جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۰۰:۰۳ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۴۶۳۱
رادیو و تلویزیون

هر آنچه در برنامه ماه عسل گذشت (۹۷/۰۳/۱۸)

بیست و سومین برنامه ماه عسل با حضور انسان‌هایی دوست داشتی از شهر یزد

قسمت بیست و سومین برنامه ماه عسل 97,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
برنامه امشب ماه عسل میزبان مردمی از خطه یزد بود که با انتخاب‌هایی عاشقانه و اخروی پرونده‌ای صالحانه را برای خود در زندگی رقم زدند.

به گزارش سرپوش، برنامه ماه عسل ۹۷ با مهمانان متفاوت روی آنتن شبکه ۳ سیما رفت.

 

مهمانان امشب برنامه ماه عسل خانواده دانش مقدم از یزد بودند. 

 

شوهر خانواده در ابتدا پایانه مسافربری داشت، اما چون درادامه راه سودی برایش نداشت آن را کنار گذاشت. 

 

زن از ارایشگری اش گفت و اژانسی که هر روز او را به محل کار می‌برد، اما ان روز  اژانش نتوانست حضور پیدا کند و او با اتوبوس رفت و پیرزنی وارد اتوبوس شد که او جایش را به آن پیرزن داد و او مهرش به دلش نشست و گفت که من فرزند اولم شهید است و برای فرزند دومم تو را می‌خواهم. او ادرس و شماره نمی‌دهد، اما پیرمرد فردای آن روز از طریق واسطه او را پیدا کرده و به خواستگاری اش می‌رود. 

 

وقتی مرد را می‌بیند عاشقش می‌شود و در صحبت‌ها به تفاهم می‌رسند و با هم ازدواج می‌کنند. 

 

بعد از ازدواج، معلوم می‌شود مرد بیکار است و قسط و بدهی دارد در کنار این مسئله زن دچار بیماری می‌شود و درگیر درمان‌های متعدد می‌شوند تا این که دکتر حجت به او می‌گوید که شما بچه دار نمی‌شوید و باید از هم جدا شوید. 

 

وقتی مرد این موضوع را می‌فهمد به شدت گریه می‌کند. زن می‌گوید که من شوهرم را در حال حاضر بیشتر از او دوست دارم، چون مردی واقعی شوهرم است. 

 

زن می‌گوید ارزوی من عروس  شدن و صاحب دوازده بچه شدن بود، اما تصمیم گرفتند از بهزیستی بچه بیاورند.

 

مرد گفت: همسرم قلب مهربان و پاکی دارد و فرشته است؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که با هم زندگی کنیم و بچه از بهزیستی بیاوریم و بزرگ کنیم. 

 

در ۲۳ سالگی درخواست بچه می‌دهند در حالی که خانواده زن رضایت نداشته و معتقد بودند که طلاق بگیرد و بچه نیاورد، چون بچه برای دیگران است. 

 

از ان پس تصمیم گیری هایشان را خود می‌گرفتند و خانواده هایشان متوجه نمی‌شدند در نتیجه در حال حاضر اقوام با آن‌ها ارتباطی ندارند. 

 

زن از ستون بودن شوهر گفت و این که همواره شوهرش کنار او بود.

 

زن از معامله اش با خدا گفت و این که حسی مانند مادری که بچه از او متولد می‌شود در او به وجود آید. در انتخاب بچه حس مادرانه در انتخاب باعث می‌شود که او را انتخاب کند. در انتخاب بچه دوم هم همین اتفاق می‌افتد تا این که با پیشرفت تکنولوژی به او می‌گویند که برو درمان کن، اما او گفت که من دیگر نیاز به بچه ندارم و دو بچه را به سختی بزرگ کردم. 

 

در ادمه این زن از سفر کربلا گفت و این که بعد از بازگشت روانی و مجنون بچه شده و در هر طرف به دنبال بچه می‌گردد و می‌گوید بچه ام کجاست. در خواب می‌بیند که بچه‌ای را پیرزن و پیرمردی مقابلش قرار می‌دهند و او بدنش مانند چوب خشک بود به او می‌گویند تو می‌توانی و باید او را بزرگ کنی.

 

آن‌ها با داماد به زاهدان می‌روند و بچه‌ای که کلیوی بود و دالیز می‌شد و همان بچه که در خواب بود را انتخاب می‌کنند. 

 

زن در ادامه برنامه گفت: در بچه اول تا ۴۵ روز کسی به دیدارم نیامد بنابراین خودش به نزد خانواده و مادرش رفت، اما کسی او را تحویل نگرفت و  پس از چندین بار دلش را شکستند و او گفت: روزی چوبش را می‌خورید. پس از  اتفاقاتی که برای خانواده اش می‌افتد متوجه اشتباه خود می‌شوند و دوباره ارتباطاتشان خوب می‌شود. مرد نیز از حس پدرانه اش پس از انتخاب فرزندان گفت. 

 

در ادامه برنامه فرزند دوم و فرزند سوم وارد استودیو شده و فرزند اولش که بهیار است و در حال حاضر دو بچه دارد به دلیل این که مرخصی نداشت نتوانست در ماه عسل حضور پیدا کند. ارسلان فرزند دوم خانواده از رضایتش از پدر و مادر گفت و این که این پدر و مادر ارزوی من بوده و هیچ مشکلی در زندگی نداشته ام. 

 

در ادامه برنامه خانوده دبستانی از مرودست یزد نیز در استودیو ماه عسل حضور پیدا کردند. 

 

دختر خانواده دبستانی هانیه از حلقه صالحین در مسجد گفت و این که سرگروه صالحین از ان‌ها خواست که به تمیز کردن خانه یکی از فقرا روند و آن خانه شهربانو است. وقتی خانه و شرایط شهربانو را می‌بیند از خانواده اش می‌خواهد که شهربانو را به خانه خود بیاورند و در کنار ان‌ها زندگی کند. در ادامه دبستانی از کشاورزی و کارگری اش می‌گوید و این که پدر حرف دخترش را رد نمی‌کند بنابراین با پیشنهاد دخترش هانیه موافقت کرده و پس از دیدن شرایط شهربانو و محیط زندگی اش او را به خانه خود می‌اورند.

 

پدر از حرف‌های مردم در قبال این اقدامشان گفت و این که اتاقی جدا را به او اختصاص دادند تا راحت باشد. 

 

این خانواده از برکتی که حضور این پیرزن در خانه اشان دارد گفتند و این که احترامی که به او می‌گذارند از احترام به مادرشان بیشتر است.

 

خانواده دانش مقدم کار خانواده دبستانی را تحسین کردند و از اقدام خود گفتند که از زنی به مدت ۵ سال مراقبت می‌کرده اند. 

 

خانم دانش مقدم در پایان گفت: خانواده هایی که بچه دار نمی‌شوند با انتخاب بچه از بهزیستی پرونده اعمال خود در آن دنیا را سنگین کنند. 

 

 

mizanonline.com
  • 16
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش