سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۰۸:۴۸ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۴۹۷۹
رادیو و تلویزیون

خلیل عاشق است

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,مجموعه زیر پای مادر
شاید چندان پرتعداد نباشند بازیگرانی که پس از ظهور و درخشش در عالم تلویزیون، همچنان به این رسانه وفادار بمانند و درعوض کوچ به دنیای سینما، به تداوم تجربه نقش‌های گوناگون تلویزیونی اهتمام بورزند. کامبیز دیرباز، اما یکی از این افراد است.

او از جمله هنرمندان توانایی است که علاوه بر تجربیاتی در سینما، سال‌هاست که با بازی در نقش‌های مختلف تلویزیونی می‌شناسیمش و او را در قالب‌های گوناگونی دیده و حتی تحسین کرده‌ایم. بازیگر مجموعه‌هایی چون «تب سرد»، «در چشم باد»، «نابرده رنج»، «پشت بام تهران» و «میکائیل» این روزها در تجربه‌ای جدید، مهمان شب‌های رمضانی مخاطبان است و ایفاگر شخصیتی با نام خلیل دشتی (معروف به کبابی) شده که سن و سالی بزرگ‌تر از خودش دارد. به این بهانه با او به گفت‌وگو نشستیم و از شرایط و ضوابط این نقش پرسیدیم.

 

شما در مجموعه «زیر پای مادر» ایفاگر نقشی هستید که به لحاظ سن و سال از خودتان بزرگ‌تر است. هنگامی که بازی در این نقش به شما پیشنهاد شد، واکنش‌تان چه بود؟ چه شد که نقش را پذیرفتید؟

 

بازی در این نقش برای من در حکم نوعی چالش بود. بازیگرها معمولا تجربه نقش‌های متفاوت را دوست دارند و از زمانی که پژمان بازغی ایفای نقشی بزرگ‌تر را در «دوئل» تجربه کرد، دلم می‌خواست که من هم چنین تجربه‌ای را داشته باشم تا این‌که نوبت به بازی خودم در مجموعه «در چشم باد» رسید و پرونده این چالش را در ذهنم بست.

 

چون تا پیش از آن فکر می‌کردم که تنها با کمک گریم می‌شود به یک نقش میانسال‌ نزدیک شد، اما بعد دیدم که این‌طور نیست. حتی مردمک چشم یک آدم میانسال با یک آدم جوان‌تر تفاوت دارد و نوع نگاه این دو با هم متفاوت است. بااین‌حال خلیل کبابی خیلی اختلاف سنی با من نداشت و اختلافمان تنها ده سال بود.

 

تصور این‌که من هم مثل او یک پسر ۲۰ ساله داشته باشم خیلی در ذهنم دور نبود و اتفاقا تعدادی از رفقای هم‌دانشگاهی‌ام را می‌شناسم که زودتر ازدواج کرده‌اند و الان بچه‌هایی بزرگ دارند. لذا نگرانی‌هایم سر جایش بود، ولی با مشورت اطرافیانم به این نتیجه رسیدم که نقش را ایفا کنم.

 

البته گریم چندان سنگینی هم ندارید و این‌طور به نظر می‌رسد که صرفا در لحن کلام و حرف زدن سعی کرده‌اید به نوعی این میانسالی را رعایت کنید.

 

به هر حال مشخصه اصلی یک گریم خوب این است که خیلی به چشم نیاید. برای بازی در این نقش در اطرافیانم دقت کردم و خیلی از مشخصات خلیل را از پدرم گرفتم. به عنوان مثال نوع راه رفتن خلیل، افتادگی شانه‌هایش و شلختگی در راه رفتن. لذا این‌طور می‌توانم بگویم که فرم فیزیکی خلیل و حتی صدایش را از پدرم اقتباس کرده‌ام. البته حواسم هم بود که به صرف این‌که دارم نقش یک شخصیت میانسال را بازی می‌کنم، کل کار را از ریتم نیندازم و حرکاتم متناسب باشد.

 

 

همکاری با بهرنگ توفیقی،کارگردان این مجموعه و سعید نعمت‌الله، نویسنده کار را پیش از این هم تجربه کرده بودید و حالا زیر پای مادر به منزله تکرار این تجربه است. به نظر می‌رسد حالا شما سه نفر به زبان و شناخت مشترکی از هم رسیده‌اید؛ درست است؟

 

بله، صد در صد همین‌طور است. هیچ‌کس به زور سر هیچ کاری نمی‌رود و اگر اتفاقی دوباره تکرار می‌شود به منزله این است که سلیقه مشترکی میان ما سه نفر وجود دارد و دغدغه‌های یکسانی داریم که حاصلش را در قالب مجموعه‌هایی که پخش می‌شوند، می‌بینید. در مجموع بر این عقیده‌ام که تلویزیون و سینما یک کار تیمی است و برای رسیدن به نتیجه‌ای خوب باید میان افراد تفاهم نظر وجود داشته باشد.

 

به طور کلی تعریفی که از شخصیت خلیل دارید، چیست؟

 

احساس می‌کنم جواب این سوال را خود مخاطبان سریال باید بدهند و تعریف کردن از زبان من لطفی ندارد. معتقدم فیلمنامه سعید نعمت‌الله، بی‌نقص است و هر نوع توضیح من می‌تواند در حکم اضافه‌کاری باشد.

 

خب سوالم را به شکلی دیگر می‌پرسم؛ به‌نظرتان بارزترین ویژگی این شخصیت چیست؟ چه عاملی در وجود او شما را به بازی در این نقش ترغیب کرد؟

 

عاشقی! خلیل عاشق است؛ عاشق فرزندش، عاشق خانه و خانواده‌ای که متاسفانه از هم پاشیده و یک جای خالی را برای همیشه در ذهنش گذاشته است. اساسا سعید نعمت‌الله در آثارش همیشه به بحث خانواده و تکریمش می‌پردازد و زیر پای مادر هم همین خصوصیات را دارد.

 

این عامل برای من هم بسیار مهم است و بویژه در شرایط کنونی و با این هجومی که از جانب رسانه‌های خارجی و شبکه‌های ماهواره‌ای مواجهیم و کانون خانواده‌هایمان را هدف گرفته‌اند، به نظرم ساخت چنین کاری لازم بود و خوشحالم که من هم در ساخته‌شدنش نقشی داشتم.

 

تا اینجای داستان این‌طور فهمیده‌ایم که خلیل شخصیتی در ظاهر محکم است که برای خودش اصول و منش خاصی دارد؛ در عین حال ضعف‌هایی هم در گذشته‌اش هست و بویژه به خاطر دروغ‌هایی که به پسرش گفته، می‌ترسد. ایفای این نقش تعادلی را می‌طلبد که بتوانید این سختی و ضعف را در کنار هم نمایش دهید. این کار سختی نبود؟

 

به هر حال برای باورپذیری بیشتر لازم است که در کنار نقاط قوت، ضعف‌ شخصیت‌ها را هم نمایش بدهیم. به عقیده خودم تا اینجای کار، مهم‌ترین نقطه‌ضعف خلیل اشتباهاتی است که در گذشته انجام داده و بویژه به فرزندش دروغ گفته است. البته نمی‌خواهم قصه را لو بدهم، اما ممکن است در قسمت‌های آینده با جنبه‌های دیگری هم از شخصیت او آشنا بشویم که نوع قضاوت ما را نسبت به این آدم تغییر دهد. به هر حال هیچ انسانی کامل نیست و اینها‌ همان عواملی است که موجب جذاب‌تر شدن کاراکترها می‌شود.

 

در این مجموعه با جنس دیالوگ‌های متفاوت با سریال‌های دیگر روبه‌رو هستیم؛ دیالوگ‌هایی نسبتا سنگین و آهنگین که در مواردی به مونولوگ‌گویی هم نزدیک می‌شود. به نظرتان این لحن خاص و سنگین موجب فاصله گرفتن مخاطب از اثر و غیرواقعی کردن کار نمی‌شود؟

 

در خصوص این قضیه سعید نعمت‌الله بهتر می‌تواند توضیح بدهد. اما به نظر من این سلیقه است. قرار نیست همه مجموعه‌هایی که ساخته می‌شوند، لحنی ثابت داشته باشند و باید تعدد سبک و سیاق‌های گوناگون را رعایت کرد. ما میلیون‌ها سلیقه مختلف در جامعه داریم و هرکسی سبک خاصی را می‌طلبد.

 

این آهنگین بودن دیالوگ‌ها و نوع خاصشان هم بر اساس یک سلیقه است و ما می‌خواهیم با یک زاویه نگاه زیبا و دید هنرمندانه مجموعه‌مان را به پیش ببریم. بله، من هم در فضای واقعی زندگی هیچ وقت با پدرم با این لحن صحبت نمی‌کنم، اما در دنیایی که همه‌چیز این‌قدر رئال است، به‌نظرم قدری شاعرانه بودن هیچ اشکالی ندارد.

 

دیالوگی که باعث آشتی شد!

 

تا جایی که فرصتش را داشته باشم نظر کاربران در فضاهای مجازی را رصد می‌کنم و اتفاقا از نقدها خوشحال می‌شوم.

 

جالب است بدانید چند روز پیش خانمی برایم نظر گذاشته و گفته بود که باردار است؛ مدتی بوده که همسر این خانم با او قهر کرده و به خانه نیامده بود؛ اما دیالوگ‌ یکی از قسمت‌های ما که در مورد بخشش بود، باعث شده این مرد به خانه برگردد، با همسرش آشتی کند و زن، خدا را شکر می‌کرد که دیگر قرار نیست فرزندش به دور از سایه پدر به دنیا بیاید. به نظرم همین یک نظر و تاثیری که تماشای کار روی این زوج گذاشته، برای عاقبت بخیری کل مجموعه کافی است.

 

 

jamejamonline.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش