن نسلهای گذشته باقی مانده است.
ما به واسطه تجربه یکبار زندگیکردن ناگزیریم خیلی از مسیرها را تجربه نکنیم.
درواقع زندگی به ما این امکان را نمیدهد که راههای مختلف را برویم و بدانیم چه مسیری میتوانست درست باشد، اما تئاتر این امکان را به ما میدهد که از طریق پیگیری زندگی یک قهرمان، سرنوشتی را ببینیم که همیشه برای ما مجهول بوده است.
دیدن زندگی قهرمان این همذاتپنداری را در ما ایجاد میکند که متوجه شویم اگر ما این زندگی را انتخاب میکردیم چه سرنوشتی میتوانستیم داشته باشیم.
ما از دیدن نقشهای دیگران به هیجان میآییم و این هیجانات هر یک در زندگی ما موثر خواهند بود. حالا فرض کنید برخی از این نقشها را به کودکان بسپاریم و از آنها بخواهیم که تجربه زیستی دیگری را داشته باشند و در نقش دیگری برای چند ساعت، زندگی را تجربه کنند. نقشی که ممکن است آن را دوست نداشته باشند، اما میتوانند برای چند ساعت تجربهاش کنند.
با همه این حرفها اما متاسفانه امروزه و در سیستم آموزش و پرورش ما مسئله اهمیت به ادبیات و تئاتر نادیده گرفته میشود. این دو حوزه میتوانند راهی برای سنجیدن مسیر زندگی و انتخابهای درستی که هر شخصی با آن مواجه است باشند.
در سیستمی که هنوز همهچیز آن بر اساس کنکور پیش میرود و تست و آزمون میتواند آینده افراد را تعیین کند، مشخص است که تئاتر نمیتواند نقش مهمی داشته باشد.
بچهها از همان روزی که وارد مدرسه میشوند مدام تلاش میکنند درس بخوانند تا آینده که با کنکور گره خورده است را به بهترین نحو به سرانجام برسانند.
آنها زمان چندانی ندارند که با تئاتر به رشد شخصیتی مناسبی دست پیدا کنند چون از اول کودکی، موفقیت را قبولی در کنکور میدانند و از طرف دیگر اردوهای دانشآموزی کمتر بهسمت دیدن تئاترهای کودکان میرود؛ البته در این مورد پژوهشی جدی صورت نگرفته، اما شواهد نشان میدهد آنطوری که باید به تئاتر کودکان اهمیت داده نمیشود؛ در صورتیکه همین نمایشهای یکساعته میتواند تاثیری شگرف روی کودکان داشته باشد.
در حال حاضر روشهای متنوعی برای رشد شخصیتی بچهها وجود ندارد.
همهچیز در حد تئوری باقی مانده است و کمتر گروهی وارد فاز عملیاتی شدهاند.
در صورتیکه اگر بهطور جدی به موضوع هنر اهمیت داده شود، مشخص میشود بچههایی که پیوند اساسی با این موضوعات دارند توانستهاند مسئولیتپذیرتر باشند و ذهن خود را سازماندهی کنند. بههمین دلیل است که در کشورهای پیشرفته موضوع تئاتر کودکان همیشه مورد بحث بوده است.
تئاتر چه برای کودکانی که خود را درگیر آن میدانند و در آن شرکت میکنند، چه برای کودکانی که تنها تماشاگر هستند به یک اندازه میتواند اهمیت داشته باشد.
- 13
- 5