شنبه ۰۷ مهر ۱۴۰۳
۱۹:۲۹ - ۲۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۲۹۵
تئاتر شهر

ماجرای عشقی یا سیاسی در یک نمایش

کوررنگی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
نمایش «کوررنگی» اثری است که با اجرای دو بازیگر جوان حوزه تئاتر درامی سیاسی را روایت می‌کند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، نمایش «کوررنگی» اثری است که با اجرای دو بازیگر جوان حوزه تئاتر درامی سیاسی را روایت می‌کند.

 

بعد از تماشای «کوررنگی» با خودم گفتم عجب! چقدر «من» ساده‌ام؛ یا نه به گفته زندانی مرد نمایش چقدر«ما» ساد‌ه‌ایم.

 

 

«کوررنگی»، نمایشی است در ظاهر خلوت اما کاملا پیچیده؛ با چیدمانی محدود به دو سلول انفرادی کاملا شبیه در دوسوی صحنه، راست و چپ؛ یکی از قدیمی‌ترین تقسیم بندی‌های فکری همیشگی تاریخ.

 

 

نمایش با روشن شدن سلولی که بعداً می‌فهمیم قدیمی‌تر است، آغاز می‌شود‌. زندانی، مردی حدوداً ۴۰ ساله است که به گفته خود یادش نمی‌آید از کی و برای چه آنجاست. درشت اندام و کمی چاق! رفتارش اما خسته و کهنه به نظر می‌آید. انگار زندگی برای او تمام شده، با اینکه راه و چاه سلول کوچکش را خوب بلد است، اما توقف در اتاقکی به دور از جهان به گفته خودش او را تشنه کرده است؛ تشنه ارتباط، مخاطب و تشنه محبت....

 

نیاز و عطشی که به واسطه بازی پخته و خوب عباس جلالی، ناخودآگاه به مخاطب القا می‌شود؛ حس نیاز، کمبود و کششی برای نجات یافتن. سمت دیگر صحنه عنصری متضاد یک زندانی جدید نمایان می‌شود، عنصری متضاد. زنی لاغر اندام، سخت، سمج و پر جنب و جوش که به خوبی تعامل و چرخش نگاه مخاطب را در فضای نمایش باز می‌کند. انگار این زن با حضورش روحی تازه به داستان می‌دمد و کششی طبیعی برای ادامه ماجرا ایجاد می‌کند. اینکه در نهایت سرنوشت این دو زندانی چه می‌شود؟ آیا ارتباطی در این میان صورت خواهد گرفت؟ و آیا مرد می‌تواند دل زندانی لجوج را نرم کند؟

 

 

زن روایتگر تفکر جوان و تازه قصه است؛ تفکری که ادعای آزادی، تسلیم نشدن، ایستادگی و مبارزه برای هدف دارد. هدفی که با کلماتی زیبا و غرورآفرین توصیف می‌شود و از شما چه پنهان من مخاطب را به سمت و سوی خود می‌کشاند، خوشم می‌آید که تسلیم نمی‌شود، خوشم می‌آید که آنقدر برای رسیدن به هدفش انرژی دارد.

 

با این وجود اما گاهی سرم را برمی‌گردانم به سمت زندانی قدیمی و حرف‌های آشنایش. انگار همه ما برای یک بار هم که شده طعم این کلمات را در گوشه‌هایی از ذهنمان چشیده‌ایم؛ بدک نمی‌گوید؛ اینکه گاهی چاره‌ای جز تسلیم شدن نمی‌ماند. اینکه در نهایت شرایط ما را وادار به اطاعت خواهد کرد و ما در نهایت هضم خواهیم شد!

 

حالا اینکه کدام قابل اعتمادند، کدام راست می‌گویند و به کدام یک باید اعتماد کرد، تقابلی شیرین و کاملاً ملموس است که تا لحظات پایانی داستان ادامه پیدا می‌کند؛ اما در نهایت نشان می‌دهد که در این میان این ما هستیم که قربانی این دو تفکر قدرت طلب خواهیم شد.

 

از یک جای قصه به بعد، انگار جرقه اعتماد بین دو زندانی زده می‌شود. اعتمادی نشأت گرفته از ترس؛ ترسی که به واسطه انتشار گازی ناشناخته اما خطرناک در داخل سلول زن شکل می‌گیرد.

 

شکنجه و سختی شرایط موجود سلول به خوبی با بازی بهار کاتوزی به بیننده القا می‌شود. حرکات متنوع و حسی بازیگر به خوبی فضای تکراری و یکنواخت سلول را زنده و پویا کرده و کار را تا جایی پیش می‌برد که دلمان می‌خواهد مرد نمایش به او کمک کند تا بتواند شرایط را تحمل کرده و در مقابل شکنجه‌گرها به قول معروف طاقت بیاورد.

 

مرد در تلاشی کاملا واقع‌گرایانه که بعدا متوجه می‌شویم طبق نقشه از پیش تعیین شده بوده، با قدرت خود زن را برای نجات از شرایط و حفظ اطلاعات سری گروه کمک می‌کند. حسی خوشایند که جرقه اعتماد را زده و ذهن مخاطب را گمراه کرده و به سمت خیال راحتی ‌می‌برد.

 

اما درست در لحظه‌ای که زن اطلاعات را از ترس فراموش نشدن با روشی که مرد گفته بود، روی دیوار پیاده کرد به ناگاه زندانی قدیمی، نقاب از چهره برداشته و حقیقت ماجرا آشکار می‌شود. در سلول‌ها باز ‌شده و نقطه عطف نمایش «کوررنگی» رقم می‌خورد، همه چیز تمام می‌شود. با طراحی صحنه کاملا حرفه‌ای دریک لحظه تماشاگر شوکه می‌شود‌، شوکی که بدون اغراق تا آخرین لحظات تماشاگر دچار آن است.

 

او زندانی نبوده بلکه تنها قسمتی از یک پروسه تخلیه اطلاعات از گروهی بوده که قصد اجرای پروژه براندازی قدرت حاکم را داشته است و زن جوان قصه شخصیتی زیرک و باهوش بوده که با روش‌های قبلی حاضر به لو دادن اطلاعات گروه نشده و حالا بر طبق نقشه جدید، آخرین دام برای او پهن شده و قاعدتا باید مرد زندانی و گروهش را به اهداف تعیین شده می‌رساند.

 

 

حالا دیگر قصه لایه‌های پنهان هر کدام از شخصیت‌ها را پیش چشممان باز می‌کند. این همه جدل و کلنجار رفتن در حقیقت تنها یک بازی نمایشی بین قدرت‌ها بوده. بازی برای رسیدن به بالاترین جایگاه قدرت، بازیگرانی که برای پیروزی و منفعت از همه چیز استفاده می‌کنند و در نهایت می‌بینیم که مرد با وسوسه‌هایی کاملا سطحی و ابتدایی تغییر مسیر می‌دهد.

 

 

اما نمی‌شود نادیده گرفت استفاده از برخی دیالوگ‌های آشنا و به قول معروف کوچه بازاری را که در برخی موارد با کلماتی رکیک و زننده بدجور خودنمایی می‌کند.  اگرچه متن را ملموس و واقعی تر به نظر می‌آورد اما تلخی و زشتی خود را به وضوح نشان می‌دهد.

 

 

 

  • 10
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش