نمایش «مرد شده» به نویسندگی و کارگردانی آسو بهاری و آهنگسازی کیهان کلهر که از نیمه فروردین در سالن اصلی تالار مولوی با بازی مجتبی فلاحی، نسیم میرزاده، بهزاد خلج و دنا تارفی روی صحنه رفته و برشی از واقعه کوبانی را روایت میکند، از اتفاقات این روزهای تئاتر پایتخت بهشمار میرود. با کارگردان و بازیگران «مرد شده» گفتوگویی داشتهایم.
هرکدام از این شخصیتها را که روی صحنه نمایش «مرد شده» میبینیم ویژگیهای منحصربهفردی دارند. شما چه ویژگیهایی از نقشتان را بیشتر دوست دارید؟
کاراکتر فرمیسک در ابتدا برای من بسیار سخت بود به این دلیل که پیچیدگی زیادی دارد و برای رسیدن به کاراکتر فرمیسک من با آقای بهاری اتودهای زیادی زدیم، به این دلیل که رسیدن به کاراکتری که هم مادرانگی دارد، هم یک چریک قوی است که با استقامت مبارزه میکند و هم عاشق است و باید تحکم هم داشته باشد، سخت بود. فرمیسک مدام احساسش را کنترل میکند. همین کنترلکردنها خیلی سخت بود. من خیلی عاطفی و هیجانی هستم و هر اتفاقی که برای شخصیت میافتاد در من انفجاری ایجاد میکرد.
من واقعا در تمرینها از بهاری خیلی چیزها یاد گرفتم و خوب هدایت شدم. وقتی از درون فرومیریخت از بیرون مثل کوه محکم بود. در اینگونه نقشها تیپ خیلی زیاد است و میخواستیم به کاراکتری واقعی برسیم. برایم مهم است که مخاطب چه چیزی از من دریافت میکند. بهاری نویسنده و کارگردان متن است و یک سال رویش وقت گذاشته و میخواستم دقیقا همان چیزی را که در نظر دارد از آب درآورم.
مجتبی فلاحی: هرکس که طرفدار جنگ باشد ازاساس احمق است. نگاه افراد به جنگ متفاوت است. شخصیتی که من بازی میکنم ۱۰ سال است از مکان قبلیاش رفته و در آلمان پیشرفته زندگی میکند. حالا که برگشته، به نظرش خیلی چیزها بیمعنی شده و لحظهای که میشنود پدرش مرده، وقت میبرد که گریه کند در نتیجه خیلی عاطفی نگاه نمیکند. روزی که با بهاری صحبت کردم پرسیدم که قرار است چه زمانی این نمایش را به اجرا ببرد و... . او گفت دنبال شخصیت فرمیسک است.
او میخواست کسی باشد که در تقابل درست از آب درآید. برای من اصل در هر کاری که بازی میکنم نگاهم این است که چقدر کاراکتر با من شباهت دارد. برای من در واقعیت هم خاک معنای آنچنانی ندارد و برایم فعل بعدی اهمیت دارد. چیزی که در این کاراکتر برای من جالب بود، تمایل کاراکتر به ورقهای جدید زندگی بود. این شخصیت میخواهد همهچیز را بردارد و به آنچه خودش برنامهریزی کرده است، ببرد.
بهزاد خلج: من زمان کمی داشتم و بیشتر باید متن را حفظ میکردم و فرصت تحلیل روانشناختی نقش را نداشتم. آسو بهاری خیلی به من کمک کرد. شخصیت ماردین دوست دارد دیده شود و میخواهد کاری انجام دهد. کسی که کلهخراب است و کارهای عجیبی انجام میدهد به دلیل علاقه به دیدهشدن است. چیزی که خیلی دوستش دارم، ازدستدادن برادرهایش است و دو برادری که هنوز فرصت نکرده از زیر آوار آنها را دربیاورد. این شخصیت برای من آرمانی است. «شعله» را که میدیدم عاشق شخصیت جی بودم که میمیرد و ماردین هم مثل او پای همهچیز میایستد.
دنا تارفی: من خیلی احساسی هستم و هانا هم همین بُعد را دارد. هانا نسبت به فرمیسک زنانگی بیشتری دارد و کمتر تلاش میکند که مرد باشد. جایی در مورد بچههایش و جاندادن آنها حرف میزند و دلواپسیهای زنانهاش را در مورد زندگیاش بیان میکند. هنوز مردن برای او عادی نشده است. بهاری هم در تمرینات میگفت عاطفه زنانگی را در ذهنت داشته باش و این بُعد برایم خیلی جالب است.
چهار شخصیتی که برای حضور در فضای جنگ انتخاب کردید بر اساس چه معیاری بود و چطور به این جمعبندی رسیدید؟
آسو بهاری: نوشتن متن برای من اینطور نیست که ریاضیوار بگویم برای این درام، این جنس شخصیتها لازم است. من دلی مینویسم و چندین ماه تحقیق و بررسی کردم. نیازهای دراماتیک دیگر در پی هم ایجاد میشود و شیوههای دادن اطلاعات متفاوت است. در جریان نوشتن متن بود که به این شخصیتها رسیدم.
فهمیدم کردستان چهار قسمت است و من چهار شخصیت اصلی انتخاب کردم. چیزی که در متن برایم جذابیت داشت، پرداخت فرامتنی بود. خیلی تلاش کردم قومنگاری نشود و اصرار نداشته باشم که بگویم بیایید کُردها را ببینید! اصلا این را دوست نداشتم. در مورد شخصیت شورش به دلیل زیستی که در آلمان داشته است و سختی کشیده، برگشت به فضا و یادآوری خاطرات خوب و بد برایش عذابآور است. پایانبندی کار هم همین ترتیب را دارد و نشان میدهد که نمیداند برگردد یا نه!
به نظر شما امروز رسانهها به داستان جنگها کمک کرده یا جو بدتری ایجاد میکنند و بهطور کلی چه تأثیری بر جریان جنگ دارند؟
آسو بهاری: رسانه وسیله است و فکری که پشت آن قرار دارد، مهم است. زمانی مثبت عمل میکند و گاهی برعکس. بهار عربی را رسانهها ایجاد کردند. ما زمانی از همهجا بیخبر بودیم و حالا از دورترین نقاط دنیا خبر داریم. رسانه جریان روز را برگرداند و امروز در دنیای ما قدرت اطلاعات است و این اطلاعات در سال ۲۰۱۸ از طریق رسانهها جابهجا میشود و تولید ایدئولوژی میکند تا درست و غلط را جابهجا کند و بهراحتی ما را گول بزند.
مجتبی فلاحی: در کاراکتری که من بازی کردم نکتهای وجود دارد؛ نگاه مخالف پانکردیسم بود. این نگاه میتوانست تیر خلاصی باشد و تماشاچی توهم داشته باشد که کردی این متن را نوشته و میخواهد بگوید ما خیلی باحال هستیم. در حقیقت کاراکتری که من بازی میکنم وظیفهاش این است که هر نوع نگاه حزبی، نژاد برتر و... را رد میکند و میخواهد چندگانگی در نمایش را ایجاد کند. من اخبار زیاد میبینم. سال۲۰۱۴ ماجرای کوبانی ایجاد و در سال ۲۰۱۵ و اکتبر آزاد شد و پس از آن در اعراب اعتراضات آغاز شد. اتفاقات کوبانی باعث شد مبارزات دیگری با روند کوبانی شکل بگیرد. این نبرد الهامبخش سایر نبردها بود.
نسیم میرزاده: پیش از اینکه فکر کنم تئاتر کار میکنم و روی صحنه میروم، هر شب فکر میکنم حرکت ضدجنگی انجام میدهیم و این برایم اهمیت دارد.
آسو بهاری: من خودم را نویسنده نمیدانم. کسی نویسنده است که کارش نوشتن باشد. بهشخصه وقتی ذهنم درگیر شود و بهاصطلاح بگویم دردم گرفته، متنی ایجاد کردهام. من تئاتر را محلی برای گفتمان میدانم. مخاطب ما متأسفانه منتظر خوراک بصری سنگین و کمدی است وگرنه برنمیتابد. تلخیای که ما دربارهاش حرف میزدیم در یک مستند صد برابر سنگینتر بود. سعی کردم از هرگونه آرایش تئاتری فرار کنم و فقط برشی ۹۰دقیقهای را ببینیم.
خیلی چیزهای شخصی زندگی من در این متنهاست و فکر میکنم اعضای گروه هم به همین سمت رفتند. اصولا اعتقاد دارم ما نباید به سمت نقش برویم، بلکه باید آن را به خودمان نزدیک کنیم. در وجود ما هیولا و فرشته است و باید آن را پیدا کنیم و ببینیم کدام وجه از درون ما با شخصیتی که بازی میکنیم همخوانی دارد؟
دنا تارفی: عدهای میگفتند چرا جنگ؟! سریال پایتخت، فیلم به وقت شام و... . همه همین را نشان میدهند؟! من میگویم اگر در هنر کار میکنم، باید همین مسائل را مطرح کنیم. رسالت آرتیست این است که درد جامعه را بیان کند! اگر نکنیم، کاری نکردهایم. این رسالت بهشدت اهمیت دارد و ما موظف هستیم به آن بپردازیم.
به نظر شما در آخر نمایش شخصیت شورش میرود یا میماند؟
بهاری: شورش تنه به تنه مخاطب است. فکر میکنم چه رفتن چه ماندن را اگر نشان میدادیم بههرحال باخته بودیم چراکه به جای مخاطب تصمیم گرفته بودیم.
نسیم میرزاده
- 17
- 1