او از جمله هنرمندان توانایی است که علاوه بر تجربیاتی در سینما، سالهاست که با بازی در نقشهای مختلف تلویزیونی میشناسیمش و او را در قالبهای گوناگونی دیده و حتی تحسین کردهایم. بازیگر مجموعههایی چون «تب سرد»، «در چشم باد»، «نابرده رنج»، «پشت بام تهران» و «میکائیل» این روزها در تجربهای جدید، مهمان شبهای رمضانی مخاطبان است و ایفاگر شخصیتی با نام خلیل دشتی (معروف به کبابی) شده که سن و سالی بزرگتر از خودش دارد. به این بهانه با او به گفتوگو نشستیم و از شرایط و ضوابط این نقش پرسیدیم.
شما در مجموعه «زیر پای مادر» ایفاگر نقشی هستید که به لحاظ سن و سال از خودتان بزرگتر است. هنگامی که بازی در این نقش به شما پیشنهاد شد، واکنشتان چه بود؟ چه شد که نقش را پذیرفتید؟
بازی در این نقش برای من در حکم نوعی چالش بود. بازیگرها معمولا تجربه نقشهای متفاوت را دوست دارند و از زمانی که پژمان بازغی ایفای نقشی بزرگتر را در «دوئل» تجربه کرد، دلم میخواست که من هم چنین تجربهای را داشته باشم تا اینکه نوبت به بازی خودم در مجموعه «در چشم باد» رسید و پرونده این چالش را در ذهنم بست.
چون تا پیش از آن فکر میکردم که تنها با کمک گریم میشود به یک نقش میانسال نزدیک شد، اما بعد دیدم که اینطور نیست. حتی مردمک چشم یک آدم میانسال با یک آدم جوانتر تفاوت دارد و نوع نگاه این دو با هم متفاوت است. بااینحال خلیل کبابی خیلی اختلاف سنی با من نداشت و اختلافمان تنها ده سال بود.
تصور اینکه من هم مثل او یک پسر ۲۰ ساله داشته باشم خیلی در ذهنم دور نبود و اتفاقا تعدادی از رفقای همدانشگاهیام را میشناسم که زودتر ازدواج کردهاند و الان بچههایی بزرگ دارند. لذا نگرانیهایم سر جایش بود، ولی با مشورت اطرافیانم به این نتیجه رسیدم که نقش را ایفا کنم.
البته گریم چندان سنگینی هم ندارید و اینطور به نظر میرسد که صرفا در لحن کلام و حرف زدن سعی کردهاید به نوعی این میانسالی را رعایت کنید.
به هر حال مشخصه اصلی یک گریم خوب این است که خیلی به چشم نیاید. برای بازی در این نقش در اطرافیانم دقت کردم و خیلی از مشخصات خلیل را از پدرم گرفتم. به عنوان مثال نوع راه رفتن خلیل، افتادگی شانههایش و شلختگی در راه رفتن. لذا اینطور میتوانم بگویم که فرم فیزیکی خلیل و حتی صدایش را از پدرم اقتباس کردهام. البته حواسم هم بود که به صرف اینکه دارم نقش یک شخصیت میانسال را بازی میکنم، کل کار را از ریتم نیندازم و حرکاتم متناسب باشد.
همکاری با بهرنگ توفیقی،کارگردان این مجموعه و سعید نعمتالله، نویسنده کار را پیش از این هم تجربه کرده بودید و حالا زیر پای مادر به منزله تکرار این تجربه است. به نظر میرسد حالا شما سه نفر به زبان و شناخت مشترکی از هم رسیدهاید؛ درست است؟
بله، صد در صد همینطور است. هیچکس به زور سر هیچ کاری نمیرود و اگر اتفاقی دوباره تکرار میشود به منزله این است که سلیقه مشترکی میان ما سه نفر وجود دارد و دغدغههای یکسانی داریم که حاصلش را در قالب مجموعههایی که پخش میشوند، میبینید. در مجموع بر این عقیدهام که تلویزیون و سینما یک کار تیمی است و برای رسیدن به نتیجهای خوب باید میان افراد تفاهم نظر وجود داشته باشد.
به طور کلی تعریفی که از شخصیت خلیل دارید، چیست؟
احساس میکنم جواب این سوال را خود مخاطبان سریال باید بدهند و تعریف کردن از زبان من لطفی ندارد. معتقدم فیلمنامه سعید نعمتالله، بینقص است و هر نوع توضیح من میتواند در حکم اضافهکاری باشد.
خب سوالم را به شکلی دیگر میپرسم؛ بهنظرتان بارزترین ویژگی این شخصیت چیست؟ چه عاملی در وجود او شما را به بازی در این نقش ترغیب کرد؟
عاشقی! خلیل عاشق است؛ عاشق فرزندش، عاشق خانه و خانوادهای که متاسفانه از هم پاشیده و یک جای خالی را برای همیشه در ذهنش گذاشته است. اساسا سعید نعمتالله در آثارش همیشه به بحث خانواده و تکریمش میپردازد و زیر پای مادر هم همین خصوصیات را دارد.
این عامل برای من هم بسیار مهم است و بویژه در شرایط کنونی و با این هجومی که از جانب رسانههای خارجی و شبکههای ماهوارهای مواجهیم و کانون خانوادههایمان را هدف گرفتهاند، به نظرم ساخت چنین کاری لازم بود و خوشحالم که من هم در ساختهشدنش نقشی داشتم.
تا اینجای داستان اینطور فهمیدهایم که خلیل شخصیتی در ظاهر محکم است که برای خودش اصول و منش خاصی دارد؛ در عین حال ضعفهایی هم در گذشتهاش هست و بویژه به خاطر دروغهایی که به پسرش گفته، میترسد. ایفای این نقش تعادلی را میطلبد که بتوانید این سختی و ضعف را در کنار هم نمایش دهید. این کار سختی نبود؟
به هر حال برای باورپذیری بیشتر لازم است که در کنار نقاط قوت، ضعف شخصیتها را هم نمایش بدهیم. به عقیده خودم تا اینجای کار، مهمترین نقطهضعف خلیل اشتباهاتی است که در گذشته انجام داده و بویژه به فرزندش دروغ گفته است. البته نمیخواهم قصه را لو بدهم، اما ممکن است در قسمتهای آینده با جنبههای دیگری هم از شخصیت او آشنا بشویم که نوع قضاوت ما را نسبت به این آدم تغییر دهد. به هر حال هیچ انسانی کامل نیست و اینها همان عواملی است که موجب جذابتر شدن کاراکترها میشود.
در این مجموعه با جنس دیالوگهای متفاوت با سریالهای دیگر روبهرو هستیم؛ دیالوگهایی نسبتا سنگین و آهنگین که در مواردی به مونولوگگویی هم نزدیک میشود. به نظرتان این لحن خاص و سنگین موجب فاصله گرفتن مخاطب از اثر و غیرواقعی کردن کار نمیشود؟
در خصوص این قضیه سعید نعمتالله بهتر میتواند توضیح بدهد. اما به نظر من این سلیقه است. قرار نیست همه مجموعههایی که ساخته میشوند، لحنی ثابت داشته باشند و باید تعدد سبک و سیاقهای گوناگون را رعایت کرد. ما میلیونها سلیقه مختلف در جامعه داریم و هرکسی سبک خاصی را میطلبد.
این آهنگین بودن دیالوگها و نوع خاصشان هم بر اساس یک سلیقه است و ما میخواهیم با یک زاویه نگاه زیبا و دید هنرمندانه مجموعهمان را به پیش ببریم. بله، من هم در فضای واقعی زندگی هیچ وقت با پدرم با این لحن صحبت نمیکنم، اما در دنیایی که همهچیز اینقدر رئال است، بهنظرم قدری شاعرانه بودن هیچ اشکالی ندارد.
دیالوگی که باعث آشتی شد!
تا جایی که فرصتش را داشته باشم نظر کاربران در فضاهای مجازی را رصد میکنم و اتفاقا از نقدها خوشحال میشوم.
جالب است بدانید چند روز پیش خانمی برایم نظر گذاشته و گفته بود که باردار است؛ مدتی بوده که همسر این خانم با او قهر کرده و به خانه نیامده بود؛ اما دیالوگ یکی از قسمتهای ما که در مورد بخشش بود، باعث شده این مرد به خانه برگردد، با همسرش آشتی کند و زن، خدا را شکر میکرد که دیگر قرار نیست فرزندش به دور از سایه پدر به دنیا بیاید. به نظرم همین یک نظر و تاثیری که تماشای کار روی این زوج گذاشته، برای عاقبت بخیری کل مجموعه کافی است.
- 19
- 4