شنبه ۰۱ دی ۱۴۰۳
۱۳:۴۱ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۲۳۶۹
رادیو و تلویزیون

مهدی علی‌محمدی: دوبلور باید صدایش صیقلی باشد

مهدی علی‌محمدی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

مهدی علی‌محمدی متولد سال ۱۳۰۳ از پیشکسوت‌های حوزه رادیو و دوبله و یگانه یادگار هم‌نسل‌های خویش است.علی‌محمدی در ابتدای جوانی در حوزه تئاتر فعالیت داشته و بعد در دوره‌ای به رادیو و بعد دوبله ورود کرده است. در رادیو یکی از مهم‌ترین برنامه‌هایش «داستان شب» بود که بسیاری این برنامه را با او می‌شناسند و صدایش را در شخصیت‌های آن به یاد دارند و در دوبله هم گویندگی فیلم‌های هندی، فیلم «ربکا» و همچنین کارتون‌ها را برعهده داشته است

 

چندی پیش به منزل وی رفتیم و درباره این سال‌ها گفت‌و‌گو کردیم. بیشتر سراغ خاطرات کلی‌تر رفتیم و او اگرچه به‌صورت جزئی بسیاری از این خاطرات سال‌های دور را به یاد نمی‌آورد اما با روی خوش و همان انرژی همیشگی ما را در پاسخ به پرسش‌ها همراهی کرد.گفت‌و‌گوی «مهر» با وی را در ادامه می‌خوانید:

 

می‌خواهیم درباره جمله معروف شما در برنامه «داستان شب» خطاب به مخاطبانتان بپرسیم که دائم می‌گفتید «دوستون دارم» و هنوز هم وقتی آن را گوش می‌کنیم انرژی و شور بسیاری دارد. آن همه انرژی و شوق را از کجا می‌آوردید؟

بخشی از این مساله به‌خاطر پدر و مادر من است، پدر و مادر من هر دو لبخند به لب بودند و نماز می‌خواندند و متدین بودند.خود من هم ورزشکار بودم از ۹ سالگی ورزش کردم تا همین چند ماه پیش که مشکلی پیدا کردم و باعث شد ورزش‌های سنگین را کنار بگذارم. من ورزش را خیلی دوست دارم، کشتی‌گیری هم می‌کردم و همیشه در این سال‌ها ورزش را حفظ کرده‌ام. از طرفی من عاشق به دنیا آمدم همیشه هم عاشق بوده‌ام و هیچ‌گاه بدون عشق نزیسته‌ام.

 

شما شاگردان زیادی را در حوزه رادیو و دوبله تربیت کردید، فکر می‌کنید این شاگردان شاخص چند نفر می‌شوند؟

یک بار شمردم فکر می‌کنم حدود ۸۸ نفر شده بودند که البته اکنون نامی‌ خاطرم نیست.

 

چقدر صدا در رادیو یا دوبله به‌صورت یک استعداد تاثیر دارد و چقدر تلاش اهمیت دارد؟

اول استعداد است و بعد تلاش و بعد از این دو، استاد درست بسیار تاثیر دارد. استاد درست و استاد والای من دکتر مهدی نامدار بود. او به پاریس رفته و آنجا تحصیل کرده بود و بعد علوم و دانش خود را به ایران آورد. من استاد خیلی خوب دیگری هم داشتم که عبدالحسین نوشین بود و من در مکتب او آموزش دیدم و تئاتر را از وی آموختم.

 

نسل شما به گونه‌ای به‌دنبال معرفت و دانش بود که نسل‌های دیگر نبودند و تاثیر آن در روحیه هم نسلان شما هم دیده می‌شود.

 

کسی ‌که شعر شاعرانی چون سعدی، حافظ، ویکتور هوگو و... را خوانده باشد تلطیف می‌شود چون از هر یک از این شاعران و نویسندگان نکته‌ای را می‌گیرد.استاد ما نوشین می‌گفت فردوسی بخوانید و با لحن خاصی به شکل امری آن را ادا می‌کرد و ما هم به سرعت می‌رفتیم به‌دنبال خرید و خواندن این آثار.

 

چقدر مطالعه برای شما اهمیت داشت؟

من مطالعه را از کودکی با کتاب‌هایی چون «امیرارسلان نامدار» شروع کردم و به ادبیات فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی که به زبان فارسی ترجمه می‌شد، رسیدم. در زمان نوجوانی اگرچه پولی هم نداشتم اما باز هم سراغ کتاب می‌رفتم مثلا یک قران مادرم و ۱۰ شاهی پدرم می‌داد که من با این پول نمی‌توانستم کتاب بخرم اما می‌توانستم کتاب کرایه کنم.

 

چرا تئاتر را رها کردید و به رادیو رفتید؟

من مرد صحنه بودم و هیچ‌گاه به رادیو و دوبله فکر نمی‌کردم. اتفاقا من صحنه را بیشتر دوست داشتم چون تخصص و کار و علاقه من صحنه تئاتر بود، اما شاید چرخش زمانه دوستان تئاتری‌ام را از من گرفت و باعث شد به سمت رادیو بروم.

 

وقتی دوستانتان رفتند دیگر دوست نداشتید تئاتر را به‌تنهایی تجربه کنید؟

خیر. می‌دانید فوتبال یک کار دسته جمعی است و هر چقدر هم بازیکن تکی باشید باز هم به‌تنهایی نمی‌توانید توپ را گل کنید و یه یک تیم نیاز دارید، تئاتر هم همینطور است.

 

خاطرتان است چه سالی وارد رادیو شدید؟

سن را رها کنید، من سن و سالم بالاست و دوست ندارم به گذشته‌ها بازگردم.

 

می‌توانید از تمرین‌هایی بگویید که به وسیله آنها روی صدایتان کار می‌کردید؟

البته من تئاتر خوانده بودم و از همین تمرین‌های تئاتری برای صدایم بهره گرفته بودم. خاطرم می‌آید دوره‌ای صبح‌ها مسیر زیادی را می‌دویدم و تمرین بیان کار می‌کردم.

 

فکر می‌کنم حساسیت‌ها و سختگیری‌هایی هم داشتید که مثلا هیچ‌گاه سیگار نکشید.

بله صد در صد. دوبلوری که سیگار می‌کشد آرتیست نیست، دوبلور باید ورزشکار باشد، باید وقتی نفس می‌کشد صدایش صیقلی شده باشد.من حتی زمانی که تئاتر کار می‌کردم روی بیان و لحن خیلی حساس بودم و دوست داشتم واقعی و رئال بازی کنم. آن زمان عده‌ای بودند که مثلا وقتی می‌خواستند بگویند «آهای پسر بیا اینجا ببینم» آن را به گونه‌ای ادا می‌کردند که با سخن گفتن عادی فرق می‌کرد.باید به شکلی سخن گفت که مردم عادی در زندگی روزمره خود سخن می‌گویند تا سخنان شما واقعی باشد.

 

معمولا بسیاری «داستان شب» را با شما به یاد می‌آورند خودتان چه چیزی در خاطرتان است؟

زمان پخش «داستان شب» خیابان‌ها خلوت می‌شد. آرم برنامه را هم به‌خاطر دارم (با دهان موسیقی آن را می‌زند) معمولا سه روز در هفته طول می‌کشید و گاهی شب‌ها هم در استودیو می‌ماندیم تا ضبط را تمام کنیم. مهدی نامدار «داستان شب» را برپا کرد و بعدها ما به‌عنوان بازیگران این برنامه مطرح شدیم.

 

به‌خاطر یک داستان بیدارخوابی می‌کشیدید؟

ما اصلا خواب نداشتیم. آرتیست خواب و خوراک نمی‌داند که چیست و ما هم برای کارمان بی‌‌‌خوابی‌ها می‌کشیدیم و چون عاشق بودیم اهمیتی برایمان نداشت.آن سال‌ها فیلم‌های هندی خریداری می‌شد که بیشتر دوبلور فیلم‌های هندی بودم.

 

بعد از رادیو هم وارد دوبله شدید.از این دوره بگویید.

من خیلی زود در دوبله مدیردوبلاژ شدم و در حوزه گویندگی فیلم‌ها آنقدر آن سال‌ها فیلم‌های هندی خریداری می‌شد که بیشتر دوبلور فیلم‌های هندی بودم و حتی بسیاری از بازی‌های راج کاپور را دوبله کردم.

 

علاقه‌ای هم به دوبله فیلم‌های هندی داشتید؟

بله دوبله فیلم‌های هندی را بسیار دوست داشتم چون این فیلم‌ها خیلی احساسی هستند.

 

شما مدیردوبلاژ کارتون‌های زیادی در دهه ۶۰ نیز بودید و آثاری مثل «دور دنیا در ۸۰ روز»، «خانواده دکتر ارنست»، «واتو واتو» از جمله کارهای شما هستند.

 

بله یک روز یکی از مدیران مرا صدا زد و از من درخواست کرد کارتونی را ببینم تا بعدا دوبله کنم اما من اصلا دوست نداشتم و همان ابتدا گفتم صداپیشگی این حوزه را بلد نیستم. با این حال فایده‌ای نداشت و من مجبور شدم آن را ببینم. این کارتون «خانواده دکتر ارنست» بود که بعد از تماشا کار دوبله‌اش را شروع کردیم و من به‌تدریج عاشق دوبله کارتون‌ها شدم.

 

شما مدت‌هاست کاری نمی‌کنید دلتان برای دوبله تنگ هم می‌شود؟

معلوم است که می‌شود با این حال من کار خود را کرده‌ام و راضی هستم.

 

 

armandaily.ir
  • 15
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش