شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳
۱۷:۴۱ - ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۰۴۷۹
رادیو و تلویزیون

ریما رامین‌فر در مورد تجربه‌ش در پایتخت می‌گوید

ریما رامین‌فر دتر سریال پایخت,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
ریما رامین فر اعتراف کرد: من نسبت به هما کمی عصبی‌تر و زودرنج‌تر هستم و بیشتر از او قهر می‌کنم.

هما نمونه کاملی از یک شخصیت مثبت است؛ عقل‌کلی که در شرایط سخت و بحرانی، نقی همه را به او ارجاع می‌دهد. این حجم از ویژگی‌های مثبت و هدایت‌های راه و بیراه خانواده‌اش می‌توانست میان او و مخاطب فاصله بیندازد و نقشش را به دوست‌نداشتنی‌ترین شخصیت سریال بدل کند. در واقعیت اما چنین نشده است؛ تضاد حضور هما در برخی سکانس‌های کمدی اتفاقا نمک کار را بیشتر می‌کند و نبودش قطعا توازن خانواده معمولی را بر هم می‌زند. ریما رامین‌فر یا همای سعادت پایتخت را در مراسم تقدیر از عوامل این مجموعه در سازمان هنری، رسانه‌ای اوج دیدیم و با او در مورد تجربه حضورش در پنج سری از پایتخت و آشناترین نقشش میان مردم، گفت‌وگو کردیم.

 

در جایی گفته‌‌اید که نسبت به بازی در سری‌های بعدی «پایتخت» احساس تعهد می‌کنید. این احساس تعهد تا کجاست؟

من از فردای آخرین قسمت دارم به این سوال جواب می‌دهم که سری ششم ساخته می‌شود یا نه؟ پس وقتی یک کار تا این اندازه موفق است، مخاطب تا این میزان منتظر تماشای ادامه‌اش است و دلش می‌خواهد باز آن را ببیند و انتظار دارد که تو دوباره در یک نقش و در یک مجموعه ظاهر شوی، این دیگر خودخواهی من است که بگویم نه دیگر این نقش تکراری را دوست ندارم.

 

همزمانی ضبط این سریال با پیشنهادهای خوب دیگر برایتان مهم نیست؟

این اتفاق افتاد. من فیلمنامه‌ای خواندم که بسیار عالی بود و مطمئنم هیچ‌کس آن کار را رد نمی‌کند، ولی چون با «پایتخت» همزمان بود آن را نپذیرفتم. از اینگونه اتفاقات پیش می‌آید.

 

اگر فیلمنامه سری بعد را دوست نداشته باشید چه؟

امکان ندارد. برای این‌که آنچه از توانایی و ایده‌های گروه سازنده این سریال سراغ دارم این است که پایتخت، هرگز عقبگرد نمی‌کند. این گروه همواره سعی می‌کنند رو به جلو پیش بروند. من هم بخشی از این تیم هستم و باید بایستم،‌ حمایت کنم و همراه باشم تا کار پیش برود.

 

بازیگرانی هستند که بعد از مدتی به سینما می‌روند و می‌گویند ما تلویزیون کار نمی‌کنیم. نگاه شما چگونه است؟

ممکن است اگر کار جدیدی در تلویزیون به من پیشنهاد شود ترجیح بدهم که کار تئاتر انجام بدهم. به هر حال نمی‌شود خرده گرفت، سلیقه‌ها فرق می‌کند و هر کس حق انتخاب دارد، اما پایتخت برای من به طور کلی مقوله متفاوتی است. این را بارها در مصاحبه‌هایم گفته‌ام که این تیم به اندازه خانواده واقعی‌ام برای من عزیز است. آنقدر این تیم را دوست دارم که اگر بخواهند در ادامه این مسیر حرکت کنند و من بتوانم بار کوچکی از روی دوش آنها بردارم،‌ حتما کمک خواهم کرد.

 

چه می‌شود که گروه و عوامل یک سریال برای بازیگر حکم خانواده را پیدا می‌کند؟

فکر می‌کنم به خاطر این است که پله پله با یکدیگر جلو آمدیم. همه می‌گویند و می‌دانند که هیچ سریالی تا به حال در ایران به فصل پنجم نرسیده است و ما با این وجود سری پنجم را هم ساختیم. در طول مسیری که با هم طی کرده‌ایم این همدلی ایجاد شده است؛ همدلی که از راس هرم شروع می‌شود و به همه اعضا تسری پیدا می‌کند. این حس مثبت باعث می‌شود بگویم که هرگز در مقابل خانواده پایتخت کوتاهی نمی‌کنم.

 

شما کارهای موفقی مثل «ابد و یک روز» را در سینما داشته‌اید و در تئاتر نیز سابقه خوبی دارید. در کارنامه کاری‌تان نقش «هما» چه جایگاهی دارد؟

من شخصیت هما را خیلی دوست دارم و از این‌که در کارنامه‌ کاری‌ام این نقش را دارم احساس خوبی می‌کنم. البته در جایی گفته‌ام که این نقش می‌تواند دوست‌نداشتنی‌ترین شخصیت سریال باشد.

 

چرا؟

پرداخت این شخصیت به گونه‌ای است که می‌تواند دوست‌نداشتنی باشد.

 

برای این‌که از دیگر شخصیت‌ها مثبت‌تر است؟

دقیقا. هما مدام در حال تذکر دادن و اصلاح کردن این و آن است. حتی غلط املایی و انشایی اطرافیانش را هم درست می‌کند! همیشه حواسش هست که خانواده‌اش اشتباه نکنند. به خاطر این همه مثبت بودن، می‌تواند دوست‌داشتنی نباشد و مخاطب او را پس بزند، ولی واقعیت این است که من با ویژگی‌های این شخصیت کنار آمده‌ام.

 

البته در «پایتخت ۵» به خاطر مشکلاتی که بعد از تصادف برای او پیش آمد،‌ کمی از ویژگی کامل و ایده‌آل بودنش کم شد.

من هم همین‌گونه فکر می‌کنم. در این سری نقطه ضعف‌هایی به هما اضافه شد و فکر می‌کنم شخصیت او را بانمک‌تر کرد.

 

چقدر این ویژگی‌هایی که از هما در سریال می‌بینیم در فیلمنامه وجود داشته است و چقدر را خودتان به این نقش اضافه کرده‌اید؟

فکر می‌کنم شخصیت من و هما به نوعی با یکدیگر به تعامل رسیده‌اند. الان دیگر نمی‌توانم در آن چیزی که خشایار الوند و محسن تنابنده پس از پنج فصل می‌نویسند، شخصیت خودم و هما را تفکیک کنم. امروز به یک وحدت با این نقش رسیده‌ام.

 

خودتان هم مثل هما همین‌قدر مثبت هستید؟

من نسبت به هما کمی عصبی‌تر و زودرنج‌تر هستم و بیشتر از او قهر می‌کنم.

 

این سری از پایتخت به لحاظ شرایط تولید و جلوه‌های ویژه سخت‌تر از فصل‌های پیشین آن بود.

درست است. متفاوت‌تر و خیلی سخت‌تر.

 

ضبط کدامیک از سکانس‌ها برایتان دشوار‌تر بود؟

از قسمتی که وارد بالن شدیم بسیار سخت بود تا انتها.

 

آن صحنه‌ها که بیشتر با جلوه‌های ویژه رایانه‌ای درست شده بود؟

قسمتی از آن رایانه‌‌ای بود، نه همه‌اش. آنجا که با بالن بالا رفتیم،‌ با جرثقیل ما را بالا بردند. قسمتی هم که در دریا پرت شدیم،‌ خودمان افتادیم و بخش‌های مربوط به افتادن در ساحل هم واقعی بود. همه این سکانس‌ها برایمان دشوار بود اما سکانس‌هایی که در شهرک دفاع مقدس در گرمای تابستان ضبط ‌کردیم، سخت‌تر بود.

 

بعضی از مخاطبان «نقی» و خانواده‌اش را به خاطر همان قصه‌های ساده‌شان‌ و زندگی در شهری کوچک دوست دارند. قصه «پایتخت ۵» با جلوه‌های ویژه‌ا‌ی که گفتیم، وارد فضای تازه‌ای شد. به عنوان بازیگر از این‌که مخاطب شخصیت‌های شما را در موقعیت‌های جدید پس بزند،‌ نترسیدید؟

نه، چون می‌دانستم لحن شیرین کار حفظ شده است. این خانواده در موقعیت جدید نیز مثل گذشته هستند. یعنی شخصیت‌های این خانواده شیرینی‌یشان را در تمام لحظات دارند؛ وقتی بعضی از اعضای این خانواده در شرایط بحرانی در نفربر می‌رقصند، نشان می‌دهد اینها هنوز همان خانواده بانمک و شاد و خجسته هستند! تا آخرین لحظات هم شوخی می‌کنند و حسودی‌ها، درگیری‌ها و عشق و عاشقی‌های‌ خود را دارند.

 

انتقادهایی را که در مورد قسمت‌های پایانی سریال و اضافه کردن ماجرای داعش به قصه مطرح شد، شنیده‌اید؟

در فصل‌های قبل که داعش هم در کار نبود، ما با انتقاداتی روبه‌رو بودیم. به انتقادات گوش می‌دهیم تا بفهمیم چه چیزی منتقدان را اذیت کرده است اما زیاد نمی‌توان بر این اساس کار را قضاوت کرد.

 

برخی می‌گفتند لزومی نداشت این قصه به آن فضا و ماجرای داعش وصل شود و حتی می‌گفتند اساسا چنین ظرفیتی نداشت.

موافق نیستم. پرداخت ماجرا در قسمت‌های وصل شدن به ماجرای سوریه و داعش خیلی ظریف است. این‌که یک خانواده برای کار به ترکیه می‌روند،‌ سوار بالن می‌شوند و اتفاقی سر از سوریه درمی‌آورند به نظرم خیلی خوب از آب درآمده و از کار بیرون نمی‌زند. قصه پله پله چیده شده تا به آنجا برسد.

 

حرف و حدیث‌های بسیاری در این باره در شبکه‌های اجتماعی مجازی مطرح شد.

اصلا در فضای مجازی نیستم و از بازخوردها در این فضا خبر ندارم.

 

به طور کلی بازخوردهایی که دریافت می‌کنید، چگونه است؟

عالی است. مردم در کوچه و خیابان خیلی لطف دارند.

 

در کدام سکانس خودتان بیشتر خندیده‌اید؟

تقریبا همه سکانس‌ها. اول چندین‌بار تمرین می‌کنیم و خنده‌هایمان که تمام می‌شود، فیلمبرداری می‌کنیم.

 

سکانسی هست که بیشتر در خاطره‌تان مانده باشد و بیشتر دوستش داشته باشید؟

چند سکانس است که خیلی دوستشان دارم. اصولا سکانس‌های عاطفی هما و نقی را دوست دارم.

 

معمولا این سکانس‌ها طبیعی و خوب از کار می‌آید.

دقیقا. به جایی رسیده‌ایم که این شخصیت‌ها را خوب می‌شناسیم و بلدیم احساساتشان را بدرستی نشان دهیم. غیر از این،‌ صحنه‌هایی را که با فهیمه داشتم خیلی دوست دارم. بخصوص صحنه‌ای که درباره خواستگارهای زیادش با هما صحبت می‌کند. سکانسی که جلو رفتم و با الیزابت حرف زدم را هم دوست دارم.

 

با وجود برخی حاشیه‌های مطرح شده درباره این سری از پایتخت، اغلب معتقدند پایتخت۵ بهتر از دو فصل گذشته است. موافقید؟

ما در گذشته همواره با این مشکل مواجه بودیم که موقع ضبط به پخش می‎‌رسیدیم و تیم در حالی‌که خیلی خسته بود، باید پایان کار را فیلمبرداری می‌کرد اما این دفعه با فراغ بال تصویربرداری کردیم. از اردیبهشت شروع و تا مهر تمام کردیم و تا عید فرصت کارهای دیگر را داشتیم. همچنین این سری با هزینه بیشتری ساخته شد و این عوامل قطعا در بهتر شدن کار موثرند. شخصا «پایتخت ۳» را خیلی دوست دارم؛ همان پایتختی که به ماجرای مسابقات کشتی می‌پرداخت.

 

اتفاقا می‌خواستم بپرسم خودتان کدام فصل‌ها را بیشتر دوست دارید؟

من سری یک، سه و پنج را بیشتر دوست دارم.

 

و دلیل این انتخاب؟

احساس می‌کنم فیلمنامه‌هایشان قوام بهتری دارد و در مجموع کار بهتری شد. اگر حساب کنید، سری‌های فرد را بیشتر دوست دارم. البته نه به این معنی که دو و چهار را دوست ندارم.

 

ممکن است نقش هما هم یک روزی مانند نقش «بهبود» حذف شود؟

چرا که نه! البته گروه تا به حال هرگز نقشی را حذف نکرده است. این تصمیم خود مهران احمدی بود که می‌خواست نباشد. من هم اگر روزی بگویم تحت هیچ شرایطی نمی‌آیم گروه مجبور است چاره‌ای بیندیشد و نقش را حذف کند. زیرا نمی‌گویند چون هما نمی‌آید، ما هم ادامه را نمی‌سازیم.

 

البته ابتدا گفتید این اتفاق از سمت شما نمی‌افتد.

بله. الان مثال زدم، وگرنه این نخواستن از سمت من اتفاق نمی‌افتد.

 

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

یک تئاتر به‌نام «آن سوی آینه» به کارگردانی علی سرابی را روی صحنه دارم.

 

 

jamejamonline.ir
  • 18
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش